eitaa logo
پرویزن
490 دنبال‌کننده
193 عکس
14 ویدیو
76 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
"ادبیات مقاومت فلسطینی پس از شکست ۱۹۴۸" هم‌زمان با شکست اعراب در سال 1948و صدور بیانیۀ سازمان ملل مبنی بر تقسیم فلسطین به دو بخش یهودی‌نشین و عرب‌نشین و تسلیم عملی فلسطین به قوم یهود و وقوعر کشتار و جنایات آنان، شعر وطنی فلسطین، در لباس جدید جهانی آن شکل گرفت. کشتار فلسطینیان توسط یهود و حمایت غرب از آنان و در مقابل آوارگی و تبعید قوم فلسطین به کشورهای عربی، روحیۀ مقاومت عربی را در دیگر کشورهای اسلامی برانگیخت و نهضت ادبی فلسطین ابتدا در کشورهای عربی و بعد در دیگر کشورهای اسلامی و حتی غیراسلامی رواج گرفت. شعر این دوره به‌سبب شکست‌های پیاپی اعراب، دیگر شعری شکوه‌مند و رجزخوانانه نیست؛ بلکه به شعری سراسر درونی و اندوه‌بار تبدیل شده است. شاعر شناخته‌شدۀ این دوره فدوی طَوقان بود که هنوز به شوق انقلاب می‌سرود. در این سال‌ها آثاری اجازۀ چاپ می‌یافتند که زمینۀ مقاومت نداشتند. «در نخستین سال‌های پیدایش اسرائیل، چیزی جز شعر عاشقانه‌ای که با هیچ‌گونه رویکردی از مردم روبه‌رو نشد و راکد ماند نشر نشد. از آغاز تلاشی در کار بود تا دیده‌ها را به این‌گونه شعر برگرداند و بیشتر آنچه نشر پیدا کرد دارای شکل و درون‌مایۀ سست‌پیوند و دون بود؛ اما فرا رسیدن سال 1952 با انقلاب ژوئن در مصر تکان پیش‏بینی شده را پدید کرد.» (کنفانی، 1362: 23) از این دوره است که رمان و داستان نیز به ادبیات مقاومت فلسطینی راه یافت و به دلیل نمایان‌شدن شعر نو و قالب‏‌های آزاد در ادبیات‌معاصر عرب، بسیاری از شاعران در آثار فلسطینی خود از قالب‌های نو استفاده کردند. «اندیشۀ بازگشت به فلسطین و مسألۀ آوارگان نیز از مسایلی است که در شعر این دوره به‌وفور دیده می‌شود. در این دوره است که کلمۀ فدایی به‌عنوان سمبل مبارزه در همه‌جا طنین می‌اندازد.» (فرزاد، 1383: 47) از شاعران این دورۀ فلسطینیات در کشورهای عربی علاوه‌بر فدوی طوقان می‌توان کسانی چون: معین بسیسو، محمودمحمد صدیق، مصطفی بهجت بدوی، احمد فهمی، بدرشاکر السیاب، کامل سلیمان و سلیمان عیسی را نام برد. از کتاب "در کوچه‌باغ‌های پرتقال و زخم"/ محمد مرادی https://eitaa.com/mmparvizan
"چکامه‌ی ننگ" سمفونی بمب‌ها و موشک‌ها نواخته شد طبل رسوایی به زمین افتاد خاک بر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. بیمارستانی در غزه منهدم شد هزاران نفر در توحّش قوم برتر جان دادند خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. پدری قطعه‌های فرزندش را در کیسه به هم می‌پیوندد؛ برادری کودک، در بیمارستان شهادتین را به برادرش تلقین می‌کند. جناب صدر اعظم خمیازه می‌کشد. خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. مادری در سرزمین مادری، قبری برای فرزند ندارد خانه‌های عمودی، در لحظه‌ای افقی می‌شود و گورهای دسته‌جمعی: ردیف. کدخدا، رعایایش را ذبح می‌کند. خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. در جدال موشک‌ها و کودک‌ها در توازن دموکراسی رسانه و دلار چراغ‌ها خاموش می‌شود. لب‌ها در تشنگی می‌سوزد پرزیدنت، عقب‌عقب به ساعتش نگاه می‌کند خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. [حضرت شاهزاده، در حال ورزش صبحگاهی است] بی‌بی‌سی دلواپس یوزپلنگ ایرانی؛ و هیات داوران "گرمی" مبهوت از ترانه‌ی "زن و زندگی"؛ سازمان ملل را به‌گرمی تشویق می‌کند و اسرائیل "آزادانه" به کودکان فلسطین درخشش فسفری هدیه می‌کند؛ چشمان "خاخام"های خام از ذوق می‌درخشد وای بر جهانی که در آن نفس می‌کشیم * تراژدی اسلحه، به پرده‌ی آخر می‌رسد در بازی ننگ و جنگ، پرده پایین می‌آید صدای جیغ کودکان در دوردست نمایش گم می‌شود مجمع عمومی سازمان ملل، بازیگران را به‌شدت تشویق می‌کند وای بر جهانی که در آن نفس می‌کشیم قاتلان سرخ‌پوست‌ها؛ جانیان ویتنام و هیروشیما؛ در یک‌سو وارثان هالوی هولوکاست متجاوزان الجزایر و لیبی در دیگرسو نظم جهانی را مدیریت می‌کنند. حقّ تو وتو می‌شود جایزه‌ی صلح نوبل به "سوچی" می‌رسد به پاس مبارزه با خشونت: منهای مسلمانان میانمار به اسحاق رابین و شیمون پرز به شکرانه‌ی کشتار صبرا و شتیلا و به یاسر عرفات به پاس "خفه‌خون" تف بر جهانی که بر آن راه می‌رویم ... و در انبوه این خاک بر این خاک از خاک به خاک ... تنها اندوه یک خاک است که رویای جهان مدرن را غبارآلود کرده است "فلسطین" و بغض جاودانه‌ی او در سکوت و صدا بی‌قرار بی‌قرار بی‌قرار که تلکَ شقشقه هدرت و ما قرّت https://eitaa.com/mmparvizan
"به طرّاران خیابان حقوق بشر" "تو" فقط آدمی، تمدّن را، در میان وحوش جار بزن در خیالات خویش نقشه بکش، بر سرِ این و آن هوار بزن نطق کن، توی گوش پرده و مبل، در و دیوار پیروان تو اَند زنده کن یاد "شام آخر " را... جای نوشابه زهرِ مار بزن "تو" مسیحی و "اورشلیم" اینجاست، میخ: تیر و صلیب: اسلحه‌ات بسته‌بسته فشنگ را بردار! روی فرقت دو‌دسته خار، بزن "دین فقط دین توست" غیر از آن، دیگران کافرند و ملعونند سمتِ در "قربه ً الی الشیطان" برو و جیغِ زنگدار بزن * فرض کن در "کرایست چرچ"ی تو، مسجدی کنج شهر پیدا کن "تو" سفیدی و کافیَ است؛ این را_ همه‌جا با غرور جار بزن "تو" فقط آدمی و حق با توست، حقّ ثروت، حیات، آزادی به همین حق، خشاب را پر کن، ببرش روی تیربار، "بزن!" فکر کن بازی‌ای خوشایندست، امتیازت نگاه کن چند است؟ سِنت بر سنت امتیاز بگیر، آخرین سنت: شد دلار... بزن! مثل همجنس‌هات در غزه، مثل هم نسل‌هات در بوسنی چون پدرخوانده‌هات در کابل، با ترّحم تو را چکار؟ بزن! عقده‌های "ترامپ" را بشمار: در سرت درد چین و روسیه اَست به خودت زحمت حساب نده، هی به مغزت نده فشار، بزن * اولی غرق خون! چه تصویری!... دومی را نشانه می‌گیری بچکان زود! سومی در رفت، آفرین! آن یکی؟ "چهار" بزن! به نیاکان خود تمسّک کن، دیگران برده و تو اربابی فرض کن این تفنگ، شلاق است، برده برده است: چندبار بزن تو سفیدی و کافیَ است همین، در خیالت: جهان هیروشیماست ضامن بمب را فشار بده، بر زمین مُهر انفجار بزن تروریستند این مسلمانان، یک‌به‌یک را شبیه مرغ بکُش نانجیبند آسیایی‌ها، با قدم‌های استوار... بزن! به هواداری از حقوق بشر، ته قنداقه را فشار بده نوبل صلح سهم توست، بگیر، در خودت دور افتخار بزن خویش را لحظه‌ای تصور کن، در ویتنام بین هالوها خسته از بومیان آمریکا، با مسلسل کمی سه‌تار بزن آن یکی گیجِ مهر و سجاده است، این یکی روی فرش افتاده است سعی کن تیرها هدر نرود، نکند آن یکی فرار... بزن! فیلمی از قتلِ عام خویش بگیر، پیرمردی چپیده گوشه‌ی راه گل سرخی به یاد استالین، روی پیشانی‌اش بکار! بزن! بعد از آن هم به جرم این کشتار، در سوییتی سه‌خوابه حبس بکِش چند بی‌پول آفریقایی را، در خیال خودت به دار بزن * راستی! فخر سینما و هنر! از مسلمان‌کشی بگو چه خبر؟ عوضِ این به سوگ گربه‌ی خود، دو سه شب کنج خانه زار بزن https://eitaa.com/mmparvizan
"سقا" در غزه، هزار طفل غمگین: تشنه‌است صد لاله و صدهزار نسرین: تشنه‌است برگرد و برای کودکان آب بیار! یا حضرتِ عباس! فلسطین تشنه‌است https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"به طرّاران خیابان حقوق بشر" "تو" فقط آدمی، تمدّن را، در میان وحوش جار بزن در خیالات خویش نقشه بکش، بر سرِ این و آن هوار بزن نطق کن، توی گوش پرده و مبل، در و دیوار پیروان تو اَند زنده کن یاد "شام آخر " را... جای نوشابه زهرِ مار بزن "تو" مسیحی و "اورشلیم" اینجاست، میخ: تیر و صلیب: اسلحه‌ات بسته‌بسته فشنگ را بردار! روی فرقت دو‌دسته خار، بزن "دین فقط دین توست" غیر از آن، دیگران کافرند و ملعونند سمتِ در "قربه ً الی الشیطان" برو و جیغِ زنگدار بزن * فرض کن در "کرایست چرچ"ی تو، مسجدی کنج شهر پیدا کن "تو" سفیدی و کافیَ است؛ این را_ همه‌جا با غرور جار بزن "تو" فقط آدمی و حق با توست، حقّ ثروت، حیات، آزادی به همین حق، خشاب را پر کن، ببرش روی تیربار، "بزن!" فکر کن بازی‌ای خوشایندست، امتیازت نگاه کن چند است؟ سِنت بر سنت امتیاز بگیر، آخرین سنت: شد دلار... بزن! مثل همجنس‌هات در غزه، مثل هم نسل‌هات در بوسنی چون پدرخوانده‌هات در کابل، با ترّحم تو را چکار؟ بزن! عقده‌های "ترامپ" را بشمار: در سرت درد چین و روسیه اَست به خودت زحمت حساب نده، هی به مغزت نده فشار، بزن * اولی غرق خون! چه تصویری!... دومی را نشانه می‌گیری بچکان زود! سومی در رفت، آفرین! آن یکی؟ "چهار" بزن! به نیاکان خود تمسّک کن، دیگران برده و تو اربابی فرض کن این تفنگ، شلاق است، برده برده است: چندبار بزن تو سفیدی و کافیَ است همین، در خیالت: جهان هیروشیماست ضامن بمب را فشار بده، بر زمین مُهر انفجار بزن تروریستند این مسلمانان، یک‌به‌یک را شبیه مرغ بکُش نانجیبند آسیایی‌ها، با قدم‌های استوار... بزن! به هواداری از حقوق بشر، ته قنداقه را فشار بده نوبل صلح سهم توست، بگیر، در خودت دور افتخار بزن خویش را لحظه‌ای تصور کن، در ویتنام بین هالوها خسته از بومیان آمریکا، با مسلسل کمی سه‌تار بزن آن یکی گیجِ مهر و سجاده است، این یکی روی فرش افتاده است سعی کن تیرها هدر نرود، نکند آن یکی فرار... بزن! فیلمی از قتلِ عام خویش بگیر، پیرمردی چپیده گوشه‌ی راه گل سرخی به یاد استالین، روی پیشانی‌اش بکار! بزن! بعد از آن هم به جرم این کشتار، در سوییتی سه‌خوابه حبس بکِش چند بی‌پول آفریقایی را، در خیال خودت به دار بزن * راستی! فخر سینما و هنر! از مسلمان‌کشی بگو چه خبر؟ عوضِ این به سوگ گربه‌ی خود، دو سه شب کنج خانه زار بزن https://eitaa.com/mmparvizan