فصل [هجدهم]: اندر #قىء و #غثيان و #تهوع و تقلب النفس
بدان كه #قى، #حركت معده را گويند كه بدان حركت مندفع شود آنچه در اوست به طريق دهان.
و تهوّع، حركتى است كه در معده افتد مانند حركت قى؛
ليكن هيچچيز دفع نشود. پس در قى، هم دافعه حركت كند و هم ماده. و در تهوع، دافعه حركت كند امّا ماده متحرك نشود؛ پس به اعتبار حركت دافعه، هر دو واحداند و به اعتبار حركت و عدم حركت ماده، متفاوت. و مىتواند كه حركت قويه را به قىء مخصوص دارند و حركت ضعيفه را به تهوع؛ زيرا كه چون حركت قوى باشد، ماده را البته به حركت آرد و مستخرج سازد.
و #غثيان كه عبارت است از #منش گشتن و #طبيعت برهم زدن. حالتى است كه بر قىء و تهوع باعث باشد. و #تقلب_النفس، غثيان لازم را گويند و غثيان را غشى نيز خوانند. و لزوم و عدم لزوم وى بهحسب تقاضاى موضع ماده است؛ مثلا اگر ماده در معده متولد شود، غثيان لازم باشد [و] اگر از عضو ديگر بر وى ريزد، گاهى باشد و گاهى نه. و مىتواند كه از عضو ديگر ريزد امّا به واسطه تشرب طبقات، فم معده آن را به تحليل درنيابد و بدان سبب غثيان دايم مىباشد؛ پس لزوم و عدم لزوم وى بهحسب بودن و نابودن ماده است در معده؛ خواه مولدش [يعنى محل تولدش] معده بود يا عضوى ديگر و بعضى اطبا، تقلب النفس را بر ذهاب شهوت نيز اطلاق كنند.
#طب أكبرى، ج1، ص: 645