eitaa logo
💚| قـرارٌ شُـهَـدا بـااِمـامِـ زَمان(عـج) |💚
335 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
115 فایل
⭐️﷽⭐️ قَـــلبَمْ گِـرِفْٺ♥️ دَرٺَڹِ ایڹ شَــــهر ِپُرگُناہ حــــٰالُ و هَــواے جَـــمعِ شَــــهیدٰانمْ آرِزوسٺ🕊 این کانال #وقف‌حضرٺ‌زهرا‌‌(س)‌سٺ انٺقاداٺ و پیشنهاداٺ🔰⁦ ツ➣ @yazahra800 ↯↯🌸براے ٺبادلـاٺ🌸 ツ➣ @sh_gharar12
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمـ رب الشهدا♥️ 🦋 💟 ما زن‌ها همچنان گوشه آشپزخانه پنهان شده و دیگر کارمان از ترس گذشته بود که از وحشت اسارت به دست همه تن و بدن‌مان می‌لرزید. اما عمو اجازه تسلیم شدن نمی‌داد که به سمت کمد دیواری اتاق رفت، تمام رخت‌خواب‌ها را بیرون ریخت و با آخرین رمقی که به گلویش مانده بود، صدایمان کرد :«بیاید برید تو کمد!» 💟 چهارچوب فلزی پنجره‌های خانه مدام از موج می‌لرزید و ما مسیر آشپزخانه تا اتاق را دویدیم و پشت سر هم در کمد پنهان شدیم. آخرین نفر زن‌عمو داخل کمد شد و عمو با آرامشی ساختگی بهانه آورد :«اینجا ترکش‌های انفجار بهتون نمی‌خوره!» 💟 اما من می‌دانستم این کمد آخرین عمو برای پنهان کردن ما دخترها از چشم داعش است که نگاه نگران حیدر مقابل چشمانم جان گرفت و تپش‌های قلب را در قفسه سینه‌ام احساس کردم. من به حیدر قول داده بودم حتی اگر داعش شهر را اشغال کرد مقاوم باشم و حرف از مرگ نزنم، اما مگر می‌شد؟ 💟 عمو همانجا مقابل در کمد نشست و دیدم چوب بلندی را کنار دستش روی زمین گذاشت تا اگر پای داعش به خانه رسید از ما کند. دلواپسی زن‌عمو هم از دریای دلشوره عمو آب می‌خورد که دست ما دخترها را گرفت و مؤمنانه زمزمه کرد :«بیاید دعای بخونیم!» در فشار وحشت و حملات بی‌امان داعشی‌ها، کلمات دعا یادمان نمی‌آمد و با هرآنچه به خاطرمان می‌رسید از (علیهم‌السلام) تمنا می‌کردیم به فریادمان برسند که احساس کردم همه خانه می‌لرزد. 💟 صدای وحشتناکی در آسمان پیچید و انفجارهایی پی در پی نفس‌مان را در سینه حبس کرد. نمی‌فهمیدیم چه خبر شده که عمو بلند شد و با عجله به سمت پنجره‌های اتاق رفت. حلیه صورت ظریف یوسف را به گونه‌اش چسبانده و زیر گوشش آهسته نجوا می‌کرد که عمو به سمت ما چرخید و ناباورانه خبر داد :«جنگنده‌ها شمال شهر رو بمبارون می‌کنن!» 💟 داعش که هواپیما نداشت و نمی‌دانستیم چه کسی به کمک مردم در محاصره آمده است. هر چه بود پس از ۱۶ ساعت بساط آتش‌بازی داعش جمع شد و نتوانست وارد شهر شود که نفس ما بالا آمد و از کمد بیرون آمدیم. تحمل اینهمه ترس و وحشت، جان‌مان را گرفته و باز از همه سخت‌تر گریه‌های یوسف بود. حلیه دیگر با شیره جانش سیرش می‌کرد و من می‌دیدم برادرزاده‌ام چطور دست و پا می‌زند که دوباره دلشوره عباس به جانم افتاد. 💟 با ناامیدی به موبایلم نگاه کردم و دیگر نمی‌دانستم از چه راهی خبری از عباس بگیرم. حلیه هم مثل من نگران عباس بود که یوسف را تکان می‌داد و مظلومانه گریه می‌کرد و خدا به اشک او رحم کرد که عباس از در وارد شد. مثل رؤیا بود؛ حلیه حیرت‌زده نگاهش می‌کرد و من با زبان جام شادی را سر کشیدم که جان گرفتم و از جا پریدم. 💟 ما مثل دور عباس می‌چرخیدیم که از معرکه آتش و خون، خسته و خاکی برگشته و چشم او از داغ حال و روز ما مثل می‌سوخت. یوسف را به سینه‌اش چسباند و می‌دید رنگ حلیه چطور پریده که با صدایی گرفته خبر داد :«قراره دولت با هلی‌کوپتر غذا بفرسته!» و عمو با تعجب پرسید :«حمله هوایی هم کار دولت بود؟» 💟 عباس همانطور که یوسف را می‌بویید، با لحنی مردد پاسخ داد :«نمی‌دونم، از دیشب که حمله رو شروع کردن ما تا صبح کردیم، دیگه تانک‌هاشون پیدا بود که نزدیک شهر می‌شدن.» از تصور حمله‌ای که عباس به چشم دیده بود، دلم لرزید و او با خستگی از این نبرد طولانی ادامه داد :«نزدیک ظهر دیدیم هواپیماها اومدن و تانک‌ها و نفربرهاشون رو بمبارون کردن! فکر کنم خیلی تلفات دادن! بعضی بچه‌ها میگفتن بودن، بعضی‌هام می‌گفتن کار دولته.» و از نگاه دلتنگم فهمیده بود چه دردی در دل دارم که با لبخندی کمرنگ رو به من کرد :«بچه‌ها دارن موتور برق میارن، تا سوخت این موتور برق‌ها تموم نشده می‌تونیم گوشی‌هامون رو شارژ کنیم!» 💟 اتصال برق یعنی خنکای هوا در این گرمای تابستان و شنیدن صدای حیدر که لب‌های خشکم به خنده باز شد. به جوانان شهر، در همه خانه‌ها موتور برق مستقر شد تا هم حرارت هوا را کم کند و هم خط ارتباط‌مان دوباره برقرار شود و همین که موبایلم را روشن کردم، ۱۷ تماس بی‌پاسخ حیدر و آخرین پیامش رسید :«نرجس دارم دیوونه میشم! توروخدا جواب بده!» 💟 از اینکه حیدرم اینهمه عذاب کشیده بود، کاسه چشمم لرزید و اشکم چکید. بلافاصله تماس گرفتم و صدایش را که شنیدم، دلم برای بودنش بیشتر تنگ شد. نمی‌دانست از اینکه صدایم را می‌شنود خوشحال باشد یا بابت اینهمه ساعت بی‌خبری توبیخم کند که سرم فریاد کشید :«تو که منو کشتی دختر!»... ادامــــــه دارد.... ✍🏻نویسنده: ➣ツ°•| @gharar_shohada_313
. . . این پارت رمان ♡ ۳♡ صلوات هدیه به ♥️شهید سید مجتبی حسینی♥️ .روح.شهـــدا.صلـــوات
‌•﴾‌‎‌‌‌‎‌بسم‌اللھ‌الرحمڹ‌الرحیمـ‌‎‌‌‌‎‌﴿‌• رفقا؛سلام🤚🏻🙂 قراره یه خادم به کانالمون اضافه بشه، شرایطشم اینه که باتجربه ،خوش سلیقه و فعال باشه. اگه هستن کسایی که دوست دارن خادم باشن و شرایط بالا رو هم دارن به این آیدط مراجعه کنن👇🏻👇🏻👇🏻🙂 ♡@yazahra800 اجرتون با آقا صاحب الزمان(عج) ممتظرتونیم🤚🏻🙂
عبدالحسین‌ع ..؛: . اما گاهی حسرتِ ان دستی را میخورم .. که اما‌م حسین‌‌ع بر صورتِ حر و جون ڪشید ... :)) [استاد علی صفایی حائری] ➣ツ°•| @gharar_shohada_313
🍃✨ 💌•°|ـ شہـید محمد اݕراهٻم همٺ از طرف مڹ بہ جواناڹ ݕگوٮٻد: ✨چشم شہـیداڹ ٮہ شما دوخټہ شده اسٺ ➣ ツ°•| @gharar_shohada_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . 👇🏻❤️💙💚💛💜👇🏻 دعای_فرج📜 ٻِسمِ_اللہِ_الرَّحمَڽِ_الڔَّحِیم... 🌺اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ 🌸وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ ♥️وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ 🌺واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ 🌸الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى ♥️الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى 🌺مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ 🌸الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ♥️وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ 🌺عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً 🌸كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا ♥️مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ 🌺اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى 🌸 فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ ♥️الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى 🌺اَدْرِكْنى اَدرِکنی 🌸الساعه الساعه الساعه ♥️العجل العجل العجل یاارحمن راحمین بحق محمد وآله طاهرین (خواندن دعای فرج به نیت سلامتی و ~♡ ~ تعجیـل در فرج مولامـون) . . 🌸🌱 🌷°•| @gharar_shohada_313
✨🌸 😉💕 🔰ذکر روز دوشنبه🤲🏻📿 💙یا قاضی الحاجات💙 0⃣0⃣1⃣مرتبه👌🏻 🌹
دُنیا ࢪا •|🌍|• دیدَند ولے ♥️ ࢪوح‌شاݩ بزرگ ٺر از دُنیا بود 💫 ❥ خُـدا بہ فـَرمود : °•بیاوریدشــ∞ـاݩ ؛ ↜ایݩها سَهـ🍃ـݦِشاݩ پـرواز اسٺ •{}• ➣ツ°•| @gharar_shohada_313
➕مٻگفٺ براۍخداصبرڪڹ ټاخدابراٺ‌عجلـہ ڪنـہ 🍃 |ـ اَللّـهُمَّ‌اِنّی‌اَسْئَلُكَ‌صَبْراً‌جَميلاً ➣ ツ°•| @gharar_shohada_313
بسم رب الشهدا والسابقون متولد دوم تیرماه سال ۱۳۶۰ بود. جوانی حزب‌اللهی که افتخار پوشیدن لباس سبز پاسداری را داشت. حرف داعش بہ میان آمد ؛ مانند بسیاری از جوانان انقلابی پا در رکاب بےبے‌جان گذاشت . از فرماندهان دلاور و شجاع ایرانی بود؛ ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۵ بود که خانطومان برای همیشه جواد را در آغوش گرفت. همه گمان می‌کردند کہ نمے‌آید و نام جاویدالاثر است ؛ که مزین به نام او می شود.. اما مادرش همچون دیگر مادران شهدا امیدوار بود و منتظر ... مے‌گفت: جواد مے آید.... اتفاقاً آمد بعد از ۴ سال . جواد آمد و آمدنش غوغایی به پا کرد در دل یک ایران. امروز کہ تولد اوست ۴ سال از کنار ارباب بودنش می‌گذرد و ما همچنان امیدوار به این‌که شهدا دستمان را بگیرند، تا شهدایی شویم: خوشا به حال دل بی شکیب بعضی‌ها هزار غبطه به حال ازی عجیبه بعضی‌ها به قلم🖋:sh.g ❣ ➣ ツ°•| @gharar_shohada_313
✨🌸🍃 با همیڹ چشم‌هاے خود دیدم، زیر باراڹ بے امان بانو! درحرم قطره قطره مے افتاد آسماڹ روے آسماڹ بانو صورتم قطره‌قطره حس‌کرده‌ست،چادرت خیس مے شود امّا به خدا گریه‌هاے مڹ گاهے دست مڹ نیست، مهرباڹ بانو! گم شده خاطرات کودکیَم، گریہ گریہ در ازدحام حرم باز هم آمدم کہ گم بشوم مڹ هماڹ کودکم هماڹ، بانو باز هم مثل کودکی هر سو مے‌دَوم در رواق تو در تو دفترم دشت و واژه‌ها آهو...گفتم آهو و ناگهاڹ بانو... شاعری در قطار قم - مشهد چای مے‌خورد و زیر لب مےگفت: شک ندارم کہ زندگی یعنے، طعم سوهاڹ و زعفراڹ بانو شعراز دست واژه‌ها خستہ ‌است ، بغض راه گلوم را بستہ‌است بغض یعنے کہ حرف‌هایم را از نگاهم خودت بخواڹ بانو این غزڸ گریہ ها کہ مے بینے آنِ شعر است، شعر آیینے زنده ام با همیڹ جهاڹ ‌بینے، اے جهاڹ مڹ! اے جهاڹ بانو! کوچہ در کوچہ قم دیار مڹ است شهر ایڸ مڹ و تبار مڹ است زادگاه مڹ و مزار مڹ است ،مرگ یک روز بے گماڹ ... ✍ ➣ 🕗°•| @gharar_shohada_313
شبتون فاطمے➿.• عشقتون حیـــ♥️ـــدرۍ مھرتون حسنے🌱•°
. . 👇🏻❤️💙💚💛💜👇🏻 دعای_فرج📜 ٻِسمِ_اللہِ_الرَّحمَڽِ_الڔَّحِیم... 🌺اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ 🌸وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ ♥️وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ 🌺واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ 🌸الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى ♥️الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى 🌺مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ 🌸الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ♥️وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ 🌺عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً 🌸كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا ♥️مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ 🌺اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى 🌸 فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ ♥️الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى 🌺اَدْرِكْنى اَدرِکنی 🌸الساعه الساعه الساعه ♥️العجل العجل العجل یاارحمن راحمین بحق محمد وآله طاهرین (خواندن دعای فرج به نیت سلامتی و ~♡ ~ تعجیـل در فرج مولامـون) . . 🌸🌱 🌷°•| @gharar_shohada_313
✨🌸 😉💕 🔰ذکر روز سه شنبه🤲🏻📿 💜یا ارحم الراحمین💜 0⃣0⃣1⃣مرتبه👌🏻 🌹
♥️🎶 چرا نباید عاشق خدا باشم؟! وقتے کہ بہ مݩ گفت: [توریحاݩہ‌خلقت‌منے☺️💓] 🌱 ➣ ツ°•| @gharar_shohada_313
ببینید دخترا چقدر با برڪتند😌🍃 سخنِ پیامبر مہربونےها هست...! ➣ ツ°•| @gharar_shohada_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨☺️🍃 براے لبخند مولاٻمان مہدے عج اللّہ تعالے شرٻف♥️ ۱۴صلواٺ بفرسٺ وبہ عشق مادرماڹ حضرت زهراسلام اللّہ علیها💕۱۴ بار ذکر استغفار بگو و ۵ صلواٺ بفرست✨🍃♥️ ➣ ツ°•| @gharar_shohada_313