eitaa logo
قرار اندیشه
251 دنبال‌کننده
475 عکس
197 ویدیو
3 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @Rrajaee
مشاهده در ایتا
دانلود
افق شهادت؛ تنها راهِ ساخت آینده‌ای قدسی.mp3
44.8M
چرا تنها با حضور در انقلاب اسلامی و پیداکردن شهادت به مثابهٔ نحوه‌ای از زندگی می‌توانیم به سمت آینده‌ای قدسی برویم؟ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🎙️ حجت‌الاسلام نجات‌بخش 🔸 چرا اسلام بدون انقلاب اسلامی، نمی‌تواند در جهان امروز حاضر شود؟ 🔸 سنتِ در مقابل مدرنیته در این زمانه محکوم به انزواست، اسلام چگونه می‌تواند از این گردنه عبور کند؟ 🔸 افق شهادت به مثابهٔ یک نحوه زندگی، چگونه مناسبات این جهان را در هم می‌شکند و راه آینده‌ای را که تسلیم تکنیک و مدرنیته نشده و در آن عقل مدرن با هویت قدسی جمع شده، برای ما باز می‌کند؟ 🔸 آیا می‌شود جایی ایستاد که در آن آسمان و زمین به هم متصل شده‌اند؟ آیا می‌شود با حضور در انقلاب اسلامی، اموری که به ظاهر تکنیکی و مدرن هستند، عین سلوک دینی ما باشند؟ درست مثل جنگیدن با تفنگی که در دفاع مقدس، عین سلوک و نسبت با دین و خدا بود. 🔸 چرا تنها با نظر به افق کربلا می‌توانیم آینده‌ای قدسی بسازیم؟ 🔹 شهادت مرگ نیست، یک نحوه حیات و زندگی فعالانه است. 🔹 هایدگر: مسئلهٔ من این نیست که ما تکنولوژی را کنار بگذاریم، بلکه این است که چگونه می‌توانیم نسبت به آن وارسته باشیم. 🔹 مناسبات این جهان که جهان سلطهٔ تکنیک بر ارادهٔ انسانی است، همه‌اش مبتنی بر فرار از مرگ است، ما با نظر به شهادت و کربلا و پیداکردنِ شوق به مرگ، می‌توانیم به سمت آینده‌ای قدسی برویم که در آن، نسبت به تکنیک وارسته هستیم. @gharare_andishe @forsat_soha @mosavadeh
کسی که در راه خداست، در هر صورت کامیاب است. حال این کامیابی یا الان برای او محقق می‌شود یا در آینده. دنیا امواج بلند، امواج کوتاه و طوفانی دارد؛ مهم اعماق دریاست که همیشه آرام است... پس دل را به امور ظاهری و پر سر صدای دنیا توجه ندهیم و به آن عمق برسیم تا در راه حق محکم و استوار شویم؛ هر چند برای دنیا داران، عقب افتاده و کوچک و غریب باشیم. غربت واقعی دوری از معبود ماست نه آدمهای دنیایی... پس تو غریب نخواهی بود اگر به خدایت وصل باشی و سربلند خواهی بود اگر فقط او را بخواهی و او را دریابی و برای او باشی. ✍ @gharare_andishe
11.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید؛ نبض حیات و خون جاری در رگهای یک ملت @gharare_andishe
🏴🏴🏴 غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش @gharare_andishe
من اما دیروز خدا را دیدم؛ بارها و بارها خدا را دیده‌ام؛ روزی در بساط دست فروش‌ نابینای کنار پیاده رو که چه بی غل و غش بساط کرده بود روزی در سادگی چای نوشیدن دو پسر از اهالی دوردست. سادگی، بوی خدا می‌دهد. بدجور بوی خدا می‌دهد. سادگی واحه ای است سرشار از حیات در میان برهوت... ✍ @gharare_andishe
36.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 یوما ... ای عطر رؤیاهایم ... ای گل بوستانم ▪️روایت زنانه از واقعه کربلا فارغ از مرد یا زن بودن مداح و نوحه خوان است. می‌شود گفت روضة ها و مداحی های عربی روایت زنانه پررنگ تری از کربلاست چیزی که در اشعار آیینی و روضة های فارسی کمتر است. طوری که بسیاری اوقات در وصف عقیله بنی هاشم از صفات مردانه استفاده می‌شود. @gharare_andishe
شادی و آرامش حقیقی زمانی است که ما در حرم امن اماممان هستیم. گمان می‌کنیم این آرامش را می‌شود با دنیا بدست آورد؛ اما نمی‌شود! و این را وقتی می‌فهمیم که در حرم اماممان نشسته باشیم و چشم دوخته باشیم به صحن سرای حضرت و رفت و آمدهای مردم و خنده‌ها و گریه‌ها و درد دل هایی که هرکس در گوشه‌ای با امام مهربان می‌کند و ...در لابلای همین احوالات می‌فهمی چه آرامش و نشاطی در دلت نشسته با اینکه هیچ کار عبادی خاصی هم نکرده‌ای و فقط نشسته‌ای و نگاه کرده‌ای ... چگونه می‌شود این احوالات معنوی خوش را با چهارچوب عقل تفسیر کرد؟! نمی‌شود و جز چشیدن راهی نیست... اللهم الرزقنا ✍ @gharare_andishe
داشتم وضو می‌گرفتم. دستی به شانه ام زد، سلام و علیکی کردیم. نگاهی به آسمان کرد و گفت: «علی حیفه تا موقعی که جنگه شهید نشیم. معلوم نیست بعد از جنگ وضع چی بشه. باید کاری کنیم.» گفتم «مثلا چکار کنیم؟» گفت «دو تا کار؛ اول خلوص، دوم سعی و تلاش.» 📖من اینجا نمی‌مانم/روایتی از زندگی شهید حسن باقری 🔰پی‌نوشت: جانِ آدمی مادامی عاقبتش ختمِ بخیر است که با تسلیم نمودنش و فدایی کردنش در رهِ عشق، جان‌هایی را نیز حیات بخشد...حیاتی به وسعت بی‌کرانه‌ حق...شیرین و گوارا در غیر این صورت، اسرافِ جان نگوئیمش، پس چه بنامیم آن را؟! @gharare_andishe
آن روز زنگ زدم به مدیر انتشارات. گفت: «حالم خوب نیست! یکی از بچه‌هایمان اسیر داعش شده. دعا کن براش» سر ظهر دوباره زنگ زدم. گفت «داعش یه فیلمی ازش منتشر کرده. می‌تونی روی فیلم یه آهنگی بزاری؟! ازش یه عکس هم بنداز، می‌خوام بگذارم در کانال موسسه» گفتم «حاجی من تو مترو‌ام». فکر کنم همان شب بود که ناگهان دیدم خبر ۲۰:۳۰ عکسی را نشان می‌دهد که از همان فیلم گرفته شده بود! عجب عکسی! دود و آتش و خیمه و دشنه حرامی و. درست تداعی قتلگاه عصر عاشورا بود. زنگ زدم به خلیلی گفتم «این عکس را چطور انتخاب کردید؟» با گریه گفت «نمی‌دانم والا! همین‌طوری یه جایی از فیلم رو استپ زدیم! می‌بینی خدا چه عزتی داد به این بچه؟». عکس جهانی شد. میلیون‌ها قلب گریست! صد‌ها شعر بیت در وصفش سروده شده! ده‌ها هزار توییت و دل‌نوشته در رثای سر بریده‌اش نگاشته شد. میلیون‌ها چشم، خیره صلابت چشم‌های او شد. ده‌ها هزار نفر را به تشییع پیکر بی‌سرش کشاند حتی رهبری را! ایران تمام قد برای این نخل بی‌سر به خروش آمد تا سردار، به‌ حلقوم بریده او قسم یاد کند که داعش را نابود خواهد کرد.. اما کسی قصه این عکس را نمی‌داند! نوشتم که ثبت شود که هیچ طراحی رسانه‌ای پشت این عکس نبود! هیچ سازمان و ارگانی صحنه‌گردان نمایش این تراژدی تلخ نبود. این عکس هیچ کارگردانی نداشت! و هیچ دکوپاژی نشده بود! در پس این دگرگونی قلب‌ها، هیچ رسانه‌ای نبود! ممکن بود من آن روز در مترو نبودم و لحظه‌ای دیگر از فیلم را استپ می‌کردم که این نماد‌ها در آن نباشد. اما آن روز کارگردان خدا بود. او بود که تصویر جوانی شهرستانی را دست به دست و به پهنای قلب‌های دنیا چرخاند. او بود که دلش خواست این لحظه از فیلم، در تاریخ ثبت شود تا لحظه عاشورای ۱۴۰۰سال پیش را در عصر مدرنیته برای ما زنده کند.. امروز سالگرد شهادت شهید حججی بود. هرکجای دنیا بود این روز ثبت ملی می‌شد. نه بعنوان شهادت شهید، بلکه بعنوان یک رخداد فرهنگی-اجتماعی که چگونه با یک عکس جامعه‌ای به خروش درآمد... @gharare_andishe
این روزها نه پریشانیم و نه سرگردان! سبک و معلقیم همه چیز این‌قدر برای ما سبک شده که سنگینی اش وجودمان را مچاله کرده ما در حبابی زندگی می‌کنیم که گرمی دست‌ها را و قهقهه خنده را حس نمی‌کنیم و روایت زندگی را قدم نمی‌زنیم و بر هستی چنگ می‌اندازیم راه‌ها را پیموده می‌دانیم، می‌پنداریم بوی گل را چشیده‌ایم. ما دیگر دلتنگ نمی‌شویم که شور فاصله را دریابیم ما فاصله را هم از معنا تهی کرده‌ایم. بود و نبود ماه برایمان فرقی ندارد و اینکه در باغچه، گلی و در خانه، مادری هست متفاوت از آنچه تا بحال دیده‌ایم... ✍ @gharare_andishe
🔰واهمه همیشه واهمه داشتم.. از گفتن..از نوشتن.. از اینکه پای کسی را به خانه ی امن وجود خودم باز کنم..و بگذارم بفهمد که در من چه می‌گذرد! هر بار که شروع به نوشتن می‌کنم چیزی با ناخن نازکش مغزم را مدام خراش می‌زند! که نگو..که نپرس‌. که ننویس.. انگار عادت کرده‌ایم ویترینی داشته باشیم نمایشی و درونی مستور که هیچ کس هیچ چیزش را نتواند بفهمد..! حالا بعد از این‌همه سال که خودم را فروخورده ام و همه مان رسیدیم به آخر خط بی‌کسی هی فکر می‌کنم که چرا باید این‌همه غربت را تحمل کنم؟؟ چرا همه جا برهوت و خاکستری شده و انگار همه چیز باهم بیگانه شده.. شاید به غربت رسیدیم که با خودمان روبرو شویم..با خود صادقانه ی مان..با خودی که ما را روبرو کند با هر آن‌چه که هستیم حالا با خودم می‌گویم که خب بگذار بیرون بریزی همه ی آنچه که درون داشتی بلکه با گفتنش و فریاد زدنش پیدا کنی کسی را که مانند توست!!!. بگذار صادقانه وسط بیایم و همه ام را ببینم همه ی قوت و ضعف را یکجا و باهم‌... بلکه این غربتِ قریب را بِ دَرَد! بلکه نفسم از این تنگنا رها شود! همه ی ما یک قلب صادق داریم.. یک قلبی که اگر خودش بیاید وسط آرام است. هم‌درد است هم زبان است رفیق است و پای جان آدم ها می‌ماند! اما ما مثل عنکبوت دورش تنیده ایم.. هر کجا خواستیم سر و گردنی از بقیه به هر نحو بالاتر باشیم تنیده ایم دورش..و مدفونش کردیم زیر هزاران وهمِ پوچ! حال وقتش رسیده کم کم بکَنیمشان.. تارها را باز کنیم و اجازه دهیم نفسی بکشد این حقیقتِ پنهان..این حیاتِ له شده ..بگذاریم بالا بیایدو دستمان را بگیرد و ما را از این منجلاب بیرون بکشد و از این غربت سرد برهاندمان.. ✍ @gharare_andishe
این سکانس خود حاج قاسم بود خود ایران تعارف چرا؟ ما فکر کردیم نسلی که پای گوشی تلفن همراه و اینترنت و یوتیوب و تیک تاک است دیگر کارش تمام است. فکر می‌کردیم که قهرمان‌های بازی‌های رایانه‌ای، تک‌تیراندازهای کال آف دیوتی، بی رقیبان نبردهای کلش آف کلنز اگر یک بار در واقعیت اسلحه ببینند قالب تهی می کنند. فکر می‌کردیم نسلی که هنوز ریش و سبیلش درنیامده بود و قاچاقی خودش را به خط مقدم جنگ می‌رساند تمام‌شده است. فکر می‌کردیم نسلی که روی میدان مین رقص مردانگی می‌کرد تا خط سقوط نکند تمام‌شده. دروغ چرا؟با خودمان می‌گفتیم ما که سروته‌مان را از پایگاه‌های بسیج جمع می‌کردند این شدیم وای به حال این‌ها... همه این تصورات را یک شات دوربین مداربسته ماجرای حمله تروریستی به شاه‌چراغ شست و برد. مردم در حال فرار از شلیک گلوله یک داعشی هستند، مردی در قاب دوربین‌های مداربسته زمین می‌خورد، سرش به دیوار برخورد می‌کند و ناگهان نوجوانی بی‌مهابا وارد قاب می‌شود و بی‌توجه به شلیک‌ها به مرد افتاده از نسل ما کمک می‌کند. این سناریوی فیلم‌های هالیوودی نبود که با افکت‌های مختلف، بهترین سکانس فیلم تلخی را بسازد...نه، نه این خود حقیقت بود که جلوی دوربین بی‌کیفیت مداربسته آمد و جایزه اسکار مردانگی را در جشنواره قلب‌های ما تصاحب کرد. این خود شهید حججی بود، خود آرمان علی وردی بود، خود حاج قاسم بود، اصلاً خود ایران بود. من سر تعظیم فرود آوردم در مقابل این سکانس، من دست‌هایم بالاست، مبالغه نیست، خون حاج قاسم در حال جوانه زدن است من دیروز اولین شکوفه‌اش را دیدم. من تسلیمم در مقابل این بزرگ‌مرد کوچک شاه‌چراغ... 🖋️مرتضی قربانی