🔹ما را تو میشناسی
"إلهی قَدْ جُرْتُ عَلى نَفْسى فِى النَّظَرِ لَها
فَلَهَا الْوَیْلُ إنْ لَمْ تَغْفِرْ لَها"
إلهی در توجهم به نفس خود بر خویش ستم کردم...
پس وای بر نفس من اگر تو او را نیامرزی...
گویی ما خود را به خود نمیشناسیم. خودی میبینیم که توان بالیدن به سوی تو را ندارد و در ضعف خود میماند و از خویش فرار میکند. کجا میتوان به سوی تو گریخت؟
برای همه آدمیان یک جان است و بس؛ هرچند که میلیونها هستی همچون ستارگان در آسمان میگردند و ناهمسان مینمایند. کجاست که در این دنیای چندگانگی ها میتوان روزگار و زمانه خود را در آینه کربلا دید و در پی این دیدن، توان چشم برگرفتن از آن نمانَد و به جای ستیزیدن با خود، بالیدن خود را به نظاره نشست؟
گویی همان شرارة مهر حسین است که دلهای جداافتاده را نزدیک میکند و شور مهر را در دلها برمیانگیزاند و در پس آن شاید گفت و شنودی از آینده به گوش برسد و چشم اندازی پیش آید که در پی آن همه به سوی کربلا روانه شوند.
#مناجات_شعبانیه
#راه_کربلا
@gharare_andishe
افق پیش روی انسان مدرن، افق انسان و قدرتِ اوست. از طرفی گویی افق معنوی در این زمانه بیشتر کمال معنوی را حاصل میآورد و قدرت سازندگی و تکنیکی محقق نمیشود.
جمع این دو ساده نیست؛ به عبارتی جمع این دو در جان و روح اشخاص و افراد، محال نیست اما مسئله این است که در جامعه هم قابل تحقق است؟ در این میانه برخی صحنه ها گویی بودن را میسُراید، در آنها زندهگی و حیات هست-خدا هست- نحوه ای از زندگی و درک و فهم است که پیشرفت معنوی با پیشرفت در تکنولوژی به گونه ای جمع میشود که گویی طرحی نو برای آینده را پیش میآورد. خردی کارساز که در دفاع مقدس در رزمندگان به وقوع پیوست، چنین است.
خرد و عقلی که هویت جمعی میآورد و آدمیان در این نسبت لشکری میشوند به قامت لشکر امام حسین علیه السلام که توان پیمون راه کربلا و گشودن این راه را میدهد.
شاید این صحنه ها را باید از پایان به آغاز خواند و به اساس آن خرد توجه کرد. خردی که در عصر آهن، لطافت پروانه را در خود دارد و با چنین عقلانیتی در عصر فرمانروایی قانون تکنیک میتوان میدانی برای عمل انسان و حضور او گشود.
#لشکر_امام_حسین
#راه_کربلا
@gharare_andishe
11.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در عصر جدید با جابجایی ماده و صورت، عقل صورتی دیگر پیدا کرد و این عقل جدید که باید در خدمت زندگی و قدرت قرار گیرد، "گرچه میخواست عقل اخلاق و عمل اخلاقی هم باشد، هرگز نتوانست ره ياب و ره آموز اخلاق شود."
عقل اخلاق و عمل اخلاقی چیست و کجاست و در چه نسبتی ظاهر میشود؟ گویی آدمی با غم خویش خوردن و غمخوار خویش بودن است که نسبتی با بی غرضی دارد و در این نسبت میتواند در پی وجود خود باشد و از خود خبردار شود که در این نسبت امیدی به باخبر شدن از روزگار و غم زمانه میرود.
در جهانِ بی اخلاق شاید اساسی ترین مسئله، از میان رفتن وجود آدمی است و باید در جستجوی آن بود. راهی که اختیار آدمی را به او برگرداند و راه برای اخلاق باز شود و در آن، نقطه از دست رفتن اخلاق پیدا شود.
آن جایی که یأس، وجود آدمی را میگیرد و وقتی به غایت میرسد، عجز و ناتوانی او به صورت غیظ درآمده و آدمی خشمگینانه از غمخواری خود سرباز میزند و تحمل خویش را ندارد.
گویی کربلا مواجهه ای است که به این عقل اخلاقی جان میدهد و آب حياتي است برای عقلی که به خشکی منطق و قواعد عقلي دسترسی دارد و در پهنای وسیع این خشکی است اما جانش تشنه آبی است که حیات آن است و آن را با سرآغاز خود مواجه میکند که این "آدم" کیست؟ چگونه راه میرود و با چه وسعتی میتواند راه برود؟ در این نسبت است که گویی وادي اختیار را یافته و برای قلب سوزان خود آب حياتي پیدا میکند.
#مسئله_اخلاق
#راه_کربلا
@gharare_andishe