#داستانهای_شگفت
۱۲۴ - اهانت به علویه
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
فهرست کتاب
🇯 🇴 🇮 🇳
https://eitaa.com/mabaheeth/54839
— ⃟ ———
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - -
انسان شناسی 134.mp3
10.88M
#انسان_شناسی ۱۳۴
#امام_خمینی (ره)
#استاد_شجاعی
▪️احساس آرامش همیشگی، مثلاً در وسط بحرانها، مشکلات، فقر و یا مرگ عزیزان، خنده دار نیست؟ چگونه کسی به چنین آرامشی میرسد؟
▪️ آیا یوگا و مدیتیشن میتوانند در کسب چنین آرامشی مؤثر باشند؟
@ostad_shojae | montazer.ir
—— ⃟ ————————
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
قضاوت انسان درباره خود
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
حالا یک سلسله دلایل دیگری، باز دلایل وجدانی ذکر کنیم راجع به اینکه واقعاً شخصیت انسان یک شخصیت مرکب است و واقعاً انسان از نظر معنوی میتواند آزاد باشد و میتواند برده باشد.
خداوند تبارک و تعالی این قدرت و توانایی را به بشر داده است که خودش میتواند قاضی خودش باشد.
در اجتماع همیشه قاضی غیر از مدّعی و مدّعی علیه است. یک نفر مدّعی میشود، یک نفر دیگر مدّعی علیه.
هر دو نفرشان پیش قاضی میروند و قاضی باید به عدالت میان مدّعی و مدّعی علیه حکم کند. البته مدّعی یک نفر است، مدّعی علیه یک نفر دیگر و قاضی یک نفر سوم.
هیچ فکر کردهاید که چطور است که انسان میتواند خودش مدّعی خودش باشد و ...
قهراً خودش هم مدّعی علیه خودش باشد و هم خودش قاضی خودش باشد، یعنی خودش حکم صادر کند؟
انصاف یعنی چه؟
میگویند فلان کَس آدم باانصافی است، یعنی چه؟
اصلًا آدم باانصاف یعنی آدمی که در مسائل مربوط به خود میتواند بیطرفانه درباره خودش قضاوت کند و احیاناً در جایی که خودش مقصر است، حکم علیه خودش صادر کند.
این چگونه است؟
این جز اینکه شخصیت واقعی انسان، مرکب باشد چیز دیگری نیست.
چقدر انصافها در دنیا سراغ دارید که میبینید یک نفر در مورد خودش انصاف میدهد، دیگری را بر خودش ترجیح میدهد، اقرار میکند که حق با دیگری است، فضیلت با دیگری است.
مرحوم سید حسین کوهکمری از بزرگان اکابر علما و از مراجع تقلید زمان خودشان بودند.
آذربایجانی هستند.
ایشان عموی مرحوم آیة الله حجّت کوهکمری- که در زمان ما و استاد ما بودند و ما در خدمت ایشان درس خواندهایم- بودند که ایشان هم مرد بزرگواری بودند.
جریان عجیبی از زندگی این مرد بزرگ نقل میکنند و آن این است که ایشان در نجف در زمان صاحب جواهر و بعد از صاحب جواهر حوزه درسی داشتند.
شیخ انصاری (اعلی الله مقامه) در آن وقت هنوز شهرتی نداشت، مخصوصاً که ایشان در نجف هم زیاد اقامت نکرده بود؛ مدت کمی در نجف بود، بعد به سیاحت آمد؛ به این معنا که شهرهای ایران را میگشت، هرجا عالم مبرّزی میدید، مدتی میماند و از خدمت او استفاده میکرد.
مدتی در مشهد ماند، مدت بیشتری در اصفهان و مدت زیادتری در کاشان که مرحوم نراقی در آنجا بود.
سه سال ایشان در کاشان بود.
بعد که برگشته بود براستی مرد مبرّزی بود.
و میگویند مرحوم شیخ انصاری هیکل کوچکی داشته و چشمهای ایشان هم مقداری بهمخوردگی داشته است (تراخمی بود مثل بسیاری از مردم خوزستان، چون ایشان خوزستانی بودند)
همچنین خیلی مرد زاهدپیشهای بود و لباسهای ژنده و مندرسی میپوشید، عمامه مثلاً کهنه و اینجورها.
دو سه تا شاگرد هم بیشتر نداشت. در مسجدی تدریس میکرد و از قضا مرحوم آقا سید حسین هم در همان مسجد تدریس میکرد، ولی درسهایشان اینجور بود که اول شیخ میآمد تدریس میکرد، آن که تمام میشد، آقا سید حسین میآمد تدریس میکرد.