eitaa logo
📚📖 مطالعه
86 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
103 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بدبخت‌تر از بچه‌هایی که در ناز و نعمت پرورش پیدا می‌کنند در دنیا کسی نیست! 🎙 ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
بخش اول؛ نیروی جاذبه ی علی علیه السلام ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ جاذبه های نیرومند آثار محبت حصار شكنی محبت اولیاء نیروی محبت در اجتماع محبت اولیاء بهترین وسیله ی تهذیب اخلاق نمونه هایی از تاریخ اسلام نقش نیروی محبت در پیشرفت اسلام حبّ علی علیه‌السلام در قرآن و سنت رمز دوستی علی علیه‌السلام ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
178.mp3
15.25M
جاذبه و دافعه | ۲
جاذبه های نیرومند ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ در مقدمه ی جلد اول خاتم پیامبران درباره ی «دعوتها» چنین می خوانیم [¹]: «دعوت هایی كه در میان بشر پدید آمده، همه یكسان نبوده و شعاع تأثیر آنها یكنواخت نیست. بعضی از دعوتها و سیستم‌های فكری یك بُعدی است و در یك سو پیش رفته است؛ در زمان پیدایش اش قشر وسیعی را فرا گرفته، میلیونها جمعیت پیرو پیدا كرده است؛ اما بعد از زمان خویش دیگر بساط هستی اش برچیده شده و به دست فراموشی سپرده شده است. و بعضی دو بعدی است، شعاعشان در دو سو پیش رفته است؛ همچنانكه قشر وسیعی را فرا گرفته، در زمانها نیز پیشروی كرده. برد آن تنها در بعد مكانی نبوده است، بعد زمان را نیز فرا گرفته است. و بعضی دیگر در ابعاد گوناگون پیشروی كرده اند؛ هم سطح وسیعی از جمعیتهای بشر را فرا گرفته و تحت نفوذ خویش قرار داده اند و در هر قاره ای از قاره ها اثر نفوذ آنها را می بینیم، و هم بعد زمان را فرا گرفته یعنی مخصوص یك زمان و یك عصر نبوده، قرنهای متمادی در كمال اقتدار حكومت كرده اند، و هم تا اعماق روح بشر ریشه دوانده و سرّ ضمیر افراد را در اختیار قرار داده و بر عمق قلبها حكومت كرده و زمام احساسها را در دست گرفته اند. این گونه دعوتهای سه بعدی مخصوص سلسله ی پیامبران است. كدام مكتب فكری و فلسفی را می توان پیدا كرد كه مانند ادیان بزرگ جهان بر صدها میلیون نفر در مدت سی قرن و بیست قرن و حداقل چهارده قرن حكومت كند و به سرّ ضمایر افراد چنگ بیندازد؟! ». جاذبه ها نیز اینچنین اند؛ گاهی یك بعدی و گاهی دو بعدی و گاهی سه بعدی هستند. جاذبه ی علی علیه السلام از قسم اخیر است. ← هم سطح وسیعی از جمعیت را مجذوب خویش ساخته و هم به یك قرن و دو قرن پیوسته نیست بلكه در طول زمان ادامه یافته و گسترش پیدا كرده است. حقیقتی است كه بر گونه ی قرون و اعصار می درخشد و تا عمق و ژرفای دلها و باطنها پیش رفته است، آنچنان كه بعد از قرنها كه به یادش می افتند و سجایای اخلاقی اش را می شنوند اشك شوق می ریزند و به یاد مصائبش می گریند تا جایی كه دشمن را نیز تحت نفوذ قرار داده است و اشكش را جاری ساخته است. و این قدرتمندترین جاذبه هاست. از اینجا می توان دریافت كه پیوند انسان با دین از سبك پیوندهای مادی نیست بلكه پیوند دیگری است كه هیچ چیز دیگر چنین پیوندی با روح بشر ندارد. علی اگر رنگ خدا نمی داشت و مردی الهی نمی بود فراموش شده بود. تاریخ بشر قهرمانهای بسیار سراغ دارد: قهرمانهای سخن، قهرمانهای علم و فلسفه، قهرمانهای قدرت و سلطنت، قهرمان میدان جنگ؛ ولی همه را بشر از یاد برده است و یا اصلاً نشناخته است. اما علی نه تنها با كشته شدنش نمرد بلكه زنده تر شد. خود می گوید: هَلَكَ خُزّانُ الْاَمْوالِ وَ هُمْ اَحْیاءٌ وَ الْعُلَماءُ باقونَ ما بَقِیَ الدَّهْرُ، اَعْیانُهُمْ مَفْقودَةٌ وَ اَمْثالُهُمْ فِی الْقُلوبِ مَوْجودَةٌ [²]. گردآورندگان دارایی‌ها در همان حال كه زنده اند مرده اند و دانشمندان (علمای ربانی) پایدارند تا روزگار پایدار است. جسمهای آنها گمشده است؛ اما نقشهای آنها بر صفحه ی دلها موجود است. درباره‌ی شخص خودش می فرماید: غَداً تَرَوْنَ اَیّامی وَ یُكْشَفُ لَكُمْ عَنْ سَرائِری وَ تَعْرِفونَنی بَعْدَ خُلُوِّ مَكانی وَ قِیامِ غَیْری مَقامی [³]. فردا روزهای مرا می بینید و خصایص شناخته نشده ی من برایتان آشكار می گردد و پس از تهی شدن جای من و ایستادن دیگری به جای من، مرا خواهید شناخت. عصر من داننده ی اسرار نیست یوسف من بهر این بازار نیست ناامیدستم ز یاران قدیم طور من سوزد كه می آید كلیم قلزم یاران چو شبنم بی خروش شبنم من مثل یم طوفان به دوش نغمه ی من از جهان دیگر است این جرس را كاروان دیگر است ای بسا شاعر كه بعد از مرگ زاد چشم خود بر بست و چشم ما گشاد رخت ناز از نیستی بیرون كشید چون گل از خاك مزار خود دمید در نمی گنجد به جو عمّان من بحرها باید پی طوفان من برقها خوابیده در جان من است كوه و صحرا باب جولان من است چشمه ی حیوان براتم كرده اند محرم راز حیاتم كرده اند هیچ كَس رازی كه من گویم نگفت همچو فكر من دُر معنی نسفت پیر گردون با من این اسرار گفت از ندیمان رازها نتوان نهفت [⁴] و در حقیقت علی همچون قوانین فطرت است كه جاودانه می مانند. او منبع فیّاضی است كه تمام نمی گردد بلكه روز به روز زیادتر می شود و به قول جبران خلیل جبران از شخصیتهایی است كه در عصر پیش از عصر خود به دنیا آمده اند. بعضی از مردم فقط در زمان خودشان رهبرند و بعضی اندكی بعد از زمان خویش نیز رهبرند و به تدریج رهبری شان رو به فراموشی می رود؛ اما علی و معدودی از بشر همیشه هادی و رهبرند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] . [این مقدمه به قلم استاد شهید است. ] [2] . نهج البلاغه ، حكمت 139. [3] . نهج البلاغه ، خطبه ی 149. [4] . كلیات اشعار فارسی اقبال لاهوری، ص 6 و 7.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تشیع، مكتب محبت و عشق ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ از بزرگترین امتیازات شیعه بر سایر مذاهب این است كه پایه و زیر بنای اصلی آن محبت است. از زمان شخص نبی اكرم صلی‌الله علیه وآله كه این مذهب پایه گذاری شده است زمزمه ی محبت و دوستی بوده است. آنجا كه در سخن رسول اكرم صلی‌الله علیه وآله جمله ی «عَلِیٌّ وَ شیعَتُهُ هُمُ الْفائِزونَ»¹ را می شنویم، گروهی را در گرد علی می بینیم كه شیفته ی او و گرم او و مجذوب او می باشند. از این رو تشیع مذهب عشق و شیفتگی است. تولاّی آن حضرت مكتب عشق و محبت است. عنصر محبت در تشیع دخالت تام دارد. تاریخ تشیع با نام یك سلسله از شیفتگان و شیدایان و جانبازان سر از پا نشناخته توأم است. علی همان كسی است كه در عین اینكه بر افرادی حد الهی جاری می ساخت و آنها را تازیانه می زد و احیاناً طبق مقررات شرعی دست یكی از آنها را می برید، باز هم از او رو برنمی تافتند و از محبتشان چیزی كاسته نمی شد. او خود می فرماید: لَوْ ضَرَبْتُ خَیْشومَ الْمُؤْمِنِ بِسَیْفی هذا عَلی اَنْ یُبْغِضَنی ما اَبْغَضَنی، وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْیا بِجَمّاتِها عَلَی الْمُنافِقِ عَلی اَنْ یُحِبَّنی ما أَحَبَّنی وَ ذلِكَ اَنَّهُ قُضِیَ فَانْقَضی عَلی لِسانِ النَّبِیِّ الْاُمِّیِّ اَنَّهُ قالَ: یا عَلیُّ لا یُبْغِضُكَ مُؤْمِنٌ وَ لایُحِبُّكَ مُنافِقٌ² اگر با این شمشیرم بینی مؤمن را بزنم كه با من دشمن شود، هرگز دشمنی نخواهد كرد و اگر همه ی دنیا را بر سر منافق بریزم كه مرا دوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت؛ زیرا كه این گذشته و بر زبان پیغمبر امّی جاری گشته كه گفت: یا علی! مؤمن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمی دارد. علی مقیاس و میزانی است برای سنجش فطرتها و سرشتها. آن كه فطرتی سالم و سرشتی پاك دارد از وی نمی رنجد ولو اینكه شمشیرش بر او فرود آید، و آن كه فطرتی آلوده دارد به او علاقه مند نگردد ولو اینكه احسانش كند، چون علی جز تجسم حقیقت چیزی نیست. مردی است از دوستان امیرالمؤمنین، بافضیلت و باایمان. متأسفانه از وی لغزشی انجام گرفت و بایست حد بر وی جاری گردد. امیرالمؤمنین پنجه ی راستش را برید. آن را به دست چپ گرفت. قطرات خون 🩸 می چكید و او می رفت. ابن الكَوّاء، خارجی آشوبگر، خواست از این جریان به نفع حزب خود و علیه علی استفاده كند. با قیافه ای ترحم آمیز 🥺 جلو رفت و گفت: دستت را كی برید؟ گفت: قَطَعَ یَمینی سَیِّدُ الْوَصِیّینَ وَ قائِدُ الْغُرِّ الُْمحَجَّلینَ وَ اَوْلَی النّاسِ بِالْمُؤْمِنینَ عَلیُّ بْنُ اَبی طالِبٍ، اِمامُ الْهُدی . . . اَلسّابِقُ اِلی جَنّاتِ النَّعیمِ، مُصادِمُ الْاَبْطالِ، اَلْمُنْتَقِمُ مِنَ الْجُهّالِ، مُعْطِی الزَّكاةِ. . . اَلْهادی اِلَی الرَّشادِ وَ النّاطِقُ بِالسَّدادِ، شُجاعٌ مَكِّیٌّ، جَحْجاحٌ وَفِیٌّ. . . ³ پنجه ام را برید سید جانشینان پیامبران، پیشوای سفیدرویان قیامت، ذی حق ترین مردم نسبت به مؤمنان، علی بن ابی طالب، امام هدایت. . . پیشتاز بهشتهای نعمت، مبارز شجاعان، انتقام گیرنده ی از جهالت پیشگان، بخشنده ی زكات. . . رهبر راه رشد و كمال، گوینده ی گفتار راستین و صواب، شجاع مكّی و بزرگوار با وفا. ابن الكوّاء گفت: وای بر تو! دستت را می برد و اینچنین ثنایش می گویی؟! گفت: چرا ثنایش نگویم و حال اینكه دوستی اش با گوشت و خونم درآمیخته است؟! به خدا سوگند كه نبرید دستم را جز به حقی كه خداوند قرار داده است. این عشقها و علاقه ها كه ما اینچنین در تاریخ علی و یاران وی می بینیم، ما را به مسأله ی محبت و عشق و آثار آن می كشاند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [¹] . جلال الدین سیوطی در الدُّر المنثور در ذیل آیه ی 7 سوره ی بیّنه از ابن عساكر از جابر بن عبد اللّه انصاری نقل می كند كه گفت در محضر پیغمبر بودیم كه علی نیز به محضرش می آمد. حضرت فرمود: «وَ الَّذی نَفْسی بِیَدِهِ اِنَّ هذا وَ شیعَتَهُ هُمُ الْفائِزونَ یَوْمَ الْقِیامَةِ» یعنی سوگند به آن كسی كه جانم در دست اوست این مرد و شیعیان او در روز قیامت رستگارانند. و مناوی در كنوزالحقایق به دو روایت نقل می كند، و هَیْثمی در مجمع الزوائد و ابن حجر در الصواعق المحرقة همین مضمون را با كیفیتی دیگر نقل می كنند. [²] . نهج البلاغه ، حكمت 42. [³] . بحارالانوار ، ج /40ص 281 و 282، چاپ جدید و التفسیر الكبیر فخر رازی، ذیل آیه ی 9 سوره ی كهف(أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ. . . ) .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اِكسیر محبت ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ شعرای فارسی زبان عشق را «اكسیر» نامیده اند. كیمیاگران معتقد بودند كه در عالم ماده ای وجود دارد به نام «اكسیر» [1] یا «كیمیا» كه می تواند ماده ای را به ماده ی دیگری تبدیل كند؛ قرنها به دنبال آن می گشتند. شعرا این اصطلاح را استخدام كردند و گفتند آن اكسیر واقعی كه نیرویِ تبدیل دارد، و است؛ زیرا عشق است كه می تواند قلب ماهیت كند. عشق مطلقاً اكسیر است و خاصیت كیمیا دارد، یعنی فلزی را به فلز دیگر تبدیل می كند. مردم هم فلزات مختلفی هستند: «اَلّناسُ مَعادِنُ كَمَعادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ » . عشق است كه دل را دل می كند و اگر عشق نباشد دل نیست، آب و گل است. هر آن دل را كه سوزی نیست دل نیست دل افسرده غیر از مشت گل نیست الهی! سینه ای ده آتش افروز در آن سینه دلی و آن دل همه سوز [2] از جمله آثار عشق، نیرو و قدرت است. محبت نیروآفرین است، جَبان را شجاع می كند. یك مرغ 🐔 خانگی تا زمانی كه تنهاست بالهایش را روی پشت خود جمع می كند، آرام می خرامد، هی گردن می كشد كرمكی 🪱 پیدا كند تا از آن استفاده نماید، از مختصر صدایی فرار می كند، در مقابل كودكی ضعیف از خود مقاومت نشان نمی دهد؛ اما همین مرغ وقتی جوجه 🐥🐣 دار شد، عشق و محبت در كانون هستی اش خانه كرد، وضعش دگرگون می گردد، بالهای بر پشت جمع شده را به علامت آمادگی برای دفاع پایین می اندازد، حالت جنگی به خود می گیرد، حتی آهنگ فریادش قویتر و شجاعانه تر می گردد. قبلاً به احتمال خطری فرار می كرد؛ اما اكنون به احتمال خطری حمله می كند، دلیرانه یورش می برد. این محبت و عشق است كه مرغ ترسو را به صورت حیوانی دلیر جلوه گر می سازد. عشق و محبت، سنگین و تنبل را چالاك و زرنگ می كند و حتی از كودن، تیزهوش می سازد. پسر و دختری كه هیچ كدام آنها در زمان تجردشان در هیچ چیزی نمی اندیشیدند مگر در آنچه مستقیماً به شخص خودشان ارتباط داشت، همینكه به هم دل بستند و كانون خانوادگی تشكیل دادند برای اولین بار خود را به سرنوشت موجودی دیگر علاقه مند می بینند، شعاع خواسته هاشان وسیعتر می شود، و چون صاحب فرزند شدند بكلی روحشان عوض می شود. آن پسرك تنبل و سنگین اكنون چالاك و پرتحرك شده است و آن دختركی كه به زور هم از رختخواب برنمی خاست اكنون تا صدای كودك گهواره نشین اش را می شنود، همچون برق می جهد. كدام نیروست كه لَختی و رخوت را بُرد و جوان را اینچنین حساس ساخت؟ آن، جز عشق و محبت نیست. عشق است كه از بخیل، بخشنده و از كم طاقت و ناشكیبا متحمل و شكیبا می سازد. اثر عشق است كه مرغ خودخواه را كه فقط به فكر خود بود [كه ] دانه ای جمع كند و خود را محافظت كند، به صورت موجودی سخی درمی آورد كه چون دانه ای پیدا كرد جوجه ها را آواز دهد، یا یك مادر را كه تا دیروز دختری لوس و بخور و بخواب و زودرنج و كم طاقت بود با قدرت شگرفی در مقابل گرسنگی و بی خوابی و ژولیدگی اندام، صبور و متحمل می سازد، تاب تحمل زحمات مادری به او می دهد. تولید رقّت و رفع غلظت و خشونت از روح، و به عبارت دیگر تلطیف عواطف و همچنین توحّد و تأحّد و تمركز و از بین بردن تشتّت و تفرّق نیروها و در نتیجه قدرت حاصل از تجمع، همه از آثار عشق و محبت است. در زبان شعر و ادب، در باب اثر عشق بیشتر به یك اثر برمی خوریم و آن الهام بخشی و فیاضیّت عشق است. بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود این همه قول و غزل تعبیه در منقارش [3] فیض گل گرچه به حسب ظاهر لفظ، یك امر خارج از وجود بلبل 🦋 است ولی در حقیقت چیزی جز نیروی خود عشق نیست. تو مپندار كه مجنون سر خود مجنون شد از سمك تا به سماكش كشش لیلی برد [4] عشق، قوای خفته را بیدار و نیروهای بسته و مهارشده را آزاد می كند نظیر شكافتن اتم‌ها و آزاد شدن نیروهای اتمی. الهام بخش است و قهرمان ساز. چه بسیار شاعران و فیلسوفان و هنرمندان كه مخلوق یك عشق و محبت نیرومندند. عشق، نفس را تكمیل و استعدادات حیرت انگیز باطنی را ظاهر می سازد. از نظر قوای ادراكی، الهام بخش و از نظر قوای احساسی، اراده و همت را تقویت می كند، و آنگاه كه در جهت عِلوی متصاعد شود كرامت و خارق عادت به وجود می آورد. روح را از مزیج‌ها و خلطها پاك می كند و به عبارت دیگر عشق تصفیه گر است. صفات رذیله ی ناشی از خودخواهی و یا سردی و بی حرارتی را از قبیل بُخل، امساك، جُبن، تنبلی، تكبر و عُجب، از میان می برد. حِقدها و كینه ها را زایل می كند و از بین برمی داردگو اینكه محرومیت و ناكامی در عشق ممكن است به نوبه ی خود تولید عقده و كینه ها كند. از محبت تلخها شیرین شود از محبت مِس‌ها زرّین شود [5]
اثر عشق از لحاظ روحی در جهت عمران و آبادی روح است و از لحاظ بدنی در جهت گداختن و خرابی. اثر عشق در بدن درست عكس روح است. عشق در بدن باعث ویرانی و موجب زردی چهره و لاغری اندام و سُقم و اختلال هاضمه و اعصاب است. شاید تمام آثاری كه در بدن دارد آثار تخریبی باشد ولی نسبت به روح چنین نیست؛ تا موضوع عشق چه موضوعی، و تا نحوه ی استفاده ی شخص چگونه باشد. بگذریم از آثار اجتماعی اش، از نظر روحی و فردی غالباً تكمیلی است زیرا تولید قوّت و رقّت و صفا و توحّد و همت می كند، ضعف و زبونی و كدورت و تفرّق و كودنی را از بین می برد، خلطها- كه به تعبیر قرآن «دَسّ» نامیده می شود- از بین برده و غِشها را زایل و عیار را خالص می كند. شاه جان مر جسم را ویران كند بعد ویرانیش آبادان كند ای خنك جانی كه بهر عشق و حال بذل كرد او خان ومان و ملك و مال كرد ویران خانه بهر گنج زر و ز همان گنجش كند معمورتر آب را ببرید و جو را پاك كرد بعد از آن در جو روان كرد آب خورد پوست را بشكافت پیكان را كشید پوست تازه بعد از آنش بردمید كاملان كز سرّ تحقیق آگهند بی خود و حیران و مست و واله اند نه چنین حیران كه پشتش سوی اوست بل چنان حیران كه غرق و مست دوست ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] در برهان قاطع درباره ی اكسیر می گوید: «جوهری است گدازنده و آمیزنده و كامل كننده؛ یعنی مس را طلا می كند؛ و ادویه ی مفیده ی فایده مند و نظر مرشد كامل را نیز مجازاً اكسیر می گویند» . اتفاقاً در عشق هم هر سه خصوصیت هست؛ هم گدازنده است و هم آمیزنده و هم كامل كننده، لكن وجه شبه معروف و مشهور همین سوم است یعنی تغییر تكمیلی، و لذا شعرا گاهی عشق را طبیب و دوا و افلاطون و جالینوس خوانده اند. مولوی در دیباچه ی مثنوی می گوید: شاد باش ای عشق خوش سودای ما ای طبیب جمله علتهای ما ای دوای نخوت و ناموس ما ای تو افلاطون و جالینوس ما [2] وحشی كرمانی. [3] لسان الغیب، حافظ. [4] علامه ی طباطبائی. [5] مثنوی معنوی. ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │ 📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -