eitaa logo
📚📖 مطالعه
82 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
98 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پدیده استعمار البته نهضتهای اسلامی در عین این كه از نظر اصول كلی از یك كادر معین خارج نیستند، از نظر اهداف كوچك و جزئی [متفاوت اند. مثلا امروز یكی از هدفهای نهضتهای اسلامی مبارزه با استعمار است ] [1] ولی در صدر اسلام، ما پدیده ای به نام استعمار به مفهومی كه امروز وجود دارد نداشته ایم. این كه ملتی ملت دیگر را در خدمت خودش قرار بدهد، بر مقدّرات آن ملت حكومت كند، به جای آن ملت بر آن ملت سیاست براند و حكومت كند، به جای آن ملت از منابع اقتصادی او استفاده كند، فرهنگ خودش را با لطایف الحیل بر فكر و مغز آن مردم تحمیل كند، یك پدیده ی جدید است، مربوط به عصر جدید است و از عمرش سه چهار قرن بیشتر نمی گذرد كه ملتی در حالی كه خودش را آزاد می پندارد، به ظاهر هم خودش را آزاد و مستقل می بیند و همه چیز دارد، در باطن تحت قیمومت یك ملت دیگر است و آن ملت با دستهای نامرئی خود دارد او را غارت می كند. این یك پدیده ی جدید است. ولی مبارزه با این پدیده ی جدید در كادر كلی اصولی اسلامی وجود دارد. اسلام كه در صدر برنامه ی خودش مبارزه با ظلم و غارتگری را قرار داده است، وقتی كه ظلم و غارتگری فرد را تحمل نمی كند به طریق اولی ظلم و غارتگری یك ملت را بر ملت دیگر تحمل نمی كند چون اسلام در تعلیماتش نشان داده است كه برای حقوق جامعه حساسیت بیشتری از حقوق فرد قائل است. امیرالمؤمنین در جمله ای كه در یكی از نامه هایشان در نهج البلاغه است مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 112 می فرماید: اَعْظَمُ الْخِیانَةِ خِیانَةُ الْاُمَّةِ وَ اَفْظَعُ الْغِشِّ غِشُّ الْاَئِمَّةِ [2]. بزرگترین خیانتها خیانت به جامعه است، خیانت به فرد هرگز در حد خیانت به جامعه نیست. بنابراین اسلام با استعمار هم مبارزه دارد گو این كه استعمار در آن زمان نبوده. در زمان امیرالمؤمنین مبارزه بر ضد استعمار آنچنان كه در این زمانها وجود دارد وجود نداشته ولی در برنامه و طرحهای اسلام چیزهایی كه شامل مبارزه با استعمار هم بشود به نحو اكید و شدید وجود دارد؛ اصول كلی هست كه این اصول كلی در همه جا وجود دارد. جمله هایی است در نهج البلاغه و عین همین جمله ها در یكی از خطابه های حسین بن علی علیه السلام هست كه آن خطابه در آن مجتمع معروف در دوره ی دیكتاتوری و اختناق عجیب معاویه- كه دو نفر اگر می خواستند حدیثی در فضیلت علی علیه السلام نقل كنند، در صندوقخانه هم به زحمت جرئت می كردند- ایراد شده است. حسین بن علی علیه السلام از اجتماع حج در منی و عرفات استفاده فرمود، كبار اصحاب را در آنجا جمع كرد و تصمیم قیام اصلاح طلبانه ی خودش را اعلام كرد و همین جمله ها را كه از پدرش است به آنها فرمود. این جمله ها كلیاتی را برای همه ی هدفهای اسلامی به طور كلی، گذشته از این كه هر زمانی خصوصیاتی دارد كه زمان دیگر ندارد، مشخص می كند. آن جمله ها این است: اَللّهُمَّ اِنَّكَ تَعْلَمُ اَنَّهُ لَمْ یَكُنِ الَّذی كانَ مِنّا مُنافَسَةً فی سُلْطانٍ وَ لَا الِْتماسَ شَیْ ءٍ مِنْ فُضولِ الْحُطامِ یعنی خداوندا تو خودت می دانی كه حركتها، جنبشها، قیامها، اعتراضها، جنگیدنها و مبارزه های ما رقابت در كسب قدرت نبود، برای تحصیل قدرت برای یك فرد نبود، به عنوان جاه طلبی نبود، برای جمع آوری مال و منال دنیا و برای زیاده طلبی در مال و منال دنیا نبود و نیست. پس هدف چیست؟ وَلكِنْ لِنَرُدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دینِكَ وَ نُظْهِرَ الْاِصْلاحَ فی بِلادِكَ فَیَأْمَنَ الْمَظْلومونَ مِنْ عِبادِكَ وَ تُقامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدودِكَ [3]. این چهار جمله یك كادر كلی را مشخص می كند. مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 113 [1] . [افتادگی از نوار است. ] [2] . نهج البلاغه، نامه 26. [3] . نهج البلاغه، خطبه 129.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«اصلاح» در اصطلاح اسلامی مقدمتا باید عرض كنم كه امروز اصطلاحی رایج شده است كه این اصطلاح نباید ما را به اشتباه بیندازد. امروز وقتی می گویند «اصلاح» یعنی سامان دادن های آرام تدریجی غیر بنیادی، ولی وقتی می خواهند بگویند تغییرات بنیادی می گویند انقلاب. آیا در اصطلاح اسلامی هم وقتی می گویند «اصلاح» مقصود همین است؟ نه، در اصطلاح اسلامی وقتی گفته می شود اصلاح، نقطه ی مقابل افساد است، اعم از آن كه تدریجی و ظاهری و به اصطلاح عَرَضی باشد یا بنیادی و جوهری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بازگشت به اسلام راستین می گوید هدف اول ما این است: لِنَرُدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دینِكَ. سید جمال می گفت بازگشت به اسلام راستین كه در واقع ترجمه ی فارسی همین جمله است. سنتهای اسلامی هر كدام نشانه های راه سعادت است، معالم دین است، علامتهای راه رستگاری است كه با این علامتها باید راه سعادت و تكامل را پیمود. خدایا! ما می خواهیم این نشانه ها را كه به زمین افتاده و رهروانْ راه را پیدا نمی كنند، اسلامِ فراموش شده را باز گردانیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2 اصلاح چشمگیر در شهرها وَ نُظْهِرَ الْاِصْلاحَ فی بِلادِكَ. خیلی جمله ی عجیبی است! «نُظْهِرَ» یعنی آشكار كنیم. اصلاح نمایان و چشمگیر، اصلاحی كه روشن باشد، در شهرهایت به عمل آوریم. آنقدر این اصلاح، اساسی باشد كه [تشخیص آن ] احتیاج به فكر و مطالعه نداشته باشد، علائمش از در و دیوار پیداست؛ به عبارت دیگر سامان به زندگی مخلوقات تو دادن، شكمها را سیر كردن، تن ها را پوشانیدن، بیماریها را معالجه كردن، جهلها را از میان بردن، اقدام برای بهبود زندگی مادی مردم، زندگی مادی مردم را سامان دادن. علی علیه السلام همچنین در نامه ای كه به مالك اشتر نوشته است وقتی كه هدفهای او را برای حكومت ذكر می كند كه تو چه وظیفه ای داری، از جمله می گوید: وَ اسْتِصْلاحَ اَهْلِها وَ عِمارَةَ بِلادِها [1] انسانها را اصلاح كنی و شهرها را عمران نمایی. [1] . نهج البلاغه، نامه 53.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3 نجات مظلومان هدف سوم: فَیَأْمَنَ الْمَظْلومونَ مِنْ عِبادِكَ. آنجا كه رابطه ی انسان با انسان رابطه ی ظالم و مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 114 مظلوم است، رابطه ی غارتگر و غارت شده است، رابطه ی كسی است كه از دیگری امنیت و آزادی را سلب كرده است، هدف ما این است كه مظلومان از شر ظالمان نجات پیدا كنند. در آن فرمانی كه به مالك اشتر نوشته است، جمله ای دارد كه عین آن در اصول كافی هم هست، به او می فرماید: مالك! تو باید به گونه ای حكومت كنی كه مردم تو را به معنی واقعی تأمین كننده ی امنیتشان و نگهدار هستی و مالشان و دوست عزیز خودشان بدانند نه یك موجودی كه خودش را به صورت یك ابوالهول درآورده و همیشه می خواهد مردم را از خودش بترساند، با عامل ترس می خواهد حكومت كند. بعد فرمود: من این جمله را از پیغمبر «غَیرَ مَرَّةٍ» (یعنی نه یك بار بلكه مكرر) شنیدم [1] كه: لَنْ تُقَدَّسَ اُمَّةٌ حَتّی یُؤْخَذَ لِلضَّعیفِ حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَعْتَعٍ [2]. پیغمبر فرمود: هرگز امتی [3]، جامعه ای به مقام قداست (مقامی كه قابل تقدیس و تمجید باشد كه بشود گفت این جامعه جامعه ی انسانی است) نمی رسد مگر آن وقت كه وضع به این منوال باشد كه ضعیف حقش را از قوی بدون لكنت كلمه بگیرد؛ وقتی ضعیف در مقابل قوی می ایستد لكنتی در بیانش وجود نداشته باشد. این جمله شامل دو مطلب است: یكی این كه مردم به طور كلی روحیه ی ضعف و زبونی را از خود دور كنند و در مقابل قوی (هر اندازه قوی باشد) شجاعانه بایستند، لكنت به زبانشان نیفتد، ترس نداشته باشند- كه ترس از جنود ابلیس است- و دیگر این كه اصلا نظامات اجتماعی باید طوری باشد كه در مقابل قانون، قوی و ضعیفی وجود نداشته باشد. پس علی علیه السلام می گوید در برنامه ی حكومت اسلامی ما «فَیَأْمَنَ الْمَظْلومونَ مِنْ عِبادِكَ» خدایا بندگان ستمدیده ی تو در امنیت قرار گیرند، چنگال ستمگر را قطع كنیم. [1] . پیغمبر اكرم بعضی جمله ها را كه خیلی به آنها عنایت داشته مكرر می گفته و به یك بار قناعت نمی كرده است. [2] . نهج البلاغه، نامه 53. [3] . كلمه ی «امت» مساوی است با آنچه كه امروز جامعه می گوییم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4 بپا داشتن قوانین الهی تعطیل شده چهارم: وَ تُقامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدودِكَ. در اصطلاح امروز وقتی می گویند «حدود» اصطلاح فقه است. گاهی اصطلاح خاص فقه با اصطلاح حدیث متفاوت است و مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 115 خود فقه هم به این مطلب توجه دارد. امروز وقتی می گوییم «حدود» یعنی قوانین جزائی اسلام، ولی در اصطلاح خود قرآن یا در اصطلاح پیغمبر اگر گفته می شود «حدود» (تِلْكَ حُدودُ اللّهِ فَلاتَعْتَدوها) [1] یعنی مطلق مقررات اسلامی اعم از قوانین جزائی یا قوانین غیر جزائی. در یك جامعه ی فاسد گاهی حدود الهی، قوانین الهی (جزائی یا غیر جزائی) به حالت تعطیل در می آید. وقتی به حالت تعطیل درآمد، چون بی حساب وضع نشده است، نظام اجتماعی در همان قسمتِ مربوط به آن قانون به حالت نیمه تعطیل درمی آید، اعم از آن كه آن قانون الهی به طور كلی تعطیل شده باشد یا به صورت تبعیض در آمده باشد یعنی در مورد بعضی اجرا می شود، در مورد بعضی دیگر اجرا نمی شود؛ قانون قدرتش برای به تله انداختن قوی، ضعیف است و برای گرفتار كردن ضعیف، قوی است. این یك مورد از موارد تعطیل حدود الهی است. می بینید علی علیه السلام چقدر حساسیت نشان می دهد كه قانون خدا تعطیل بردار نیست ولو در مورد فرزند خودم. می شنود كه عبداللّه بن عباس، پسر عموی عزیز و مورد احترامش- كه واقعا هم از جهاتی مرد بزرگی بوده ولی بدیهی است كه معصوم نبوده- مرتكب خطایی شده. به علی خبر دادند كه ابن عباس، پسر عموی بزرگ تو، دانشمند و عالم تو، سیاستمدار و مورد اعتماد تو در بیت المال تصرفی كرده است، از آن تصرفاتی كه امروز اصلا كسی آنها را به حساب نمی آورد. علی علیه السلام نامه ای به او نوشته كه این نامه در نهج البلاغه هست: پسر عباس! من از تو انتظار نداشتم؛ به خدا قسم اگر چنین و چنان بشود و اگر چنین بكنی، با آن شمشیری كه به هر كس زدم یكسره به جهنم رفت و حساب و كتابی ندارد، تو را آدم خواهم كرد. بعد می گوید: پسر عباس! به خدای عالم قسم اگر حسن و حسین هم چنین كاری بكنند، با همین شمشیر می زنمشان، و می زد. این مقدار حساسیت در مقابل اجرای قانون الهی! [1] . بقره / 229.