اهداف روحانیت در مبارزات [1]
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
بسم اللّه الرحمن الرحیم
خدایا به یاد تو و به نام تو و به امید تو. موضوع سخن «اهداف روحانیت در مبارزات» است.
من در این جلسه ضمن این كه به اهداف كلی روحانیت در مبارزات خود در طول تاریخ اشاره می كنم، بیشتر می خواهم هدفهای روحانیت را در نهضت اسلامی معاصر موجود تشریح كنم.
ما امروز نهضتی اسلامی و تاریخی و عظیم و كم سابقه- اگر نگوییم بی سابقه- داریم كه از بطن جامعه ی ما برخاسته است و ما در متن آن قرار گرفته ایم و روحانیت ما این نهضت را رهبری می كند.
می خواهیم هدفهای این نهضت را بشناسیم.
اگر می گوییم هدفهای روحانیت یعنی هدفهای این نهضت، چون می دانیم كه امروز تمام قشرها و طبقات مختلف ملت ایران در روحانیت تجسم پیدا كرده است و روحانیت در آن شخص بسیار بسیار بزرگ تاریخی (گریه ی استاد) كه نامش و یادش قلب مرا به لرزه می آورد یعنی استاد بزرگوار ما آیت اللّه العظمی آقای خمینی تجسم یافته است.
ابوالعلای معرّیِ معروف در جلسه ای كه با سید مرتضی علم الهدی برای اولین بار ملاقات كرد و شخصیت و عظمت او را دید، بعد كه از او سؤال كردند چه دیدی و كجا بودی و چگونه آدمی دیدی؟ شعر معروفی دارد، می گوید:
لَوْ جِئْتَهُ لَرَاَیْتَ النّاسَ فی رَجُلٍ
وَ الدَّهْرَ فی ساعَةٍ وَ الْاَرْضَ فی دارٍ
اگر بیایی آنجا ببینی، تمام مردم را در یك فرد و تمام دهر و روزگار و ساعات را در یك لحظه و تمام زمین را در یك خانه منحصر می بینی.
كمتر در تاریخ سابقه دارد كه ملتی و خواسته های ملتی در یك فرد، اینچنین تشخص و تجسم پیدا كند و این همیشه در جایی است كه آن فرد از فردیت خودش خارج شده است و تجسم ایده های عالی جامعه است.
بنابراین هدفهای روحانیت یعنی هدفهای این نهضت و هدفهای این نهضت یعنی هدفهای روحانیت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] این سخنرانی در آبان 1357 (حدود سه ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی) در دانشگاه صنعتی شریف در همایشی تحت عنوان «همبستگی» ایراد شده است.
نهضتهای قرن اخیر
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
ما اگر بخواهیم هدفهای این نهضت را تشریح كنیم، آنهم در یك جلسه، بهتر این است كه یك مقایسه ی اجمالی بكنیم میان هدفهای این نهضت و هدفهایی كه بعضی مصلحان اسلامی مثل سید جمال الدین اسدآبادی به صورت فردی در قیامهای اصلاحی خود داشته اند و نیز هدفهای نهضتهای صدساله ی اخیر كه یا به رهبری روحانیت و یا با شركت و تأیید روحانیت صورت گرفته است و هر كدام هدفی داشته است، مثل جنبش تنباكو كه یك نهضت ضد استعماری، آنهم ضد استعمار اقتصادی بود و یا نهضت استقلال عراق كه آن هم مانند نهضت تنباكو به رهبری روحانیت صورت گرفت.
بعد از جنگ بین الملل اول و متلاشی شدن حكومت عثمانی، انگلیسها عراق را احتلال و اشغال كردند، روحانیت شیعه در آنجا قیام كرد، آیت اللّه میرزای شیرازی كوچك [1] فرمان جهاد داد، مسلمانان كشته های زیادی دادند تا بالاخره استقلال عراق را به دست آوردند.
آن نهضت هم یك مبارزه ی ضد استعماری بود ولی ضد استعمار سیاسی.
و دیگر، مبارزه و جنبش مشروطیت كه در آن، روحانیت یكی از دو شریك بزرگ بود، یعنی روحانی و غیر روحانی هر دو در آن شركت داشتند. جنبشی بود كه ماهیت سیاسی داشت و ضد استبدادی بود.
و دیگر، جنبش ملی شدن صنعت نفت🛢 در بین سالهای 29 تا 32 كه آن هم جنبش بزرگی در كشور ما بود؛ یك جنبش ضد استعمار اقتصادی كه باز در این نهضت روحانیت شریك و مؤیّد بود ولی منحصر به روحانیت نبود.
این نهضت هم ماهیت ضد استعماری داشت.
بنابراین جنبش تنباكو ماهیت ضد استعمار اقتصادی، جنبش عراق ماهیت ضد استعمار سیاسی، جنبش مشروطیت ماهیت ضد استبداد و جنبش ملی شدن صنعت نفت ماهیت ضد استعمار اقتصادی داشته است.
ما می توانیم نهضت امروز را با هر یك از این نهضتها مقایسه كنیم، ببینیم آیا شبیه یكی از اینها هست و شبیه كدام یك از اینهاست و یا شبیه هیچ كدام نیست؟
یك سلسله حركتها و نهضتهای كوچك و بزرگ دیگر هم در كشور ما وجود داشته و دارد: نهضتهایی برای آزادی، نهضتهایی برای دموكراسی، نهضتهایی به نام حقوق بشر، نهضتهایی بر ضد استثمار. این نهضت را با هر یك از اینها هم می توان مقایسه كرد كه آیا شبیه یكی از اینهاست (و اگر هست شبیه كدام یك است) و یا شبیه هیچ كدام نیست؟
تشریح هدفهای یك نهضت از ماهیت آن نهضت جدا نیست، همچنان كه از رهبری آن نهضت جدا نیست. ما نمی توانیم رهبری یك نهضت را تشریح كنیم بدون آن كه ماهیت یا هدفهای آن نهضت را بشناسیم، یا هدفهایش را تشریح كنیم بدون آن كه توجه به ماهیتش داشته باشیم، و یا ماهیتش را تعریف كنیم بدون آن كه توجه به هدفها و رهبریهایش داشته باشیم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] . جنبش تنباكو را میرزای شیرازی بزرگ و جنبش عراق را میرزای شیرازی كوچك اداره و رهبری كردند.
❓آیا نهضتها تك ماهیتی هستند یا چند ماهیتی؟
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
نهضتها و جنبشها ؛
اولا خود یك واقعیتی دارند؛ یعنی هر جنبشی خودش یك پدیده ی عینی اجتماعی است نه مجموع یك سلسله كارهای پراكنده، یك واحد واقعیت دار اجتماعی است.
ثانیا بعضی چنین خیال می كنند كه نهضتهای اجتماعی دنیا شكلهایشان فرق می كند؛ اما ماهیت و هدفهای آنها همیشه یك چیز بیشتر نیست.
شكل نهضتهاست كه یك نهضت سیاسی است، یك نهضت فرهنگی است (فلسفی، ادبی، علمی، صنعتی) و یك نهضت مذهبی است. خیال می كنند كه اینها به شكل نهضتها مربوط است و به ماهیت و محتوای آنها مربوط نیست.
كما این كه در این صورت قهرا هدفهای اصیل هم در همه جا یكی است. صورت و ظاهر هدفها و مقصدها متفاوت است؛ یكی را آدم خیال می كند سیاسی است، یكی را خیال می كند فرهنگی است، یكی را خیال می كند نظامی است، یكی را خیال می كند ادبی است، یكی را خیال می كند اقتصادی است؛ ولی ماهیت همه یكی است.
❌ این البته نظریه ی بسیار نادرستی است و از نشناختن انسان و جامعه ی انسان ناشی می شود.
یكی از تحقیرهای بزرگی كه به انسانیت شده است همین است كه خواسته اند برای تمام جامعه ها، برای تمام نهضتها و جنبشها ماهیت مادی قائل شوند و جنبه های معنوی یعنی جنبه های انسانی و انسانیت را یك امر غیر اصیل و روبنایی و فرعی و طفیلی و یك امری كه مقوّم واقعیت نهضتها نیست بدانند؛ یعنی در هر نهضتی، برداشتی اقتصادی از تاریخ و برداشتی تاریخی از اقتصاد و برداشتی تاریخی و اقتصادی از انسان بدون برداشتی انسانی از تاریخ و جامعه و اقتصاد؛
و تحقیری از این بالاتر بر انسان وارد نشده است.
جنبشها مسلّما متفاوت است؛ بعضی ماهیت سیاسی دارد، بعضی ماهیت فرهنگی دارد، بعضی ماهیت علمی دارد، بعضی ماهیت مذهبی دارد.
اینها با یكدیگر مختلف و متفاوت است.
اهداف اصلاحی سید جمال
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
سید جمال را به عنوان یك فرد در نظر می گیریم.
اهداف او مشخص است و خودش مشخص كرده است.
شخصیتی بود ضد استبداد و ضد استعمار در هر سه شكل استعمار: استعمار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، كه همه ی اینها در كلمات سید جمال مطرح است.
مردی بود طرفدار بازگشت به اسلام نخستین، به قرآن و سنت و سیره ی سلف صالح به قول خودش و مبارزه با خرافاتی كه به اسلام در طول تاریخ بسته شده است.
مردی بود طرفدار یك نهضت فرهنگی در جهان اسلام و طرفدار علم، و بالخصوص مردی بود كه همبستگی دین و سیاست را تبلیغ كرد و این را در حدودی كه برای یك فرد مقدور بود به جامعه ی اسلامی تفهیم كرد كه مسئله ی جدایی دین از سیاست نیرنگی است كه سیاست بازان عالم ساخته اند.
در دین، بالخصوص دین اسلام، سیاست یكی از عزیزترین اجزاء است و جدا كردن سیاست از اسلام به معنی جدا كردن یكی از عزیزترین اعضای اسلام از پیكر اسلام است.
و دیگر مسئله ی اتحاد اسلام به تعبیر خود او.
یكی از هدفهای سید جمال اتحاد اسلام بود؛ یعنی می خواست با این تفرقه هایی كه استبدادها در طول حدود چهارده قرن و استعمار در طول سه چهار قرن اخیر به وجود آورده است، چه تفرقه های به صورت مذهبی و چه تفرقه های به صورت ملی و چه به صورتهای دیگر، مبارزه كند و معتقد بود كه یك روح واحد بر تمام ملل اسلامی حاكم است و نیازمند به بیداری است.
مقایسه هدفهای این نهضت با نهضتهای قرن اخیر
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
ممكن است بپرسید آیا در نهضت فعلی، هدفهای روحانیت همان هدفهای سید جمال است؟
جواب این است: آری و نه.
آری، یعنی تمام هدفهای سید جمال در هدفهای این نهضت مندرج است.
می بینیم رهبران نهضت، همه ی اینها را طرح كرده اند و در مردم ما هم آگاهی نسبت به همه ی اینها پیدا شده است. امروز در مردم ما آگاهی ضد استبداد، ضد استعمار، ضد خرافه، طرفداری از اتحاد و وحدت اسلام، طرفداری از همبستگی دین و سیاست، طرفداری از علم و مدرسه و فرهنگ، همه ی اینها هست،
اما «نه» یعنی هدفهای این نهضت محدود به هدفهای سید جمال نیست.
هدفهای سید جمال به عنوان یك مصلح بزرگ اسلامی یك جزء و یك قسمت از هدفهای نهضت اسلامی بزرگ ماست.
آیا هدف این نهضت همان هدف جنبش تنباكو است، یعنی ضدیت با استعمار اقتصادی؟ آری و نه. آری، یعنی آن هم جزء هدفهای این نهضت است، و نه: اما منحصر به آن نیست.
آیا ضد استعمار سیاسی است نظیر انقلاب عراق؟ باز آری و نه، آن هم جزء هدفهاست ولی محدود به آن نیست.
آیا ضد استبداد است؟ آری و نه.
آیا ضد استعمار اقتصادی است، مثل نهضت ملی شدن صنعت نفت؟ باز آری و نه.
آیا این نهضت ضد استثمار است؟ آری و نه، ضد استثمار هست؛ اما محدود به آن نیست.
آیا برای آن چیزی است كه امروز آن را حقوق بشر می نامند؟ باز آری و نه؛ ما به آنچه كه طرفداران حقوق بشر می گویند احترام می گزاریم ولی به عنوان جزئی از هدفهای نهضت اسلامی خودمان نه به عنوان تمام هدفهای این نهضت.
دموكراسی چطور؟ باز آری و نه.
ماهیت اسلامی این نهضت
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
علتش این است كه این نهضت ماهیت صد در صد اسلامی پیدا كرده و در تمام اقشار جامعه ی ما نفوذ كرده است، آنهم چه نفوذی! وقتی كه مثلا یك دعوت به تعطیلی، دعوت به اعتصابی از ناحیه ی رهبران و بالخصوص رهبر بزرگ صادر می شود، در تمام اقشار این مملكت طنین می افكند، در شهر همان مقدار طنین دارد كه در روستا، در میان با سواد همان مقدار طنین دارد كه در میان بی سواد، در میان كارگر همان مقدار طنین دارد كه در میان كارمند و در میان كشاورز و در میان معلم و در میان طلبه و دانشجو، چون سر و كارش با یك نوع آگاهی دیگری است كه نامش خدا آگاهی است. تذكرات، تذكرات پیامبرانه است؛ همه ی هدفها را با نورافكن خودآگاهی خدایی می بیند. ما هیچ نهضتی از نهضتهای صدساله ی اخیر و نیز قبلش را و هدفهای هیچ مصلحی و هیچ قیامی (چه اسلامی و چه غیر اسلامی) را نمی شناسیم كه بتوانیم نهضت موجود و هدفهایش را با آن مقایسه كنیم. تنها نهضتی كه شاید بشود این نهضت را با آن مقایسه كرد و در واقع نهضت ما بچه و خلف صالح آن نهضت است، نهضت صدر اسلام است مادام كه در تحت رهبری رسول اكرم (صلیالله علیه وآله) یا امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود و یا در دوره ای كه همان رهبری تا حد زیادی حكومت می كرد.
نهضت صدر اسلام محدود به هیچ یك از این حدود نیست.
این است كه این نهضت در ابتدای كار دست انداخته است روی حساسترین و اساسی ترین نقطه ها، یعنی همان كاری كه در صدر اسلام شد.
در دوره های بعد، روحانیت فكر می كرد نوعی تقسیم كار میان خودش و مؤمنین برقرار كرده است و آن این است كه وظیفه ی خودش را گذشته از وظایف خاص روحانی (تعلیم و آموزش اسلام و تربیت اسلامی) نظارت و كنترل جامعه در حد امر به معروف و نهی از منكر می دانست و می خواست مسلمانان دیگر، طبقات و قشرهای دیگر، این وظیفه [یعنی تشكیل حكومت اسلامی ] را به درستی انجام دهند. این بود كه با انحرافات مبارزه می كرد ولی بیش از این دیگر جلو نمی آمد. ولی امروز نهضت ما دارد از نهضت صدر اسلام پیروی می كند، یعنی قبل از هر چیزی به سراغ نظام حاكم فاسد می رود و به اینجا رسیده است كه تا نظام حاكم فاسد وجود دارد هر اقدام دیگری یا بی فایده است یا كم فایده.
این است كه شما می بینید در صدر برنامه ی نهضت روحانیت ما مسئله ی حكومت اسلامی مطرح است، در صورتی كه در جنبشهای دیگر این مسئله یا اصلا مطرح نبوده و یا اگر بوده به این صراحت مطرح نبوده است.
این هدف در صدر همه ی هدفهای نهضت روحانیت ما قرار گرفته است و امروز رهبری روحانیت در اثر تجربه های زیاد و طولانی به همین نتیجه كه گفتم رسیده است و معتقد است كه تا آن اساس، درست و اصلاح نشود و در حقیقت تغییری بنیادین در تشكیلات اجتماعی به وجود نیاید كوشش برای تأمین سایر هدفها به نتیجه نمی رسد و در حقیقت باید گفت بی مورد است.
پدیده استعمار
البته نهضتهای اسلامی در عین این كه از نظر اصول كلی از یك كادر معین خارج نیستند، از نظر اهداف كوچك و جزئی [متفاوت اند. مثلا امروز یكی از هدفهای نهضتهای اسلامی مبارزه با استعمار است ] [1] ولی در صدر اسلام، ما پدیده ای به نام استعمار به مفهومی كه امروز وجود دارد نداشته ایم. این كه ملتی ملت دیگر را در خدمت خودش قرار بدهد، بر مقدّرات آن ملت حكومت كند، به جای آن ملت بر آن ملت سیاست براند و حكومت كند، به جای آن ملت از منابع اقتصادی او استفاده كند، فرهنگ خودش را با لطایف الحیل بر فكر و مغز آن مردم تحمیل كند، یك پدیده ی جدید است، مربوط به عصر جدید است و از عمرش سه چهار قرن بیشتر نمی گذرد كه ملتی در حالی كه خودش را آزاد می پندارد، به ظاهر هم خودش را آزاد و مستقل می بیند و همه چیز دارد، در باطن تحت قیمومت یك ملت دیگر است و آن ملت با دستهای نامرئی خود دارد او را غارت می كند. این یك پدیده ی جدید است. ولی مبارزه با این پدیده ی جدید در كادر كلی اصولی اسلامی وجود دارد. اسلام كه در صدر برنامه ی خودش مبارزه با ظلم و غارتگری را قرار داده است، وقتی كه ظلم و غارتگری فرد را تحمل نمی كند به طریق اولی ظلم و غارتگری یك ملت را بر ملت دیگر تحمل نمی كند چون اسلام در تعلیماتش نشان داده است كه برای حقوق جامعه حساسیت بیشتری از حقوق فرد قائل است.
امیرالمؤمنین در جمله ای كه در یكی از نامه هایشان در نهج البلاغه است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 112
می فرماید: اَعْظَمُ الْخِیانَةِ خِیانَةُ الْاُمَّةِ وَ اَفْظَعُ الْغِشِّ غِشُّ الْاَئِمَّةِ [2]. بزرگترین خیانتها خیانت به جامعه است، خیانت به فرد هرگز در حد خیانت به جامعه نیست.
بنابراین اسلام با استعمار هم مبارزه دارد گو این كه استعمار در آن زمان نبوده.
در زمان امیرالمؤمنین مبارزه بر ضد استعمار آنچنان كه در این زمانها وجود دارد وجود نداشته ولی در برنامه و طرحهای اسلام چیزهایی كه شامل مبارزه با استعمار هم بشود به نحو اكید و شدید وجود دارد؛ اصول كلی هست كه این اصول كلی در همه جا وجود دارد.
جمله هایی است در نهج البلاغه و عین همین جمله ها در یكی از خطابه های حسین بن علی علیه السلام هست كه آن خطابه در آن مجتمع معروف در دوره ی دیكتاتوری و اختناق عجیب معاویه- كه دو نفر اگر می خواستند حدیثی در فضیلت علی علیه السلام نقل كنند، در صندوقخانه هم به زحمت جرئت می كردند- ایراد شده است.
حسین بن علی علیه السلام از اجتماع حج در منی و عرفات استفاده فرمود، كبار اصحاب را در آنجا جمع كرد و تصمیم قیام اصلاح طلبانه ی خودش را اعلام كرد و همین جمله ها را كه از پدرش است به آنها فرمود. این جمله ها كلیاتی را برای همه ی هدفهای اسلامی به طور كلی، گذشته از این كه هر زمانی خصوصیاتی دارد كه زمان دیگر ندارد، مشخص می كند.
آن جمله ها این است: اَللّهُمَّ اِنَّكَ تَعْلَمُ اَنَّهُ لَمْ یَكُنِ الَّذی كانَ مِنّا مُنافَسَةً فی سُلْطانٍ وَ لَا الِْتماسَ شَیْ ءٍ مِنْ فُضولِ الْحُطامِ یعنی خداوندا تو خودت می دانی كه حركتها، جنبشها، قیامها، اعتراضها، جنگیدنها و مبارزه های ما رقابت در كسب قدرت نبود، برای تحصیل قدرت برای یك فرد نبود، به عنوان جاه طلبی نبود، برای جمع آوری مال و منال دنیا و برای زیاده طلبی در مال و منال دنیا نبود و نیست. پس هدف چیست؟ وَلكِنْ لِنَرُدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دینِكَ وَ نُظْهِرَ الْاِصْلاحَ فی بِلادِكَ فَیَأْمَنَ الْمَظْلومونَ مِنْ عِبادِكَ وَ تُقامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدودِكَ [3]. این چهار جمله یك كادر كلی را مشخص می كند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 113
[1] . [افتادگی از نوار است. ]
[2] . نهج البلاغه، نامه 26.
[3] . نهج البلاغه، خطبه 129.
«اصلاح» در اصطلاح اسلامی
مقدمتا باید عرض كنم كه امروز اصطلاحی رایج شده است كه این اصطلاح نباید ما را به اشتباه بیندازد. امروز وقتی می گویند «اصلاح» یعنی سامان دادن های آرام تدریجی غیر بنیادی، ولی وقتی می خواهند بگویند تغییرات بنیادی می گویند انقلاب. آیا در اصطلاح اسلامی هم وقتی می گویند «اصلاح» مقصود همین است؟ نه، در اصطلاح اسلامی وقتی گفته می شود اصلاح، نقطه ی مقابل افساد است، اعم از آن كه تدریجی و ظاهری و به اصطلاح عَرَضی باشد یا بنیادی و جوهری
بازگشت به اسلام راستین
می گوید هدف اول ما این است: لِنَرُدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دینِكَ. سید جمال می گفت بازگشت به اسلام راستین كه در واقع ترجمه ی فارسی همین جمله است. سنتهای اسلامی هر كدام نشانه های راه سعادت است، معالم دین است، علامتهای راه رستگاری است كه با این علامتها باید راه سعادت و تكامل را پیمود. خدایا! ما می خواهیم این نشانه ها را كه به زمین افتاده و رهروانْ راه را پیدا نمی كنند، اسلامِ فراموش شده را باز گردانیم.
2 اصلاح چشمگیر در شهرها
وَ نُظْهِرَ الْاِصْلاحَ فی بِلادِكَ. خیلی جمله ی عجیبی است! «نُظْهِرَ» یعنی آشكار كنیم.
اصلاح نمایان و چشمگیر، اصلاحی كه روشن باشد، در شهرهایت به عمل آوریم.
آنقدر این اصلاح، اساسی باشد كه [تشخیص آن ] احتیاج به فكر و مطالعه نداشته باشد، علائمش از در و دیوار پیداست؛ به عبارت دیگر سامان به زندگی مخلوقات تو دادن، شكمها را سیر كردن، تن ها را پوشانیدن، بیماریها را معالجه كردن، جهلها را از میان بردن، اقدام برای بهبود زندگی مادی مردم، زندگی مادی مردم را سامان دادن. علی علیه السلام همچنین در نامه ای كه به مالك اشتر نوشته است وقتی كه هدفهای او را برای حكومت ذكر می كند كه تو چه وظیفه ای داری، از جمله می گوید: وَ اسْتِصْلاحَ اَهْلِها وَ عِمارَةَ بِلادِها [1] انسانها را اصلاح كنی و شهرها را عمران نمایی.
[1] . نهج البلاغه، نامه 53.
3 نجات مظلومان
هدف سوم: فَیَأْمَنَ الْمَظْلومونَ مِنْ عِبادِكَ. آنجا كه رابطه ی انسان با انسان رابطه ی ظالم و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 114
مظلوم است، رابطه ی غارتگر و غارت شده است، رابطه ی كسی است كه از دیگری امنیت و آزادی را سلب كرده است، هدف ما این است كه مظلومان از شر ظالمان نجات پیدا كنند. در آن فرمانی كه به مالك اشتر نوشته است، جمله ای دارد كه عین آن در اصول كافی هم هست، به او می فرماید: مالك! تو باید به گونه ای حكومت كنی كه مردم تو را به معنی واقعی تأمین كننده ی امنیتشان و نگهدار هستی و مالشان و دوست عزیز خودشان بدانند نه یك موجودی كه خودش را به صورت یك ابوالهول درآورده و همیشه می خواهد مردم را از خودش بترساند، با عامل ترس می خواهد حكومت كند. بعد فرمود: من این جمله را از پیغمبر «غَیرَ مَرَّةٍ» (یعنی نه یك بار بلكه مكرر) شنیدم [1] كه: لَنْ تُقَدَّسَ اُمَّةٌ حَتّی یُؤْخَذَ لِلضَّعیفِ حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَعْتَعٍ [2]. پیغمبر فرمود: هرگز امتی [3]، جامعه ای به مقام قداست (مقامی كه قابل تقدیس و تمجید باشد كه بشود گفت این جامعه جامعه ی انسانی است) نمی رسد مگر آن وقت كه وضع به این منوال باشد كه ضعیف حقش را از قوی بدون لكنت كلمه بگیرد؛ وقتی ضعیف در مقابل قوی می ایستد لكنتی در بیانش وجود نداشته باشد.
این جمله شامل دو مطلب است: یكی این كه مردم به طور كلی روحیه ی ضعف و زبونی را از خود دور كنند و در مقابل قوی (هر اندازه قوی باشد) شجاعانه بایستند، لكنت به زبانشان نیفتد، ترس نداشته باشند- كه ترس از جنود ابلیس است- و دیگر این كه اصلا نظامات اجتماعی باید طوری باشد كه در مقابل قانون، قوی و ضعیفی وجود نداشته باشد. پس علی علیه السلام می گوید در برنامه ی حكومت اسلامی ما «فَیَأْمَنَ الْمَظْلومونَ مِنْ عِبادِكَ» خدایا بندگان ستمدیده ی تو در امنیت قرار گیرند، چنگال ستمگر را قطع كنیم.
[1] . پیغمبر اكرم بعضی جمله ها را كه خیلی به آنها عنایت داشته مكرر می گفته و به یك بار قناعت نمی كرده است.
[2] . نهج البلاغه، نامه 53.
[3] . كلمه ی «امت» مساوی است با آنچه كه امروز جامعه می گوییم.
4 بپا داشتن قوانین الهی تعطیل شده
چهارم: وَ تُقامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدودِكَ. در اصطلاح امروز وقتی می گویند «حدود» اصطلاح فقه است. گاهی اصطلاح خاص فقه با اصطلاح حدیث متفاوت است و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 115
خود فقه هم به این مطلب توجه دارد. امروز وقتی می گوییم «حدود» یعنی قوانین جزائی اسلام، ولی در اصطلاح خود قرآن یا در اصطلاح پیغمبر اگر گفته می شود «حدود» (تِلْكَ حُدودُ اللّهِ فَلاتَعْتَدوها) [1] یعنی مطلق مقررات اسلامی اعم از قوانین جزائی یا قوانین غیر جزائی. در یك جامعه ی فاسد گاهی حدود الهی، قوانین الهی (جزائی یا غیر جزائی) به حالت تعطیل در می آید. وقتی به حالت تعطیل درآمد، چون بی حساب وضع نشده است، نظام اجتماعی در همان قسمتِ مربوط به آن قانون به حالت نیمه تعطیل درمی آید، اعم از آن كه آن قانون الهی به طور كلی تعطیل شده باشد یا به صورت تبعیض در آمده باشد یعنی در مورد بعضی اجرا می شود، در مورد بعضی دیگر اجرا نمی شود؛ قانون قدرتش برای به تله انداختن قوی، ضعیف است و برای گرفتار كردن ضعیف، قوی است. این یك مورد از موارد تعطیل حدود الهی است.
می بینید علی علیه السلام چقدر حساسیت نشان می دهد كه قانون خدا تعطیل بردار نیست ولو در مورد فرزند خودم. می شنود كه عبداللّه بن عباس، پسر عموی عزیز و مورد احترامش- كه واقعا هم از جهاتی مرد بزرگی بوده ولی بدیهی است كه معصوم نبوده- مرتكب خطایی شده. به علی خبر دادند كه ابن عباس، پسر عموی بزرگ تو، دانشمند و عالم تو، سیاستمدار و مورد اعتماد تو در بیت المال تصرفی كرده است، از آن تصرفاتی كه امروز اصلا كسی آنها را به حساب نمی آورد. علی علیه السلام نامه ای به او نوشته كه این نامه در نهج البلاغه هست: پسر عباس! من از تو انتظار نداشتم؛ به خدا قسم اگر چنین و چنان بشود و اگر چنین بكنی، با آن شمشیری كه به هر كس زدم یكسره به جهنم رفت و حساب و كتابی ندارد، تو را آدم خواهم كرد. بعد می گوید:
پسر عباس! به خدای عالم قسم اگر حسن و حسین هم چنین كاری بكنند، با همین شمشیر می زنمشان، و می زد. این مقدار حساسیت در مقابل اجرای قانون الهی!
[1] . بقره / 229.
حساسیت حكومت اسلامی در اجرای قانون
حكومت اسلامی یعنی حكومتی كه برای اجرای قانون تا این اندازه حساسیت داشته باشد. بنازم حكومتهایی را كه یك چوپان بهایی سنگسری [1] آن در ظرف ده سال [به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 116
آن ثروت می رسد و] با كمال افتخار در روزنامه مصاحبه می كند، دو تا دستش را پیش می آورد عكسبرداری می كنند و می گوید: به كوری چشم این مردم هر یك از این انگشترهای من چهل میلیون تومان ارزش دارد!
علی علیه السلام می گوید: وقتی كه در جامعه چنین چیزهایی وجود داشته باشد (او چیزهای كوچكتری را مثال می زند)ولَوْ اَنَّ امْرَءاً مُسْلِماً ماتَ مِنْ بَعْدِ هذا اَسَفاً ما كانَ بِهِ مَلوماً بَلْ كانَ بِهِ عِنْدی جَدیراً [2] به خدا قسم اگر مرد مسلمان وقتی این جور چیزها را می شنود از غصه بمیرد، از نظر من مورد ملامت نیست، بلكه شایسته است. درباره ی چه بود؟ آیا درباره ی قضیه ای نظیر كارهای چوپان سنگسری بود؟ نه، درباره ی این بود كه چرا از دست یا پای زن غیر مسلمان كه در ذمّه ی اسلام است به زور دستبند یا خلخالش [3] را بیرون كردند. وقتی كه امنیت این قدر نباشد كه یك زن غیر مسلمان كه در ذمّه ی اسلام است ایمنی داشته باشد و بیایند زینتش را از تنش به زور بكشند و ببرند و آب از آب تكان نخورد، در چنین شرایطی اگر انسان مسلمان بمیرد مورد ملامت نیست و بلكه شایسته است.
ما با الهام از آن جمله هایی كه علی علیه السلام در ابتدای سخنش گفت، می گوییم:
خدایا نیت پاك [عطا فرما] ، ما برای شكم قیام نكردیم، برای سیر شدن قیام نكردیم، برای سیر كردن قیام كردیم. یك نهضت اسلامی نهضت انسانگرا به معنی واقعی كلمه است، چون نهضتی است كه از فطرت انسان ناشی می شود نه از شكمش، یك نهضت انسانگرا به تمام معنی خالص و پاك، و من امیدوارم همان طوری كه احساس می كنم در رهبری نهضت خلوص هست، در مردم ما و در جامعه ی ما نیز صفا و خلوص باشد كه هست.
به عنوان یك برادر به همه ی شما برادران و خواهران مسلمان توصیه می كنم حالا كه در این نهضت عظیم و بزرگ شركت كرده اید (و من همبستگی [4] را این طور تعبیر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 117
ایران و قهرمان قهرمانان، حضرت آیت اللّه العظمی آقای خمینی رهبری می شود.
همبستگی یعنی همه با هم پشت سر این رهبر بزرگ، همه با هم در پی اهداف اسلامی، همه با هم برای اصلاح خود؛ خود را اصلاح كنیم، خودمان را بسازیم) رابطه تان را با خدای خودتان محكم كنید، به یاد خدا باشید، نام خدا را زیاد بر زبان بیاورید، به خدا اعتماد داشته باشید كه هر كس در راه خدا حركت و قیام كند خدا او را تأیید می كند، از نمازتان غفلت نكنید، از روزه تان غفلت نكنید، از تقوا غفلت نكنید، از عفاف غفلت نكنید، از اخلاص غفلت نكنید.
وقتی كه ملتی خالص و مخلص به دنبال رهبری خالص و مخلص حركت كند، تمام قدرتهای دنیا (استعمار سیاهش و استعمار سرخش، چپش و راستش، غربی اش و شرقی اش) هم قیام كنند محال و ممتنع است كه از عهده ی او برآیند.
ما سابقا در روایات اسلامی می دیدیم كه خورشید پیش از عدل كلی الهی و به اصطلاح معروف در آخرالزمان از مغرب طلوع می كند. با خودمان فكر می كردیم یعنی چه؟ می فهمیدیم مقصود از خورشید جز خورشید اسلام چیز دیگری نیست.
اینچنین تعبیر می كردیم كه لابد از این جهت است كه ملتهای غرب از نظر علم و فرهنگ پیشرفته ترند و آنها زودتر از ما به حقایق اسلام آگاه خواهند شد؛ اگر ما اسلام را زیر پا بگذاریم، اسلام از غرب به وسیله ی خود ملتهای غرب طلوع می كند.
یك ماهی است به فكر فرورفته ایم كه خدایا مثل این كه خورشید از شرق به غرب رفت [5] كه از غرب طلوع كند، و ما سپیده دم و فجر و فلقش را داریم می بینیم.
خدایا به ما شایستگی شركت فعال در این نهضت عظیم اسلامی عنایت بفرما.
پروردگارا به ما شایستگی طلوع خورشید اسلام از مغرب بر ما عنایت بفرما، وجود مقدس آن رهبر بزرگ را در سایه ی عنایت خودت تا رسیدن به آخرین مقصد محفوظ بدار، به همه ی ما توفیق حركت در راه رضای خودت عنایت بفرما.
و السلام علیكم و رحمةاللّه و بركاته
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 119
[1] . [منظور، هژبر یزدانی از نزدیكان دربار شاه است. ]
[2] . نهج البلاغه، خطبه 27.
[3] . خلخال یعنی آن زینتی كه زنان عرب به پایشان می بستند.
[4] . [عنوان همایشی كه استاد در آن سخن می گفته اند «همبستگی» بوده و البته مقصود برگزار كنندگان این همایش، همبستگی میان گروههای اسلامی و گروههای ماركسیست بود كه استاد شهید با سخنرانی خود نقشه آنها را خنثی كردند. می كنم كه همه حس كرده ایم كه یك نهضت ماهیتا اسلامی با هدفهای اسلامی دارد به وسیله ی روحانیت و بالأخص شخص بزرگ، عزیز عزیزان و جان و روح ملت ]
[5] اشاره به هجرت امام خمینی به پاریس است