eitaa logo
قرار نوکری
1.1هزار دنبال‌کننده
758 عکس
48 ویدیو
101 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
نوحه؛ شهر غربت.mp3
1.74M
علیه‌السلام 🔹به تو محتاجم🔹 این زمین خورده را تکیه‌گاهی بر دل بی‌پناهم پناهی آمدم با همه روسیاهی به تو محتاجم ای دل دریایی بر می‌آید از تو فقط آقایی نام تو ذکر لب‌هایم شد آغوش امنت مأوایم شد «یا حسین جانم، یابن الزهرا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بی نگاه تو روزم سیاه است بی تو هر لحظه عمرم تباه است پیش پایت نمیرم گناه است تو وفا کردی هرچه جفا کردم این دل خون را سوی تو آوردم برخاکِ تو افتادن عشق است بر زانویت جان دادن عشق است «یا حسین جانم، یابن الزهرا» شاعر: 🌐 shereheyat.ir/node/5104@ShereHeyat_Nohe @ghararenokary
4_5882214349052839978.mp3
1.72M
علیه‌السلام علیه‌السلام 🔹یا مُبَدِّلَ السَّیِئاتِ بِالحَسَنات🔹 اگرچه غرق گناهم و... ببین تو ناله و آهمو... یا مَلجَأ المُذنِبین همون همیشگی اومده بازم در خونه‌تو زده یا مَلجَأ المُذنِبین ردم کنی معلوم نیست، که از کجا سردرارم اگه نبخشیم آقا، چی می‌شه آخر کارم نمی‌تونم بعد از این، سرم رو بالا بیارم شیرینیِ قصۀ حر، برام یه نور امّیده از کرم و لطفت آقا، خدا می‌دونه چی دیده انقده عاشقت شده، که جونشم برات میده «یا مُبَدِّلَ السَّیِئاتِ بِالحَسَنات» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با اینکه راهتو بسته بود آقا دلت رو شکسته بود از تقصیرش گذشتی دیدی که حر پشیمون شده چشاش یه کاسۀ خون شده از تقصیرش گذشتی وقتی که تو بخشیدی، منم می‌تونم ببخشم گذشت تو یادم داد، همیشه من هم ببخشم از دشمنه یا از دوست، زیاده یا کم، ببخشم می‌گذرم از هرکسی که، به حق من جفا کرده می‌گذرم از هرکی منو، تو سختیا رها کرده می‌گذرم از بدیش، اگه بفهمه که خطا کرده «یا مُبَدِّلَ السَّیِئاتِ بِالحَسَنات» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آهای رفیق اگه دلخوری گلایه‌تو خوبه بسپری به دست نعم‌الوکیل می‌خوای دلت بگیره قرار خدا رو تو نظرت بیار «فَاصفَحِ الصَّفحَ الجمیل» حیفه که قلب پاکِت، بگیره رنگ کینه اهل مدارا بودن، اگه برات سنگینه ولی خیالت راحت، خدا داره می‌بینه اسوۀ ما آقاییه، که حر بهش رو می‌ندازه حتی اگه بدی کنی، در خونه‌ش به روت بازه هرکسی سربه‌زیر باشه، پیش حسین سرافرازه «یا مُبَدِّلَ السَّیِئاتِ بِالحَسَنات» شاعر: 🌐 shereheyat.ir/node/5086@ghararenokary
4_5882214349052839991.mp3
1.24M
علیه‌السلام 🔹شب‌های روضه🔹 جوونی‌مونو هدر دادیم چه روزا که بی‌تو سر کردیم از این جوونی پشیمونیم باید به سوی تو برگردیم دنیا رو گشتیم خبری نیست غیر از عشق تو اثری نیست غیر از شب‌های روضه‌ت آقا، سحری نیست دنیام با تو می‌گیره معنا حسین زندگیم با تو می‌شه زیبا حسین «یا مولا یا مولا یا مولا حسین» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چراغ روضه رو روشن کن عمود خیمه رو برپا کن بی‌اشک روضه می‌میریم ما فکری به حال دل ما کن سال بی‌روضه، بی‌بهاره شهر بی‌هیأت، شب تاره بیچاره چشمی که برایِ تو نباره چشمی که تو روضه‌ت شد دریا حسین روز محشر بارونی نیست یا حسین «یا مولا یا مولا یا مولا حسین» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ محبت تو نمی‌گیره یه لحظه رنگ فراموشی تو دل‌ها آتیش عشق تو نداره لحظه‌ای خاموشی عشقت آروم دلای ماست عشقت درمون همه درداست هرکس عاشق شد بی‌خیالِ همه دنیاست با عشق تو تضمینه دنیا حسین عشقت می‌شه خورشید فردا حسین «یا مولا یا مولا یا مولا حسین» 🌐 shereheyat.ir/node/5146@ShereHeyat_Nohe @ghararenokary
واحد؛ بیا بابا.mp3
1.94M
علیهاالسلام 🔹بیا بابا🔹 موهات به هم می‌ریزه صورتت ولی هنوز مثه ماهه نگا کن از روی نی تا به خونه برسیم چقدر راهه چقدر راهه، اینجا تا چشمم می‌بینه بیابونه چقدر راهه، توشۀ مسیر من پای پر خونه دلم تنگه، بابا، خدا می‌دونه هرکجا رفتم یه نیزه راهمو بست ولی من که دست نمی‌ذارم روی دست دلخوشیم اینه که سایه‌ت رو سرم هست «بیا بابا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صدات زدم همیشه دیگه از این شامیا نمی‌ترسم مگه می‌خواد چی بشه از کسی به جز خدا نمی‌ترسم نمی‌ترسم، نصف شب تو دشت و صحرا نمی‌ترسم نمی‌ترسم، یه کمم از این نامردا نمی‌ترسم من از هیچی، تو دنیا نمی‌ترسم ترس من اینه که ماهِ آسمونم، تو بری سفر من از تو جا بمونم من و دوری از تو بابا نمی‌تونم «بیا بابا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وقتشه دیگه بیای برای سفر بابا من آماده‌م نبین که چند روزیه واسه زخمای پا از پا افتادم من آماده‌م، به دلم افتاده همسفریم امشب من آماده‌م، قول بده که با خودت ببریم امشب بریم چادرنماز بخریم امشب پر چادرم تو آتیش حرم سوخت عمه اومد چادرم فقط یه کم سوخت یادگاری تو بود خیلی دلم سوخت «بیا بابا» شاعر: 🌐 shereheyat.ir/node/5125@ShereHeyat_Nohe @ghararenokary
نوحه؛ شهر غربت.mp3
1.74M
علیهاالسلام 🔹چادر زهرا🔹 زینت دوش سقا رقیه کشتۀ داغ بابا رقیه جانم اُمّ اَبیها رقیه اشک چشمانش خطبۀ غَرّا بود چادرش مثل چادر زهرا بود از انتظار بابایش سوخت جان عالم بر غم‌هایش سوخت «کوثر بابا، یا رقیه» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تا پدر سر گذارد به پایش محشری کرده با گریه‌هایش گشته «عَجّل وفاتی» دعایش دلش آزرده از غم دنیا بود همۀ دردش دوری بابا بود سر را در آغوشش تا فشرد بر دامان زهرا جان سپرد «کوثر بابا، یا رقیه» شاعر: 🌐 shereheyat.ir/node/5103@ShereHeyat_Nohe @ghararenokary
4_5882214349052839987.mp3
2.24M
🔹ربنا آتنا کربلا🔹 این روزا خیلی قلبم به غم اسیره خاطرات خوشم توی اون مسیره اربعین باشه و کربلا نباشم فکرشو می‌کنم هی دلم می‌گیره منم و خاطره‌های کربلا منم و دوری از صحن و سرا دل من به اربعینت خوش بود فکر اینجاشو نمی‌کردم آقا دارم حس می‌کنم آقا خیلی بهت وابسته‌م سهمم دوریه و کاری برنمیاد از دستم «لَکَ لبیک امیری یا حسین» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هر جوری که شده تا هنوز جوونم باز خودم رو به صحن تو می‌رسونم تو قنوت نمازم با التماسی «ربنا آتنا کربلا» می‌خونم کار هر روز و شبم فقط دعاس درد من درد همه سینه‌زناس تو چشام یه آسمون غم دارم تو دلم یه اربعین روضه به‌پاس آشوبه تو دلم ای آرامش من کربلا تنها خواهش من تنها خواهش من کربلا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ زندگی بی زیارت نداره برکت خو گرفتم دیگه من با اشک حسرت قدر ندونستم اون لحظه‌های نابو حالا محرومم از نعمت زیارت کوله‌بار خاطراتمو ببین که یه سالی می‌شه مونده رو زمین کربلا نیام بلاتکلیفم منو امتحان نکن با اربعین تنگه این دل من واسه موکبای تو جاده جسمم اینجا ولی روحم سوی تو راه افتاده ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من که تو حسرتم من که غرق آهم کاش به راه حرم باز بشه نگاهم هر نفس عطر صاحب‌زمان بگیرم مسجد سهله باشه شروع راهم راهی جادۀ کربلا بشم که منم یه قطره از دریا بشم به امید این میرم تا شاید هم‌قدم با یوسف زهرا بشم رفتن هم‌قدم جاده سخته ولی شیرینه چون می‌دونم آقام داره نوکرشو می‌بینه شاعر و نغمه‌پرداز: 🌐 shereheyat.ir/node/5138@ShereHeyat_Nohe
واحد؛ بیا بابا.mp3
1.94M
🔹سلام آقا🔹 یه عمره منتظرم بگیرم تو رو یه روزی در آغوش به من اجازه بده با شمیم نفست بشم مدهوش سلام آقا، با تو پر بها می‌شم منِ ناقابل سلام آقا، با تو خاکم می‌بره از یه دنیا دل سلام آقا به تو و به ابوفاضل عمریه با بی‌قراری چشم به‌راتم دیگه تا روز قیامت من باهاتم کربلای تو و قلب عاشقاتم «سلام آقا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قرار من می‌رسه تو دلش ولی یه دنیا غم داره قراره چی بشه که تو نگاهش غصۀ حرم داره بمیرم وای، مگه زیر لب داره روضه می‌خونه بمیرم وای، که یه چشمش پر اشکه یکی خونه چی می‌شه بعد از این، خدا می‌دونه توی مشکا این روزا آب زلاله خیمه برپا می‌کنن با آه و ناله بمیرم برای غم‌های سه‌ساله «حسین جانم» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خدا می‌دونه هنوز قبله‌گاه قلب عاشقاتم من بذار که ساده بگم کربلاتم آقا خاک پاتم من فداتم من، هرچی که دارمو از یه نگات دارم حسین جانم، هنوز از عطر قدوم تو سرشارم تویی ماهم توی شبای تارم شده اسمت آقا حرف شب و روزم حق بده از آتیش غمت بسوزم خاک من با خون تو سرخه هنوزم «حسین جانم» شاعر: 🌐 shereheyat.ir/node/5124@ShereHeyat_Nohe @ghararenokary
نوحه؛ شهر غربت.mp3
1.74M
🔹کاروان شهیدان🔹 کربلا پر شد از عطر باران گشته پابوس دریا بیابان آمده کاروان شهیدان منشأ نور و مقصد عشاق است این کویرِ غم، قبلۀ آفاق است این وادی عطر تربت دارد این کعبه خاکش حرمت دارد «یا ثارالله و ابن ثاره» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کربلا ملجأ آسمانی بر غریبانِ خود روضه‌خوانی هر تپش غم به دل می‌نشانی خاک لب‌تشنه، مأمن دریا باش با دلِ زینب، اهل مدارا باش گر چه از غم‌ها جان بر لب است تکیه‌گاه مولا، زینب است «یا ثارالله و ابن ثاره» شاعر: 🌐 shereheyat.ir/node/5102@ShereHeyat_Nohe @ghararenokary
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام... منتظر قدوم همه ذاکرین اهل بیت علیهم السلام هستیم... مکان جلسه تغییر کرده زیر زمین صحن امام هادی(ایوان طلا) شبستان حضرت زهرا هیئت قاسميون مرکز قرآن و حدیث کریمه اهل بیت @ghararenokary
4_5825618340927768844.mp3
29.12M
🔰🔰 🔹️صلی الله علیک یا اباعبدالله🔹️ 🏴 روضه محرم 🏴 با تحقیق و سخنرانی: حجت الاسلام محرم ۱۴۰۰ ✅موسسه قدیم الاحسان✅ 🛑رفقای بزرگوارم حتما گوش بدید... @ghararenokary
غروب بود که آهسته دوره ات کردند غروب بود که از هر طرف کمین خوردی غروب بود که نایی به پیکر تو نماند غروب بود که از اسب بر زمین خوردی غروب بود که در پیش چشم اهل حرم به زیر هجمه‌ی تیغِ سپاه می رفتی یکی عبای تو را،آن یکی رَدای تو را... کشان کِشان به تهِ قتلگاه می رفتی @ بگو دروغ شنیدیم..،آب خوردی حسین بگو ز فرط عطش هِی نرفته ای از حال بگو "سنان" به لب خشک تو لگد نزده بگو که نیزه به حلق‌ات نرفته در گودال میان گودیِ گودال گیر کردی حسین تمام بند به بندِ تن‌اَت گُسست آخر عصابه‌دست..،محاسن‌سپیدی آمده بود... چنان به صورت تو زد..،عصا شکست آخر هوا ز جور مخالف چو قیرگون گردید تو مانده بودی و شمر و دوازده ضربه دُرُست لحظه ی آخر که مادر تو رسید تو مانده بودی و شمر و دوازده ضربه به پیش مادر پهلو‌شکسته ی تو حسین شکسته‌بال تو را بی حیا زمین کوبید میان کاکُل تو پنجه را فرو می برد وَ چند مرتبه راس تو را زمین کوبید چِقَدر وقت گرفت است ذبح تو از شمر... تمام این همه مدت تو دست و پا زده ای به زیر ضربه ی خنجر..،سنان به خولی گفت: شنیده مادر خود را فقط صدا زده ای به جان پیرهن کهنه ی تو افتادند لباس پاره ی تو دست این و آن افتاد تن تو زیر سم مرکب عَدو له شد سر بُریده ی تو بر سَرِ سِنان افتاد @ پس از تو پای حرامی به خیمه ها وا شد نگاه حرمله ها بر رباب‌ها افتاد به دستِ پستِ هزاران حرام‌لُقمه..،غروب ز آیه های حریم‌ات نقاب ها افتاد غروب بود که شمر از تن تو دست کشید غروب بود که در خیمه ی زنان آمد غروب بود که انگشت های تو..،ای وای غروب بود که از راه ساربان آمد @ghararenokary
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام قابل توجه ذاکرین نوجوان و جوان به همراه خانواده محترمتان تشریف بیارید و میهمان سفره امام سجاد هستید. درب هیئت راس ساعت۱۶:۵۰ بسته خواهد شد. هر هفته پنجشنبه منتظر حضور شما هستیم... @ghararenokary
بار گزاری اشعار شهادت امام زین العابدین علیه السلام @ghararenokary 🔽🔽
آتش گرفت خیمه میسوخت پا به پایش خورشید شعله ور شد در آسمان برایش زنجیر می زدند و بزم عزا گرفتند ‌زنجیرهای بسته بر رویِ دست و پایش @hosenih دستان عمه زینب(س) را بسته دید و بی شک هر آن از این مصیبت شد بیشتر عزایش در ازدحام شام و در تنگنایِ بازار در زیر دست و پا رفت در هر قدم عبایش یک روز داغ دید و یک عمر روضه خوان شد با لرزشی که افتاد از بغض، در صدایش میرفت سمت مسجد افتاد یادِ بابا از دست پیرمردی افتاد تا عصایش یادِ غروبِ گودال سر میگذاشت بر خاک آرام گریه میکرد با ذکرِ سجده هایش یادِ محاسنی که خون می چکید از آن یادِ تنی که پُر بود از زخم، جای-جایش @hosenih لعنت به تیر و شمشیر، لعنت به ذات نیزه لعنت به خنجری که شد واردِ قفایش تصویرِ نعل تازه از خاطرش نمیرفت یک داغِ بیکران بود سوغاتِ کربلایش! شاعر: @ghararenokary
تمام عمر خود، آزار دیدم جهان را بر سرم آوار دیدم عزیزان خدا را خوار دیدم میان مجلس اغیار دیدم چهل منزل که نه، عمری حزینم چهل سال است من چله نشینم شبانه روز، یاد اربعینم همیشه چشم خود، پُربار دیدم @hosenih کنارِ گریه دوشادوش ماندم فقط خیره شدم، خاموش ماندم گمانم ساعتی بیهوش ماندم همینکه آب، بالاجبار دیدم شده اشکم روان، با که بگویم غمِ هفت آسمان با که بگویم ازین داغ گران با که بگویم حرم را بر سرِ بازار دیدم الهی که زنی مضطر نماند میان کوچه، بی یاور نماند اگر هم ماند، بی معجر نماند خودم این درد را ناچار دیدم ازین غصه گریبان می دهم چاک میان خنده های قوم ناپاک عقیله عمه ام را بر روی خاک... به زیر کعب نی، بسیار دیدم نرفت از تن، نشانِ سلسله... نه نرفت از گوش، صوتِ هلهله... نه نرفت از خاطر من، حرمله... نه از آن ملعون غمی دشوار دیدم مداوا کرد چشم تار ما را تسلا داد قلب زار ما را خدا خیرش دهد، مختار ما را سر شمر و سنان بر دار دیدم رباب و گریه اش... ای داد، ای وای صدای گریه ی نوزاد، ای وای کشیدم از جگر فریاد ای وای... پرِ گهواره را هر بار دیدم نمی دانم، گمانم خواب بودم میان خیمه ها بی تاب بودم مریض اما پیِ ارباب بودم به حال زار، داغ یار دیدم @hosenih به روی سینه اش دیدم دویدند تنش را سمت گودالی کشیدند سرش با خنجر کندی بریدند خودم دیدم، اگرچه تار دیدم بمیرم عاقبت انگشترش را لباسِ دستباف مادرش را عبا، عمامه ی پیغمبرش را میان دکه ی تجار دیدم شاعر: @ghararenokary
وضو گرفته ای از خون سلسله هر روز شده است بزم بکائت چو نافله هر روز چه روضه ها که ندیدی امیر لشکر اشک چه آه ها که کشیدی ز "کَربَله" هر روز @hosenih هنوز گوشه ی گودال بی رمق ماندی ز کربلا نگرفتی تو فاصله هر روز نبود جای شما در خرابه ها هر شب و زیر تابش خورشید در دلِ هر روز بلند مرتبه رأس حسین تا افتاد ز نیزه دار، تو کردی به دل گِله هر روز هزار مرتبه جان تو رفت تا دیدی به پای خواهر خود، خون و آبله هر روز تو دیده ای که چگونه رباب می شد آب به پای خنده ی بدجور حرمله هر روز تو خواستی سپر عمه باشی اما حیف نداشتی تو توان مقابله هر روز بگو نگاه پلید سنان و خولی و شمر کجا و زینب پاک و مجلله هر روز؟! هزار روضه ی مکشوفه ات سه بار "الشام" چه ها کشیده ای ای مرد قافله هر روز دلیل آرزوی مرگ تو چه بوده به شام چگونه بگذری از شرّ مسأله هر روز چه کرده با دل تو خیزران و مِی عمری چه کرده با دل تو یاد هلهله هر روز بگو چگونه سپردی رقیه را تو به خاک که قلب خاک شود غرق ولوله هر روز @hosenih تو ای عزیز نبودی اسیر، بلکه عدو ز خطبه های تو افتاد در تله هر روز هنوز پایه ی کاخ یزید می لرزد که از کلام تو برپاست زلزله هر روز شاعر: @ghararenokary
بعد چهل سال گریه و آشوب کور شد یوسف از غم یعقوب پلکها زخم‌ چشم ها مرطوب سینه زد پای‌ صبر من ایوب ابر از‌ چشم من خجل میشد خاک‌ از گریه هام گل میشد @hosenih همه جا دیده ی تر آوردم بین هرکوچه منبر آوردم آنقدر حرف خنجر آوردم اشک قصاب را درآوردم ذبح یک‌ گوسفند را دیدم به لب خویش مشت کوبیدم خاطرم هست تا غضب میکرد شمر توهین بی سبب میکرد خنجر کهنه ای طلب میکرد نوک آن را فرو به لب میکرد سر نمیشد جدا و لج میکرد صورتت را به خیمه کج میکرد بی تو خورشید از آسمان افتاد آب دیگر ز چشممان افتاد به حرم چکمه سنان افتاد زجر دنبال کودکان افتاد بین عباس وخیمه فاصله بود پاسبان خیام حرمله بود به سکینه نگاه تا کردیم یاد بازار شام را کردیم با کنیران‌ چه گریه ها کردیم چادری را به گریه تا کردیم چادری که‌رقیه بر سر داشت زجر بازور از سرش برداشت @hosenih زخم قلبم بدون تسکین بود کاخ شوم یزید آزین بود جای ما بین کاخ پایین بود خیزرانش عجیب سنگین بود به لبی که پیمبرش بوسید مست می‌کرد و چوب میکوبید شاعر: @ghararenokary
آه برخیز و غرور خواهرت را پس بگیر قامت اکبر گلوی اصغرت را پس بگیر کل اعضای تنت را پخش کردی بینشان لااقل انگشت یا انگشترت را پس بگیر @hosenih عمه روی عزت این یک قلم حساس بود تا ندیده، یادگار مادرت را پس بگیر آه بابا جان بیا و این النگو را بده جاش مشک پاره آب آورت را پس بگیر باد دارد می رود از سمت گودال ای پدر گر میسر بود موی دخترت را پس بگیر @hosenih بالش زیر سرت پای رسول الله بود خواهشاً برخیز و از خولی سرت را پس بگیر نانجیبی رو به..... کرد و با تحقیر گفت راست می گویی بیا و معجرت را پس بگیر شاعر: @ghararenokary
آتشی از خاطراتم بر جگر دارم هنوز شعله شعله آه هر شام و سحر دارم هنوز کاش می شد تا لبش را تر کنم با اشک خود از غم لب‌های خشکش چشم تر دارم هنوز @hosenih با برادر مرده باید گفت آنچه دیده ام دست را از داغ اکبر بر کمر دارم هنوز حتم دارم می رسد با مشک وقت احتضار با لبی تشنه نگاهی بر قمر دارم هنوز کس ندیده غنچه ای را با تبر پر پر کنند یاد اصغر روضه ی تیر سه پر دارم هنوز گر به سینه می فشارم چادری صد پاره را در خطر ها از پر زینب سپر دارم هنوز باقی از آن خیمه هایی که میان شعله سوخت یک حرم پروانه ی بی بال و پر دارم هنوز دیده ام در کربلا گرچه غروب مهر را داغ ها از شام بر دل بیشتر دارم هنوز از سرم هرگز نمی افتد مصیبت های شام یادگاری برسرم از هر گذر دارم هنوز @hosenih دست بسته وارد بزم شرابم کرده اند روضه "ظالم مزن" را بر جگر دارم هنوز پاره ای از پیکرم جامانده بین شهر شام کنج ویران خواهری با چشم تر دارم هنوز شاعر: @ghararenokary
چهل سال است مانوسم به گریه طبیب درد افسوسم به گریه همان پیراهنی را که ربودند چهل سال است میبوسم به گریه * چهل سال از جگر آهم درآمد که جوشن از تن شاهم درآمد فراموشم نخواهد شد همان شب که روی نیزه ها ماهم درآمد * قرار قلب زارم گریه بوده همه دارو ندارم گریه بوده نپرسید از چه پلکم زخم برداشت چهل سال است کارم گریه بوده * همین که در دلم آشوب افتاد به پای گریه ام یعقوب افتاد چنان ضربه به لبهای پدر خورد که رنگ خون لب بر چوب افتاد * گلوی دلبر دلخواه زخم است میان سینه حتی آه زخم است دلیل گریه ی چل ساله ی من هزارو نهصدو پنجاه زخم است * به سر میریخت آتش از روی بام امان از تشت زر ای وای از جام تمام روضه ی های من همین است نپرسید از دلم الشام الشام... شاعر: @ghararenokary
منی که آسمان خاک رهم بود تمام هستیم زیر و زبر شد تمام مردها رفتند اما نصیب من فقط خون جگر شد اگر چه نیمه جان بودم پدر جان ولی خیلی بجانت راه رفتم برایم باورش سخت است اما کنار قاتلانت راه رفتم @hosenih میان نیزه داران حرامی کجا آخر مجال خواب میشد بروی ناقه ی رم کرده بودم تکان میخورد و پایم آب میشد نمک نشناس های شهر کوفه به اشک چشم عمه خنده کردند به ما خرما و نان خیرات دادند مرا پیش سرت شرمنده کردند میان حلقه دستم جا نمیشه نمیدانم چرا بازش نکردند گل اتش سرم افتاد بابا ولی عمامه را بازش نکردند همه بر بام خانه جمع بودند امان از اتش و از دود در شام در آن اوضاع سهل ساعدی دید تمام چکمه ام خون بود در شام @hosenih میان مجلس یک عده عیاش توان خویش را از دست دادیم همه بر صندلی هاشان نشستند ولی ما چند ساعت ایستادیم نمیخواهم بدانی اصلا از کاخ نمیخواهم بدانی اوج غم را که من بر هیچکس حتی تو بابا نگفتم روضه ناموسیم را شاعر: @ghararenokary
خیال کن که پر از زخم، پیکرت باشد شکسته در غل و زنجیرها پرت باشد خیال کن هدف سنگ‌های کوفه و شام به روی نیزه سر دو برادرت باشد @hosenih فقط تو باشی و هشتاد و چار ناموست و جمله‌های "حواست به معجرت باشد" خیال کن حرمت بی‌پناه مانده و بعد به روی نی سر سردار لشگرت باشد کنار عمه‌ی سادات، یک‌طرف شمر و سنان و حرمله هم، سمت دیگرت باشد خیال کن که علی باشی و به مثل علی دو دست بسته کماکان مقدرت باشد @hosenih خیال کن همه‌اینها که گفته‌ام هستند علاوه بر همه توهین به مادرت باشد یزید باشد و بزم شراب باشد و وای به تشت زر سر بابا برابرت باشد و بدتر از همه اینکه میان بزم شراب نگاه باشد و باشیّ و خواهرت باشد @hosenih و باز از همه بدتر که مدت سی‌سال تمام آن جلوی دیده‌ی ترت باشد به اشک حضرت سجاد می‌خورم سوگند که دیده هر چه که گفتیم، باورت باشد شاعر: @ghararenokary