#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_وفات
نگذار تنهايش در اين غربت پيمبر را
بانو ببين حال دل بي تاب همسر را
با خود ببر بيرون از اين شِعب پُر از سختي
خاتون مكّه , همرهت خاتون محشر را
@hosenih
داريم مي سوزيم با غمناله ي زهرات
داريم مي گِرييم اين ساعات آخر را
شمع سحر هاي نبي سوسو نزن اينطور
اشكت درآورده ست اشك چشم دختر را
پيش محمّد سفره ي غم پهن خواهد شد
فردا كه جمعش ميكند از خانه بستر را
تو مي روي از اين در اما چند سال بعد
بر پهلوي زهرات مي كوبند آن در را
نگذاشتي دست محمّد را ببندند،آه
اين قوم مي بندند امّا دست حيدر را
پهلوي تو در عرش حتماً درد ميگيرد
روزي كه پايي بشكند پهلوي كوثر را
@hosenih
تا شوكتت را بر خلايق رو كند خالق
مي آفريند بالغرض ، صحراي محشر را
فرداي محشر بر سر دست تو مي آرند
شش ماهه اي ،نُه ماه كوچك تر از اصغر را
شاعر: #محمد_قاسمی
@ghararenokary
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
از چشمِ شورِ شهر كوفه آخرش افتاد
در كوچه اوّل پيكرش بعدش سرش افتاد
بالَش به عشق مادر ارباب در آتش
اوّل حسابي سوخت و بعدش پرش افتاد
@hosenih
دندان ارباب دو عالم ريخت بين طشت
دندان مسلم چون ز رويِ منبرش افتاد
با اينكه مي لرزيد از فرداي زينب ها
لرزه به كوفه از دمِ "ياحيدرش"افتاد
"روز نُهُم"مسلم اسير خدعه هاشان شد*
"روز دهم"هم زير سُم ها دخترش افتاد*
شكر خدا او زودتر از بچّه هايش رفت
ارباب ما كه پيش جسم اكبرش افتاد
@hosenih
كوفه مياي مسلمش را بيشتر حس كرد
چشمش كه بر حلق عليّ اصغرش افتاد
از اسب خود افتاد وقتي در دل گودال
در خيمه با صورت گمانم خواهرش افتاد
شاعر: #محمد_قاسمی
@ghararenokary
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_ولادت
#مخمس_ترکیب
تو مجموعهی لطف و جود و عطایی
تو یک چشمه از جوشش هَل اَتایی
تو دریاچه نه ؛ بَحر بی انتهایی
چهگویمکههستی؟چهگویمچههایی؟
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
تو زهرا خصالی تو زهرا جمالی
تو زهرا مَآبی تو زهرا جلالی
تو زهرا سِرشتی تو زهرا مثالی
تو در دورهی خویش خیرالنّسایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
@hosenih
تویی راحت جان موسی بن جعفر
تویی روح و ریحان موسی بن جعفر
تویی یاس بُستان موسی بن جعفر
تو بنت الامامی تو بنت الهُدایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
تو عَذراترین مریم اهل بیتی
تو در هر دمی همدم اهل بیتی
در اسرار حق، مَحرم اهل بیتی
تو تندیس آن چارده مُقتدایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
هُمای بهشتی و عرش آشیانی
که در عُشّ دین صاحب آستانی
تو باب الرّضایی تو بابُ الجَنانی
بهشت خداوند در خاک مایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
تو مانند کلثوم، زینب ترینی
خدیجه وقار اَستی و بیقرینی
وفادار مانند اُمّ البنینی
تو منظومه ی جمع معصومه هایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
چه گویم؟که بابا ثنای تو گفته
((فداها ابوها))برای تو گفته
به مدحت ولیّ خُدای تو گفته
که در حشر تو شافع شیعه هایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
در اطراف صحنت غُباریم بانو
به درگاه تان خاکساریم بانو
به لطفت در این شهر داریم بانو
عجب کاظمینی؛عجب کربلایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
تو نَفس نفیس اَنیس النّفوسی
تو همشیرهی شخصِ شَمس الشّموسی
درِ خانه ات از پی خاکبوسی
رسیدند صدها چو شیخ بهایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
از این در چو بُردیم فیض دوچندان
طمعکار گشتیم ما مستمندان
به اقرار ما فرقهی دردمندان
تو با درد هر بینوا، آشنایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
@hosenih
اگرچه در این خاک کم غم ندیدم
در این شوره زار آب زمزم ندیدم
به من درد دادند و مرهم ندیدم
ولی از قُمم نیست مِیل جُدایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
به این خسته حال مجاور نظر کن
تو ای روح شعرم به شاعر نظر کن
به من هم به عنوان زائر نظر کن
تو رُخصت دهی۰ میشوم نینوایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
شاعر: #محمد_قاسمی
@ghararenokary
#حضرت_زهرا_شور
#شور
واژهایکهندارهوصفش اِنتها زهراست
ثانیهثانیهنوایِ مُرتضی زهراست
نوکرا کُلّ سالو میگن "یاحسین"اَمّا
شورِ مخصوصِ فاطمیّه ذکر"یازهرا"ست
روزِسختی؛فاطمهتنها درکنارِحضرتمولاست
توگرفتاریاهلبیتم ذکرشونزهراست
همرسولان مُکرّم به تو محتاجند
کُرسی و لوح و قلم هم به تو محتاجند
حرفمو خلاصه میکنم تو یک جمله
همهیعالَم و آدم به تو محتاجند
《صدّیقةالكُبري ياحضرت زهراء》
........
خَمشدودستتوروبوسید پدرتبانو
بهکفپاتگذاشتهصورت پسرتبانو
تاابد،ازاوندوتاملعون هستیناراضی
بهخداکهعوضنمیشه نظرتبانو
کعبهیتوفقطعَلیّه خونَهتممَسجدُالحرامه
شکندارماطاعتازتو اصلاسلامه
توییراضیّه و مرضیّه و منصوره
توبهماگفتیعلی کَعبهی مَستوره
رَنگِ تَبرو نمیبینهحضرتِسلمان
وقتیصبحوشبکلامش دعاینُوره
《صدّیقةالكُبري ياحضرت زهراء》
..........
قطرهقطرهجمعمیشیمتا روزیدریاشیم
دیگهوقتشرسیدهمادر کهمُهیّاشیم
تویروضهت باچشمگریون ازخدامیخوایم
با دعای تو در رکاب منتقمباشیم
منفقطآرزومهمینه کاشمیفهمیدناهلدنیا
زندگیمعنامیگیرهدر دولتُالزّهرا
خوش به حال دلیکه امامزمانیشه
خاطرآسوده از این دلنگرانیشه
یهفقیرم توی دنیا نمیشهپیدا
روزیکه عدل امام ما جهانیشه
《یاصاحبالصَّمصام جونم فدات آقام》
#محمد_قاسمی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@ghararenokary
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شور
#امام_کاظم_شور
#شو
از نفساز نوا افتادم / کُنجمطمورههاافتادم
منوازبسشکنجهدادن/ دیگهازدستوپاافتادم
نمیتونمبلندشماز جام / غُلوزنجیرهبهدستوپام
ازعدوبسکهسیلیخوردم/ دیگهسوییندارهچشمام
شبیهمادرم/ زخمیهپیکرم /عَبامه بسترم
امان امان امان
وارثکربلام/ شبیهعمههام/ کبودهسرتاپام
امان امان امان
سیّدناالمظلوم/ سیّدناالشهید/ سیدناالغریب
آقام آقام آقام
-------------------------------------------------
صورتممثلگُلپژمُرده/ خاطرمشدمُدامآزُرده
کیدیدهروزهداریجُزمن/ جایافطاریسیلیخُورده
غمودردوبلا پیرمکرد/ اونکهگفتناسزاپیرمکرد
شاهدمقطرههایاشکام/ روضهیکربلاپیرمکرد
منو یهودیا/ میزدناز جفا/ با تازیانه ها
خدا خدا خدا
جدّمو بیهوا /زدنحرامیا /بانیزه ازقفا
خدا خدا خدا
سیّدناالمظلوم/ سیّدناالشهید/ سیدناالغریب
آقام آقام آقام
-------------------------------------------------
تو دلِقتلگاهغوغابود /سر رویِزانویِزهرابود
زیر بارون تیرونیزه/ یهتن بیرمق پیدابود
آهزینببهآسمانمیرفت/ شمرمیآمدوسنانمیرفت
بدنشماندهبوددرگودال/ سراوبرسر سنان میرفت
یهعدّهاومدن/ توفکرغارتن /شدعریانبدن
حسین حسین حسین
عزیزِ مادرم /تشنهی پرپرم /شهید بیسرم
حسین حسین حسین
سیّدناالمظلوم سیّدناالشهید سیدناالغریب
آقام آقام آقام
-------------------------------------------------
#محمد_قاسمی
@ghararenokary
#امام_حسین_ولادت
در فضايي ملكوتي تر و روحاني تر
دفتر شعر من امشب شده نوراني تر
دلم به دريا زدم اين مرتبه ؛ طوفاني تر
آسماني ترم اين دفعه و باراني تر
باوضو آمده ام وقت صلاة آمده است
بشتابيد كه كشتي نجات آمده است
آسمان شاد شده ، مِهر جهانتاب رسيد
پنجره باز شده ، فاتح ابواب رسيد
سِرِّ اسرار خدا ؛ صاحب اصحاب رسيد
نوكران ، صف به صف آماده كه ارباب رسيد
فطرسي سوخته بال آمده در اين درگاه
پَرِ پرواز به او مي دهد امشب اين شاه
بنويسيد كه سالار به دنيا آمد
حيدرِ حيدرِ كرّار به دنيا آمد
مُرشد و پير علمدار به دنيا آمد
غم نداريم كه غمخوار به دنيا آمد
همچناني كه دَم حضرت مولاست حسين
سخنِ بازدم حضرت زهراست حسين
نقشِ انگشتريِ خاتمِ شاهي ست حسين
به اباالفضل قسم ، عشقِ الهي ست حسين
بي پناهان جهان ، خوبْ پناهي ست حسين
به خدا متّصل و لايَـتـَناهي ست حسين
هرچه ميخواسته ام از كرمش تأمين شد
با توسّل به حسين آخرتم تضمين شد
اين حسين است ولي گاه شُبِيرش خواندند
اين حسين است كه سرمنشأ خيرش خواندند
اين حسين است كه ناجيِ زهيرش خواندند
سالكان مرتبه ي آخر سِيرش خواندند
گردش چرخ جهان ،جلوه اي از همّت اوست
رمز حُرّيت حُر ، بندگيِ حضرت اوست
بسكه در بندگي اش كار خُدايي كرده
بسكه در چشم همه جلوه نمايي كرده
بسكه از كار همه عقده گشايي كرده
بسكه بر گُمشدگان راهنمايي كرده
عدّه اي تاب نياورده ، به ناآگاهي
شده اند از سر احساس حسين الّلهي
سائل زينبم و اهل حسين آبادم
آن خرابم كه به الطاف حسين ؛ آبادم
ذكر او دم همه دم ، زمزمه ي فريادم
"چه كنم حرف دگر ياد نداد استادم"
"نيست بر لوح دلم جز الف قامت دوست"
"اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه ي اوست"
كاش مي شُد كه به سرمنزل باران برسم
كاش مي شد كه به پابوسي جانان برسم
پاي تا سر بشوم دست و به دامان برسم
به طواف حرمش نيمه ي شعبان برسم
در شب سوّم شعبان چه هوايي دارم
گِرد اين كعبه عجب سعي و صفايي دارم
كرمش واسطه شد برگ براتم دادند
پُرگُناه آمدم امّا حَسَناتم دادند
باده ميخواستم ، از آب فراتم دادند
"دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند"
دل هجران زده را مست وصالش كردند
در حرم با مدد اشك ؛ زُلالش كردند
صبحدم نام تو بر گونه ي گل شبنم ريخت
يادت از آب گذشت و به دل من غم ريخت
كُشته ي اشك شدي درغَم تو اشكم ريخت
اشك من پاي غمت زير همين پرچم ريخت
هرزمان ياد تو كردم جگرم سوخت حسين
همه ي كرب وبلا در نظرم سوخت حسين
بين اين دشت بلاها به سرت مي آيد!
داغ هم در پي فتــح جگرت مي آيد
همه جا حرفِ خسوف قمرت مي آيد
چه بلاها كه به روز كمرت مي آيد!
روضه را اين همه دشوار كشيدن سخت است
تير از چشم علمدار كشيدن سخت است
#محمد_قاسمی
@ghararenokary
#امام_حسن_مدح
از کرمـخـانهی او رزق حلالم دادند
دور او چرخ زدم تا پر و بالـم دادند
خاکِپایشکهشدم جاه و جلالم دادند
خواستم شعر بگویم که مَجالم دادند
چند بیتی بِشَوَم دست به دامان حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربان حسن))
آنکه جا داشته بر دوش پیمبر حسناست
آنکه درکشبُوَد از عقل فراتر حسناست
ساقیکوثرعلی؛صاحبِکوثرحسن است
پسر اَرشدِ صدّیقهی اَطهر حسن است
جُزحسن کیست برازندهی عنوانِ حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربانِ حسن))
اینکه در قُلّهی افلاک اقامت دارد
از شئونات اِلهیش حکایت دارد
او که از شیر خدا حکم امامت دارد
بر حسین بن علی نیز ولایت دارد
هست شاه شهدا گوش به فرمان حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربان حسن))
او سهدَفعه همهی زندگیاش را بخشید
کرمش نور شد و در همه عالم تابید
روزی خَلق به یُمن حَسَن از عرش رسید
هرکسی از سر این کوچه گذر کرد شنید
مصرعی ناب شده ذکر فقیرانِ حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربان حسن))
غیرازایننیستکهلطفو کرمو بخششو جُود
از دم گرمِ حَسن بود که آمد به وجود
شاعر او سر ذوق آمد و اینگونه سُرود
چشم آن لحظه که بر عالم ایجاد گُشود
پهن شد روی زمین سُفرهی احسان حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربان حسن))
درد مظلوم،بدانید دوا خواهد شد
گِرِهی کور بهکار است که وا خواهد شد
در مدینه حرمی خاص بنا خواهد شد
خشتهایش همه از جنس طلا خواهد شد
ما قرار است بخوانیم در ایوان حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربان حسن))
تا به حال تو تَفـَضُّـل نکند این آقا
میشود لمس کنی لطف خدارا؟ اَبَدا
کسریازثانیههمچون ز خُدا نیست جُدا
میزبانـشبهابوالفـضلقـسمبوده خُدا
هرکهمهمانشدهدر روضهیرضوان حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربان حسن))
حُبّوبُغضاست چُو در دین خداوند،مِلاک
گر نباشد یکی از این دو هلاکیم ، هَلاک
جُز«حَسندوستی»آید مگر از نطفهی پاک؟
پوزهی دشمن مولا شده مالیده به خاک
حَل شدند اهلِجَمَل در دلِ طوفانِ حسن
((تاابد هرچهکریم استبه قربان حسن))
#محمد_قاسمی
@ghararenokary
#امام_حسن_ولادت
#امام_حسن_مدح
ایسفرهدارماهضیافت خوشآمدی
خورشید آسمانکرامتخوشآمدی
ای وارث سریر امامت خوشآمدی
اینورچشم شاهولایت خوشآمدی
وقت طلوع نور تو گفتند مرد و زن
عالم فدای حُسن تو یا ایّها الحَسن
وقتسُرودن از تو تَغزُّلمبارک است
بر اسم اعظم تو توکّل مبارک است
(اَنتُم وَسیلَتی)کهتوسّل مبارک است
این ماه با شما رمضانُ المُبارک است
امشب به لطف اینکه تویی میزبانِ ما
نان هم گرفته طعم عسل در دهانِ ما
زیبایی رُخ تو کجا و قمر کجا
شیرینی لب تو کجا و شِکر کجا
درک بزرگی تو کجا و بشر کجا
هستیم در هوای تو باشیم هرکجا
تنها دوشنبهها نه که ما کلُّ هفته را
سرگرم ذکر خیر تو هستیم مُجتبی
۱.مثل ستارههایدرخشندهمیشویم
درآستانقدستو، تا بنده میشویم
اطرافخانهی تو پراکندهمیشویم
دلمُردهایمو پیشتو سرزنده میشویم
بامِهرتو نتیجهی اعمالمانخوش است
باذکرِیاامامحسن،حالمانخوشاست
پهناستخوانسبزشماصبحو ظهر وشام
چشمشبهدستتوستگداصبحوظهروشام
ازبسکه دیدم از تو عطاصبحو ظهر وشام
فریاد میزنم همه جا صبحو ظهر وشام
من کاسه لیس خوان توام ایّهاالکریم
در زُمرهی سگان توام ایّهاالکریم
توحید جلوه می کند از ربّنای تو
قرآن شنیدنیست ولی با صدای تو
پیداست در جوار خدا ردّ پای تو
دارد شرف به پردهی کعبه؛ عبای تو
مثل خدیجه ای و شبیه پیمبری
تو اوّلین تجّلی زهرا و حیدری
ای سایهی تو بر سر اسلام مُستدام
خیرت رسیدهاست بهعالَم علی الدّوام
آری قعود توست عیارش چُنان قیام
رسوایی معاویه در چشم خاص و عام
تنها به دست (هُدنِهات)* امکانپذیر بود
ای بر تو و کیاست و داناییات دُرود
تصویر تو در آینه تصویر حیدراست
تکبیرِ تو اقامهی تکبیر حیدراست
شمشیرِ تو ادامهی شمشیر حیدراست
رزم تو مثل رزم نفسگیر حیدراست
در نهروان شبیه جمل گشت آشکار
از دست ضربههایِتو لایمکنُ الفرار
مثل اباالحسن شده ای صفشکنحسن
مردان فراریاند ز تیغت چو زن حسن
سر میزدی شبیه علی از بدن حسن
فریاد میزدند ملائک حسن حسن
تا نیزهی تو سینهی کُفّار میدرید
شیر خدا برای تو تکبیر میکشید
ای شیر تا تورا گذر افتاد بین دشت
از برق چشم تو شرر افتاد بین دشت
یک کوه دست و پا و سر افتاد بین دشت
هودج نشینِ فتنهگر افتاد بین دشت
با ضربهات نصیبش عذاب اِله شد
حال آمدم که روز حمیرا سیاه شد
تا شهروند دولت زهرا شدیم ما
آسوده خاطر از غم دنیا شدیم ما
کافر به دین دشمن مولا شدیم ما
شُکر خدا که اهل تبرّی شدیم ما
جلب رضای حیدر کرار کرده است
هرکس به لعن عایشه افطار کرده است
*یکی از معانی هُدنِه:آتشبس نظامی موقت
#محمد_قاسمی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@ghararenokary
#امیرالمومنین_زمینه
کس و کارم علیه دار و ندارم علیه
نقشِ برجستهی رو سنگِمَزارم علیه
منگدایعلیام زیر لوای علیام
کفتر چاهیِ ایوان طلای علیام
پناههعالمهعلی وَصیّخاتَمهعلی
قسمبهعینو لامو یا کهاسماعظمهعلی
فقطعلیبهفکرماست فقطعلیگرهگُشاست
فقط علی تجلّیِ هزار و یکاسم خداست
علی مدد علی مدد
شَبهقدره،میزنم رو به خُـدایِاَزلی
تا ببخشـه منو بازم بهگُـل رویِعلی
اومدم قسم بدم خدا رو به ابوتراب
بهمَحاسِنشکهازخونسرششدهخضاب
آهایخُدایمهربون جزو مُقـدّراتِمون
بخواهکهباشهفرجه مهدیِصاحبَالزَّمون
مناِسمـهُدواعلی وذکرهُشِفـاعلی
ظهورِیارو برسون بهحقِّمُرتضیعلی
علی مدد علی مدد
میپیچه توو آسمون نالهیجبریلِاَمین
آبروی دوجهان دیگه شده نقشزمین
اومده فاطمه از عرش خدا با پدرش
خاک محرابوعلی داره میریزه روسرش
فدایدردوغربتش کهلحظهیشهادتش
میبینهفاطمهش روکه هنوزکبودهصورتش
امشباگهسرششکست نمازآخرش شکست
یهروزیهمتوکوچهها حُرمتهمسرششکست
غریب علی غریب علی
#محمد_قاسمی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#آموزش_مداحی_تخصصی
#مداحی_حرفه_ای
@ghararenokary
#حضرت_زینب_س_مدح
جلوهی مُشترک حیدر و زهرا ؛ زینب
فیض جاری شده از عالم بالا ؛ زینب
نه فقط فخرِ تو؛فخرِ پدرت هم بوده
به تو گفتند اگر زینت بابا ؛ زینب
نیمیاز هیمنهیتو بهخدیجهرفتهست
نیمهی دیگر تو رفته به طاها؛ زینب
مادرت اُمِّأَبیهاست از این رو باید
لقب تو بشود "سِرّ أَبیها" ؛ زینب
مادرت مرتبهی عصمت کبری دارد
توازاینروشدهایعصمتِصغری؛زینب
کعبهراضیست؛اگرمَضجعِتوسَمتخودش
بِکشد عقربهی قبله نما را؛زینب
....
اشتباه است اگر فکر کنم در عالم
فاطمه نائبهای داشته اِلّا زینب
سینهام را که ببویند ملائک در قبر
مینویسند به روی کفنم "یا زینب"
مِنّت از هیچطبیبی نکشم چون که مرا
اشک در داغ تو کردهست مداوا ؛ زینب
اشک خونین اباالفضل دلیلش این بود
دستِتو بستهشد؛او کرد تماشا ؛ زینب
نیزه دار سر ارباب دلش سنگی بود
با دلت چونکه نمیکرد مدارا ؛ زینب
نیزهداران همه مستند؛در این راه دراز
بیسببنیستزمینخُوردنِسرها؛زینب
حرمله،شمر،سنان،زجر ؛ مُقصّر هستند
که شدی غرق کبودی تو سراپا ؛ زینب
#محمد_قاسمی
@ghararenokary
#حضرت_زینب_ولادت
#حضرت_زینب_مدح
ای دختر جلالت و ای خواهر وقار
بانویمُلکِعصمتو ناموسِ کردگار
ایماندهدرتو هیبت حیدر بهیادگار
ایانعکاسِ فاطمه در چشمِ روزگار
پیشت چراغها همه بی استفادهاند
از سایهی تو نور به خورشید دادهاند
تو آمدی که مظهر اهل کسا شوی
تا جلوهگاه آیهی قالوا بلی شوی
در قامت زنان شرف"لافتی" شوی
زینبشدیکه زینتِ شیرخدا شوی
هر چند گفتهاند که امّ المصائبی
با جوشن حجاب اسدُاللهِ غالبی
جایی که امر نامگذاریت با خداست
اسم تو مثل اسم علی فوق کیمیاست
آری حسابِفهم تو از دیگران جداست
علم لَدُنّی تو همان علم انبیاست
باآنزبان کهگفتهای"یک" "دو"نگفتهای
ای سِرّ اَعظمی که کماکان نهفتهای
کوهاز صلابتِ تو در عالم اشارتیست
هفتآسمان؛زِ وُسعتِقلبت کنایتیست
نقل روایت تو چه نیکو عبادتیست
اینکه غلام کوی تو باشم سعادتیست
منّت خُدای را که همین است مذهبم
من شیعهی حسینیِ اسلامِ زینبم
از هردو سمت؛نسبتِتو میرسد به نور
خورشیددرحضورتو چونمیکند ظهور
از ظِلّ سایه ات به ادب میکند عبور
فَخر المُخدّراتِ حرم ؛ زینب الصّبور
اُختُالحسین،درعظمتکیستمثلتو؟
اقرار میکنم احدی نیست مثلتو
ازتو بهوقتحادثهطوفانشکستخورد
اولاد عاهه در دل میدان شکستخورد
از زخم پات خار مُغیلان شکستخورد
کوفهدُرستلحظهیطُغیانشکستخورد
این شهر مثل صید اسیر کمند شد
فریاد اُسکُتوی تو وقتی بلند شد
دیدی هلال را به سرِ نِی بهوقتظُهر
دیدی خمیده شد کمرِ نِی بهوقتظُهر
آتش نشست بر جگرِ نِی بهوقتظُهر
جا ماند بر تنت اثرِ نِی بهوقتظُهر
آنهاکهمَست؛دور و برت نعرهمیزدند
باخُطبه خواندن تو به زانو در آمدند
با اینکه مثل فاطمه بیبال و پر شدی
تو یک تنه حریف هزاران نفر شدی
هشتاد و چند کودک و زن را سِپَر شدی
هرجا که شعله بود تو پروانهتر شدی
آه دلِ شکستهات از عرش هم گذشت
وقتیکه ریخت دُرّ حسینی میان طشت
#محمد_قاسمی
#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
@ghararenokary