#بِسمِ_رَبِّ_شُهَداء
#معرفی_کتاب
بخشی از کتاب:
«از تیپش خوشم نمی آمد. دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود. شلوار شش جیب پلنگی گشاد می پوشید با پیراهن بلند یقه گرد سه دکمه و آستین بدون مچ که می انداخت روی شلوار. در فصل سرمابا اورکت سپاهی اش تابلو بود. یک کیف برزنتی کوله مانند یک وری می انداخت روی شانه اش. شبیه موقع اعزام رزمنده های زمان جنگ. وقتی راه می رفت کفش هایش را روی زمین می کشید. ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد....
#قصه_دلبری
#عاشقانه_مذهبی
@gharargah_asheghan
#بِسمِ_رَبِّ_شُهَداء
#معرفی_کتاب
این کتاب، داستان زن و شوهر ـ متولّدین دههی 70، است که برای اینکه در جشن عروسیشان گناه انجام نگیرد، نذر میکنند سه روز روزه بگیرند! آنها به خدای متعال متوسّل میشوند، سه روز روزه میگیرند.
در ضمن برای این کتاب هم شخصاً حضرت آقا
تقریظ نوشتند...
#از_دستش_ندین
#یادت_باشد
@gharargah_asheghan