eitaa logo
قرارگاه فرهنگی مه شکن
680 دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
4.1هزار ویدیو
253 فایل
امام خامنه ای حفظه الله: "در فضای مه آلود فتنه چراغ #مه_شکن لازم است که همان بصیرت است." ارتباط با مدیر: @M_khaadem
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ اصل زندگی بعد از این گهواره است! ⁉️ سؤل: چرا زمین در آیه‌ی «ألَم نَجعَلِ الارضَ مهاداً» به گهواره تشبیه شده است؟ ◀️ انسانی که هفتاد سال عمر دارد، فقط دو ماه در گهواره می‌ماند تا استخوان‌ها و ماهیچه‌های او درست قوام بگیرد. بعد از مدت دو ماه، دیگر باید پایین بیاید، زیرا اصل بعد از گهواره است. 🔺 آیه می‌فرماید: ای انسان! این تو را نفریبد. همیشه این‌جا ماندنی نیستی. این‌جا در مقابل عمر آخرتی تو به منزله‌ی دوره‌ی گهواره است. اصل زندگی بعد از این گهواره است. آن‌قدر این دو ماهه‌ی گهواره ناچیز است که هیچ‌وقت در زندگینامه‌های اشخاص نمی‌گویند یک دوره در گهواره زندگی کرده است. مدت دنیا نیز در مقابل چنین است. 👤 📌 @Gharargah_mehshekan
✳️ راه باز کنید؛ مشهدی رمضان آمده است! 🔻 مشهدی رمضان می‌گوید: دیدم زنی از نوبت خود در صف قصابیِ من طفره می‌رود؛ تا این‌که جلو آمد و گوشتی خرید ولی به‌جای پول، شناسنامهٔ شوهرش را به‌عنوان گروئی به من داد و گفت که او کارگر بنا است و در حین کار از دیوار افتاده و در خانه بستری است و یک هفته است که شام نداریم. 🔸 من آدرس او را گرفتم و به خانهٔ او وارد شدم. دیدم روی گلیمی نشسته و به شوهر مجروحش غذا می‌خوراند. اتفاقا قرار بود چند روز بعد با خانواده‌ام به برویم و دویست تومان پول پس‌انداز کرده بودم. رو کردم به علیه السلام و عرض کردم ای آقا! من یک وقتی دیگر به زیارت شما می‌آیم و آن وجه را به آن خانواده پرداختم. 🔺 من به خاطر انصراف از سفر مشهد مورد ملامت خانواده‌ام واقع شدم. همان شب خواب دیدم وارد مشهد شدم ولی صحن امام پُر است و کسی را اجازهٔ ورود نمی‌دهند. در این میان دیدم خادم حرم جلو آمد و گفت: ایها الناس! راه دهید، راه دهید، مش رمضان آمده است. دیدم آن حضرت از داخل ضریح با من دست می‌دهد و می‌گوید خوش آمدی به خانهٔ ما. این‌جا فهمیدم عمل حکیمانهٔ من مقبول افتاده است. 👤 📚 برگرفته از کتاب | ج۲ 📖 ص ۹۵ @Gharargah_mehshekan
✳️ بیست سال است شلاقِ یک «اِی» را می‌خورم! 🔻 سالکی نقل کرد، بر سر مزار مؤمنی مشغول ذکر بودم که یک‌مرتبه مکاشفه‌ای دست داد. دیدم عالمی نورانی روی منبر صحبت می‌کرد و همه را جذب کرده بود. در این میان از پشت سرم صدای خِش‌خشی آمد و دیدم مار بدهیبتی جلو می‌آید. مار جلو رفت تا به منبر رسید و آن آقا رنگ باخت و کلام را قطع و دهان را باز کرد و این مار، فک او را گرفت. آن آقا افتاد و مجلس به هم خورد. ❗️بعداز مدتی که به خود آمد از او پرسیدم چه بر شما آمده است؟ گفت: بیست سال است که شلاقِ یک «اِی» را می‌خورم! این موضوع هفته‌ای یک بار عیش مرا خراب می‌کند. 🔺 [ماجرا از این قرار است که] من معتمد و ریش‌سفید محل بودم و قباله‌ها و ازدواج‌ها با شهادت من انجام می‌گرفت. یک روزی پسر من ۱۸ساله شد و از دختری که می‌شناختم برایش خواستگاری کردم اما اعلام کردند که آن دختر، پسر شما را نپسندید. این امر بر من گران آمد ولی چون متدیّن بودم از او بدگویی نکردم الّا اینکه وقتی مردم از من درباره‌ی او می‌پرسیدند می‌گفتم «اِی! سخن دیگری بپرسید» و ظاهراً مردم از این تعبیر من می‌فهمیدند که او خوب نیست و لذا کسی با او ازدواج نکرد. لذا از آن روزی که این‌جا آمده‌ام می‌گویند تا او تو را نبخشد گرفتار هستی. 👤 📚 از کتاب | ج۵ 📖 صص ۳۰-۲۹ #️⃣ ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄ @Gharargah_mehshekan
✳️ کیفیت نماز، مهم‌تر از کمیت آن 🔻 توجه داشته باشید که کیفیت نماز، مهم‌تر از کمیت آن است. چه بسا دو رکعت نماز با حضور قلب از ده‌ها رکعت نماز بی‌حضور قلب باارزش‌تر باشد. حضور قلب، روح نماز است و حداقلِ حضور قلب آن است که انسان در نماز، توجه قلبی به خدا داشته باشد و از یاد او غافل نباشد. در تمام حالت‌های نماز بداند چه می‌کند و چه می‌گوید. 🔸 وقتی رکوع یا سجده می‌کند، به قلب خود بفهماند که در مقابل چه کسی سر خم می‌کند و چرا پیشانی به خاک می‌ساید. توجهش به این باشد که در مقابل خدای عظیم خود به سجده افتاده و او را عبودیت می‌کند. این حالت حضور قلب است و ضد آن عبارت از این است که ذهن انسان در حال نماز به مسائل دیگر مشغول باشد، روحش در کوچه و بازار پرسه بزند و وقتی از نماز فارغ می‌شود، تازه بیدار شود که نمازش به پایان رسیده! 👤 📚 از کتاب 📖 ص ۵۸ #️⃣ ┄┅═✼✿‍✵🔹💠🔹✵✿‍✼═┅┄ @Gharargah_mehshekan
✳️ راه باز کنید؛ مشهدی رمضان آمده است! 🔻 مشهدی رمضان می‌گوید: دیدم زنی از نوبت خود در صف قصابیِ من طفره می‌رود؛ تا این‌که جلو آمد و گوشتی خرید ولی به‌جای پول، شناسنامهٔ شوهرش را به‌عنوان گروئی به من داد و گفت که او کارگر بنا است و در حین کار از دیوار افتاده و در خانه بستری است و یک هفته است که شام نداریم. 🔸 من آدرس او را گرفتم و به خانهٔ او وارد شدم. دیدم روی گلیمی نشسته و به شوهر مجروحش غذا می‌خوراند. اتفاقا قرار بود چند روز بعد با خانواده‌ام به برویم و دویست تومان پول پس‌انداز کرده بودم. رو کردم به علیه السلام و عرض کردم ای آقا! من یک وقتی دیگر به زیارت شما می‌آیم و آن وجه را به آن خانواده پرداختم. 🔺 من به خاطر انصراف از سفر مشهد مورد ملامت خانواده‌ام واقع شدم. همان شب خواب دیدم وارد مشهد شدم ولی صحن امام پُر است و کسی را اجازهٔ ورود نمی‌دهند. در این میان دیدم خادم حرم جلو آمد و گفت: ایها الناس! راه دهید، راه دهید، مش رمضان آمده است. دیدم آن حضرت از داخل ضریح با من دست می‌دهد و می‌گوید خوش آمدی به خانهٔ ما. این‌جا فهمیدم عمل حکیمانهٔ من مقبول افتاده است. 👤 📚 برگرفته از کتاب | ج۲ 📖 ص ۹۵ #️⃣ ┈┈••✾•💐🌸💐•✾••┈┈ @Gharargah_mehshekan