#قصه_گویی
#داستان_کودکانه_امام_جوادع
🐎🐎🐎🐎🐎🐎🐎🐎🐎🐎🐎🐎
مامون سوار بر اسب بود.همراهانش دنبال او به طرف شکار گاه می رفتند. مردم از لای در و دریچه خانه مامون و همراهانش را نگاه می کردند.
عضی ها هم با شیرینی و شربت از آن ها پذیرایی می کردند. ماموران راه را برای مامون باز می کردند تا راحت از کوچه ها بگذرد.
مامون هم با غرور به مردم نگاه می کردند و از تعظیم و احترام آن ها لذت می برد. آن ها همین طور که از کوچه ها می گذشتند به کوچه پهنی رسیدند. چند تا از بچه محل توی کوچه بازی می کردند در میان آن ها جواد هم بود. صدای اسب و ماموران به گوش بچه ها خورد.
یکی از بچه ها با ترس گفت: وای خلیفه، خلیفه دارد می آید.
چند مامور که جلوتر از خلیفه بودند خودشان را به بچه ها رساندند. بچه ها از ترس پا به فرار گذاشتند اما جواد بدون ترس سر جای خود ایستاد.
مامون با تعجب به کودکی که سر جایش ایستاده بود نگاه کرد جلو رفت و همان طور که سوار بر اسب بود پرسید: تو چرا با دیگران فرار نکردی؟
🐎🐎🐎🐎🐎🐎🐎🐎🐎🐎🐎🐎🐎
جواد با اعتماد به نفس گفت: من که اهی نکرده ام که لازم باشد فرار کنم.
با این حرف جواد، روی پیشانی مامون چند خط افتاد. ابروهایش از خشم گره خورد و سرش را پایین انداخت و گفت: خواب
جواد گفت: راه تنگ نبود که با فرار خود راه را برای تو باز کنم. از هر کجا که می خواهی می توانی بروی.
مامون خلیفه بود و آدم ها ازاو حساب می بردند. حالا برای اولین بار کودکی جلوی او ایستاده بود و با شجاعت حرف می زد. با تعجب پرسید: تو کیستی؟
جواد گفت: من محمد پسر علی پسر موسی جعفر پسر محمد پسر علی هستم.
@Zirgonbadtala
🏴زیرگنبدطلا مرجع محتوایی مربیان خلاق
🏴شهادت امام جواد ع
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
به نام اون خدایی که همتایی نداره
احتیاجی به فکر و راهنمایی نداره
اون که تو قلب ما کاشت محبت نبی رو
گذاشت واسه هدایت فرزندای علی(ع) رو
درخت دین اسلام محمد مصطفی¬ست(ص)
جوانه هاش دوازده امام پاک و داناست
ما همه با اطاعت میگیم که یارشونیم
منتظر آخرین امام دین می¬مونیم
امام محمد تقی (ع) یکی از این غنچه هاست
این نهمین جوانه فرزند خوب رضاست
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴شهادت امام جواد(ع)
#شهادت #امام_جواد_علیه_السلام
@zirgonbadtala
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
حیف و حیف و حیف
آه و آه و آه
کشته شد به سم
حضرت جواد(ع)
از امام من
مانده گفته ها
مانده مهر او
مانده نام و یاد
@ zirgonbadtala
کشته شد امام
روزگار زشت
داغ دیگری
بر دلم نهاد
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
بعد از او دگر
باغ شعر من
در عزای او
غنچه ای نداد
حیف و حیف و حیف
آه و آه و آه
کشته شد به سم
حضرت جواد(ع)
از امام من
مانده گفته ها
مانده مهر او
مانده نام و یاد
@ zirgonbadtala
کشته شد امام
روزگار زشت
داغ دیگری
بر دلم نهاد
بعد از او دگر
باغ شعر من
در عزای او
غنچه ای نداد
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
حیف و حیف و حیف
آه و آه و آه
کشته شد به سم
حضرت جواد(ع)
از امام من
مانده گفته ها
مانده مهر او
مانده نام و یاد
@ zirgonbadtala
کشته شد امام
روزگار زشت
داغ دیگری
بر دلم نهاد
بعد از او دگر
باغ شعر من
در عزای او
غنچه ای نداد
@zirgonbadtala
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
بچه ها سلام
كي ها ما را خيلي زياد دوست دارند و ما هم زياد دوستشون داريم ؟ خيلي براي ما زحمت مي كشند ؟
آفرين پدر و مادرمون
بچه ها بيايد براشون دعا كنيم
بلا ازشون دور دور دور باشه زندگي شون جورجور جور باشه ان شاء لله ان شاء لله
بچه ها ، همه پدر مادرها بچه هاشون رو خيلي دوست دارند براي همينه كه هيچ وقت دلشون نمي خواهد براي ما اتفاقي بيافته هميشه مواظبمون هستند . اگر كار بد كنيم ، ناراحت مي شوند ، غصه مي خورند ، اگر كار خوب بكنيم ، پدر و مادرها خيلي خوشحال مي شوند .
امروز مي خواهم يك قصه از يك پدر و پسر براتون تعريف كنم
يكي از پيامبرهاي خدا به نام حضرت ابراهيم بود كه يك پسر داشت به نام اسماعيل ، حضرت ابراهيم مثل همه پدرها بچه اش را خيلي دوست داشت ،هر وقت فرصت پيدا مي كرد باهاش بازي مي كرد ، اسماعيل هم پدرش را خيلي دوست داشت اون هم به پدرش گوش مي كرد به پدرش احترام مي گذاشت به پدرش كمك مي كرد .
خداجون مي خواست يك بار معلوم بشه كه حضرت ابراهيم چقدر به حرف هاي خدا گوش مي كنه ، براي همين يك كار خيلي سختي از حضرت ابراهيم خواست ، خدا گفت نبايد ديگه پسرت را ببيني ، بايد از پسرت جدا شوي . چند روز گذشت و حضرت ابراهيم خيلي ناراحت بود .
پسرش اسماعيل به او گفت : پدر چرا اينقدر ناراحتي ؟ پدرش برايش گفت كه خدا از او چي خواسته . اما اسماعيل كه پدرش را خيلي دوست داشت و دلش مي خواست پدرش به حرف هاي خدا گوش كنه ، گفت : پدر جان ناراحت نباش ، من حاضرم كاري را كه خدا گفته انجام بدهي . حضرت ابراهيم و اسماعيل يك روز به بالاي كوهي رفتند تا فرمان خدا را انجام دهند . وقتي كه حضرت ابراهيم مي خواست ، از پسرش جدا بشه ،خدا چند فرشته را فرستاد ، فرشته ها گفتند : صبر كن ، وايسا ، حالا معلوم شد كه خدا را خيلي دوست داري و به همه حرف هاش گوش مي كني ، تو بنده خوب خدا هستي . خدا هم تو را و هم پسرت را خيلي دوست دارد ، سپس يك گوسفند به حضرت ابراهيم دادند و گفتند اين گوسفند جايزه توست ، بچه ها ، همه جايزه هاشون دوست دارند ، فرشته ها گفتند حالا اين جايزه اي كه گرفتي را به خاطر خدا به آدم هاي فقير بده .
حضرت ابراهيم و اسماعيل خيلي خوشحال شدند ، كه به حرف خدا گوش كرده بودند . از آن زمان به بعد اسم اين روز را گذاشتند روز عيد قربان .
🌹🌹🌹
4_306746345236989933.pptx
2.11M
✅پاورپوینت پیامدهای فرامواشی غدیر
🌸یک مربی مرجعی برای مربیان ومبلغان👇
http://eitaa.com/joinchat/3796762624C4e2e9e1bb2
مسابقه2.ppt
15.93M
✳️پاورپوینت مسابقه ویژه عید غدیر2
📚کانال بانک پاورپوینت👇
@bankpowerpoint
✳️برای دوستان خودفورواردکنید.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
مسابقه.pps
9.55M
✳️پاورپوینت مسابقه ویژه عید غدیر
📚کانال بانک پاورپوینت👇
@bankpowerpoint
✳️برای دوستان خودفورواردکنید.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
تشت خاکستر.pdf
1.68M
🔘داستان " تشت خاکستر "🔘
#داستان
🍭به کانال هدیه آسمان بپیوندید👇
🆔 @hadyeaseman