eitaa logo
قرارگاه فرهنگی جهادی شهیدحاج قاسم سلیمانی و شهدای گرانقدرشهرکهک
413 دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
9.9هزار ویدیو
75 فایل
من کان لله کان الله له... هر که برای خدا باشد خدا برای اوست جهت ارائه و انعکاس برنامه های قرآنی، فرهنگی،جهادی،محرومیت زدایی۰۰۰۰۰ ارتباط باادمین👇👇 @mahdiaj
مشاهده در ایتا
دانلود
🎐 | | | ◻️ گفتم: حاجی قبول باشه. ‌گفت: «خدا قبول کنه ان‌شاءاللّه.» نگاهم کرد. ‌گفت: ابراهیم! نمازی خوندم که در طول عمرم توی جبهه هم نخوندم. ــ حاج‌آقا شما همه نمازهاتون قبوله. قصه‌اش فرق ‌می‌کرد. رفته بود کاخ کرملین. قرار داشت با پوتین. تا او برسد وقت اذان شد. حاجی به نماز ایستاد... می‌گفت در طول عمرش همچین لذتی از نماز نبرده بوده. پس از نماز در سجده گفت: خدایا این بود کرامت تو، یه روزی توی کاخ کرملین برای نابودی اسلام نقشه ‌می‌کشیدند، حالا منِ قاسم سلیمانی اومدم اینجا نماز خوندم. ◾️سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، ص۱۰۹ 🎐 نشر دهید و همراه ما باشید ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem | مکتب حاج قاسم
🎐 | | ◻️باهم مشرف شدیم به حج؛ هرکدام توی کاروانی مسئولیت داشتیم.محل اسکان حاجی به مسجدالنبی نزدیکتر بود.سب ها که کارهایم تمام میشد،میرفتم سراغش. آن موقع ها ساعت یازده شب درهای مسجد النبی را می بستند. نیمه های شب،دوتایی راه می افتادیم سمت مسجد. یکی دو ساعتی منتظر می ایستادیم ونگاهمان را گره می زدیم به گنبد خضرای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم )تا شرطه ها بیایند درها را باز کنند. من و حاجی جزو اولین نفراتی بودیم که می رسیدیم به روضه منوره. چه شب هایی که نافله مان را در جوار روضه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم )خواندیم. سال ۷۱؛اوج گرمای عربستان بود.روزها پیگیر کارهایی بودیم که بهمان محول شده بود. گرمای صحرای عرفات،نفست را می بُرید،هلاک یک لیوان آب خنک بودیم،اما حاجی عهد کرده بود که با زبان روزه وارد صحرای عرفات شود. ◾️راوی:حاج محمود خالقی ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
🎐 | | ◻️حسین پورجعفری همراه همیشگی سردار شلیمانی بود؛ چه در زندگی و چه در شهادت. خواهر شهید حاج حسین پورجعفری، همرزم ۳۸ ساله سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی می گفت: صبح روز جمعه ۱۳ دی ماه بعد از اذان صبح برای گوش کردن دعای ندبه، تلویزیون را روشن کردم و متوجه خبر شهادت سردار سلیمانی شدم. برادرم در هر شرایطی با سردار سلیمانی همراه بود برای همین همان لحظه اول متوجه شدم برادرم نیز به فیض عظیم شهادت نائل آمده است. خواهر شهید پورجعفری گفته که برادرم هیچ زمان جلوی دوربین نمی آمد و هرگز از خودش برای کسی صحبت نمی کرد و کسی نمی دانست برادر ما همراه حاج قاسم سلیمانی است. بعد از شنیدن خبر شهادت برادرم، خیلی بی قراری و گریه کردم و عصر همان روز با هواپیما به تهران رفتیم. زهرا با اشاره به اینکه پنج خواهر و چهار برادر بودیم تصریح کرد: من حسین را خیلی دوست داشتم و به او وابسته بودم. حسین هر زمان به کرمان می آمد به من سر می زد و بر صله ارحام و دیدار با خانواده تاکید فراوان داشت و خودش نیز به این توصیه عمل می کرد. برادرم به اطاعت از ولی امر مسلمین، رعایت حجاب و اقامه نماز اول وقت تاکید فراوان داشت و خودش نیز این موارد را رعایت می کرد. حسین بسیار خاکی و خیلی مظلوم بود به حدی که حاضر بود حق خودش ضایع شود اما حاضر به ضایع شدن حق دیگری نبود. حاج حسین حجب و حیای خاصی داشت و در مجالس همیشه شنونده بود و کم تر صحبت می کرد. ◾️حسین پورجعفری به روایت خواهرش ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
🎐 | | | ◻️تنها جایی که سردار سلیمانی دست ها را بالا می برد. آن شب با هم به مسجد مقدس جمکران رفتیم، انتهای شب بود مسئولان بازرسی ایشان را نشناختند ایشان دست ها را بالا گرفت و کامل بازرسی شد و من به شوخی به شهید گفتم: یک جا می توان دو دست شما را بالا دید آنهم در حرم ائمه(ع) و هنگام زیارت است. بعد به حرم حضرت معصومه(س) رفتیم ایشان گفت: سختم است به زیارت بیایم چون مردم از ضریح فاصله گرفته و به سمت من می آیند. من گفتم محبت مردم به شما به عنوان سردار سلیمانی در طول محبت اهل بیت(ع) است مردم شما را خدمتگزار این خاندان می دانند و از این جهت به شما هم محبت و ارادت دارند ... اما ایشان از این اتفاق قلباً ناراحت بود. سپس بر سر مزار شهید شیرازی از رفقای سردار و شهید مطهری و علامه طباطبایی و آیت الله بهجت رفتیم در این قبور توقف بیشتری داشت، البته در سفر آخر توقف خاصی بر سر قبر آیت الله شاهرودی داشت. ◾️به گزارش خبرنگار گروه قرآن و معارف ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
🎐 | | | ◻️تنها جایی که سردار سلیمانی دست ها را بالا می برد. آن شب با هم به مسجد مقدس جمکران رفتیم، انتهای شب بود مسئولان بازرسی ایشان را نشناختند ایشان دست ها را بالا گرفت و کامل بازرسی شد و من به شوخی به شهید گفتم: یک جا می توان دو دست شما را بالا دید آنهم در حرم ائمه(ع) و هنگام زیارت است. بعد به حرم حضرت معصومه(س) رفتیم ایشان گفت: سختم است به زیارت بیایم چون مردم از ضریح فاصله گرفته و به سمت من می آیند. من گفتم محبت مردم به شما به عنوان سردار سلیمانی در طول محبت اهل بیت(ع) است مردم شما را خدمتگزار این خاندان می دانند و از این جهت به شما هم محبت و ارادت دارند ... اما ایشان از این اتفاق قلباً ناراحت بود. سپس بر سر مزار شهید شیرازی از رفقای سردار و شهید مطهری و علامه طباطبایی و آیت الله بهجت رفتیم در این قبور توقف بیشتری داشت، البته در سفر آخر توقف خاصی بر سر قبر آیت الله شاهرودی داشت. ◾️به گزارش خبرنگار گروه قرآن و معارف ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
🎐 | | | ◻️خیلی هنر کنیم،نصفه شب دل از رختخواب میکنیم؛آن هم اگر خسته و کوفته نباشیم؛اما حاجی مثل ما نبود.روز درگیر مبارزه با اشرار شرق بود،دل شب هم بلند می شد.از آخر شب که وقت استراحت بود تا اذان صبح چند بار بیدار می شد.دورکعت نافله شب می خواند و می خوابید.دوباره بلند می شد وضو می گرفت،دورکعت نماز می خواند و می خوابید. یازده رکعت را یکجا نمی خواند،بخش بخش می کرد مثل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که نیمه های شب چندین بار برای نماز از خواب بر می خواست. ◾️راوی:حجت الاسلام عسکری امام جمعه رفسنجان ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
🎐 | | | ◻️بدو از فرودگاه امام خودم را رساندم فرودگاه مهرآباد. تازه از سوریه آمده بودم. باید می‌رفتم کرمان برای سخنرانی، آمدم کارت پرواز بگیرم حاج قاسم را دیدم. پرسید: «شما داری میای شهر ما؟» - آره حاجی، امشب روستای زنگی آباد برای شهید حاج يونس زنگی آبادی برنامه گرفتن. دعوت کردن برای روایتگری. وقتی رسیدیم کرمان، خیلی عادی سر خیابان ایستاد تاکسی گرفت و رفت. مراسم که شروع شد حاجی هم آمد، دم در ورودی شرط گذاشته بود و گفته بود: «اسم من رو نمیارید. به حاج حسین هم بگید چیزی نگه که حاج قاسم اینجاست. من رو هم دعوت نمی‌کنید صحبت کنم. اومدم توی جلسه شهید.» حاجی مثل همه مردم آمد نشست توی مراسم شهید و بعد هم رفت. بی‌سروصدا و جنجال و هیاهو ◾️ راوی: حاج حسین یکتا - کتاب سلیمانی عزیز صفحه 99. ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
🎐 | | | ◻️سفره‌ی بزرگی پهن می‌کنند، از این سر حسینیه تا آن سر. نیروهای افغانستانی، ایرانی و پاکستانی نشسته‌اند کنار هم، جمعشان وقتی جمع می‌شود که فرمانده هم می‌آید و با آنها هم غذا می‌شود. دست همه توی یک سفره می‌رود، از فرمانده گرفته تا نیروهای بسیجی. فرمانده سلیمانی ترجیح می‌دهد غذایش را کنار نیروهایش نوش جان کند تا اینکه سر سفره‌ی رنگین و خلوتی بنشیند. یک سینی گذاشته بودیم وسط، حلقه زده بودیم دورش. داشتیم جمعیتی غذا می‌خوردیم که حاجی سلیمانی هم آمد. جا باز کردیم نشست. لقمه به لقمه با ما از همان سینی غذا برداشت و خورد، کنار سینی یک بطری کوچک آب معدنی بود. تا نیمه آب داشت. بطری را برداشت. درش را باز کرد و تا جرعه آخر خورد. انگار نه انگار که یکی قبلاً از آن خورده. ما رزمنده عراقی بودیم حاجی هم فرمانده ایرانی‌مان، همه کنار هم یک نوع غذا خوردیم؛ عرب و عجم، رزمنده و فرمانده. ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
🎐 | | | ◻️خبرش پخش شده بود. گفته بودند می‌خواهند فیلم حاج قاسم را بسازند. حتی اخبار سراسری شبکه یک هم اعلام کرد. همین که خبر به گوش حاجی رسید برای کارگردان نامه نوشت: «اولاً در جمهوری اسلامی ده‌ها شخصیت اثرگذار شهید وجود دارد که شناساندن شخصیت و عملکرد آنها به عنوان الگوهای حقیقی تجربه شده یک ضرورت است. بزرگواران مجاهد و متفکری همچون: شهیدان بهشتی، رجایی، باهنر و مطهری. در صحنه جهاد نیز شهیدان: همت، باکری، زین الدین، خرازی و در رأس اینها شهید زنده‌ای همچون مقام معظم رهبری (مدظله العالی) که بیش از شصت سال در حال مجاهدت می‌باشند. وقتی این خبر را شنیدم حقیقتاً خجالت کشیدم، چه ضرورتی برای پرداختن به فردی که هنوز خوف از عاقبت خود دارد، می‌باشد ... بنده نه تنها راضی به چنین اقداماتی نیستم بلکه به شدت اعتراض دارم.» تا زنده بود نگذاشت حرفی از خودش باشد؛ هیچوقت ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
🎐 | | | ◻️صدام با رژیم بعثش به خط پایان رسیده بود. از آن طرف آمریکایی ها سعی داشتند صدام را که موی دماغشان شده بود از میان بردارند از این طرف مجاهدان عراقی برای صلاح راه و مشورت آمده بودند سراغ حاجی. یکی از عراقی‌ها گفت:« صدام قاتل شهدای ماست حالا که آمریکایی ها وارد عراق شدن و می خوان صدام را از بین ببرن, آیا ما باهاشون همراه بشیم.؟» خون حاجی به جوش آمد و گفت: «دشمنی ما با صدام معناش این نیست که با آمریکایی ها دوست هستیم و بریم دست توی دست شون بزاریم و برای نابودی صدام با اونا همراهی کنیم و ۰۰۰» تویی آن جلسه نطق کوبندی کرد. نطقی که جایی برای هم پیمانی و دوستی با آمریکایی‌ها نگذاشت. طرف از حرفی که زده بود شرمنده شد . ◾️ راوی ،:حجت الاسلام سعادت نژاد ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
🎐 | | | ◻️خیلی هنر کنیم،نصفه شب دل از رختخواب میکنیم؛آن هم اگر خسته و کوفته نباشیم؛اما حاجی مثل ما نبود.روز درگیر مبارزه با اشرار شرق بود،دل شب هم بلند می شد.از آخر شب که وقت استراحت بود تا اذان صبح چند بار بیدار می شد.دورکعت نافله شب می خواند و می خوابید.دوباره بلند می شد وضو می گرفت،دورکعت نماز می خواند و می خوابید. یازده رکعت را یکجا نمی خواند،بخش بخش می کرد مثل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که نیمه های شب چندین بار برای نماز از خواب بر می خواست. ◾️راوی:حجت الاسلام عسکری امام جمعه رفسنجان ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
🎐 | | | ◻️فکر نمی‌کردیم آخر مردم منطقه این‌طور به کارمان سرعت بدهند .این‌هم از فکرهای ناب حاجی بود .بهمان خبر داده بودند هواپیمای سپاه خورده به ارتفاعات سیرچ توی کرمان دماغه آن یک‌سویه کوه منفجر شده و بال و بدنه سوی دیگر به چه جان کندنی باید خودمان را می‌رساندیم آن‌جا مگر می‌شد ؟به کولاک برف بهمان اجازه رفتن نمی‌داد سوز و سرمایش به کنار یخ‌بندان بود چند قدم که می‌رفتیم سر می‌خوردیم می‌آمدیم پایین‌تر خودمان نمی‌توانستیم توی برف راه برویم چطور جنازه‌ها را می‌آوردیم پایین هوای مه‌آلود اجازه حرکت به بالگرد را نمی‌داد خلاصه خیلی کار ما به‌زحمت جلو می‌رفت از سپاه و ارتش از هلال‌احمر و کوهنوردان ماهر کشور هر کسی آمد کمک همین بساطمان بود حاجی به‌محض آمدنش تا اوضاع را دید گفت اگر می‌خواهید به کارتون سرعت بدین عشایر بافت و رابر را بیارید .هماهنگی‌اش با حاجی بود خودش زنگ زد و گفت فلانی و فلانی هرچی آدم می‌تونید بیارید کامیون را برداشتند و رفتم پی شان. دویست نفر عشایر آوردند. آمدند کمکمان حتی بعضی‌هایشان کفش مخصوص کوهنوردی نمی‌خواستند به‌خاطر شرایط زندگی‌شان کاملاً آشنایی داشتند با کوه .راهشان را سریع‌تر از ما می‌گرفتند و می‌رفتند بالا، دنبال ۲۷۶ جنازه توی برف مانده پیدایشان می‌کردند با چادرشب می‌بستند روی کولشان و می‌آوردند پایین کار عشایر و فطر ناب حاجی حسابی به کارمان سرعت داده بود. ◾️ راوی ابراهیم شهریاری ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem