eitaa logo
قرارگاه فرهنگی جهادی شهیدحاج قاسم سلیمانی و شهدای گرانقدرشهرکهک
443 دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
9.8هزار ویدیو
75 فایل
من کان لله کان الله له... هر که برای خدا باشد خدا برای اوست جهت ارائه و انعکاس برنامه های قرآنی، فرهنگی،جهادی،محرومیت زدایی۰۰۰۰۰ ارتباط باادمین👇👇 @mahdiaj
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت شهید حاج قاسم پیش از سفر به سوریه در سفر به قم و زیارت حضرت معصومه(س)   گفته بودند :   اگر شدم انگشترم را به همراه خودم دفن کنید زیرا به دلیل قرائت همه نمازهای من و تبرک حرم های مطهر ائمه و دیگر مکان های مقدس که به همراهم بوده ارزش معنوی بسیار بالایی برای من دارد.💚 در یکی از ماموریت‌های اعزامی به غرب کشور از حاج قاسم سوال کردم که اگر به شما پست و مقام بالاتری پیشنهاد کنند چه تصمیمی خواهید گرفت؟ گفت: فرماندهی نیروی قدس آخرین مسئولیت من است.
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت خاطره و حسین چریک  پدر از خاطره مشترک حاج قاسم سلیمانی با فرزندش می‌گوید: به من خبر دادند که حسین هرشب از سنگر به بیرون می‌زند, که گفتم مواظب حسین باشید. یک بار حاج قاسم به حسین می‌گوید حسین شما امشب پیش من بخواب و اسلحه اش را گرفتند و تحویل دادند که دیگر اسلحه ای نداشته باشد. حاج قاسم تعریف می‌کرد وقتی صبح از خواب برای نماز بیدار شدند, دیدند حسین نیست و به بیرون رفتند دیدند حسین با یک تکه چوب 3 اسیر عراقی را گرفته و آمده است که با دیدن این صحنه قاسم سلیمانی به حسین می‌گوید؛ حسین تو لباس من را بپوش ومن لباس بسیجی تو را که حسین لبخندی میزند و میگوید شما در لباس خودت باش و من هم در لباس خودم همان بسیجی و انجام وظیفه می‌کنم.
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔹دوران جنگ در سوریه🔹 میگفت: روزی درمنطقه ای در ، حاجی خواست بادوربین دید بزنه، خیلی محل خطرناکی بود، من بلوکی راکه سوراخی داشت، بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین بشه. همینکه گذاشتمش بالا تک تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سروصورت ما‼️ حاجی کمی فاصله گرفت، خواست دوباره بادوربین دیدبزنه که این بار ،گلوله ای نشست کنار گوشش روی دیوار😢 خلاصه شناسایی به گذشت.... بعد از شناسایی داخل خانه ای شدیم برای تجدید احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست!!! به اصرار زیاد حاجی روسوار ماشین کردیم وراه افتادیم. هنوز زیاد دورنشده بودیم که همون خونه درجا منفجر 💥شد وحدود هفده تن شدند😢 بعداز این اتفاق حاجی به من گفت: حسین امروز چندبار نزدیک بود شهید بشیم اما حیف...😔 ⬅️بیان خاطرات حاج قاسم توسط سردار حسنی سعدی در تاریخ ۸ بهمن۹۸
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔹دوران جنگ در سوریه🔹 میگفت: روزی درمنطقه ای در ، حاجی خواست بادوربین دید بزنه، خیلی محل خطرناکی بود، من بلوکی راکه سوراخی داشت، بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین بشه. همینکه گذاشتمش بالا تک تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سروصورت ما‼️ حاجی کمی فاصله گرفت، خواست دوباره بادوربین دیدبزنه که این بار ،گلوله ای نشست کنار گوشش روی دیوار😢 خلاصه شناسایی به گذشت.... بعد از شناسایی داخل خانه ای شدیم برای تجدید احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست!!! به اصرار زیاد حاجی روسوار ماشین کردیم وراه افتادیم. هنوز زیاد دورنشده بودیم که همون خونه درجا منفجر 💥شد وحدود هفده تن شدند😢 بعداز این اتفاق حاجی به من گفت: حسین امروز چندبار نزدیک بود شهید بشیم اما حیف...😔 ⬅️بیان خاطرات حاج قاسم توسط سردار حسنی سعدی در تاریخ ۸ بهمن۹۸
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🍃ماجرای اقامه نماز در کاخ کرملین قبل از دیدار با ابراهیم شهریاری ماجرای نماز سپهبد شهید سلیمانی را که در کاخ کرملین اقامه کرد، نقل می‌کند؛ در بخشی از کتاب📖 «سلیمانی عزیز» که روایتگر خاطراتی متفاوت و خوانده‌ نشده از است در این خاطره آمده است: وقت نماز بود، زدیم بغل، گفتم: «حاجی قبول باشه.» ‌گفت: «خدا قبول کنه، ان‌شاءاللّه🤲🏻.» نگاهم کرد و گفت: «ابراهیم!» ــ نمازی خواندم که در طول عمرم در نخواندم. به حاج قاسم گفتم: حاج آقا شما همه‌ی نمازهایتان قبول است.💚 قصه نماز خوانده شده حاج قاسم فرق می‌کرد. به کاخ کرملین رفته بود و با پوتین قرار داشت. تا رئیس‌جمهور روسیه🇷🇺 برسد وقت اذان شد. حاجی هم بلند شد. اذان و اقامه‌اش را گفت. صدایش در سالن پیچید، بعد هم به نماز ایستاد. همه نگاهش می‌کردند. می‌گفت: در طول عمرش همچین لذتی از نماز نبرده بوده.😇 پایان نماز پیشانی‌اش را روی مهر📿 گذاشت. به خدای خودش گفت: «خدایا این بود کرامت تو♥️، یک روزی در کاخ کرملین برای نابودی اسلام نقشه می‌کشیدند، حالا منِ آمدم اینجا نماز خواندم.»
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت سامی مسعودی از حشدالشعبی به بیان بخشی از خاطرات خود در ارتباط با پرداخت: ... 💠سپس حاج‌قاسم گفت: ابومحمد من فردا ناهار را در منزل شما میهمان هستم سلام مرا به ام‌محمد برسان و به او بگو از غذای خودتان برای ما هم غذایی آماده کند...تا اینکه وقت آمدن حاج قاسم فرا رسید، اما حاجی نیامد. روز بعد یک جلسه داشتیم نگاهم به افتاد که با دست به سرش زد طوری که نشان دهنده تاسف و غذرخواهی بود سپس به همه سلام کرد تا اینکه به من رسید، مرا بغل کرد و گفت: بگذارید دست شما را ببوسم و گفت از شما و خانواده عذرخواهی می‌کنم، دیروز یادم رفت میهمان شما هستم و تا شب هم یادم نیامد. فردا خودم می‌آیم و از خانواده شما عذرخواهی میکنم و از خانه شما نمی روم تا اینکه عذر مرا بپذیرید. روز بعد حاج قاسم به ما افتخار داد و به خانه ما آمد و بچه هایم را بغل کرد و به خانواده ما سلام کرد و به فرزندم هدیه‌ای شبیه مدال🎖 داد که معمولا به فرزندان مجاهدان هدیه میداد و حدود ده دقیقه از همه عذرخواهی می‌کرد. حاج قاسم بسیار با ملاحظه و بسیار باهوش بود به اثاث منزل ما نگاه کرد و در گوش من گفت: شیخنا برخی وسائل منزل شما قدیمی است و نیاز به تعمیر و تعویض دارد و من گفتم بزرگ است. چند روز بعد قرار بود به ایران🇮🇷 بروم و حاج قاسم مرا به منزلش دعوت کرد. با خودم فکر می کردم که حتما منزل حاج قاسم مملو از فرش‌ها و اثاثیه گرانبها است زیرا کشوری است که مردم آن به فرش و وسائل شیک علاقه دارند. خلاصه وارد خانه🏡 حاجی شدیم و دیدم وسائل خانه آنها از ساده هم ساده تر است و خانه با یک موکت قدیمی مفروش است و اتاق پذیرایی هم پر شده از تصاویر . این بار من در گوش حاجی گفتم اثاثیه شما قدیمی است و نیاز به تعویض دارد! حاجی خندید و دستم را گرفت و چیزی نگفت. گفتم حاجی راستی چقدر حقوق می گیری؟ حاجی مبلغی را گفت که من بسیار تعجب😳 کردم زیرا او یک و نظامی بزرگ در ایران بود. گفتم حاجی این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده!!! یک سردار مثل شما در عراق🇮🇶 سه برابر این حقوق می‌گیرد با مزایای فراوان!! حاجی به من گفت: شیخنا مهم نیست چقدر از کشورش می گیرد مهم این است که چه چیزی به کشورش می دهد و خدای متعال چند برابر آن را به او خواهد بخشید و این یک سنت‌الهی حتمی است. ✨شیخنا ما به صورت موقت در این دنیا هستیم و ما و شما به سوی پروردگار کریم خود رهسپاریم.
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت در فیلمی📽 یکی از نزدیکان تعریف می‌نمود؛ که سپاه، سردار سلیمانی را مجاب می‌نمود که باید حتماً این منطقه را بگیرید و سردار سلیمانی نیز کمی دست دست می‌کرد تا منطقه را خوب شناسایی کند. در همین اثناء بوده که خود حضرت آقا با فرمانده سپاه تماس☎️ می‌گیرد و احوال را می‌پرسد و تأکید می‌کند تا اطلاع بنده از شرکت دادن سردار سلیمانی در عملیات‌ ها خودداری❌ نمایند. ایشان می‌گفت : دستور عملیات لغوشد... اما... اما همان منطقه ای که قرار بود سردار بگیرد،  بعد از ۲۴ ساعت توسط نیروی هوایی روسیه با خاک💣 یکسان شد... قرار بود سردارسلیمانی  با ۴۰۰۰ نیروی آن منطقه را تسخیر و ساکن شود... اینجا است که می‌بینیم علامه حسن زاده آملی می‌فرمایند : گوشتان به دهان حضرت آقای ای باشد، ✨ چون چشم و گوش ایشان به دهان آقا امام زمان"عج " 💚دوخته است... 👌🏻نائب امام زمان یعنی این... و اطاعت از ایشان، اطاعت از امام زمان"عج " است و واجب✋🏻... و در قیامت و سر پل صراط سؤال خواهد شد... ثُمَّ لَتُسئَلُنُّ یَومَئِذٍ عَنِ النَّعیم ( ۸  تکاثر ) در آن روز [روز قیامت ] از نعمت عظیم ولایت سوال خواهد شد
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت ✍آفتاب‌نزده از خانه زد بیرون. همین‌طور آمد و نشست کنار راننده که بروند اهواز. از کرمان راه افتادند و دو سه ساعت بعد رسیدند به سیرجان. آن موقع بود که حرف دل فرمانده آمد سر زبانش. معلوم شد قلبش را پشت در خانه‌اش جاگذاشته و آمده. به راننده‌اش گفت: «دیشب شب ازدواجم بود.» حاج‌آقا شما می‌موندید. چرا اومدید؟ نه، جبهه الان بیشتر به من نیاز داره. به ‌جای رخت دامادی، لباس رزم به تن آمده بود پشت خاکریز، توی سنگر، وسط میدان نبردی که آتش و خمپاره و گلوله از زمین و آسمانش، جای نقل‌ونبات را گرفته بود. تازه‌عروس خانه‌اش را از همان روزها سپرده بود به خدا. یقین داشت که خدا بیشتر از خود حاجی مراقب اوست. 📚 منبع: سلیمانی، ص۱۹
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🍃مشتی گری👍🏻 قطع نخاعی ناصر توبه‌ایها در سن ۲۱ سالگی فرماندهی یکی از گردان های ۴۱ ثارالله کرمان را بر عهده داشت که در آن زمان در سمت فرماندهی لشکر خدمت می کرد. وقتی نزدیک ایام عید می خواست به کرمان و به دیدار والدین خود برود به همسر این جانباز زنگ می زد و می گفت: "من دو روز به خانه شما می آیم." لباسی تهیه می کرد و به خانه او می رفت. جانباز را استحمام می داد، تخت او را آماده می کرد و در این دو روز به همسر جانباز می گفت کار آشپزخانه هم به عهده من است؛ دو روز خدمت گذاری این جانباز قطع نخاعی را داشت؛ بعد به سمت کرمان می‌رفت. 🌷این جانباز در دی ماه سال ۱۳۹۲ به دیار حق شتافت.
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🍃خاطره‌ی زیبا از شهیدسلیمانی آقای خالقی اهل زرند کرمان و ساکن قم، حدود ۳۰ سال پیش با عقد اخوت بستند . حاج قاسم قبل از به آقای خالقی تماس☎️ می‌گیرد تا با هم به زیارت بروند. آقای خالقی تعریف می‌کرد، رفتیم قم و حاج قاسم حرم حضرت معصومه (س)💚 را زیارت کرد و بین خادمان نشست و به گفتگو پرداخت. بعد به سمت خانه رفتیم و دم در، یکی را که به زبان عربی صحبت می‌کرد، در آغوش گرفت که متوجه نشدم چه گفتند و بعد از صحبت یک که در انگشت کوچکش بود، به آن فرد داد. بعد که می‌خواست به تهران برود گفتم من تا میدان ۷۲ تن می‌آیم که اصرار کرد و گفت: نه، خودم تنها می‌روم، اما من اصرار کردم تا ایشان را همراهی کنم. تا اینکه تا تهران با هم آمدیم. در مسیر تهران به من گفت که خیلی با این انگشتر خوانده‌ام، اگر اتفاقی برایم افتاد این انگشتر را در قبرم بگذارید. آقای خالقی می‌گفت که رمز اینکه دست با انگشتر ماند، شاید همین علاقه وی بود.
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت حاجی می‌گفت: " من با تجربه می‌گویم؛ میزان فرصتی که در بحران‌ها وجود دارد، در خودِ فرصت‌ها نیست. اما شرطش این است که: ، 💠 @ghararghehajghasemkahak
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه سیزدهم ۹۳/۹/۲۳؛ شبکه الفرات آقای ابوالحسن،رئیس یکی از قبایل عراق و فرمانده نیروی مردمی می گوید: _مطلع شدیم که ۳۷۰نفراز نیروهای داعش آرایش نظامی گرفته اند. برنامه عملیاتشان گروگان گرفتن زائران ایرانی بود. نزدیک اربعین بود و حفاظت از زوار را فرماندهی می کرد. موضوع را به حاج قاسم اطلاع دادیم ... نگرانی در میان برادران عراقی موج می زد و منتظر دستور و تصمیم بودیم. اما حاجی تنها با ۲۰ نفر از نیروهایش راهی شد. مسیر نیروهای داعش مشخص بود. لشکر اندک سردار کمین کرد. درگیری بین دو جبهه فقط ۳۰ دقیقه طول کشید وتمام! فقط یک نفر داعشی ها زنده مانده بود که اسیر شد. حاج قاسم باهمان کت وشلواری که تنش بود مقابل اسیر عراقی ایستاد،کت وشلوارش را نشان داد و گفت می بینی،لباس من برای جنگ نیست! وای برشما...اگر سید علی دستور بدهد که لباس نظامی بپوشم! ❇️خیلی ها می گویند حاج قاسم را قبول داریم ، 🌷سردار سلیمانی، بود. دلمان آتش گرفت از کار ❌آمریکا اما...ما کاری با نظام و نداریم. جمله اخر داستان را بخوانید. ✨او سیدعلی حسینی الخامنه ای بود. که عمرش را در جنگ های برون مرزی ،دور از خانه وخانواده گذراند! که با اشاره امنیت کشورش را تامین کرد... 🔅امنیت من و شما را ! 📚منبع کتاب:حاج قاسم 💠 @ghararghehajghasemkahak
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه چهاردهم بدنش پر از ترکش بود، بدنش همیشه دردمند بود. گاهی درد برحال او غلبه می کرد؛اما نمی توانست در بستر بماند و استراحت کند. باید همراه درد می رفت خط مقدم. دوستی به او یک قرص 💊مسکن داده بود، لحظات سختِ درد می خورد. به یکی دو چند نفر هم که از درد شکایت می کردند هم داده بود. دردشان تسکین پیدا می کرد! معروف شده بود به قرص ! 🌱درد جسم مُسَکِنَش یک قرص است، موقت است. دوز بالاو پایین دارد و تمام! درد جان را چه باید کرد؟‼️ راه حلی،اندیشه ای ،فکری برای جوانانی که باوجود اینترنت و شبکه های کثیف دارند پرپر می شوند. یک لحظه کاش درچشمان حاج قاسم نگاه می کردند،خودشان راحتما پیدا می کردند. خودی که به خدا وصل است وخالی از خائنین ومنافقین است! ! دل های محتاج مسکن دعای🤲🏻 توست،التفاتی! 📚منبع کتاب:حاج قاسم 💠 @ghararghehajghasemkahak
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه پانزدهم وقتی رسیدیم نقطه صفری مرزی، خم شد ونماز شکر خواند. می دانید قصدش چه بود؟ ما معمولا برای سرکشی به مناطق درگیری باهلی کوپتر🚁 رفت وآمد می کردیم‌. یکی از روزهایی که منطقه "حنف" در مرز عراق🇮🇶 و سوریه از دست داعش آزاد شده بود، با حاج قاسم راهی آن منطقه شدیم برای بررسی اوضاع. قبلش آمریکا اعلام کرده بود:((کسی حق نداره به مدار۵۵ درجه منطقه نزدیک بشود.))) هلی کوپتر🚁 که بلند شد، سردار مشغول نوشتن مطلبی در دفترش شد.به چند دقیقه نکشیده، جنگنده 🛫های آمریکایی هم بلند شدند و تلاششان برای انحراف مسیر ما شروع شد. من مضطرب شدم وچندبار به سردار گفتم:حاجی جنگنده هادارند به ما نزدیک می شوند. جوابی به من نداد،حتی سربلند نکردتا جنگنده ها را نگاه کند.به نوشتن🖌 ادامه داد. جنگنده ها خودشان مغبوبانه برگشتندو ما باافتخار در منطقه صفر مرزی نشستیم. نماز شکر 🤲🏻را آن جا خواندند. 🗯سرم را می اندازم پایین و می نویسم. _آمریکا تهدید به تحریم می کند، نه هسته ای را می بخشم ونه موشکی کوتاه می آیم ! _آمریکا التیماتوم می دهد، نه پشت میزمذاکره می نشینم،نه نگاهش می کنم! _قطعنامه درسازمان ملل تصویب می کند. به همسایگان فشار... به... ✊🏻من مثل قاسم سلیمانی ام! ❌نه آمریکا می ترسم،نه از مبارزه ام کوتاه می آیم! نمی ترسم و راه ادامه می دهم....رسیدم به ،نمازشکرخواهم خواند. 📚منبع کتاب:حاج قاسم 💠 @ghararghehajghasemkahak
🌏 ♦️به روایت: سرلشکر صفوی چون بنده خدا بود، از سلسله مراتب اطاعت می‌کرد و انسانی اهل عمل صالح بود ، در دل مردم جا دارد.❤️ خون پاک این ، خواب راحت نیروهای در منطقه را آشفته خواهد کرد و ان شاءالله ثمره ی خون و روح مطهر این شهید، شکست راهبردی آمریکا در غرب آسیا و خروج آمریکا از کشورهای اسلامی منطقه ، افغانستان ، عراق و سوریه را تسریع خواهد کرد.✌️ ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ | دعای حاج قاسم سلیمانی در حق جوانان ؛ در پشت صحنه فیلم «آن بیست و سه نفر» ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem