علی در لباس رزم حکم عزرائیل را داشت برای کفار ...!

« بِسْم‌ِاللّٰھ‌الْنُور♥️»

ـــــ

یه کاراون باشه و دلتنگی های من سفر قشنگی میشه (:

🌱هیچ وقت ندیدم که ابراهیم، به دنبال لذت شخصی خودش باشد. لذت برای او تعریف دیگری داشت. 🌸اگر دل کسی را شاد می‌کرد، خودش بیشتر لذت می‌برد.اگر پولی دستش می‌رسید سعی می‌کرد به دیگران کمک کند. 🍃خودش به کمترین‌ها قانع بود، اما تا می‌توانست به دیگران کمک می‌کرد. 📗سلام بر ابراهیم ؛ جلد دوم ، ص ۳۲ #شهید_ابراهیم_هادی #نایب_زیاره_هستیم

ذاکر امام حسین (ع) #شهیدحسین‌معز‌غلامی #نایب‌زیاره‌هستیم

#شهیدانہ🌿 دشمنان علے به جرم عشق علے او را هم‌چون حسیــن بن علے به شهادت رساندند...💔 آری، "اخلاص" حدفاصل خیلی از ماها با این شهدا است #شهیدآرمان‌‌علے‌وردی🕊

جز تکبیر چیز دیگری نداشتند در وصف علی علیه‌السلام بگویند . . !

‏یادت باشه؛ مَهدی(عج)، فقط آقایِ روزِ جمعه نیست💔 #اللهم_عجل_لوليك_الفرج #امام_زمان عج

منم آنکس که تورا با همه‌اش میخواهد خسته از دوری ِتوست و امیدش به وصال .. #کربلات‌مارو‌ببر #یاحسین #امام_زمان

#کربلا #اربعین

من‌گرفتارم‌ولی‌یارم‌گره‌وا‌میکند یک‌رقیه‌س‌گویم‌و‌‌صد‌مشکلم‌حل‌میشود -رقیه‌خاتون🖤-

نبودن در حرم بی شک حدیث غربتم باشد . . مَرا دلدار می بیند به هق هق های پنهانی ؛

« بِسْم‌ِاللّٰھ‌الْنُور♥️»

؛ نیست در خیالم غیر ِتو و از غیر ِتو گریزانم یا حسین جان .

حسین جان ، نظری کن ك به جان آمدم از دلتنگی . .

:)

امام حسین (علیه السلام) : کسی که برای جلب رضایت و خوشنودی مردم ، موجب خشم و غضب خداوند شود، خداوند او را به مردم وا می گذارد.. بحار الانوار، ج ۷۸، ص

خدایا شکرت برای فرصت‌هایی که بهمون میدی تا اشتباهاتمون رو جبران کنیم💚

لا حياة‌ لقلبي‌ الا بذکرك ، ياحسين . . جانی‌ برای دلم‌ نیست‌ جز‌ به‌ یاد‌ تو ، یاحسین ؛

« بِسْم‌ِاللّٰھ‌الْنُور♥️»

اللهم‌الرزقنا‌حرم‌حرم‌حرم ؛

الحب حرفین : ح ب . . دوست داشتن دو حرف است ، سرگشتگی به وقت دیدار ، گریه به وقت دوری : ))

✍نامه دردناک شهید رستمعلی آقا باباپور در هشتمین روز کمین، گلوله تک تیرانداز نشست وسط دو اَبروی رستمعلی و پیشانیش را شکافت. صدای یا زهرایش بلند شد و مغزش پاشید روی تنم و کیسه های کمین، با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که شهید شد. ناگهان از توی کانال یک نفر داد زد که رستمعلی نامه داری فرمانده نامه را گرفت و باز کرد، از طرف همسرش بود ، نوشته بود : رستمعلی جان، امروز پدر شدی، وای ببخشید من هول شدم، سلام عزیزم، نمیدونی چقدر قشنگه، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، کشیده و سبزه، کی میای عزیزم ؟ از جهاد اومده بودن دنبالت، می خوان اخراجت کنن، خندم گرفته بود.‏ مگه بهشون نگفتی که جبهه ای ؟ گفتن بخاطر غیبت اخراج شدی، مهم نیست، وقتی آمدی دوباره سر زمین ، کار می کنی، این یه ذره حقوق کفاف زندگیمون نمیده، همون بهتر که اخراجت کنن. عزیزم زود برگرد، دلم واست تنگ شده... مدیون چه کسانی هستیم؟!

دیگه به حدی رسیده که نمیتونم بغضمُ نگه دارم ، نوکرت داره میمیره ، میکِشیش تو آغوشت ؟(: