eitaa logo
شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
7.2هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2هزار ویدیو
19 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم♥! این راهرگز فراموش نکنید تاخود را نسازیم وتغییرندهیم ، جامعه ساخته نمی‌شود . ــ شهید ابراهیم هادی ــــ 8600...✈️...8700
مشاهده در ایتا
دانلود
همراهان خودسازی تو ناشناس منتظرم پیشنهادات و انتقاداتتون هستیم:)
پرسید(شما که تجربه ت از من بیشتره و سر کلاس های اخلاق نشستی بهم بگو ،چرا هر کاری میکنم اراده ام قوی نمیشه تا رو در روی گناه محکم واستم.) خیلی جدی گفت:(کاری نداره خواهر من.پنج تومن بده سوار تاکسی شو ،برو از داروخونه چند تا قرص اراده بخر و روزی یه دونه بخور!) _داداش!!شوخی نکن دیگه! این بار طوری جواب داد که تا برای همیشه آویزه گوشش شود: "یه راه بیشتر نداری.روزه بگیر.رو...زه...بِ...گیر"
خب خب! رسیدیم به معاقبه اول... میدونید من چطوری انجامش میدم؟ اول یه جای ساکت پیدامی کنم،بعد چشمامو اروم می ببندم و از اول روز کارایی که انجام دادم و مرور میکنم.. به جایی میرسم که کار خوبی انجام دادم لبخند آقارو تصور میکنم:) به خودم میگم آفرین که آقارو خوش حال کردی با این کارت! اما اونجایی که نباید کاری رو انجام میدادم🥲 اون قسمتای روز رو میزارم برای قنوتای نمازم:) با نماز شب خودمو آروم میکنم و بقیه کارامو بررسی میکنم؛ تهشم با یه مداحی و توبه به دلم جلا میدم:") خلاصه که خواستم بگم الان که دارین معاقبه رو انجام میدیم.. یادمون باشه که در توبه همیشه به رومون بازه و مادر نگاه میکنه.. پس ایرادی نداره اگه امروز نشد کاری رو انجام بدی یا کاری که نباید و انجام دادی! ولی خدایی دمت گرم که پای کاری:) بیا قول بدیم فردا محکم تر بریم جلو! خب؟
رسید! به همین زودی یه طلوع دیگه؛ و فرقش با طلوع قبلی اینه که قراره با این طلوع تو محکم تر باشی:) قراره مسیری رو که انتخاب کردی با جدیت بیشتری دنبال کنی! دیروز خوب بودی؟ تغییر کردی؟ چقد برای لبخند آقاجان تلاش کردی؟ خوب! امروز قراره یه روز بهترو داشته باشیم.. بهتر از دیروز🌱
🌱شهیده مریم فرهانیان🌱 تولد:آبادان_۱۳۴۲ شهادت:آبادان_۱۳۶۳ مزار:گلزارشهدای‌آبادان خودسازی را قبل از انقلاب و با برنامه ی خودسازی امام خمینی(ره) شروع کرد. سکوت جزو برنامه اش بود و برای ترک گناه می‌بایست حرف زدنش را به حداقل می‌رساند.باخودش خلوت میکرد و سکوت و خلوتش راهم دوست داشت.البته ذاتا هم آدم کم حرفی بود.اگرهم حرفی می‌زد بوی دروغ یا غیبت نداشت.حرفش حرف خودسازی بود.عاشق کتاب های شهید دستغیب بود و از همه بیشتر کتاب عجب و ریا. شاید بیشتر از ده بار خوانده بود.شیفته سوره قیامت هم بود.حظ می‌کردم؛وقتی می‌نشست و با صوت قشنگش برایم می‌خواند.یک بار به شوخی بهش گفتم:تو که اسمت مریمه باید سوره مریم رو دوست داشته باشی! گفت:سنیه!دوست دارم هرکجای دنیا بودم این سوره رو برام هدیه کنی. همیشه برایم سوال بود چه ربطی بین کتاب عجب و ریای شهید دستغیب و سوره قیامت است که مریم اول قیامت را می‌خواند بعد کتاب عجب و ریارا. توی هوای گرم و شرجی آبادان و در فصل خرماپزان روزه اش ترک نمی‌شد؛افطار و سحرش یک تکه نان بود و خرما.چشمان گودرفته و رنگ پریده‌اش نشان بیداری های شبانه و روزه داری روزانه اش بود‌.به حالش غبطه می‌خوردم.می‌گفتم: اینقدر نگران نباش!برادر شهیدت ازت شفاعت میکنه. می‌گفت:نه،می‌خوام اون دنیا چراغ دست خودم باشه،به امید کسی نمیشه نشست.
خب رفیق‌ِ خودسازی،بیا یه دستورالعمل بخونیم!! دستورالعمل خودسازی امام: 🌸_نمازهای یومیه خود را در پنج وعده بخوانید‌ و نماز شب را حتما به پا دارید. 🌸_اوقات خواب خود را کم کنید و بیشتر قرآن بخوانید(سوره مزمل) 🌸_راس ساعت مقرر بیدار میشوید دیگر نخوابید. 🌸_روزهای دوشنبه و پنج‌شنبه را روزه بگیرید 🌸_کم خوری را پیشه کنید؛(به اندازه) 🌸_در مجالس و میهمانی های باشکوه که فقرا به آن راه ندارند شرکت نکنید و خود نیز چنین مجالسی نداشته باشید. 🌸_برای عهد و پیمان اهمیت فوق‌العاده قائل باشید 🌸_به تهی دستان انفاق کنید 🌸_از مواضع تهمت دوری کنید 🌸_دل به دنیا نبندید و آن را بر دستور خدا ترجیح ندهید 🌸_لباس ساده بپوشید 🌸_کار نیک خود را به روی خودتان و دیگران نیاورید،و گناهان گذشته خود را به یاد بیاورید 🌸_زیاد صحبت نکنید و دعاهارا زیاد بخوانید 🌸_اول هرماه،خرج یک روز خود را صدقه بدهید 🌸_دانش های فنی(خصوصا،رانندگی،مکانیک،رادیو و تلوزیون را فراگیرید 🌸_به ورزش خصوصا کوهنوردی و شنا اهمیت بدهید 🌸_از اخبار روز مسلمین و جهان باخبر شوید 🌸_بیشتر مطالعه کنید
⚘شهید سید مجتبی علمدار⚘ *تولد:ساری-۱۳۴۵ *مجروحیت در عملیات والفجر ۸/شهادت ۱۳۷۵ *مزار:گلزار شهدای ساری.. برنامه ریخته بود برای خودسازی؛ده تا قانون داشت و برای عمل نکردن به هر کدوم یه جریمه مشخص کرده بود. ۱:بارالها!اعتراف میکنم که قرآن را نشناختم و به آن عمل نکردم،روزی حداقل ده ایه قران بخوانم اگه روزی کوتاهی کردم و نتوانستم این ده ایه را بخوانم روز بعد باید حتما یک جزء بخوانم (تاریخ اجرا:۴مرداد۱۳۶۸) ۲-خدایا ! اعتراف میکنم که مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ،ولی نشدم . حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرب بخوانم .اگر به هر دلیلی نتوانستم این دورکعت را به جا بیاورم ، روز بعد باید ۲۰ ریال صدقه بدهم و ۸ رکعت نماز قضا به جا بیاورم .( تاریخ اجرا: ۲۶مرداد ۱۳۶۹ ) ۳- خدایا! اعتراف میکنم که شب با یاد تو نخوابیدم و برای نماز شب هم بیدار نشدم . حداقل در هفته باید دوشب نماز شب بخوانم و بهتر است شب های پنجشنبه و شب جمعه باشد . اگر به هر دلیلی نتوانستم شبی را به جا بیاورم ، باید به جای هر شب ۵۰ ریال صدقه بدهم و ۱۱ رکعت تمام را به جا بیاورم ( تاریخ اجرا : ۱۶شهریور ۱۳۶۹)
🌹شهید عباس بابایی🌹 معاون عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تولد: قزوین -۱۳۲۹ شهادت: عملیات برون مرزی در منطقه سردشت-۱۳۶۵ مزار : گلزار شهدای قزوین "آمریکا بودیم و دوره ی خلبانی را میگذراندیم . یکروز داشتم رد میشدم که دیدم جلوی بولتن پایگاه شلوغ شده . نوشته ای توجه همه را جلب کرده بود .خودم را از بین جمعیت رساندم جلو . با تیتر درشت نوشته بودند( دانشجو عباس بابایی ساعت دو بعد از نیمه شب میدود تا شیطان را از خود دور کند .) رفتم سراغش ، گفتم : عباس بدلتن پایگاه رو دیدی ؟ اینا چیه نوشتن؟ گفت : ول کن چیزی نیست. پاپی شدم و اصرار کردم تا قضیه را برایم تعریف کند . گفت : چند شب پیش بدخواب شدم ، رفتم میدون چمن کمی بدوم . کُلُنل با خانومش داشت از شب نشینی برمیگشت که من رو دید . بهم گفت : برای چی این موقع شب میدویی؟ گفتم : دارم ورزش میکنم. گفت : راستش رو بگو کی این موقع شب ورزش میکنه ؟ گفتم : حقیقت اینه که محیط خوابگاه آلودست ، وسوسه های شیطان بدجوری اذیتم میکنه . تو این وضعیت ، آدم اگه حواسش به خودش نباشه زود به گناه می افته . این کار رو انجام میدم که فکر گناه از سرم بیرون برهد.)
🌹شهید مهدی جعفریان🌹 فرمانده مخابرات محور تیپ ۲۱ امام رضا ع تولد: خراسان رضوی ، خلیل آباد ۱۳۴۲/۱۲/۴ شهادت: عملیات کربلای ۳ ، ارتفاعات قلاویزان مزار : خلیل آباد مسجدی بود ؛ از آن مسجد های قدیمی، آسمان هم به زمین می آمد باید میرفت و نمازش را به جماعت و در مسجد میخواند . هنوز انقلاب نشده بود ، چند روزی می دیدم قبل از وقت نماز میرود مسجد و دیرتر از همیشه برمیگردد . کنجکاو شدم. یک روز تعقیبش کردم ببینم کجا میرود . از خانه مان تا مسجد دو مسیر بود ؛ مسیر اصلی که از خیابان میگذشت و مسیر فرعی که به کوچه و پس کوچه میرسید. متوجه شدم در مسیر اصلی یک تعمیرگاه لوازم صوتی باز شده که صاحبش برای امتحان کردن ضبط های تعمیر شده ، داخل شان نوار ترانه میگذارد . روشن که میکرد خیابان پرمیشد از صدا، تا چندمتری دکانش هم شنیده میشد . مهدی هم برای نشنیدن صدای آهنگ ترانه مسیرش را فرعی میکرد و راهش را طولانی ...
شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
سلام دوستی که داری قدم به قدم به عرش خدا نزدیک میشی:) عیدت مبااارک باشه💚 میخوایم قسمت جدید چله رو بز
رفیق اگه اشتباه کردی میتونی دوباره از الان شروع کنی!نبینم ناامیدی و دوست جدیدی که داری با چله آشنا میشی، رو دنبال کن و شروع کن😉
🌹شهید عباس علی خمری 🌹 فرمانده گروهان حضرت زهرا ع - گردان ۴۰۵ - لشکر ۴۱ ثارالله ع تولد: یکی از روستاهای زابل - ۱۳۴۲ شهادت: عملیات کربلای ۵ - شلمچه - ۱۳۶۵ مزار: بهشت مصطفی ع زاهدان عادتمان بود؛ توی کوچه و بازار قدم میزدیم و باهم صحبت میکردیم .به خاطر خانم های بدحجابی که از کنارمان رد میشدند معذب بود. برای همین خیلی سرش را بالا نمیگرفت و اطراف را نگاه نمیکرد . محل کارش هم مراجعین خانم زیاد رفت و آمدر داشتند ، یک روز رفتم دفترش ، در اتاق باز بود ، بیرون ایستاده بودم و نگاهش میکردم . سرش پایین بود و زمین را نگاه میکرد .گاهی هم به نشانه ی تایید سرش را تکان میداد .داشت با یکی از خانوم ها درباره ی هماهنگی های تبلیغاتی و فرهنگی بحث میکرد .اصلا متوجه حضورم نشد ، من هم صدایش نزدم ، منتظر ماندم تا صحبت شان تمام شود .
رفیق جان، این مطالب رو خوندی؟ ناامیدی نباید رو ما غلبه کنه:) پَسِ‌ش بزن نزار بهت نزدیک بشه...قراره برای این کشور حماسه بسازی،امید داشته باش،دوستِ‌من؛ سَعیِ‌ت رو بر این بزار که بتونی خودت رو پیدا کنی،یقینا حضرت فاطمه کمکت میکنن🌸 و حالا،میریم برای ادامه خودسازی،بعد خوندن پست خودسازی باید طبق برنامه ای که برای خودمون چیدیم،بهش عمل کنیم! و اگه تازه وارد این جمعی، میتونی با دنبال کردن به ما ملحق بشی🌱
🌹شهید حجت الاسلام حسن رامه ای🌹 جانشین گردان امام سجاد ع ، تیپ ۱۲ قائم تولد: گرمسار - ۱۳۴۴ شهادت : منطقه مریوان، دزلیر - ۱۳۶۷ مزار: گلزار شهدای گرمسار دعوتم کرده بود خانه اش گرمسار . از در که وارد شدم چشمم به تابلوی روی در خیره ماند . تابلویی بود شبیه تابلوی مطلقا ممنوع راهنمایی و رانندگی.تابلوی گردی که وسطش نوشته بود غیبت و ضربدری رویش خورده بود .دو طرف پایه اش هم روایت نوشته بود . یکی از حضرت علی ع و یکی از امام باقر ع ( غیبت ، کوشش شخص عاجز است) . ( شایسته است که مومن بر زبان خود مهر بزند ، همان گونه که بر طلا و نقره خود مهر میزند ) چند لحظه ماتِ نوشته بودم . در زدم و وارد اتاق شدم . بعد از پذیرایی ، گرم صحبت شدیم . توی تمام مدت حواسم به حرف هایم بود . به همان تابلوی روی در ؛ تابلوی غیبت مطلقا ممنوع.