eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
224 ویدیو
56 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @mohammad_mobasheri313
مشاهده در ایتا
دانلود
آورده ای با خود سلامی از خدا را بر صفحه ی سبز قدَر کِلک قضا را نور تو پیش از خلق آدم روشنی داشت تو آبرو دادی تمام انبیا را سجاده ی تو آسمانی از اجابت در دست خود داری کلید ربنا را تسبیح و تقدیس است و تهلیل است و تحمید آن چه روایت می کند شان شما را لبخند تو نور درخشان بهشت است خورشید هم دارد به دل شوق لقا را از این جهت نام تو را زهرا نهادند نور تو روشن کرد چشم مرتضی را سیّدتی ، صدیقه ، ای زهرای اطهر ای طاهره ، یا فاطمه دریاب ما را ای آیه ی تطهیر ، ای دریای عصمت با نام تو تفسیر کردند انّما را ای لیله ی قدر نبی ، آیات کوثر هستی شفیعه امت غرق خطا را فرمود امام عسکری - ما حجت الله- از فاطمه داریم نور هر دعا را جَدّه ی ما شد حجتُ الله ِ علینا او حجّت حق شد تمام اولیا را ذکر ملائک ذکر تسبیحات زهراست اینگونه می گیرند سرمشق بقا را رو می گرفت از کور ، حتی پیش بابا شرمنده ی خود کرده او حُجب و حیا را در فکر مسکین و یتیم و هر اسیری ست اول مهیّا می کند نان گدا را زهرا دلیل خلق نور پنج تن بود در زیر بال خود گرفت اهل کساء را یاس علی ، ریحانه ی باغ پیمبر عطر نجیبش باز پر کرده فضا را یا فاطمه گفتیم و درمان آمد از راه نامش مهیا کرد اسباب شفا را او میوه ی قلب رسالت بود ، امّا در کوچه آزردند قلب مصطفی را اهل سقیفه بیعت خود را شکستند بیت العزا کردند آن بیت الولا را اجر رسالت را ادا کردند با میخ بستند دست ساقی مشکل گشا را می دید چشمان حسن در آن شلوغی بر چادر مادر هُجوم ردّ پا را حرفی نمی زد از قضیّه ، لام تا کام او در خودش می ریخت داغ کوچه ها را می گفت حیدر ، تازه فهمیدم عزیزم با دردهایت می کنی هر شب مُدارا این فتنه های کوچه تا گودال رفتند بُردند مقتل ، خامس آل عبا را بر روی سینه آمد و با خنجرش شمر خیلی اذیت کرد امام کربلا را داغ مدینه تازه شد در وادی طفّ با تو چه ها کردند در گودال ، یارا مادر ببین که با حسین تو چه کردند نفرین کن این خلق ستم ، قوم ریا را بی غسل و حتی بی کفن نقش زمین بود با چشم خود دیدیم داغ بوریا را یا رب نیامرز آن جماعت را که اوّل آتش زدند آن خانه ی اهل وفا را یا رب به پهلوی شکسته مگذری از آنکه شکسته استخوان های قفا را ما را حسینی کن که با زهرا بمانیم از ما مگیری جام شیرین بلا را از ما مگیری لحظه ای حبّ علی را از قبله می خواهیم ما قبله نما را ما با علی اهل خدا اهل بقاییم اصلاً نمی خواهیم این دیر فنا را جان رقیّه باز قسمت کن خدایا یک اربعین دیدار ایوان طلا را @gharibe_ashena_mobasheri313
دوباره شَب شُد و چَشمانِ ماه بیدار است دوباره شَب شُد و دل، تَنگِ دیدنِ یار است سَرِ مَزارِ تو می آیم و زِ طِفلانَم نَهان نِمودنِ این راز، سَخت و دُشوار است زِ جای خیز، که حیدر رِسیده زَهرا جان زِ جای خیز، که اَکنون زَمانِ دیدار است زِ زیرِ خاک، بِتاب اِی هَمیشه مَهتابم بِبین که دیده ی مَن، بی حُضورِ تو تار است حَسَن هنوز اَز آن روزِ تَلخ بَدخواب اَست به این قَبیل مُصیبات، عَلی گِرِفتار است هَنوز بوی تو از خِشت های خانه رِسَد هنوز رنگِ هَمان فاجِعه به دیوار است برای مَرگِ علی گِریه ی تو کافی بود وَلی هَنوز مَدینه به فکرِ آزار است تو را زَدند و به مَن نیز تَسلیَت گُفتند! بِبین چِگونه عَلی را، فَلَک هَوادار است به روی دوش گُذارم، غَمِ تو را زَهرا میانِ شَهر، که این داغ را خَریدار است؟ تو زیرِ خاکی و حِیدَر غَریب تر اَز پیش کِنارِ قَبرِ تو چَشمَش، چو اَبرِ پُر بار است دوباره شَب شُده زَهرا، بِخواب آسوده سه ماه می شَوَد این چَشمِ خَسته بیدار است @gharibe_ashena_mobasheri313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بند ۱ ای آرزوی هر دل شیدا به کجایی جان ها همه قربان تو مولا به کجایی ای حجت حق روی زمین ای گل نرگس نام تو بود ذکر لب ما به کجایی چشمم شده دریا بس اشک فشاندم بر باغ دل و جان بس لاله نشاندم مولا ابا صالح ۲ بند ۲ ای مظهر معبود تعالی تو کجایی ای مونس و ای محرم دل ها تو کجایی در کرب و بلا یا نجف و سامره هستی جویم به کجایت گل زهرا تو کجایی از پرده برون آ جانم به فدایت از پرده برون آ هستم خاک پایت مولا ابا صالح ۲ بند ۳ لطف تو چوطوفان بُوَد و من پر کاهی سویم نظری از ره لطف کن تو گاهی از دوری تو مثل یک شمع بسوزم از سینه ام، من بکشم آهی و آهی غم مانده به دل ها از هجر تو مولا از دوریت ای گل بین حال دل ما مولا ابا صالح ۲ @gharibe_ashena_mobasheri313
ای گل پرپر گل زار علی در جهان مونس و غمخوار علی ای که بودی همه جا یار علی همدم و یار و مدد کار علی بی تو غمگین شد دل زار علی خانه ام غم کده شد بی تو دگر گو چه سازم من خون گشته جگر رو گرفتی تو ز من از چه نظر زده داغت به دل خسته شرر بنگر دیده ی خون بار علی یاد آن پهلوی بشکسته ی تو محسن آن غنچه ی نورسته ی تو آن دل زار و ز غم خسته ی تو آن نماز شب بنشسته ی تو کِی رود از نظر زار علی ای خدا فاطمه ام پرپر شد زینب افسرده و بی مادر شد شادمانی علی آخر شد همسرت بی کس و بی یاور شد گره افتاده چو در کار علی لحظه ای فاطمه جان خیز ز جا بنگر حال دل مولا را قهرمان اُحد افتاده ز پا بر سر قبر تو در شور و نوا بنگر چشم گُهربار علی یک نظر فاطمه جان خیز و ببین بعد تو گشته علی خانه نشین خاک غم بر سر دنیا پس از این شد علی از غم مرگ تو حزین همدم دیده ی خونبار علی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 لحظه ها را متوسل به دعاییم بیا سالیانی است که دل تنگ شماییم بیا آسمان خواهش یک جرعه نگاهت دارد نه که ما فاطمه(س)هم چشم به راهت دارد @gharibe_ashena_mobasheri313
🌺🍃 🙏 طاقتم تاب شد و از تو نیامد خبری جگرم آب شد و از تو نیامد خبری عاشقانی که مدام از فرجت می گفتند عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری @gharibe_ashena_mobasheri313
رفته است از آسمان من خورشیدم پژمرد مقابلم گل امیدم بر قبر گلاب اشک می‌پاشیدم گفتم که فراق را نبینم دیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم گفتیم برای هم و همتای همیم گفتیم که موج های دریای همیم گفتیم شریک درد و غم های همیم او رفت و شریک درد و غم گردیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم کوچید از آشیان پرستو شد و رفت آسوده ز دردهای پهلو شد و رفت دستان علی دخیل زانو شد و رفت او رفت و اسیر خانه ی تبعیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم ای یک تنه لشکرم سپاهم زهرا نه ساله رفیق نیمه راهم زهرا شد خانه پس از تو قتلگاهم زهرا بعد از تو لباس بی کسی پوشیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم مانده است به خاطر من آن روزی که آن هیزم سرخ خانمان سوزی که آن دست سیاه آتش افروزی که بعد از تو دگر نمی کند تهدیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم افتاد گل بهار من دست خزان پشت در باغ رفت از جسم تو جان شد ساقه ی تو شکسته من هم پس از آن هر روز ز باغ خانه گل می چیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم با دیده ی خویش دیدم افروخته بود خاری که گل مرا به در دوخته بود رفتی و نگفتی که سرت سوخته بود افسوس که دیر قصه را فهمیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم تا دست تو بر پشت یدالله نشست خوشحال شدم که باز هم زهرا هست ناگاه قلاف آمد و دست تو شکست از لرزش دست‌های تو لرزیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم @gharibe_ashena_mobasheri313
به یک جمله بده بر قلب این دلداده تسکینی به لبخندی خلاصم کن ازین هجران و غمگینی تمام عمر با فکر و خیالت رفت، تا شاید دمی هم صحبتت باشم، عجب رؤیای شیرینی کنار من نشستن کسر شأنت بود اما گاه نمی افتد مگر راه کریمان سوی مسکینی جوانی رفت و گفتم وقت پیری محضرت باشم ولیکن زنده می مانم، نمی دانم، چه تضمینی؟! همه نوکر شدیم و روضه برپا کرده ایم آقا به این امید تا شاید میان روضه بنشینی "شنیدن کی بود مانند دیدن" آن چه را یک عمر شندیم از مصیبت های این ایام، می بینی علی مأمور بر صبر است و زهرا راهی میدان چه صبر سخت و دشواری، عجب اندوه سنگینی تصور کن ولی الله با چشمان خود باید ببیند می خورد بر روی گل، سیلیِ گلچینی سقیفه ریشه بود و نینوا محصول آن ریشه شهید جهل امت شد، امام و پایه ی دینی صدای تشنه ای از گودی گودال بالا رفت میان هجمه ی سرنیزه های رو به پایینی @gharibe_ashena_mobasheri313