eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
224 ویدیو
56 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @mohammad_mobasheri313
مشاهده در ایتا
دانلود
در این جهان بخُدا تا رمق بجان من است همیشه نام حُسین بر سرزبان من است چه خوانمش که محمد(ص) به وصف او فرمود که مَن از آن حُسین و حُسین از آن من است ژولیده نیشابوری @mohebanorezakazemi .
قدر این عُمرگران را نه تو دانی و نه من اسب آمال جهان را نه تو دانی و نه من گرم از لطف خدا عُمر دو صَد نوح کنی با خبرباش که آخر نه تو مانی و نه من  ژولیده نیشابوری @mohebanorezakazemi .
محمدحسن فرح‌بخشیان مشهور به «ژولیدهٔ نیشابوری» سال ۱۳۲۰ در نیشابور متولد شد. به گفته خودش، بعد از خوابی که در ۱۲ سالگی دیده بود، طبع شعرش شکوفا شد و توفیق سرودن برای اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را پیدا کرد. ژولیده در بهبوهه انقلاب از حامیان امام خمینی(ره) بود و با اشعار روشنگرانه‌ای که بعد از سخنرانی امام در مدرسه فیضیه سرود، به زندان افتاد. وی در مجموع بیش از ۴ سال از عمر خود را در زندان گذراند و در این اثنا بود که آیت‌الله طالقانی تخلص «ژولیده» را برای او برگزید. وی در دوران جنگ تحمیلی نیز در جبهه حضور داشت و اشعارش روحیه‌بخش سربازان اسلام بود. ژولیده ۱۹ مهر ۱۳۸۶ درگذشت و در آرامستان ورامین به خاک سپرده شد. از وی بالغ بر ۳۰ اثر به چاپ رسیده است. «چه کنم دلم می‌سوزد»، «ای قلب‌ها بسوزید»، «ای چشم‌ها بگریید» و «دلا بسوز که...» از آثار او است. @mohebanorezakazemi .
السلام علیک یا امیرالمومنین یا علی بن ابیطالب علیه السلام؛ چهل و چهار بند مسمط؛ حق تا کشید از سر جنت حجاب را مبهوت کرد هر مژه ی غرق آب را آدم گرفت گیسوی آن مستطاب را در دل گذاشت یک سرِ آن پیج و تاب را از کف نداد لذتِ این انتخاب را چون ربط داشت یک سرِ این ماجرا به ماه دعوت نموده قافیه اینجا مرا به ماه دادی تو از اضافه ی نورت غذا به ماه گرچه ستارگان ز تو هستند پا به ماه فرزند خوانده ات بنما آفتاب را با تو حقیقتی شده افسانه الست دعوت شدی به نور، به صبحانه الست پهن است با تو سفره ی شاهانه الست لب را گذار بر لبِ پیمانه الست با خون بشور خونِ دلِ این شراب را در این جهاد عشق خدا را سهیم کن حال دلِ ملائکه اش را وخیم کن بر دوشِ موج خون دل ما را مقیم کن دل را شبیه پسته بیا و دو نیم کن بر ما مبند تهمت مغز خراب را روح مرا به جنگ دلیرانه ات بکش این کشته را دوباره به میخانه ات بکش خون مرا بریز و به پیمانه ات بکش خورشید را شبانه درِ خانه ات بکش وقت نماز اجیر خودت کن سَحاب را هر دم به میکده پی غربال می روم بد آمدم ولیک خوش اقبال می روم جرعه به جرعه در پی آن خال می روم گیسو مکن پریش که از حال می روم بر من گشای گرمی آغوشِ ناب را ابر از حرارت تو زمین گیر می شود دریا ز هُرم لعل تو تبخیر می شود خورشید با نگاهِ تو تطهیر می شود چون کهکشان به موی تو زنجیر می شود دور سرت بگیر و بچرخان شهاب را این راز را ز مصحفِ زرتشتیان بپرس از برکه غدیر، ز خمِّ روان بپرس سرّ ولاست هی مرو از این و آن بپرس از پاره استخوانِ انوشیروان بپرس کسری بیان کند به تو کُنهِ جواب را چون شهر علمِ مصطفوی بی تو در نداشت اسلامِ بی ولایتِ حیدر ثمر نداشت سلمان ز سن و سال تو گویی خبر نداشت در لیله المَبیت کسی چون جگر نداشت ایزد سپرد دست علی حکم خواب را تا نورِ عشق تو بدَمد روح در رطب دریاچه ای گریسته ای پای هر رطب شیرین شده ز کامِ تو چون بیشتر رطب میثم شده دچار تو، از او بخر رطب تا پای دار جار زند این صِواب را خود را رها ز دغدغه ی کاخ و کوخ کن همچون شرار در دلِ کعبه رسوخ کن برخیز و سنگ را به نگاهی کلوخ کن این خانه را تهی ز نفوذِ شیوخ کن سهم قریش و بوسفِیان کن عِتاب را در جنگ نیست جز تو امیری عَلم به دوش ذات عَروض هستی و دائم حرم به دوش وقتی که بین کعبه نهادی قدم به دوش حتی نبی کشید تو را چون صنم به دوش نازل کنی تو تا سرِ عُزّی عذاب را در چشم تو شکافِ دلِ نیل دیدنی ست بر شانه ی تو رقصِ ابابیل دیدنی ست هر چند در رکابِ تو جبریل دیدنی ست وصف تو در سراسرِ انجیل دیدنی ست گر واکنند صفحه ای از آن کتاب را جز چاه نیست محرمِ حالِ تو هیچ کس آگه نشد ز سرّ کمالِ تو هیچ کس جز حق نمی رسد به وصال تو هیچ کس زنده نمی رود ز قتال تو هیچ کس گر آورند لشگرِ افراسیاب را حالا که بُرده ای به سوی ذوالفقار دست بِسمل مکن مرا و مَکِش از شکار دست چون دست توست فوق هزاران هزار دست هر صبح می دهی تو به پروردگار دست با یار تازه کن دگر عهدِ شِباب را شبهای جنگ وصل خدا را قبول کن چون مَه درون چشم پیمبر حلول کن فکری برای فتح سپاهِ رسول کن چون صاعقه به فرقِ سه عمرو نزول کن بنویس پای ضربه ی خود هر ثواب را وا شد به روی اهل ولا با تو راهِ بَدر روشن شد از وجود تو روزِ سیاهِ بدر مدیون توست غزوه ی بی اشتباه بدر از خونِ ذوالفقار تو پُر گشت چاه بدر ساقی به دور دَلو برقصان طناب را وقتی در اوجِ جنگ به دوشِ تو بیرق است از جای کندنِ درِ قلعه موفق است لایق برای مدح تو گرچه فرزدق است عمر بن عبدُود که در آن سوی خندق است حس می کند فقط خطرِ بوتراب را دل را در این قتال به زنجیر می کشم تیغم بزن، برای تو تکبیر می کشم فتح تو را همین که به تصویر می کشم پایین قلعه چهره ی یک شیر می کشم برخیز و کن تهی ز شُغالان تو قاب را یک تن علی پرست نسوزانده غیر تو هرگز ندیده معرکه فرمانده غیر تو شیرانه سر چه کس رجزی خوانده غیر تو؟ در را به روی دست که چرخانده غیر تو؟ تبریک گفته حق به تو این فتح باب را گردی میان خط مقدّم بلند شد از هُرم جان فشانیِ تو دم بلند شد ناگه فرازِ دست تو پرچم بلند شد بر دوش ذوالفقار جهنم بلند شد مرحب نداشت طاقت این التهاب را عالم ندیده مثل تو جنگاوری به خود مردانگی مریدِ تو گردیده بین گود احمد به جنگ غیر تو محتاج کس نشد پا به فرار می رود از ورطه ی اُحُد شیخی که بسته پیش و پسِ خود نقاب را از آتشی که شد پسِ در یاسمن فروش یک شعله را ببر به همان اهرِمن فروش این گور را بیا به همان گور کن فروش دستور ده به کشتنِ شیخِ وطن فروش آلوده کن به لاشه ی او آسیاب را کار رفو و وصله به نعلین با که بود؟ رفع ادای واجبِ هر دِین با که بود؟ فتح حجاز و فارس و بحرین با که بود؟ فتح عظیمِ خیبر و صفّین با که بود؟ باید ز ذوالفقار بپرسی جواب را
با دوستان که باده ی یکرنگ میخوری مشکاف سینه را، به دلی تنگ میخوری ای عقل کل ز جهل بشر سنگ میخوری صدگونه زخم تا وسطِ جنگ میخوری ترجیح میدهی به وضو این خضاب را چون ظرف از بزرگی مظروف شاکی است ریزد به دستم آنچه غزل، آبِ پاکی است مبنا در این مسمط اگر بی ملاکی است پیش تو اژدهای دوسر کرم خاکی است سیمرغ من به پنجه بگیر این عقاب را جز تو چه کس به محشر کبری دهد ثبات؟ راهی برای شیعه نمانده به جز نجات روزی که حق ندا دهد ای قاضی القضات! حتی مده به منکر خود دانه ای برات با ما ببند بخششِ یوم الحساب را این سینه را به اذن تو صد چاک می کنم از دل بغیر عکس تو را پاک می کنم محشر من از بهشت حق امساک می کنم می ایستم برای تو کولاک می کنم با دیدن تو می شکنم اعتصاب را در ساختار دل به ستون دست میزنم با تو به نبض عشق کنون دست میزنم در مدح آن لبت به جنون دست میزنم لب بر لبِ تو نه! که به خون دست میزنم تا شویم از دلم همه ی اضطراب را دنیا شده به کام تو هرچند تلخِ تلخ باشد دوای وصل خداوند تلخِ تلخ بی شیره ی لب تو شود قند تلخِ تلخ این قهوه شد اواخر اسفند تلخِ تلخ بَه بَه دگر مریز به کامم شراب را رود است و با سرشکِ تو هم خانواده است دریا کنار برکه چرا ایستاده است؟ بی چشم تو شراب بلااستفاده است خمخانه در مهارِ لبت بی اراده است تشکیل داده لعل تو موجِ سراب را همچون شِکَر در آب که حل شد برای خود محوی میان خوف و رجا در خدای خود بُردی به عرش فاطمه را پابه پای خود آورد در غدیر تو را حق به جای خود بر خود چشاند لذت این انتصاب را وقتی که با خدای خودت روبرو شدی از آرزو تهی و پُر از آبرو شدی چون بوی گُل مواجهه با جستجو شدی از خویشتن برآمدی و غرقِ هو شدی در خود شکسته ای تو غرورِ حُباب را حتی اگر بلند شود ناله از سبوس جز نانِ خشکِ جو نخورد قبله ی نفوس با دوستان گُشاده و با دشمنان عبوس بی مِهر تو شود گلِ رُز همچو کاکتوس از خار و خس به اذن تو گیرم گلاب را قصر از خدا تهی و زلیخا پُر از هوس یوسف به یاری تو شده احسنُ القصص در مدح تو نبی زده این نکته را نفس مهرت به دل نشست چو اندازه ی عدس برچیند از بساط خودش حق عِقاب را نهج البلاغه داری و دستور چیده ای مرهم برای هر دلِ رنجور چیده ای از شاخسارِ قدسی حق نور چیده ای یا از لبِ خدای خود انگور چیده ای؟ از ما مپوش نقشِ نگینِ رکاب را جز تو چه کس به اینهمه احساس تن دهد؟ بر بازیِ یتیمه ی حساس تن دهد؟ کی حاکمی به زبریِ کَرباس تن دهد؟ گر مشقِ جنگِ باتو به عباس تن دهد نتوان شکست آن یلِ حیدر مَآب را در خلق دیدگان تو شد نورِ حق دخیل شد شیعه ات عزیز ولی منکرت ذلیل آنجا که جیره ی فقرا می شود قلیل آتش گذار جای دوا بر تنِ عقیل شرمنده کن ز گرمی عَدلت مُذاب را پیداتر از خدایی و پنهان تر از همه آرامِ هر دلی و پریشان تر از همه بابای هر یتیمی و انسان تر از همه جز تو کسی نبود مسلمان تر از همه از ماذنه شنیده جهان این خطاب را بنشین به خاک گرچه پُر از درد شد حصیر هم پای استقامتِ تو مَرد شد حصیر قدری بخواب، زیر تنت سرد شد حصیر از سرسرای خانه ی تو طرد شد حصیر بشکسته ای تو شهوتِ رنگ و لعاب را حالت شبیه زخمِ سرت آه درهم است زخمی که خود برای غریبیت مرهم است با این شهادتی که برایت مسلّم است آنکس که مست زخم تو شد ابن ملجم است آباد کن تو قاتلِ خانه خراب را جز داغ نیست مرهم دلهای بیقرار آتش گذار بر دلِ شیدای بیقرار پَر گیر بین سجده ز دنیای بیقرار دل خون برو به محضرِ زهرای بیقرار پایان بده به دیدنِ او این غیاب را این ارث غم به خامسِ آل عبا رسید تاریخ ذره ذره به کربُبلا رسید از روستا برای پسر بوریا رسید وقتی عطش به عمقِ دلِ خیمه ها رسید بستند روی آن لبِ خشکیده آب را وقتی رسید ساعتِ دلگیرِ حنجره شد دختر بزرگِ علی پیرِ حنجره او فی البداهه بوسه زَنَد زیرِ حنجره مشغول گشت شمر به تکسیر حنجره نیزه به نیزه کرد سرِ آن جناب را دعوتید به ⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313
اثر جدید شاعر آیینی اسماعیل شبرنگ آفت چه کرده با جگر لاله زارها خیری ندیده ایم که ما از بهارها اصلاً اگر نیایی و باران نیاوری آبی نمی رسد به لب چشمه سارها این جمعه های بی تو به جایی نمی رسد عقده گشا بیا که گره خورده کارها بازارهای ما غم یوسف نمی خورند اندوهشان خرید و فروش دلارها از بس که خیره مانده دو چشمان منتظر سر آمده ست حوصله ی انتظارها یابن الحسن نیامدی و عمر ما گذشت این جمله نقش بسته به روی مزارها در شهر مکه صاحب تشریف می شوی تو می رسی به داد دل بی قرارها ما که به جای خود به هوای رسیدنت آدینه هم دعای فرج خوانده بارها میثم شدند و بر سر دار محبتند در سایه سار نخل ولا سازگارها دعوتید به ⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313
Hosein Jafari: مرگ آمده از حیات تو می گوید از صوم تو از صلات تو می گوید آنقدر غریبی تو که حتی شیعه کمتر سخن از وفات تو می گوید ✍ 👉 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7 eitaa.com/robaei @robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
─┅═ ✾ ﷽ ✾═┅─ _اشعار ونغمات آیینی مناسبتی وکاربردی↶ @gharibe_ashena_mobasheri313 •┈┈••✾•✿•✾••┈┈• _کانال ختم و ترحیم خوانی(غریب آشنا)↶ https://eitaa.com/joinchat/1072693260C13e1ba1b76 •┈┈••✾•✿•✾••┈┈• _کانال نوای اشتیاق (اماکن متبرکه)↶ @navaye_eshteyagh •┈┈••✾•✿•✾••┈┈• _کانال نوای شهید @navaye_shahid_mobasheri •┈┈••✾•✿•✾••┈┈• شاعر و ذاکر اهل بیت(ع) ═════════════════
بر دیده ی عشق ، چشم ناظر داریم با تو همه آرامش خاطر داریم ترس از خطر حشر و قیامت از چه ؟ تا مهر تو یا حضرت باقر داریم @gharibe_ashena_mobasheri313
سرود مسجدی ═══✼🍃🌹🍃✼═══ تو ولی کبریایی نور چشم مصطفایی ✫┄┅═══════════┅┄✫ @gharibe_ashena_mobasheri313 ✫┄┅═══════════┅┄✫ میوه ی قلب حسین و تو عزیز مجتبایی مدینه با صفا ،‌ شده از مقدمت بده عیدی بما ، ز لطف و مرحمت گل زهرا مدد ، گل زهرا مدد جلوه ی نور خدایی قبله ی اهل ولایی تو شکافنده ی علم ها هفتمین معصوم مایی امید عالمین ، علی را نور عین عزیز مجتبی ، گل باغ حسین گل زهرا مدد ، گل زهرا مدد ═══✼🍃🌹🍃✼═══ ✫┄┅═══════════┅┄✫ @gharibe_ashena_mobasheri313 ✫┄┅═══════════┅┄✫ شکر خدا می کنم من که شدم مهمان کویت تو امام پنجم هستی دست ما مولا به سویت تویی نور دلم ، تمام حاصلم به جان مادرت ، نما حل مشکلم گل زهرا مدد ، گل زهرا مدد ═══✼🍃🌹🍃✼═══ ✫┄┅═══════════┅┄✫ @gharibe_ashena_mobasheri313 ✫┄┅═══════════┅┄✫ در شب میلادت ای گل این دلم رفته بقیعت به فدای قبر خاکیه تو و قدر رفیعت دلم گردیده آب ، بود قبرت خراب چنان جد و پدر ، میان آفتاب گل زهرا مدد ، گل زهرا مدد ═══✼🍃🌹🍃✼═══ ✫┄┅═══════════┅┄✫ @gharibe_ashena_mobasheri313 ✫┄┅═══════════┅┄✫ مهدی زهرا کجایی این دلم کرده هوایت کی شود مولا بیایی جان من گردد فدایت گل پیغمبری ،‌ تو یابن العسکری به خلق این جهان ،‌ پناه و یاوری اباصالح بیا ، ابا صالح بیا ═══✼🍃🌹🍃✼═══ @gharibe_ashena_mobasheri313 ═══✼🍃🌹🍃✼═══