شورِ شهادتِ حضرتِ زهرا سلام الله علیها
فاطمه یعنی مادر
فاطمه یعنی کوثر
فاطمه یعنی زهرا
فاطمه یعنی حیدر
فاطمه یعنی مهتاب
فاطمه یعنی بیتاب
فاطمه الگویِ زینب
فاطمه اسوه ی ارباب
فاطمه یعنی روزِ قیامت
فاطمه یعنی مالکِ محشر
فاطمه یعنی امّ ابــیــهــا
فاطمه یعنی مادرِ حیدر
فاطمه یعنی پهلو شکستـه
فاطمه یعنی از همه خسته
فاطمه یعنی غربـتِ حیدر
فاطمه یعنی دستایِ بسته
فاطمه یعنی یه کوچه آتیش و هیــزُم
فاطمه یعنی سیلی جلــو چشمایِ مردم
فاطمه یعنی اون گوشواره ای که شد گُم
فاطمه یعنی یه مادرِ جوون که پیره
فاطمه یعنی مریض دعا کنـه بمیــره
فاطمه یعنی با دیدنش گریَت بگیره
بر قاتلیــنِ مــادر ، تا قیامــت ، لعنــت
فاطمه یعنی امام
فاطمه یعنی ولی
فاطمه مظهرِ خدا
فاطمه همسرِ علی
فاطمه وارثِ اُحُد
فاطمه فاتحِ حُنین
فاطمه غُربتِ حسن
فاطمه غیرتِ حسین
فاطمه یعنی اشکِ حبیبه
برای زخمایِ علی طبیــبه
فاطمه یعنی مادرِ سادات
حتّی بینِ شیعه ها غریبه
فاطمه یعنی بگــن رو منبــر
حضرتِ زهرا سیلی نخورده
مادرت رو کشتــه باشـن امّا
بگن به خاطرِ مریضی مرده
فاطمه یعنی فَدَک فقط بــوده بهــونه
فاطمه یعنی یه تابوت گوشه ی خونه
فاطمه یعنی خدا داره روضه میخونه
فاطمه یعنی یه زخــمِ همیشــه تــازه
فاطمه یعنی مــزاری کــه مــثــلِ رازه
فاطمه یعنی مهدی براش حرم میسازه
بر قاتلیــنِ مــادر ، تا قیامــت ، لعنــت
#ابراهیم_زمانى
#کانال_غریب_آشنا
@gharibe_ashena_mobasheri313
زمینه ی شهادتِ
حضرتِ زهرا سلام الله علیها
به جایِ گُل آورده دشمن چرا
جهــنّم بـــرای بهشـــتِ خـــدا
یه گوشواره افتاده روی زمین
یه چادر شده خاکیِ کوچه ها
یه کوچه گرفت از علی آهش و
یه مادر که گُم می کنه راهش و
دیگه پیشِ خورشیدِ چشـمِ علی
میپوشونه اون صورتِ ماهش و
شدی شمعِ من آب سوسو نـزن
با این دستایِ خسته جارو نـزن
به فکرِ غریبـــیِ حــیدر نبــاش
به همسایــه ها اینقَدَر رو نــزن
نمی خوام برام کارِ خونـه کُنی
به گیسویِ زینب تو شونـه کُنی
میدونم چرا سُرخ شده صورتت
نمی خواد تنـــور و بهونــه کُنی
نمـازِ شکستــه نخــون فاطمـــه
تو رو جونِ حیدر بمون فاطمــه
می دونم نباشی من و می کُشه
مُغیره با زخـمِ زبـــون فاطمـــه
خداحافـــظ ای زخمیِ روزگــار
خداحافـــظ ای غُربتِ ماندگــار
سپُرده پیمبر تو رو دســـتِ من
سپُردم تو رو دستِ پروردگـــار
نشد قسمتت دیــدنِ بچّه مـون
بخندیم با خندیــدنِ بچّه مـون
با زخمی که خورده به پهلویِ تو
بمیـــرم بــرایِ تــنِ بچّــه مــون
نذاشت پشتِ در نا امیــدش کنن
میخواس محسنم روسپیدش کنن
پـــســـر غیـرتیــه رویِ مـــادرش
میخواس قبلِ مادر شهیدش کنن
دلم خون شد از گریه ی هرشبت
با " عجّل وفاتـــیِ " رویِ لـــبت
بهم گفتی بهتر شدی پس چــرا
شنیدم کفن دادی به زینبـــت ؟
می خندی به تابوتِ تویِ حیاط
میشم خیره با بُغض تویِ چشات
بخــند فاطمه آخریــن لحظه رو
دلم تنگ میشه واسه خندیدنات
صدام کن بگردم به دورِ ســـرت
بگرده به دورِ سرت ، حیـــدرت
به جز عطرِ یاسِ تویِ بستـــرت
نمونده دیگه چیزی از پیکـــرت
خداحافـــظ ای زخمیِ روزگــار
خداحافـــظ ای غُربتِ ماندگــار
سپُرده پیمبر تو رو دســـتِ من
سپُردم تو رو دستِ پروردگـــار
#ابراهیم_زمانی
#کانال_غریب_آشنا
@gharibe_ashena_mobasheri313
تقدیـــم به بانـــویِ ادب
حضرتِ امّ البنین سلام الله علیها
پیراهــنِ مشکیم و پوشیدم
گُل کرد بازم تو دلم احساس
دیدم نوشته گوشه ی تقویم
" روزِ وفــاتِ مـادرِ عبّــاس "
امّ البنیـــن یعنی جوانمردی
یعنی زنی از جـــنسِ مردانه
یعنی که بعد از حضرتِ زهرا
زهراتریــن بانویِ این خانــه
امّ البنیــن یعنــی فداکـــاری
یعنــی بدونِ واهمــه بـــودن
یعنــی زنِ حیــدر شــدن امّا
بــازم کنیــزِ فاطمــه بـــودن
وقتی که اسمت فاطمه باشه
امّا بخــوای امّ البنیــــن باشی
غیرت بجوشه تو رگ و ریشت
زن باشی و مردآفریــن باشی
دربندِ این باشی که با لبخــند
دلبنــدِ زهـــرا رو بخنــدونــی
قُنداقه ی عبّاست و با اشــک
دورِ ســرِ زینـــب بچرخونــی
یعنی مَحالــــه باشه عبّاس و
قلبِ حسین از خون لبالب شه
می خــوام علمـــدارِ رشیدِ من
در کربلا پیش مرگِ زینب شه
یعنی نمیخوام رو زمین باشه
یک قطره از خونِ حسینِ من
کرب و بلا یــادت نره عبّاس
جونِ تو و جونِ حسیــنِ من
مـــادر بیــا و سر بُلـــندم کن
باید ســـرت رو نیزه ها باشه
دســـت برنداری از علمـداری
حتّی اگه دستــات جدا باشه
میپیچه عطرِ یاس تو میدون
" ادرِک اخا " رو باورت میشه
من مادرت هستم ولی عبّاس
یک روز زهرا مادرت می شه
#ابراهیم_زمانی
#امیرالمومنین_مدح
به نام آن کسی که خاک را افلاک کرده است
همان که کعبه پیش او گریبان چاک کرده است
زمین را از همه لات و هبل ها پاک کرده است
هزاران " عمرو بن عبدود " را خاک کرده است
شجاعت پیش مولایم علی معنا ندارد
همانندش کسی دیگر در این دنیا ندارد
چرا که کعبه را دور سر او آفریدند
برای وضع حمل مادر او آفریدند
و ناموس خدا را همسر او آفریدند
مرا هم خاک پای قنبر او آفریدند
و بی شک روی لبهای خدا هم " یا علی " هست
علی حق بوده و حق هم همیشه با علی هست
ندارد درد دنیا ، درد مردم بوده دردش
هزاران مثل حاتم هم گدای دور گردش
ببندد روی پیشانی اگر سربند زردش
خدا تکبیر می گوید به هنگام نبردش
علی در هر نبردی جنگ را فرجام داده است
و تیغش کار عزرائیل را انجام داده است
برای ضربه اش در جنگ او وسواس دارد
غضب دارد ولیکن بیشتر احساس دارد
رحیم الناس هست و او کریم الناس دارد
و شاگردی شبیه حضرت عباس دارد
علی دریای بی پایان صبر و کوه درد است
رجزهای لب عباس هنگام نبرد است
اگرچه بخشش و جود علی بسیار بوده است
ولی در هر نبردی او یل قهار بوده است
برای عده ای که قصدشان انکار بوده است
قسیم الجنه گاهی هم قسیم النار بوده است
به خاطر دارد او محتاج در هر خانه ای را
و شاید پیرمرد کور در ویرانه ای را
فقط شمشیر نه...در دست هایش بوی نان داشت
همیشه روی دوشش بقچه ای از آسمان داشت
شبیه کوه اما در دلش آتشفشان داشت
علی در چشم خار و در گلویش استخوان داشت
فقط او می تواند اینچنین مظلوم باشد
خلیفه باشد و در محکمه محکوم باشد
فقط او میتواند کار چندان ساده ای نیست
شیبه او امیر اینچنین افتاده ای نیست
برایش فتح خیبر کار فوق العاده ای نیست
به جز زهرا برایش دلبر و دلداده ای نیست
علی انگیزه ی خلق زمین و آسمان است
علی زیباترین مضمون برای شاعران است
#ابراهیم_زمانی
به روزباشیدبااین کانال👇
══✼🍃🌹🍃✼══
#دعوتید_به_کانال ⤵️⤵️
#کانال_تخصصی_اشعار_و_نغمات_آیینی
#غریب_آشنا
#محمد_مبشری
@gharibe_ashena_mobasheri313
══✼🍃🌹🍃✼═
صـــبر مبهوت زیرِ لب می گفت :
مگر این زن چه طاقتـــی دارد ؟
صـــبرِ ایّـــوب جـــایِ خود ، امّا
صـــبرِ زینـــب حکایتــــی دارد
صـــبرِ او اشکِ ناتوانـــی نیست
صـــبرِ او ذوالفقــارِ در بند است
گـــاه با صـــبر ، گـــاه با خــطبه
تیـــغِ او در نیـــام بُـــرندّه است
خسته بال و شکسته قامت نیست
اسوه ی صبر و بی همــاورد است
چوبِ محمل شکسته است ولــی
خَم به ابــرویِ خود نیاورده است
کربـــلا هر کجا بـــلا می ریخت
صـــبرِ زینب به چشــــم می آمد
آن طـــرف کـــاخِ ظلم می لرزید
تا که چشمش به خشــم می آمد
مثلِ بـابـا چو شـــیر می غُرّیـــد
مثلِ مادر حجابی از شـب داشت
کــربـــلا زنــده مانـــد در تاریـــخ
چون کنارش حسین ، زینب داشت
حلقه ی اشــــکِ دورِ چشمانش
حلقه هایِ غمِ اســــارت نیست
این اسارت شـــروعِ آزادی است
این اسارت کم از شهادت نیست
این زن آموزگــــارِ تاریــخ است
هم کــــلامِ ســـتم نخواهــد شد
دختــرِ خطبه هـــایِ بی پایـــان
خطبه اش خرجِ غم نخواهد شد
کشتـــیِ صــبر و استقامــــت را
مرد و مردانــه او به جریـان برد
کــربــلا با حسیــــن شــد آغـــاز
خواهــرش کــار را به پایـان برد
#ابراهیم_زمانی
به روزباشیدبااین کانال👇
══✼🍃🌹🍃✼══
#دعوتید_به_کانال ⤵️⤵️
#کانال_تخصصی_اشعار_و_نغمات_آیینی
#غریب_آشنا
#محمد_مبشری
@gharibe_ashena_mobasheri313
══✼🍃🌹🍃✼═
شاعر ابراهیم زمانی:
تقدیــم به خورشیــدِ سوّم
حضرتِ اباعبدلله الحسین علیه السلام
شِش ماهـه آمد زودتر از لحظه ی موعــود
هرآنچه باید داشت را شش ماهه شامِل بود
خورشـــیدِ سوّم آمد و با چشمِ خود دیدند
شــعبان از آن آغاز هم یک مـاهِ کامِـل بود
پیغمــبر از آبِ دهـانِ خویــش کامش را
برداشت و انگشتِ حیرت در دهانش کرد
زیباتریــــن اسمِ جهان را جبرئيــل آورد
زیباتریــــن را باید اینگــونه بیانش کرد
وقتی حســینِ کوچک و شیرین زبان آمد
چشـــم و چراغِ خانه ی زهرا و مولا شد
لبخندِ او رنگین کمان ها را به وجد آورد
فُطرس به قُنداقش تبرُّک کرد و زیبا شد
با خنده هایش مجتبی بسیـار می خندید
پشتِ نگاه اش مرتضی انگـار می خندید
با چشم هایش نـور می پاشیــد بر خانه
زهرا کنارِ کـودک اش هربــار می خندید
پیغمـــــبر امّــا بــا خــبر بــود از مُــعــمّایی
پیغمبر امّا چهره ای محزون و غمگین داشت
عیــــد آمــد و عیـــدی برای کـودک آوردنــد
پیراهنی که ســرخ بود و داغِ خونین داشت
جبریل آمد ... گفت از سُرخــیِ پیــراهن
این سرخـیِ خونِ حســینِ توست پیغمبر
این کودکِ شیریــن و دلبندِ تو را یک روز
در کربلا تشنه ، تک و تنها و بی یــاور ...
جبریل از کرب و بلا می گفت و پیغمــبر
هی بوسه از لب ها و از زیرِ گلــو می کرد
مانندِ یـک ابــرِ بــهاری ســخت می باریــد
وقتی حسینش را بغل میکرد و بو می کرد
وقتی علی فهمید در خود ریخت دردش را
زهرا ولی باران شد و بی وقفـه می بارید
زهرا وصیّت کرد زینب جان حســینم را ...
زهرا پریشان بود و زینب خوب می فهمید
هرجا حسینم رفت بایــد پیـــشِ او باشی
در کربـلا جــانِ تو و جــانِ حسـیــنِ مـن
باید ببوســی جـایِ من زیــرِ گلویــش را
باید بپوشـــانی بر او این کهنــه پیراهـن
زینب به مادر خیره بود و با خودش میگفت
آخر چگونه می شـــود در کربــلا یک زن ...
آخر چرا بایــد ببوســـم من گلویــش را ؟
آخر چرا بایــد بپوشـــد کهنه پیــراهن ؟
قــرآن به هم پاشــید افکــارِ پریشــان را
از روی لــب هــای بــرادر نـــور می آمــد
امّا صدای دیــگری در گــوشِ زینــب بود
شاید صدایِ ذوالجنــاح از دور می آمد ...
" شاید صدایِ ذوالجناح از دور می آمد "
#ابراهیم_زمانی
به روزباشیدبااین کانال👇
══✼🍃🌹🍃✼══
#دعوتید_به_کانال ⤵️⤵️
#کانال_تخصصی_اشعار_و_نغمات_آیینی
#غریب_آشنا
#محمد_مبشری
@gharibe_ashena_mobasheri313
══✼🍃🌹🍃✼═
تقدیم به امّ المومِنیـــن
حضرتِ خدیجه سلام الله علیها
و هر حرف و حدیثی آیه ی قرآن نخواهد شد
زنی غیر از خدیجه اسوه ی ایمان نخواهد شد
به جز او هیچ امّ المومِنینی نیست در این شهر
به جز او هیچکس همصحبتِ قرآن نخواهد شد
سُکـوت اش می کند تحقیــر بیدادِ هُبــل ها را
گلستانــی که با نَمـرود هم پیمــان نخواهد شد
خدیجه خوب می داند رسالت بی ولایت نیست
که آن از این جـدا و این جـدا از آن نخواهد شد
کویرِ خشک ، قوم و خویشِ دریا نیست ای مردم
جـــهنّم زاده هـرگــز مَحــرمِ بـاران نخــواهد شد
نه ... هر افسانه ای همخانه ی وحیِ الهی نیست
به اجبار آنکه اســـلام آورد سَـــلمان نخواهد شد
علـــی همبـازیِ یـک کـــودکِ مظلـــوم می گــردد
ولـــی بازیچـــه ی پیــراهــنِ عُثمـان نخواهد شد
جَمل هنگامِ برگشت از جَمل می گفت با حسرت :
علی مرعوبِ نام و نســبت و عنــوان نخواهد شد
#ابراهیم_زمانی
به روزباشیدبااین کانال👇
══✼🍃🌹🍃✼══
#دعوتید_به_کانال ⤵️⤵️
#کانال_تخصصی_اشعار_و_نغمات_آیینی
#غریب_آشنا
#محمد_مبشری
@gharibe_ashena_mobasheri313
══✼🍃🌹🍃✼═
تقدیـــم به حبل الله المتین
حضرتِ علی بنِ ابی طالب علیه السلام
به نامِ ذوالفقاری که غَضب را خاک کرده
خلیلی که جهان را از هُبل ها پـاک کرده
فقط کعبه برایِ او گریبــــان چاک کرده
حدیثِ چشمِ او را سُرمه ی لـولاک کرده
شجــاعت پیشِ مولایم علی معنا ندارد
خدا بالای دســـتِ او در این دنیــا ندارد
چرا که کعبه را دورِ ســــرِ او آفریدنـــد
بــرای احــتــــرامِ مــــادر او آفــریدنـــد
و نامــوسِ خدا را همســــرِ او آفریدنـــد
امیــــران را غُلامِ قنبــــــرِ او آفریدنـــد
و بی شک رویِ لبهایِ خدا هم " یا علی " هست
علی حق بوده و حق هم همیشه با علی هست
ندارد دردِ دنیــا ، دردِ مردم بــوده دردَش
هزاران مثلِ حاتــم مُستمندِ دورِ گــردَش
ببندد رویِ پیشــــانی اگر سربنــدِ زردَش
خدا تکبیــــر می گوید به هنگــامِ نبردَش
علی در هر نبردی جنگ را فرجام داده ست
و تیغ اش کارِ عزرائیــل را انجام داده ست
برای ضربه اش در جنگ او وسواس دارد
غَضب دارد ولیکن بیشتر احســـاس دارد
رحیم النّاس هست و او کریم النّاس دارد
و شاگردی شبیــهِ حضرتِ عبّــــاس دارد
علی دریایِ بی پایانِ صبر و کوهِ درد است
رجزهایِ لــبِ عبّـــــاس هنگـــامِ نبرد است
اگر چه بخشش و جودِ علی بسیار بوده ست
ولی در هـــر نبــردی او یــلِ قهّـــار بوده ست
برایِ عدّه ای که قصدِشــان انکــار بوده ست
قسیم الجنّه گاهی هم قسیم النّــار بوده ست
به خاطر دارد او مُحتاجِ در هر خانه ای را
و حتّــــی پیرمــردِ کــورِ در ویــرانه ای را
فقط شمشیر نه...در دستهایش بویِ نان داشت
همیشه رویِ دوشَش بقچه ای از آسمـان داشت
شــــبیهِ کـــوه امّـــا در دِلش آتشفشـــان داشت
علی در چشم خار و در گلویش استخوان داشت
فقط او می تواند اینچنین مظلــــوم باشد
خلیفه باشد و در مَحکمِه محکـــــوم باشد
فقط او میتواند کارِ چندان ساده ای نیست
شـــبیهِ او امیـــرِ اینچنین افتاده ای نیست
برایش فتحِ خیبر کارِ فوق العاده ای نیست
به جز زهرا برایش دلبر و دلداده ای نیست
علی انگیزه ی خلقِ زمین و آسِمــان است
علی زیباترین مضمون برایِ شاعران است
#ابراهیم_زمانی
به روزباشیدبااین کانال👇
══✼🍃🌹🍃✼══
#دعوتید_به_کانال ⤵️⤵️
#کانال_تخصصی_اشعار_و_نغمات_آیینی
#غریب_آشنا
#محمد_مبشری
@gharibe_ashena_mobasheri313
══✼🍃🌹🍃✼═
#ولادت_امام_کاظم_علیه_السلام
واژه در واژه همه عمر غزل خوان بودی
سندِ محکمِ زیبایی قرآن بودی
چارده سال غریبانه به زندان بودی
همه ی عمر سرِ سفره ی باران بودی
حضرتِ گل چه قدَر خار که بر تَن داری
دوستی با همه و این همه دشمن داری
" کاظِم الغَیظ " شکوفا شدنِ لبخندی
الگویِ مهر و محبَّت به زن و فرزندی
شال و عمّامه شبیهِ پدرت می بندی
همه بیگانه ولی با همه خویشاوندی
هیچ مسکین و اسیری نرود از یادت
" بِشرِ حافی " شود آنکس که شود آزادت
خانه ات نورِ علی نور ... فقط زیبایی است
شعر در شعر بهشت است غزل آرایی است
پسرِ خانه عجب حیدرِ خوش سیمایی است
دخترِ حضرتِ موسی چه قدَر بابایی است
بنویسید سرِ خُم به سلامت باشد
حضرتِ فاطمه ی قم به سلامت باشد
مردمِ شهر به این واقعه اذعان دارند
همه از رایحه ی چشمِ تو باران دارند
سرِ این سفره نشستند اگر نان دارند
و مسلمانِ تو هستند که ایمان دارند
گوش کن گوش صدایِ جرسی می آید
دارد انگار از آن دور کسی می آید ...
کیست این مثلِ علی در دلِ شب آهسته
کیسه بر دوشِ شکسته دلِ قامت خسته
خانه خانه همه ی شهر به او وابسته
او که حتی دلِ دشمن هم از او نشکسته
شهر خاموش شد و نقشِ تو بر ماه افتاد
ماه هم کوچه به کوچه پیِ تو راه افتاد
کفر افتاد به پایِ تو مسلمان برگشت
مور آمد در این خانه سلیمان برگشت
زنِ بدکاره تو را دید و پشیمان برگشت
آه... وقتی که نگهبانِ تو گریان برگشت
دستِ یک شهر به دامانِ عبایت افتاد
اشک حلقه زد و زنجیر به پایت افتاد
مثلِ یک معجزه ای خوب که معلوم شدی
سوره شمسی و از نور که محروم شدی
روز ، زندانی شب بود که محکوم شدی
سوختن ارثیه ات بود که مسموم شدی
جگرت سوخت غمِ کرب و بلایی ها را
دشتِ لب های تو خشکاند لبِ دریا را
تو کریم بن کریمی پُرِ احسان هستی
پسرِ خاکی و از مادرِ باران هستی
جانِ عالم به فدایت که خودت جان هستی
پدرِ واقعیِ کشورِ ایران هستی
گندمی گونه ای و خوشه ی گندم داری
یک رضا مشهد و یک فاطمه در قم داری
#ابراهیم_زمانی
به روزباشیدبااین کانال👇
══✼🍃🌹🍃✼══
#دعوتید_به_کانال ⤵️⤵️
#کانال_تخصصی_اشعار_و_نغمات_آیینی
#غریب_آشنا
#کانال_مولودی_و_اعیاد_غریب_آشنا
#محمد_مبشری
https://eitaa.com/joinchat/1072693260C13e1ba1b76
══✼🍃🌹🍃✼═