#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
ناله از چوب برآمد که چرا در شده بود!
کوچه باران زده ی روضه ی مادر شده بود
پیش مردی که دلش سوخته از هُرمِ جفا
زندگی با هوسِ مرگ برابر شده بود
یاسِ یاسین سپرِ حق شد وافتاد زمین
آسمان شاهد بر پاییِ محشر شده بود
نوک مسمار که آرامش از آن خانه گرفت
تیر غم بر جگر فاتحِ خیبر شده بود؛
هیزمِ پشت در و شعله ی بی رحمیِ آن
مجریِ سوختن یاسِ پیمبر شده بود؛
شاعران،با قلمِ بُغض بگویید مُدام
یاد آن گل بنویسید که پرپر شده بود
یاد تنها شدن دستِ خداوندِ وَدود
بنویسید دلِ آینه مضطر شده بود
علی وفاطمه گفتند زِ پیمانِ رسول
ولی افسوس که گوش همگی کر شده بود
کوفه هم راه تو را رفت مدینه به خدا،
وسعت حق طلبی کمتر وکمتر شده بود
میخِ در گریه به پهلوی کسی کرده و بعد،
نیزه هم گریه کن روضه ی آن سر شده بود.
#محمدحسن_جنتی
🔹 #کانال_غریب_آشنا 🔹
@gharibe_ashena_mobasheri313
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
در راه عشق باید آماده ی بلا بود
آغوش خار ، مزدِ طفل برهنه پا بود
دندان به کارِ یکی از صد گره نیامد
در کوی نیکنامان ، گریه گره گشا بود
انگار در زدن را از سائلان گرفتند
در را زدن تمام سرمایهی گدا بود
ای آخرت ! وفا کن ، با ما شکسته دل ها
با ما شکسته دلها دنیا که بی وفا بود
یک عمر آه و نفرین ، از این و آن شنیدم
تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود
دیشب برای مردم تا صبح گریه کردم
ای کاش یک نفر هم دیشب به فکر ما بود
من هیچ شکوه ای از بیگانگان ندارم
آنکه به حال و روزم خندید آشنا بود
تا قبر بردنم را همسایه هم نفهمید
از بسکه مردن من، چون شمع ، بی صدا بود
در هر گذر من و دل از خوبی تو گفتیم
گر شهر عاشقت شد ، تقصیر ما دو تا بود
از بسکه قطره قطره بر پای تو چکیدم
تابوت من سبک تر حتی ز بوریا بود
ای دست ! روی خورشید من نشستی اما
آنچه سیاه کردی روز سفید ما بود
ای کاش می شکستند این دست دیگرم را
اما به جای این دست آن دست بسته وا بود
امروز را نبینید ، این بی حیا لگد زد
دیروز پشت این در جمعیت گدا بود
ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد
وقتی سرم به در خورد ، فضه ! علی کجا بود ؟!!
با کفش های خاکی در خانه ام قدم زد
آن خانه ای که فرشش تنها جهاز ما بود
رفتم برای مردم حجت تمام کردم :
آن را که می کشیدید او حجت خدا بود
آن شیر را که دیدم قلبم به درد آمد
حیدر برهنه سر بود ، حیدر برهنه پا بود
شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
🔹 #کانال_غریب_آشنا 🔹
@gharibe_ashena_mobasheri313
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
این قصه ی پایان رسیده ابتدا هم داشت
این خانه ی تاریک روزی سرصدا هم داشت
این زن که حالا پوستی بر استخوان ماندست
هر نیمه شب در سجده اش یاربنا هم داشت
این حیدری که دیر شبها میرود خانه..
یک روز بین خانه اش مشکل گشا هم داشت
خونابه های گوش بانو خوب میدانند
این گوش پاره گوشواری از طلا هم داشت
یاللعجب اوباش زهرا را چه بد کشتند!
در کوچه ای که خانم آنجا آشنا هم داشت!
ثانی لگد میزد بقیه کیف میکردند
نامردِ کوچه دوستانی بی حیا هم داشت
در روی زهرا ماند در را هم لگد کردند
تو فکر کن آن لحظه بار شیشه را هم داشت!
مردان نمیفهمند،بهتر که نمیفهمند..
اوضاع زهرا پشت در (فضه بیا) هم داشت
یک سیلی معروف و صدها سیلی پنهان..
بین شلوغی ضربه هایی بی هوا هم داشت
مولا عبا انداخت بررویش ولی زهرا..
یک چادر افتاده زیر دست و پا هم داشت..
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
🔹 #کانال_غریب_آشنا 🔹
@gharibe_ashena_mobasheri313
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
ظلمت آمد به خانه ی خورشید
کفر محض آمده است و شرک پلید
کینه دارد ز سوره ی توحید
می رسد با هزار و یک تهدید
آمده آفتاب را ببرد
جهل، ام الکتاب را ببرد
منتظر بود تا ولی آید
پشت در بی معطلی آید
حضرت مرتضی علی آید
از علی پاسخ بلی آید
ناگهان نقشه اش بر آب شد و...
پیش چشم همه خراب شد و...
زنی انگار پشت در آمد
شیرزن در دل خطر آمد
با همان داغ بر جگر آمد
سوگوار از غم پدر آمد
پشت در زد صدا چه می خواهید
از من و مرتضی چه می خواهید
مرتضی اصل هر کلام من است
علی اسلام من سلام من است
این فدایی شدن مرام من است
چون علی رهبر و امام من است
من علی را ، علی مرا دارد
شده تنها ولی مرا دارد
سایه ی مرتضی است روی سرم
با همین حال زار، پشت درم
از غم حیدر است شعله ورم
به فدای علی من و پسرم
از علی یک نفس نمیگذریم
من و محسن برای او سپریم
ناگهان آتش آمد و در سوخت
برگ های گلی معطر سوخت
شعله بسیار شد مکرر سوخت
کودکی داد زد که مادر سوخت
در خانه که شعله ور می شد
میخ هم داشت سرخ تر می شد
بی حیا زد لگد که در افتاد
بر دل انبیا شرر افتاد
از دل آسمان قمر افتاد
ثمر از شاخه ی شجر افتاد
تا زمین خورد پشت در زهرا
ناگهان زد صدا: که فضه بیا
ظلم و بیداد بیش از حد شد
مادر افتاد و عاقبت بد شد
آنچه در خانه اش نباید...شد
در که افتاد صد نفر رد شد
مجتبی ناله از جگر می زد
وسط معرکه به سر می زد
ستم بی حساب آوردند
کینه از بوتراب آوردند
حمله بر آن جناب آوردند
عده ای هم طناب آوردند
کعبه روی زمین کشیده شد و...
ناله فاطمه شنیده شد و ...
شاعر: #مجتبی_شکریان
🔹 #کانال_غریب_آشنا 🔹
@gharibe_ashena_mobasheri313
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
زیر غلاف و تازیانه خورد شد بازو
زهرا به مسجد رفت اما دست بر پهلو
زهرا به مسجد رفت ، اما گرم فریاد است
سلمان ! بگو مسجد چرا در لرزه افتاد است
فریادهای فاطمه دیوار را لرزاند
سلمان بگو دیدی که مسجد را صدا لرزاند
زهرا اگر نفرین کند دنیا نمی ماند
مسجد فرو می ریزد و بر پا نمی ماند
تنها نمی ماند علی وقتی که زهرا هست
- پهلوی او هم بشکند - زخمی است ، اما هست
سرباز مولا می شود وقتی علی تنهاست
زهراست حیدر ، ای جماعت ! مرتضی زهراست
وقتی که مسجد در دل لات و هبل شد گم
بتخانه با مسجد چه فرقی می کند مردم!
منبر بدون مرتضی چوب است و جز این نیست
بی مرتضی هرجا که باشی حرفی از دین نیست
مردم ! فدک ارثیه ی قانونی زهراست
آیا غلاف و تازیانه اجر ذی القرباست؟!
زهرای مجروح علی آن روز غوغا کرد
دست علی را فاطمه با خطبه اش وا کرد
حیدر به زهرا گفت ؛ ما بی هم چه می کردیم؟!
زهرا بیا با هم به سمت خانه برگردیم
می دانم از بس درد داری ناتوانی تو
اما عزیزم با علی باید بمانی تو
با من بیا این روزها غوغاست در خانه
زهرا به زینب فکر کن تنهاست در خانه
همپای حیدر ! دست در دست علی بگذار
حالا که اذیت می شوی کم کم قدم بردار
هم صحبت تنهائیم ! تا خانه راهی نیست
باید بمانی ، بی تو حیدر را پناهی نیست
من بی تو بغضم ، گریه ام ، فریاد خاموشم
باید بمانی بار غم برداری از دوشم
زهرا چرا هی دست را بر گونه می گیری
زهرا بگو از مرتضایت رو نمی گیری
الجار ثم الدار میخواندی تو قبل از این
حالا چرا عجّل وفاتی می کنی تلقین
هر شب دعایت می کنم ، با من بمانی کاش
زهرا بمان ، شبها تو سقای حسینم باش
شاعر: #محسن_ناصحی
🔹 #کانال_غریب_آشنا 🔹
@gharibe_ashena_mobasheri313
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#محمدجواد_شیرازی
فاطمه افتاد اما سوخت حیدر بیشتر
بسته شد دست علی و سوخت مادر بیشتر
هر کسی آن روز ساکت ماند، مدیون نبی است
هیچ فرقی نیست در این جرم، کمتر... بیشتر...
سنگدل دیوار بود و سنگدل تر میخ در
سرخ شد دیوار اما سینه ی در بیشتر
هرچه زهرا می کشید ازین طرف مولای خود
می کشیدند آن طرف دستان حیدر بیشتر
نانجیبی دید زهرا بی خیالِ یار نیست
تازیانه زد به مادر، بین معبر بیشتر
در شلوغی ناگهان با ضربه ی سخت غلاف
ریخت بر روی زمین، آیات کوثر بیشتر
بعد از آن چشمی دگر لبخند زهرا را ندید
بین بستر، فکر رفتن بود دیگر بیشتر
ارث بردند از مصیبات بتول این بچه ها
یک به یک داغ و بلا دیدند، دختر بیشتر
زخم های سنگ و تیغ و نیزه ها جای خودش
سوخت زینب از غم کندیِ خنجر بیشتر
🔹 #کانال_غریب_آشنا 🔹
@gharibe_ashena_mobasheri313
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#عبدالحسین_میرزایی
ثانی شرر بر قلب احمد تا ابد زد
آتش به ببت وحی از روی حسد زد
(لاتَرفَعوا اَصواتَکُم) گفتم ولی باز
هم بر سر من داد زد هم حرف بد زد
گفتم برو من داغدارِ مصطفایم
با میخ در بر سینه من دست رد زد
بغض علی را داشت در دل بی مروت
تا گفت زهرای تو (یا حیدر مدد) زد
بر در نهادم دست و ،خود را پس کشیدم
فهمید بارِ شیشه دارم با لگد زد
هر کس که دستش میرسید بر من ، که میزد
قنفذ به جای هر که زهرا را نزد ، زد
نامردتر از این مغیره من ندیدم
دستم شکست از بس که این نامرد بد زد
🔹 #کانال_غریب_آشنا 🔹
@gharibe_ashena_mobasheri313
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#امیر_فرخنده
به غمش التیام بگذارید
تیغ را در نیام بگذارید
جنگ را ناتمام بگذارید
به علی احترام بگذارید
دست از فتنه کاش بردارید
حرمت خانه را نگهدارید
گرگ های دریده برگردید
خانه دعوا ندیده برگردید
رنگ زهرا پریده برگردید
فاطمه داغ دیده برگردید
از دل فاطمه خبر دارید
حرمت خانه را نگهدارید
جمع شعله به دست ، گوش کنید
بی حیاهای پست گوش کنید
پشت در او نشست گوش کنید
نفس فاطمه ست گوش کنید
پا به بیت الحرام نگذارید
حرمت خانه را نگهدارید
یاد بغض همیشه اش افتاد
بر سر شاخه تیشه اش افتاد
یاس این خانه ریشه اش افتاد
فاطمه بار شیشه اش افتاد
سوخت ، پهلو شکست و دست شکست
حرمت خانه را شکست شکست
🔹 #کانال_غریب_آشنا 🔹
@gharibe_ashena_mobasheri313
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
زیر غلاف و تازیانه خورد شد بازو
زهرا به مسجد رفت اما دست بر پهلو
زهرا به مسجد رفت ، اما گرم فریاد است
سلمان ! بگو مسجد چرا در لرزه افتاد است
فریادهای فاطمه دیوار را لرزاند
سلمان بگو دیدی که مسجد را صدا لرزاند
زهرا اگر نفرین کند دنیا نمی ماند
مسجد فرو می ریزد و بر پا نمی ماند
تنها نمی ماند علی وقتی که زهرا هست
- پهلوی او هم بشکند - زخمی است ، اما هست
سرباز مولا می شود وقتی علی تنهاست
زهراست حیدر ، ای جماعت ! مرتضی زهراست
وقتی که مسجد در دل لات و هبل شد گم
بتخانه با مسجد چه فرقی می کند مردم!
منبر بدون مرتضی چوب است و جز این نیست
بی مرتضی هرجا که باشی حرفی از دین نیست
مردم ! فدک ارثیه ی قانونی زهراست
آیا غلاف و تازیانه اجر ذی القرباست؟!
زهرای مجروح علی آن روز غوغا کرد
دست علی را فاطمه با خطبه اش وا کرد
حیدر به زهرا گفت ؛ ما بی هم چه می کردیم؟!
زهرا بیا با هم به سمت خانه برگردیم
می دانم از بس درد داری ناتوانی تو
اما عزیزم با علی باید بمانی تو
با من بیا این روزها غوغاست در خانه
زهرا به زینب فکر کن تنهاست در خانه
همپای حیدر ! دست در دست علی بگذار
حالا که اذیت می شوی کم کم قدم بردار
هم صحبت تنهائیم ! تا خانه راهی نیست
باید بمانی ، بی تو حیدر را پناهی نیست
من بی تو بغضم ، گریه ام ، فریاد خاموشم
باید بمانی بار غم برداری از دوشم
زهرا چرا هی دست را بر گونه می گیری
زهرا بگو از مرتضایت رو نمی گیری
الجار ثم الدار میخواندی تو قبل از این
حالا چرا عجّل وفاتی می کنی تلقین
هر شب دعایت می کنم ، با من بمانی کاش
زهرا بمان ، شبها تو سقای حسینم باش
شاعر: #محسن_ناصحی
@gharibe_ashena_mobasheri313