eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
224 ویدیو
56 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @mohammad_mobasheri313
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی زمین در حیرت خود غوطه ور بود وقتی زمان گِرد خودش گرم سفر بود وقتی بشر در لاک تنهایی فرو رفت وقتی جهان در فکر فصلی تازه تر بود وقتی ملَک در سجده ی خود ذکر می گفت وقتی شب تاریک دلتنگ سحر بود وقتی که مکّه در فراق عشق می سوخت وقتی مدینه علّت هر چه خبر بود وقتی علی مشغول تسبیح خدا گشت وقتی که زهرا همدم چشمان تر بود دیدند یاس فاطمی در خانه گل داد یک بار دیگر ساقه ی ریحانه گل داد کوثر به روی دامن کوثر نشسته ساقی کنار ساغری دیگر نشسته یک سو حسن یک سو حسین ، اینبار دیدند دل ، عاشقانه محضر دلبر نشسته خیل ملَک آمد برای عرض تبریک جبریل هم یک گوشه پشت در نشسته در بین بستر با نگاه بی قرارش مادر به شوق دیدن دختر نشسته اصلاً خدا باید بگوید نام او چیست لبخند بر لب های پیغمبر نشسته صدیقه ی صغری ، گل مکتب رسیده آری عقیله ، عارفه ، زینب رسیده زینب همان بانو که کوهی استوار است زینب همان که آسمانی از وقار است بانوی صبر و بردباری در مصائب امّ ابیهای علی در روزگار است زینب همان بانوی تسبیح و تهجّد ماه بلند آوازه ی شب زنده دار است با خطبه های آتشین کوفه و شام تیغ کلامش رعد و برق ذوالفقار است داد آبرو حُجب و حیا را عفّت او در وادی عقل و خرد یکّه سوار است زینب همان که در شجاعت مثل حیدر زینب همان که در سخاوت مثل مادر او با کلام نافذش روشنگری کرد حیدر شد و در کاخ شیطان محشری کرد او دختر زهرای مرضیّه ست ، یعنی زن بود و بر زن های عالَم سروری کرد خیبر همان کاخ یزید بی خدا بود قلعه شکست و باز ، کار حیدری کرد روح بصیرت در کلامش موج می زد با خطبه اش دین خدا را یاوری کرد ما را حسینی کرده اصلاً لطف زینب او کاروان کربلا را رهبری کرد باید که در راه ولایت مکتبی ماند گاهی نباید رفت ، باید زینبی ماند ما هم میان فتنه ها از جان گذشتیم از کوچه ی تردید با ایمان گذشتیم از این دو روز زندگی مثل شهیدان ما هم برای عزّت ایران گذشتیم ما را به زیر پرچم زینب رساندند از هر خیابانی که در باران گذشتیم این انقلاب زینبی راه نجات است با ذکر ثارالله از طوفان گذشتیم ما دشمن سر سخت استکبار هستیم با سربلندی از دل میدان گذشتیم موج ابابیلیم و سر تا سر دلیلیم موشک شدیم و بر سر اصحاب فیلیم روزی که داعش فکر تخریب حرم بود بر دوش سربازان ایرانی علَم بود می زد به میدان شهادت حاج قاسم او با شهیدان خدایی هم قسم بود فرقی ندارد شهر تهران یا دمشق است! دشمن به فکر این حریم محترم بود باب شهادت باز شد یک عده رفتند ما خواب ماندیم و سفر در صبحدم بود می رفت هر کس که هوای کربلا داشت می ماند هر کس همنفس با آه غم بود از کربلا گفتیم و داغش یادم آمد آن لحظه ی سخت فراقش یادم آمد زینب تنی را قعر یک گودال می دید در گوشه ای هم مادری بی حال می دید در دست خولی و سنان سرهای خونین در دست شمر و حرمله خلخال می دید پیراهنی کهنه به روی دست می رفت در قتلگاه کربلا جنجال می دید زجری کشید و بی نهایت غصّه می خورد تا زجر را دور و بر اطفال می دید هر سال را او با حسینش روز می دید هر روز را او بی حسینش سال می دید برگرد ای روح سلام عمه زینب شمشیر سرخ انتقام عمه زینب شاعر: @gharibe_ashena_mobasheri313
در سینه ام جز مِهر زینب جا نخواهد شد با او کسی در عاشقی همتا نخواهد شد عاشق شوی حرف دلم را خوب می فهمی ذکری شبیه "زینب کبری" نخواهد شد نوکر که جای خود، غلام نوکرانش هم درمانده و محتاج در عقبی نخواهد شد هر کس که گریان شد برای عمه ی سادات شرمنده پیش حضرت زهرا نخواهد شد داغ برادرها...اسارت...سیلی و غارت در چشم بانویی جز او زیبا نخواهد شد از غیرت و از عفت زهرایی اش پیداست حتی اگر معجر بسوزد وا نخواهد شد مِیلش شهادت بود در کرب و بلا، اما زینب نماند که عدو رسوا نخواهد شد بعد از ابوفاضل علمدار است و دین حق جز با اسارت رفتنش برپا نخواهد شد عمری بلا دیده ولی داغی برای او مانند داغ عصر عاشورا نخواهد شد ** همراه مادر هر چه بر سر می زنیم انگار قاتل ز روی سینه ی تو پا نخواهد شد کل تن تو جای زخم نیزه و تیر است جایی برای بوسه ام پیدا نخواهد شد؟ شاعر: به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
نام زینب می‌برم شعرم پریشان می‌شود نام زینب می‌برم این ابر باران می‌شود نامِ زینب بردم و دریا مودب ایستاد باز اقیانوس نا آرام طوفان می‌شود چادرش قدری بتابد آب می‌گردد زمین روزها در سایه‌اش خورشید پنهان می‌شود در دعا می‌ایستد محراب حیرت می‌کند از مناجات شبش سلمان مسلمان می‌شود در مدینه سالها زهرا صدایش می‌کنند وقت تفسیرش خود جبریل دربان می‌شود خم نشد زانوی عباسش بجز در پای او تا به محمل می‌رود اکبر شُتربان می‌شود یک قدم خانم بیاید کوفه می‌پیچد بهم یک قدم بی‌بی بکوبد شام ویران می‌شود واژه‌هایش خطبه شد نهج البلاغه جمع شد خطبه نه تیغ علی انگار عریان می‌شود کیست این؟زهرا علی؟شایدحسن شاید حسین حق بده آئینه از این اوج حیران می‌شود ** بادهایِ کربلا خاکسترش را پس دهید نیزه‌داران سایبانِ بسترش را پس دهید لحظه‌های آخرش چشمش به این درخُشک شد تیرهایِ حرمله آب آورش را پس دهید خوب شد پیراهنی دارد گذارد بر دلش گفت از بس یادگار مادرش را پس دهید آه خیلی پیش او جایِ رقیه خالی است می‌شود ای شامیان نیلوفرش را پس دهید پیشِ او می‌گفت دختر_مرد شامی می‌زدش لااقل انگشترش انگشترش را پس دهید این طرف او داد می‌زد آن طرف با او رباب نیزه‌های بی مُروت حنجرش را پس دهید آفتاب و نیزه و سنگ است... چیزی مانده است؟ کاشکی می‌شد بگوید اصغرش را پس دهید ساعتی در دستتان اُفتاد دندانش شکست خیزران در دستها دیگر سرش را پس دهید شاعر: به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
روی بام آفرینش آفتاب زینب است  رونق هر سفره‌ای از نان و آب زینب است  تو بگو چادر ولی در اصل این شمشیر اوست فاتح کرببلا تیغ حجاب زینب است ما رایتُ گفت؟! نه! کوبید بر روی یزید وحشت آل امیه از جواب زینب است گرچه شد پوشیه‌اش غارت رخش مستور ماند بال جبراییل در واقع نقاب زینب است گریه کرد و گریه کرد و شام را ویرانه کرد گریه کردن درس اول از کتاب زینب است دست‌هایش در طناب افتاده اما بسته نیست تا ابد حبل المتین ما طناب زینب است پرچم زینب به دست کوچک ام البکاست پس رقیه رهبر این انقلاب زینب است چادر خاکیش خاک سینه زن‌ها را سرشت هرکسی آباد شد، خانه خراب زینب است تا همه گفتند زینب، گفت زینب «یا حسین» این نگین زیبنده بر روی رکاب زینب است ای که دنبال برات کربلایی اربعین کربلا رفتن فقط با انتخاب زینب است ** جای شلاق و اسارت یا لباس پاره نه دیدن یک سر روی نیزه عذاب زینب است به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
وقتی زمین در حیرت خود غوطه ور بود وقتی زمان گِرد خودش گرم سفر بود وقتی بشر در لاک تنهایی فرو رفت وقتی جهان در فکر فصلی تازه تر بود وقتی ملَک در سجده ی خود ذکر می گفت وقتی شب تاریک دلتنگ سحر بود وقتی که مکّه در فراق عشق می سوخت وقتی مدینه علّت هر چه خبر بود وقتی علی مشغول تسبیح خدا گشت وقتی که زهرا همدم چشمان تر بود دیدند یاس فاطمی در خانه گل داد یک بار دیگر ساقه ی ریحانه گل داد کوثر به روی دامن کوثر نشسته ساقی کنار ساغری دیگر نشسته یک سو حسن یک سو حسین ، اینبار دیدند دل ، عاشقانه محضر دلبر نشسته خیل ملَک آمد برای عرض تبریک جبریل هم یک گوشه پشت در نشسته در بین بستر با نگاه بی قرارش مادر به شوق دیدن دختر نشسته اصلاً خدا باید بگوید نام او چیست لبخند بر لب های پیغمبر نشسته صدیقه ی صغری ، گل مکتب رسیده آری عقیله ، عارفه ، زینب رسیده زینب همان بانو که کوهی استوار است زینب همان که آسمانی از وقار است بانوی صبر و بردباری در مصائب امّ ابیهای علی در روزگار است زینب همان بانوی تسبیح و تهجّد ماه بلند آوازه ی شب زنده دار است با خطبه های آتشین کوفه و شام تیغ کلامش رعد و برق ذوالفقار است داد آبرو حُجب و حیا را عفّت او در وادی عقل و خرد یکّه سوار است زینب همان که در شجاعت مثل حیدر زینب همان که در سخاوت مثل مادر او با کلام نافذش روشنگری کرد حیدر شد و در کاخ شیطان محشری کرد او دختر زهرای مرضیّه ست ، یعنی زن بود و بر زن های عالَم سروری کرد خیبر همان کاخ یزید بی خدا بود قلعه شکست و باز ، کار حیدری کرد روح بصیرت در کلامش موج می زد با خطبه اش دین خدا را یاوری کرد ما را حسینی کرده اصلاً لطف زینب او کاروان کربلا را رهبری کرد باید که در راه ولایت مکتبی ماند گاهی نباید رفت ، باید زینبی ماند ما هم میان فتنه ها از جان گذشتیم از کوچه ی تردید با ایمان گذشتیم از این دو روز زندگی مثل شهیدان ما هم برای عزّت ایران گذشتیم ما را به زیر پرچم زینب رساندند از هر خیابانی که در باران گذشتیم این انقلاب زینبی راه نجات است با ذکر ثارالله از طوفان گذشتیم ما دشمن سر سخت استکبار هستیم با سربلندی از دل میدان گذشتیم موج ابابیلیم و سر تا سر دلیلیم موشک شدیم و بر سر اصحاب فیلیم روزی که داعش فکر تخریب حرم بود بر دوش سربازان ایرانی علَم بود می زد به میدان شهادت حاج قاسم او با شهیدان خدایی هم قسم بود فرقی ندارد شهر تهران یا دمشق است! دشمن به فکر این حریم محترم بود باب شهادت باز شد یک عده رفتند ما خواب ماندیم و سفر در صبحدم بود می رفت هر کس که هوای کربلا داشت می ماند هر کس همنفس با آه غم بود از کربلا گفتیم و داغش یادم آمد آن لحظه ی سخت فراقش یادم آمد زینب تنی را قعر یک گودال می دید در گوشه ای هم مادری بی حال می دید در دست خولی و سنان سرهای خونین در دست شمر و حرمله خلخال می دید پیراهنی کهنه به روی دست می رفت در قتلگاه کربلا جنجال می دید زجری کشید و بی نهایت غصّه می خورد تا زجر را دور و بر اطفال می دید هر سال را او با حسینش روز می دید هر روز را او بی حسینش سال می دید برگرد ای روح سلام عمه زینب شمشیر سرخ انتقام عمه زینب شاعر: @gharibe_ashena_mobasheri313