eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
224 ویدیو
56 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @mohammad_mobasheri313
مشاهده در ایتا
دانلود
صد شکر که ما شیعه ی مولا هستیم موجیم که در پناه دریا هستیم پرسند اگر روز قیامت از ما گوییم همه نوکر زهرا(س) هستیم @gharibe_ashena_mobasheri313
پیش از غروب عمرتوبانو خزان شده مابین بستری وتنت نیمه جان شده از روز حادثه توچرا بی تکلمی نا محرمم مگر لب توبی زبان شده اذن دخول توملک الموت میکند بانوبگومگر اجلت ناگهان شده من گرد بسترت همه شب دور می زنم حرفی بزن بگوکه غم توعیان شده گویابه خواب امشب تو محسن آمده خنده به لب شدی ز لب مهربان شده تسبیح وهم ستاره و سجاده شاهداست بر ناله ی شبانه و درد نهان شده دستی که زانوی غم زهرا به برگرفت غمخوار آه وناله ی این کودکان شده زهراببین که قلب حسن تیر می کشید غمدیده از کبودی قد کمان شده زهراشکسته قلب علی درهوای تو درماتم وعزای تو اومیزبان شده بانو به زیرپای توچادر فتاده بود از بس که خم شدی کمرت ناتوان شده زینب کناربسترتوسفره کرده پهن خوشمزه تر برای تو این پخت نان شده گویاردیف دنده ی تان نامنظم است ای وای من شکسته سراستخوان شده این درد پهلویت پس از آن ضربه ی دَرَست احوال مرگ بررخ ماهت عیان شده از چشم پر ستاره ی تو خون چکیده است گریم برای قطره ی اشک روان شده مهمان شدم شبی که بپرسم حال تورا دیدم بهارعمرتوبانو خزان شده (مجنون کرمانشاهی) @gharibe_ashena_mobasheri313
خبرآمدکه دگربال وپری سوخته شد وسط شعله آتش جگری سوخته شد خبرآمدکه سری روی تنی افتاده وای بین درودیوار بدنی افتاده خبرآمدگل خون است روی پیرهنش شاهداین ماجرا درکوچه هاشد حسنش خبرآمدکه دگربال و پری سوخته شد وسط,شعله ی آتش جگر ی سوخته شد خبر آمدکه ز تب کردن و بیمار شدن خسته شد فاطمه از این همه سربار شدن خبرآمدکه تنی سوخت و تب دار شده خسته ازخستگی و دست به دیوار شده خبرآمدکه دگرشانه ز دستش افتاد خبرآمدکه همه هست علی رفت به باد خبرآمدکه دگر آب شده بال و تنش مثل تصویر شده جمله تمام بدنش کن حلالش به جزاین حرف نباشد "سخنش باید آماده کند بهر تو تنها کفنیش خبرآمدنیمه شب دفن شده یاس نبی شده درخاک گل باغ پراحساس نبی @gharibe_ashena_mobasheri313
نوکر زهرا شدم دنیا به نامم گشته است نام پاک فاطمه ذکر سلامم گشته است من نمیدانم چه رازی دارد این نام عجیب گفتن تکیه کلامم گشته است @gharibe_ashena_mobasheri313
رونگیر ای آبروی کائنات از مرتضی درددل کن باعلی ای حضرت خیرالنسا پیش چشمان علی سوسو نزن مهتاب من دست برپهلونگیر ای حضرت مشکل گشا شانه برگیسوی زینب میزنی آهسته تر ای فدای نام تو هفت آسمان و انبیا جان من جان برلبم کردی کنار بسترت حرفی ازرفتن نزن ای گوهر بیت ولا ای همه پشت وپناهم بی پناهم بعد تو ای پناه بی پناهان یادگار مصطفی ای همه بودونبودم بی تو تنها میشوم ای همه داروندارم حضرت شمس هدی فاطمه من فاتح بدروحنین و خیبرم دیده واکن تاببینی حال ما بهر خدا یادم آمدلحظه ای راکه توافتادی به خاک تیره شد پیش نگاه تو تمام ماسوا دودبودوآتش ومسماروسیلی و کتک بین آتش مانده بودی ای گل باغ حیا پشت درماندی ودرافتاد روی پیکرت اشک میریزد زچشمان حسین و مجتبی : از من نکردی خواهشی نُه سال حالا که چیزی خواستی تابوت میخواهی؟ @gharibe_ashena_mobasheri313
رونگیر ای آبروی کائنات از مرتضی درددل کن باعلی ای حضرت خیرالنسا پیش چشمان علی سوسو نزن مهتاب من دست برپهلونگیر ای حضرت مشکل گشا شانه برگیسوی زینب میزنی آهسته تر ای فدای نام تو هفت آسمان و انبیا جان من جان برلبم کردی کنار بسترت حرفی ازرفتن نزن ای گوهر بیت ولا ای همه پشت وپناهم بی پناهم بعد تو ای پناه بی پناهان یادگار مصطفی ای همه بودونبودم بی تو تنها میشوم ای همه داروندارم حضرت شمس هدی فاطمه من فاتح بدروحنین و خیبرم دیده واکن تاببینی حال ما بهر خدا یادم آمدلحظه ای راکه توافتادی به خاک تیره شد پیش نگاه تو تمام ماسوا دودبودوآتش ومسماروسیلی و کتک بین آتش مانده بودی ای گل باغ حیا پشت درماندی ودرافتاد روی پیکرت اشک میریزد زچشمان حسین و مجتبی : از من نکردی خواهشی نُه سال حالا که چیزی خواستی تابوت میخواهی؟ @gharibe_ashena_mobasheri313
اینچنین مزد رسالت بر تو وحیدر نبود اهلبیتم را جسارت بعد پیغمبر نبود بضعةو منی به شان فاطمه گفتم ولی اجرمن بردخترم با ضرب میخ در نبود السلام یا اهلبیت خواندم بیت فاطمه اهلبیت من مگر صدیقه ی اطهر نبود فاطمه ام الائمه او شفیعه در جزاست پاره تن جسم وجان من مگردخترنبود ظاهراً از امت من بوده اید و باطناً هیچ دشمن ازشما درحق من برتر نبود دست حیدربارسن بستیدازبخل وعناد اجر و مزد ابن عمم ساقی کوثر نبود دو امانت عترت و قران سپردم برشما حق عترت پشت در مانندگل پرپرنبود ازگلستانم گل یاسم زمن مانده به جا یاس من درپیش من مانند نیلوفرنبود اونه تنها دخترم ام ابیهای من است درمیان امتم یک تن از او برتر نبود نیلی از سیلی رخ زهرا شده پیش علی مصلحت این بودمگراوفاتح خیبرنبود دست زهرایم نشان از تازیانه ها شده بشکنددستت علی او را مگرشوهرنبود در میان شهر من عجل وفاتی گفته او دیده ی او دم به دم غیرازگلاب ترنبود (صانعی) بر فاطمه دارد امید یک نگاه غم مخوربرشیعیان زهرا مگرمادرنبود @gharibe_ashena_mobasheri313
بانویی که درصفاتش مظهر دادار بود آنکه از نور الهی قلب او سرشار بود گوهرگنجینه ی حق ،کوثر پاک رسول همسر و،هم سر و ،یارحیدر کرار بود آنکه نورش از ازل، روشنگر آفاق شد زهره ی زهرای اطهر ،مطلع انوار بود قلب خورشیدرسالت بانگاهش می تپید زانکه او، آرام جان احمد مختار بود مهبط وحی الهی ، گنج سر مستتر بلکه ازعلم لدنی جمله برخوردار بود قدراوچون لیله القدرازهمه پنهان شده قدر قدرش فوق هرادراک وهر پندار بود گرنمی شدآسیاگردان هستی دست او گردش این چرخ گردون،کی بدین هنجاربود مظهر صدق وخلوص وپاکی وعلم وعمل اسوه ی ایمان وصبرو عفت و ایثار بود علت غایی خلقت ، معنی خیر کثیر درمحیط آفرینش، نقطه ی پرگار بود بانویی بااین مقام وحرمت وقدروشرف کی سزاوارش از امت ،آن همه آزار بود آتش بیدادوفتنه، شدبه بیتی شعله ور کافتاب آیینه دار جلوه ی آن دار بود پهلویی که پیش او کشتی دین پهلوگرفت (کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود) من نمی دانم چه کرده میخ درباسینه اش درشب غسلش اثر اززخم آن مسمار، بود گفت پیغمبر:که خشم حق بود درخشم او فاطمه از آن دوغاصب، بیگمان بیزار بود آه ازآن روزی که ثانی راه را براو گرفت آنکه دشمن بارسول وعترت اطهار بود صورت چون برگ یاسش،شدگل نیلوفری نرگس چشمان آن ریحانه،دیگر تار بود درمیان خانه هم ازمرتضی رو میگرفت چون نشان ازسیلی ظالم برآن رخساربود آه ازآن ساعت،که شمع عمر اوخاموش شد این مصیبت برعلی مرتضی ،دشوار بود یکدم ازرخسارزهرا، چشم خودرا،برنداشت زانکه آن شب ای دریغا،آخرین دیدار بود سوخت قلب منتقم، ازداغ مادر، ای (زلال) بسکه این غمنامه ات جان سوزوآتشباربود @gharibe_ashena_mobasheri313
یاس پرپر را بشویم یاکه جان خویش را جای سیلی یا که جای تاول آتیش را پهلوی بشکسته شویم یاکه زخم سینه را جای ضرب تازیانه یا قلاف کینه را پوست باشدپوششی براستخوانهای تنش زان همه داغ و فراق و کینه ی اهریمنش آب را اسما بریز آهسته تر بر پیکرش زیر پیراهن بشویم من گل نیلو فرش جای آب دارم گلاب دیده بهر یاورم در میان خانه شویم ، جسم زهرا همسرم جای آب اسما تو بر گیر از گلاب دیدگان سیل خون چشم حیدروزسرشک کودکان ذکر وا اُمای طفلان طاقتم از کف ربود باب دردوغم به روی سینه ی حیدرگشود ناگهان از غسل زهرای جوانش باز ماند در تعجب گشته اسما در پی این راز ماند خورد اسما بر مدال قهرمانی دست من عاقبت پَرزدزدستم سوی جنت هست من آرزوهایش علی پیچید آخر در کفن گفت از بهر واع آئید همه طفلان من همچنان برگ خزان هریک به روی باغبان لاله های نو شکفته نغمه ها کردن زجان دست زهرا باز شد ایتام خود در بر گرفت لاله های داغدارش بانوی محشر گرفت این ندا آمد الا ای ساقی کوثر علی کودکان بردار از روی تن مادر علی هفت تن درنیمه شب برزیر آن تابوت شد در قفایش بی صدا فریاد تا لاهوت شد زینبش پیوسته می گفت نا توانی مادرم از مدینه پَر زدی ، خیلی جوانی مادرم چادر خاکی و سجاده مرا شد یادگار هر دو را بویم بگیرد تاکه جان ودل قرار ازجفا دو پیروهن شدسهم زینب لاله گون از مدینه بود و از کرب و بلای دشت خون هر دو پیراهن نشویم تا صف روز جزا همره خود می برم ، در پیش ذات کبریا ( صانعی ) اُم الائمه فاطمه روز نشور مادرت بر شیعیان خود دهد فیض حضور سیدکمال میرصانعی ۱۴۰۱/۰۹/۲۶ @gharibe_ashena_mobasheri313
این پیام دردآور چون شنفت با دلی با حسرت و بی تاب گفت: ای به تو دلگرم، آه سرد من همزبان و همدل و همدرد من هستی من جان من جانان من این قدر بازی مکن با جان من ای چراغ من مگو از خامشی ورنه پیش از خود علی را می کُشی روبهان در مکر خود با شیر نر تیغ هاشان آخته، من بی سپر ای مسیحای علی اعجاز کن مشکلِ مشکل گشا را باز کن ای کتاب عشق من، بسته مشو همچو مَردم از علی خسته مشو رفتنت، خانه خرابم میکند ماندنت چون شمع آبم میکند ای علی را سرو باغ آرزو هرچه میگویی، حلالم کن مگو نه دلم را از فراقت چاک کن نه به دست خویش اشکم پاک کن ای به دردم، چشم بیمارت طبیب مانده مضطر، بخوان «امن یجیب» باز زهرا چشم خود را باز کرد راز دیگر با علی آغاز کرد کی پسر عم هرچه گویم گوش کن آتشم را از درون خاموش کن یا علی امروز گردیده چو شام عمر زهرای تو میگردد تمام من که بستم چشم از من دل بشوی شب تنم را زیر پیراهن بشوی شب مرا تشییع کن تا آن دو تن یک قدم نایند بر تشییع من گر به تشییع من آید قاتلم داغ محسن تازه گردد در دلم در دل شب دور از چشم همه کن نهان درخاک جسم فاطمه تا نشان ماند به جا از غربتم بی نشان باید بماند تربتم چون به دست خویش بارنج و تعب پیکرم را دفن کردی نیمه شب در کنار قبر پنهانم بمان تا صدایت بشنوم قرآن بخوان گرچه رفت از دست یار و یاورت فاطمه تنهاترین همسنگرت غم مخور داری یگانه یاوری تربیت کردم برایت دختری او تو را مردانه یاری میکند مثل زهرا خانه داری میکند شب که خاموشی و جانت برلب است چاه غمهای تو قلب زینب است @gharibe_ashena_mobasheri313
شمع شام تارم ، تو بیا کنارم ، جز تو کس ندارم شد لحظه های آخر من ای شکیب زهرا ، ای غریب زهرا ، ای طبیب زهرا بیا کنار بستر من من حاجتم را از خدا می گیرم امشب علی علی می گویم و می میرم امشب جانم علی جانم علی جانم علی جان ** ای امام تنها ، ماه عالم آرا ، همه هست زهرا ببین نماز آخرم را گنهم چه بود است ، یاس تو کبود است ، آخرین سجود است ببین دو چشمان ترم را ای شام قدرم خرمن مویت علی جان در کوچه ها بودم دعا گویت علی جان جانم علی جانم علی جانم علی جان ** من و ظلم و کینه ، یار بی قرینه ، نفسم به سینه افتاده امشب به به شماره یار بی طرفدار ، با دو چشم خونبار ، باشد آخرین بار که می کنم ترا نظاره دیگر نمی خواهم عصا ای یار بی یار دیگر نمی گیرم دو دستم را به دیوار جانم علی جانم علی جانم علی جان @gharibe_ashena_mobasheri313
من خسته تر از خسته ام بار سفر را بسته ام علی بیا رو سوی من كن بیا مرا غسل و كفن كن مظلوم علی مظلوم علی جان ** شد لحظه های آخرین علی بیا سیرم ببین شمعم كه در سوز و گدازم این باشد آخرین نمازم مظلوم علی مظلوم علی جان ** با تو چه ها گویم چه ها ماندم میان كوچه ها ای قبله ام رویت علی جان بودم دعا گویت علی جان مظلوم علی مظلوم علی جان ** ای دلبر خانه نشین ای روی تو خلد برین اگر چه من تمام دردم بیا بیا دورت بگردم مظلوم علی مظلوم علی جان ** بهارم عمرم شده خزان من میروم دامن كشان پرستوی شكسته بالم رفتم علی جان كن حلالم مظلوم علی مظلوم علی جان @gharibe_ashena_mobasheri313