eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
224 ویدیو
56 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @mohammad_mobasheri313
مشاهده در ایتا
دانلود
هوای شهر نسیم پیمبری دارد چقدر عطر گلاب معطری دارد چه عاشقانه ملائک به هم خبر دادند که این پسر قدم عشق پروری دارد امیدوار به فردای بهتری شده ایم زمانه در سر خود فکر بهتری دارد نشسته اند به راهش همه پیمبرها نوشته اند که او قصد دلبری دارد خدا هم عاشق او شد شبیه حسی که پدر همیشه به فرزند آخری دارد خدا سند زده قلب مرا به نام رسول به نام عشق ، به نام خدا ، به نام رسول بزرگواری و عالیجناب یعنی تو و اوج خلقت انسان ناب یعنی تو نگین خلقت عالم که حضرت زهراست بر این عقیقِ بهشتی رکاب یعنی تو خدا نخواست خودش را نشانمان بدهد وگرنه نور خدا بین قاب یعنی تو خدا رسانده تورا تا به داد ما برسی دمِ خدا ، نفس مستجاب یعنی تو همینکه دور و برت سایه نیست پس قطعا تو نور باطنی و آفتاب یعنی تو تو نور باطنی و سایه هم نمیخواهی پیمبری، قسم و آیه هم نمیخواهی اویس وار نشستم به شوق آمدنت میان سینه قَرَن‌ را نموده ام وطنت برای دست گرفتن ز امتت کافیست نخی ز تار عبایت ، نخی ز پیرهنت بیا برای همه دلبرانه حرف بزن که شهد عشق چکیده ست از دل سخنت تو آیه آیه عسل را به کام ما دادی به غیر عشق نمیریزد از لب و دهنت شبیه شیشه ی عطری که زیر باران است گلاب ناب چکیده ست از بهار تنت میان عرش عجب رفت و آمدی داری چقدر عطر گلاب محمدی داری نگاه مهر تو انسان نمود انسان را چه عاشقانه مسلمان نمود سلمان را اسیر ظلمت شب بوده ایم تا اینکه میان چشم تو دیدیم نور قرآن را چقدر رحمت محض است ربناهایت میان دست تو دیدیم راه باران را نگیر از همه ی عاشقان خود دل را بخواه از همه ی عاشقان خود جان را میان اشک و تحیّر چگونه شکر کنیم طلوع نور تو این نعمت فراوان را جهانِ قبل رسول خدا امیر نداشت نگاه سبز کسی اینهمه اسیر نداشت به عرش میروی از جبرئیل بالاتر به آسمان بروی تا شوی شکوفاتر کلاه از سر هر چه ملائکه افتاد و چشم ها همه در لحظه ی تماشا تر هر آنکه رنگ محبت گرفت دریا شد هر آنکه رنگ محمد (ص) گرفت دریاتر زمان آن شده دست از ترنج بردارند برای آنکه ندیدند از تو زیباتر بیا برای همه جان تازه ای بفرست نشان بده که تویی از همه مسیحا تر تو آمدی برسانی به تشنه آب حیات نثار مقدم خیرت چهارده صلوات 🔹 🔹 @gharibe_ashena_mobasheri313
امروز نوشتند کبوتر شدنم را پروازکنان راهى دلبر شدنم را چشمان من از شوق، مهیاى شراب است مدیون توأم لذت ساغر شدنم را آنقدر نرفتم ز در خانه گرفتم تا روز ابد سائل این در شدنم را گفتند برو نوکر صاحب‌کرمى باش دادم به شما نامه‌ى قنبر شدنم را یک‌عمر به دور سر تو گرد طوافم امضا بزن از اهل جهان سر شدنم را باید که بگوش همه حالا برسانم فوراً خبر مست پیمبر شدنم را خوب است بدانید به دربار رسیدم تا پشت در احمد مختار رسیدم روزى که تو از راه رسیدى دل ما ریخت خیر قدمت وِلوله در أرض و سما ریخت کفار هم از بودن تو بهره گرفتند باران کرامات تو آقا همه‌جا ریخت مکه ز نفس‌هاى تو توحید سرا شد از بس‌که به هر جا گذرت عطر خدا ریخت دیدند به ایوان مدائن ترک افتاد از هیبت سبحانى تو بت‌کده‌ها ریخت پیچید در عالم خبر آمدن تو تا صبح در خانه‌ى تو خیل گدا ریخت گر اهل مناجات شدیم علتش این بود الطاف تو در کاسه‌ى ما شوق دعا ریخت با امر شما ساعت خورشید عوض شد حتى جهت حرکت خورشید عوض شد تا هست خدا نام تو برجاست یقیناً بر دامن تو دست گداهاست یقیناً در کشور ما اسم تو در صدر اسامى است چون نام محمد شرف ماست یقیناً یک عمر پناه غم تو چادر زهراست پس دختر تو ام ابیهاست یقیناً فهمیده‌ام از بوسه‌ى هر روزه به دستش آرامش تو حضرت زهراست یقیناً وقتى همه‌جا ورد زبان تو على بود یعنى که وصى، حضرت مولاست یقیناً هربار که در جنگ به کار تو گره خورد شمشیر على حل معماست یقیناً با تیغ کج آورده به حیرت همگان را خم کرده قد و قامت شمشاد قدان را ما تا به ابد دست به دامان شماییم خاریم ولى جزو گلستان شماییم خشکیم، کویریم ولى شکرگزاریم صد شکر که لب‌تشنه‌ى باران شماییم از رى به امیدى در این خانه رسیدیم راهى بده آقا همه مهمان شماییم اى کاش که ما را به غلامى بپذیرد تا فخر کنیم اینکه غلامان شماییم ما شیعه شدیم از کرم حضرت صادق مؤمن به تعالیم و مسلمان شماییم ارث از تو گرفتیم که بى‌تاب حسینیم دل‌سوخته‌ى دیده‌ى گریان شماییم از یُمن روایات شما روضه‌نشینیم در بَندِ حسینیم و گرفتار ترینیم 🔹 🔹 @gharibe_ashena_mobasheri313
دیوانه ی نگاه توام یامحمدا گرد و غبار راه توام یامحمدا مشتاق روی ماه توام یامحمدا عمریست در پناه توام یامحمدا دستی اگر بروی سرم می‌شود بکش دستی دگر به چشمِ ترم می‌شود بکش خوش آمدی تو ای سرو سامان عصرها با مقدمت بخاک بیافتند قصرها مستضعفین به یُمنِ تو بینند نصرها مستکبران روند بدامانِ حصرها با مقدم تو بر دل ما غم نمانده است جایی برای غصه بعالم نمانده است نقش ترا خدا چو در این دیده قاب کرد ما را برای فخرِ بشر انتخاب کرد خورشید را ز نور رخَت آفتاب کرد نام تو در تمام جهان انقلاب کرد "عبدالمطلب" آمد و قنداقه اَت بدست فرمود: این نشان الهی "محمد" است قنداقه ی مبارک تو در شهود بود از آسمانِ مکه ملَک در فرود بود هر کس که دید روی ترا در سجود بود تنها به بغض و کینه قلوبِ یهود بود امت، امامِ رحمتِ خود را که خوب دید قومِ عنود هستیِ خود، در غروب دید تو آمدی و مَه سرِ جایش خجل نشست نام ترا که گفت خدایت، به دل نشست تخت شهنشهان ز طلوعت به گِل نشست آتشکده ز نور رخَت منفعل نشست تو آمدی که جلوه دهی اقتدار را آن سیزده ستاره ی دنباله دار را وقتی علی به گِردِ تو در اقتدار شد زهرا ز عطر و بوی تو کوثر مدار شد آری حسن به یُمنِ شما سفره دار شد پس تا ابد حسین، ترا اعتبار شد بعد از حسین، داده خدا لطفِ تام را از صُلبِ تو رسانده به او نُه امام را تو مقتدای صادق آل عبا شدی تو رهنمای مکتبِ شیعه بما شدی تو ابتدای دانش و علمِ خدا شدی تو انتهای جاده ی قالوا بلا شدی ما نورِ فقهِ جعفری از تو گرفته ایم آیاتِ راهِ رهبری از تو گرفته ایم شکرِ خدا که یکّه و تنها نیامدی بی نسل و بی دوام بدنیا نیامدی بی انتصابِ یوسف زهرا نیامدی بی نعمتِ شفاعتِ عقبا نیامدی یعنی خدا ز نسلِ تو منّت نهاده است تا آخرِ جهان بتو برنامه داده است تو آمدی و دینِ خدا با تو آمده هم مصحفِ مبینِ خدا با تو آمده هم ختمِ مرسلینِ خدا با تو آمده سلطانِ مومنینِ خدا با تو آمده وقتی علی امینِ خدا تا قیامت است یعنی که جانشینِ خدا تا قیامت است تو آمدی به اصلِ عدالت عمل کنی یعنی به آیه های رسالت عمل کنی فطرت نشان دهی، به اصالت عمل کنی بر ذاتِ عقل، ضدِ جهالت عمل کنی تو آمدی بشر به هدایت قدم زند یعنی که در صراطِ ولایت قدم زند هر چند امت تو غدیری نمانده اند بر محورِ امام پذیری نمانده اند تا انتها میانِ مسیری نمانده اند جز اندکی، بپای امیری نمانده اند اما قلیل، چون غلبه بر کثیر داشت همواره راه پاکِ تو اهلِ غدیر داشت دست از حمایتِ تو که امت نمی‌کشد این دست را ز دست ولایت نمی‌کشد بر موهِنانِ پَست که منّت نمی‌کشد این انتقام را به قیامت نمی‌کشد کوته کنیم، دستِ خیانت کنندگان ای ننگ بر تمام اهانت کنندگان فرموده ای: یهود و نصارا رفیق نیست هر مدعی که یار و رفیقِ شفیق نیست قرآن کتاب و مصحفِ عهدِ عتیق نیست آیاتِ آن، بجز کلماتی دقیق نیست باید ز دشمنانِ خدا ناامید بود باید هماره پیروِ راهِ شهید بود ما حمزه های دین "محمد" شویم باز پس همصدای یاری احمد شویم باز بر روی خصم، سیلیِ بی حد شویم باز با "بولهب" چو آیه ی سرمد شویم باز "تَبَّت یدی اَبی لَهَب" آیات سرمد است یعنی خودِ خداست که یار "محمد" است آن طایفه که مَردمِ قعر جهنمند تا روز حشر هیزم قعر جهنمند آن غاصبین سه چارمِ قعر جهنمند آتشفشانِ گندم قعر جهنمند شد انتقام از قَتَله، آرزوی ما "یا منتقم" بیا و بخر آبروی ما 🔹 🔹 @gharibe_ashena_mobasheri313
چهارده نذر نام بلندش بر شب قدسی آسمان محمد بر نفس گرم آستان محمد بر شکن زلف دلستان محمد بر دل عشاق بی نشان محمد یا که قسم بر خودش به جان محمد نام علی هست در اذانِ محمد آمده با جلوه تمامی اسماء آمده صاحب مقام سوره‌ی اسراء کعبه موسی شده است قبله‌ی ترسا ریخته قبل تشرفش به مصلی کنگره‌های بلند سنگی کسرا آی زمین آمده زمان محمد نور ازل ، عقل کل و صادر اول اوست کتاب مبین ، ظهور مفصل بر همه‌ی انبیاست مَرجع و مُرسل بر همه ماسواست اقدم و افضل تا به ابد بین خلق اعلم و اعقل هست جهان  نقطه‌ی جهان محمد شمس برآورده است در شب بطحا دامن مادربزرگِ حضرت زهرا مادر او آمنه است ، خم شده اما بوسه زند تا به دست اُمِ‌ابیها این نفَس فا‌طمه است  و قبله‌ی مولا ای به فدای دو جاودان  محمد جلوه حق با خودش که مشتبه آمد حضرت خورشید مکه شامگه آمد زلف به غارت گشود با سپه آمد شام غم و جهل رفت و مِهر و مه آمد نور یکی بود و جلوه‌ی چهارده آمد چهارده آینه آمد از کران محمد دست به دامان توست اینهمه دستان هست غبارت به چشم باده پرستان حیف که خاکِ تو هست مامن پَستان کاش دعایی کنی به حرمت مستان تاکه شود این عربستان حسنستان ناب ببینیم تا نشان محمد ای جلواتت همه جمال حسینت ارث تو شد هیبت و جلال حسینت خورده گره حال تو به حال حسینت خون دل عاشقان حلال حسینت نیست در این سر بجز خیال حسینت   جان به فدای حسین جانِ محمد نور خدا را ببین به رغم منافق پُر شده عالم از این شمیم شقایق گفت فقط جعفری است مذهب عاشق می‌شکفد شیعه از صراحت صادق هست علی بر لبت تمام دقائق کوری چشمانِ دشمنان محمد ناله‌ی من تا انا  سائلکم شد بارِ گناهم کنار لطف تو گم شد قمست ما کاظمین و مشهد و قم شد مستی ما شد فزون نوبت خُم شد این صلوات و سلام چهاردهم شد باد مبارک به  خاندان محمد 🔹 🔹 @gharibe_ashena_mobasheri313
زمان از لحظه‌ی آغاز او چیزی نمی‌داند زمین از کهکشان راز او چیزی نمی‌داند مَلَک از وسعت پرواز او چیزی نمی‌داند بشر از قدرت اعجاز او چیزی نمی‌داند کسی از عقل، از توصیف، از ادراک بالاتر کسی که خاک پایش هست از افلاک بالاتر کسی که نام او را آسمان دارد به سربندش که در قرآن حبیب خویش می‌خواند خداوندش نخواهد دید دنیا تا ابد مردی همانندش دل از یاران که هیچ، از دشمنان دل برده لبخندش جهان دارد هنوز از این تبسّم پند می‌گیرد جهان را عاقبت روزی همین لبخند می‌گیرد چه معراجی که هرشب از دل سجاده‌اش دارد چه اسرار نهانی در نگاه ساده‌اش دارد چه سرو باشکوهی قامت افتاده‌اش دارد چه اعجازی که در آیات فوق‌العاده‌اش دارد که حتی مشرکان باآنکه از جان دشمنش بودند کنار کعبه هرشب محو قرآن خواندنش بودند میان قومی از جاهل‌ترین مردم اقامت داشت اگر آزار می‌دادند او را، استقامت داشت اگر تهدید می‌کردند، او صبر و شهامت داشت اگر تحقیر می‌کردند، با آن‌ها کرامت داشت غمش تنها سعادتمندی آحاد مردم بود هزاران زخم می‌خورد و دمی نفرین نمی‌فرمود شبی پرواز کرد، از آسمان‌ها رفت بالاتر از آدم‌ رد شد، از عیسی و موسی رفت بالاتر گذشت از عرش، از جبریل حتی رفت بالاتر «دُنُوّاً وَاقتِرابا...» رفت بالا، رفت بالاتر بدون پرده چندی با حبیب خود تکلم کرد دعایی کرد اگر آن‌جا، دعا در حق مردم کرد وجود نازنینش رحمةٌ لِلعالَمین است او رخش شمس‌ُالضُّحی و گیسویش حَبلُ‌المَتین است او رسول بی قرین است او، امام راستین است او خدا یا بنده؟ حیرانم! نه آن است او نه این است او کسی از عمق این راز نهان سر درنیاورده خدا در جمع خوبانش از او بهتر نیاورده میان کل عالم یک نفر با او برابر بود نه تنها مصطفی را جانشین بود و برادر بود علی جان پیمبر بود و احمد جان حیدر بود پیمبر شهر علم و مرتضی این شهر را در بود به لطف مرتضی دارد پیمبر شرح صدرش را ولی افسوس بعد از او ندانستند قدرش را از این نعمت به روز واپسین پرسیده خواهد شد چه شد بعد از پیمبر وضع دین؟ پرسیده خواهد شد به جای او چه کس شد جانشین؟ پرسیده خواهد شد چه آمد بر امیرالمومنین؟ پرسیده خواهد شد خدا یاد بشر می‌آورد آن روز فطرت را و بالا می‌برد با هم کتاب‌الله و عترت را 🔹 🔹 @gharibe_ashena_mobasheri313
همه ی حرف های من با تو آبرو، اعتبار دنیا تو نور،خورشید،بندگی،توحید همه تفسیر می شود با تو گرد پایت به شانه ی جبریل یعنی از عرش آنچه اعلی، تو جای پای تو آسمان روئید رد شدی از مسیر هر جا تو بالمان سوخت، خاک نشین شدیم نرسیدیم آخرش تا تو و به جایی نمی رسیم آقا تا نگیری تو دستمان را ... تو کاش دستی به دستمان بدهی آسمان را به ما نشان بدهی نور توحید را به ما دادی تو به دل های ما صفا دادی ما شدیم اهل صبر، اهل ولا بعد هر وعده غم، بلا دادی به غریبان جمع یکباره رزق ما را جدا جدا دادی دست ما را به فاطمه دادی دست ما را به آشنا دادی حس نابی که شاعران دارند هر چه داریم را شما دادی با علی آشنایمان کردی بعد هم منصب گدا دادی با نگاه تو انتخاب شدیم که گدای ابوتراب شدیم لطف داری شما به نوکر هم خوب و بد را خریده ای در هم مست جام شما شدیم-و بعد مست جام طهور کوثر هم رحمت آوردی و به ما گفتی رحمتی از خداست دختر هم پادشاهی که می نشینی با هر غلام و فقیر و نوکر هم در جمالت ملاحتی جاری... بود اینگونه تا به آخر هم جان ماها چه ارزشی دارد می گذاریم پای تو سر هم تو دلیل وجود ماهایی آبروی تمام دنیایی مکه را اعتبار دادی تو نعمت بی شمار دادی تو به نفس های مرده ی این شهر عطر و بوی بهار دادی تو آمدی نقل حسن یوسف را بعد عمری کنار دادی تو ابتدا بی قرارمان کردی بعد ما را قرار دادی تو و علی را نه خم، همان اول سر جایش قرار دادی تو چون علی روی شانه ات رفته شیعه را اقتدار دادی تو دین تو کامل از ولایت شد شیعه بعد از شما هدایت شد 🔹 🔹 @gharibe_ashena_mobasheri313
جبرئیلی که از او جلوه‌ی رب می‌ریزد به زمین آمده و نُقل طرب می‌ریزد دارد از نخل خبرهاش رُطب می‌ریزد خنده از لعل لب «بنت وهب» می‌ریزد آمنه ! پرچم توحید برافراشته‌ای آفرین ! دست مریزاد ! که گل کاشته‌ای پیش گهواره‌ی خورشید ، قمرها جمع‌اند ملک و حور و پری ، جن و بشرها جمع‌اند بعد تو شاید و امّا و اگرها جمع‌اند جلوی بتکده‌ها باز تبرها جمع‌اند ماه و خورشید و فلک مژده به عالم دادند لات و عزّی و هبل ، سجده‌کنان افتادند «یوسف مکّه» شدی بس که جمالت زیباست چه قدَر ای پسر آمنه ! خالت زیباست رحمت واسعه ای ، خلق و خصالت زیباست چه کسی گفته که زشت است بلالت ؟! زیباست ای که در دلبری از ما ید طولی داری «آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری» هدف خلقتی و «خواجه‌ی لولاک» شدی «انّما» خواندی و از رجس و بدی پاک شدی یکی یک دانه‌ی حق ، محور افلاک شدی در جنان صاحب یک باغ پر از تاک شدی ما که از باده‌ی پیغمبری‌ات مدهوشیم فقط از جام تولای تو مِی می‌نوشیم تا تو هستی به دل هیچ کسی غم نرسد از کرمخانه‌ی تو هیچ زمان کم نرسد به مقام تو که درک بنی آدم نرسد پر جبریل به گرد قدمت هم نرسد شب معراج ، تو از عرش فراتر رفتی به ملاقات علی ـ ساقی کوثر ـ رفتی آمدی امر نمایی که امیر است علی ولی الله وَ مولای غدیر است علی اوج فتنه بشود باز بصیر است علی صاحب تیغ دو دم ، شیر دلیر است علی چه بلایی به سر اهل هنر آورده ذوالفقارش که دمار از همه در آورده «اوّل ما خلق الله» فقط نور تو بود حامل وحی خدا خادم و مأمور تو بود یکی از معجزه ها سبحه ی انگور تو بود دوستی علی و فاطمه منشور تو بود ما گرفتار تو و دختر و داماد توایم تا قیامت همگی نوکر اولاد توایم پشت تو فاطمه و حضرت حیدر ماندند اهل نجران ، همه در کار شما در ماندند نسل تو سبز و حسودان تو ابتر ماندند نوه‌هایت همگی سیّد و سرور ماندند ای پیمبر چه نیازی به پسرها داری ؟ صاحب کوثری و حضرت زهرا داری ای عبای نبوَی ! پنج تنت را عشق است ای اولوالعزم ! علی ـ بت شکنت ـ را عشق است یاس خوشبو و حسین و حسنت را عشق است می نویسم که اویس قرنت را عشق است بُرده هوش از سر ما عطر اویس قرنی حرف من حرف اویس است : تو در قلب منی زندگی تو که انواع بلاها را داشت با وجودی که ابوجهل سر دعوا داشت خم به ابروت نیامد ، لب تو نجوا داشت صبرت ایّوب نبی را به تعجّب وا داشت بُت پرستی که برای تو رجز می‌خواند به خدا مال زدن نیست خودش می‌داند ای که در شدّت غم «چهره‌ی بازی» داری چون مسیحا چه دم روح‌نوازی داری تا که چون شیر خدا شیر حجازی داری به فلانی و فلانی چه نیازی داری؟! کوری چشم حسودان زمین خورده و پست افتخار تو همین بس که کلامت وحی است عشق تو عاشق بی‌تاب عمل می‌آرد قمر روی تو مهتاب عمل می‌آرد خم ابروی تو محراب عمل می‌آرد خاک پای تو زر ناب عمل می‌آرد همه‌ی عشق من این است مسلمان توام عجمی زاده و همشهری سلمان توام @gharibe_ashena_mobasheri313
شهدِ عشقت از ازل در کام دلها ریخته این محبت را به دلها حق تعالی ریخته آتشِ آتشکده خاموش گشت و در عوض آتشِ عشق تو در دلها سراپا ریخته بر ندارم سر اگر از سجدهء شکرش رواست کاین محبت را خدا در سینۀ ما ریخته زیرِ گامت وقتِ میلادت زمین لرزید سخت پس نبوده بی سبب گر طاقِ کسری ریخته نیست بی علت که ما اینگونه از خود بیخودیم دستِ حق در جامِ ما شُربِ طهورا ریخته اول خلقت خدا هنگام خلقِ روی تو نقش رویت را به عشق روی زهرا ریخته دورهء ظلمت سر آمد شد جمالت جلوه گر مکه از فیض وجودِ پاکِ تو شد مفتخر وعدهء ادیان تحقق یافت و موعود شد سرزمین مکه هم بی تابِ این مولود شد انتظار حق تعالی هم به پایانش رسید بین مخلوق خدا تقدیر ، آنچه بود شد مثل خورشیدی دلِ ارض و سما را گرم کرد دلبری آمد که محبوب دلِ معبود شد نور رویش خانه های ظلم را تاریک کرد خانۀ سفیانیان یوم الابد نابود شد دورهء ظلمت سر آمد تیرگی از یاد رفت حرکت دنیا به سمتِ روشنی مشهود شد دامن بنت وهب شد چشمۀ فیض خدا دشمن فرزند او مغضوب شد مطرود شد آمده تا که شود انگار ختم المرسلین جان دو عالم فدای رحمت للعالمین مکه از روز ازل در بیعت پیغمبر است فاطمه میراث دارِ این زمین تا آخر است مکه هم مثل مدینه خانۀ زهرای ماست کعبه خود مشغول گردیدن به دور مادر است می زند عالم همه فریاد که حق با علیست هر که این فریاد را نشنیده تا حالا کر است شک نکن این آرزو آخر محقق می شود حقِّ کعبه یک اذانِ کامل و روشنگر است می رسد روزی که آوایِ موءذن زاده ها می رسد آنجا به گوش از روز هم روشن تر است بعد از آن بر منبرِ کعبه اذان شیعیان اولش الله اکبر آخرش یا حیدر است ملک پیغمبر به دست شیعه افتد زودِ زود یک نفس باقیست تا نابودیِ آل سعود 🔹 🔹 @gharibe_ashena_mobasheri313