eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.7هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
230 ویدیو
65 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @gharibe_ashena_mobasheri
مشاهده در ایتا
دانلود
ای بهترین بهانه برای نگاه من آه اِی ستاره ی دلم ای مهر و ماه من قلبم که می تپد به هوایت ، گواه من تنها تویی سرود لب و دل به خواه من یعنی اگر نبود وجودت نبوده ام نذر وجود تو دل خود را نموده ام تو جلوه گاه حق به تمام خلایقی تو بر نگاه خالق خود خوب لایقی تو عهده دار و واسطه ی فیض رازقی تو چشمه و طلیعه ای از صبح صادقی یعنی علی و فاطمه را جلوه گر تویی نسل حسن حسین همه را جلوه گر تویی بابت حسینی است، و مامت ز مجتبی اسمت حسینی است ، و نامت ز مجتبی خُلقت حسینی است ، و مرامت ز مجتبی شورت حسینی است ، و کلامت ز مجتبی ای وارث حسنین دو عالم فدای تو عالم اسیر این همه حسن و ثنای تو دو فاطمه به مقدم تو بوسه ها زدند دو فاطمه به شوق تو از دل نوا زدند دو فاطمه به نام خوش تو را صدا زدند دو فاطمه به عشق تو ما را صلا زدند یک سوی مادر است و جده ی سادات یک طرف باب شریف تو به مناجات یک طرف هم آرزوی دیده ی خیر البشر تویی هم مرز جاودانه ی هر خیر و شر تویی هم مقتدای جمله ی اهل نظر تویی هم ابتدا و آخر اهل هنر تویی بی یاد تو سرود لبان را چه حاصل است بی مهر تو دل و جان را چه حاصل است پای عقول ما سر کویت نمی رسد درک بشر به سِرِّ مگویت نمی رسد تیر نظر به منظر رویت نمی رسد دست کسی به جام سبویت نمی رسد احیا کنی تمام جهان را به یک کلام بر جمع انبیا به خدا که تویی امام جابر سفیر حضرت احمد به سوی توست گل بوسه های لعل محمد به سوی توست فیض وجود حضرت ایزد به سوی توست چشم نگاه عالم سرمد به سوی توست تو جانب خدایی و ما جانب توایم از هستی تمام جهان طالب توایم دعوتید به کانال ⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313
ای بهترین بهانه برای نگاه من آه اِی ستاره ی دلم ای مهر و ماه من قلبم که می تپد به هوایت ، گواه من تنها تویی سرود لب و دل به خواه من یعنی اگر نبود وجودت نبوده ام نذر وجود تو دل خود را نموده ام تو جلوه گاه حق به تمام خلایقی تو بر نگاه خالق خود خوب لایقی تو عهده دار و واسطه ی فیض رازقی تو چشمه و طلیعه ای از صبح صادقی یعنی علی و فاطمه را جلوه گر تویی نسل حسن حسین همه را جلوه گر تویی بابت حسینی است، و مامت ز مجتبی اسمت حسینی است ، و نامت ز مجتبی خُلقت حسینی است ، و مرامت ز مجتبی شورت حسینی است ، و کلامت ز مجتبی ای وارث حسنین دو عالم فدای تو عالم اسیر این همه حسن و ثنای تو دو فاطمه به مقدم تو بوسه ها زدند دو فاطمه به شوق تو از دل نوا زدند دو فاطمه به نام خوش تو را صدا زدند دو فاطمه به عشق تو ما را صلا زدند یک سوی مادر است و جده ی سادات یک طرف باب شریف تو به مناجات یک طرف هم آرزوی دیده ی خیر البشر تویی هم مرز جاودانه ی هر خیر و شر تویی هم مقتدای جمله ی اهل نظر تویی هم ابتدا و آخر اهل هنر تویی بی یاد تو سرود لبان را چه حاصل است بی مهر تو دل و جان را چه حاصل است پای عقول ما سر کویت نمی رسد درک بشر به سِرِّ مگویت نمی رسد تیر نظر به منظر رویت نمی رسد دست کسی به جام سبویت نمی رسد احیا کنی تمام جهان را به یک کلام بر جمع انبیا به خدا که تویی امام جابر سفیر حضرت احمد به سوی توست گل بوسه های لعل محمد به سوی توست فیض وجود حضرت ایزد به سوی توست چشم نگاه عالم سرمد به سوی توست تو جانب خدایی و ما جانب توایم از هستی تمام جهان طالب توایم دعوتید به کانال ⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313
"اشک" از "دیده" سر درآورده چشم من شعر تر درآورده از مضامین پدر درآورده یا کریمی که پر درآورده می پرد تا حریم پاک نجف خُمّ ما و شراب تاک نجف چشم افتاد تا به قامت تو سجده کردیم ما به هیبت تو به خلایق برای طاعت تو تا که ابلاغ شد ولایت تو همه روز ازل بلی گفتند صد و ده مرتبه علی گفتند آفریده است زلف تو شب را ماه رویَت هزار کوکب را چشم مستت خُمِ لبالب را می گزیدند حوریان لب را_ _از رُخت تا خدا نقاب گرفت کهکشان رنگ آفتاب گرفت عکس تو در میان قاب افتاد با طلوعِ تو آفتاب افتاد تا که از چشم تو شراب افتاد دهن جنِّ و انس آب افتاد ای خداوند باده...، خلق شدی چِقَدَر فوق‌العاده خلق شدی تا خدا خیره شد به چشمانش گفت: هفت آسمان به قربانش دست حیدر سُپرد سُکّانش خِلقَت آغاز شد به فرمانش پس عوالم در اختیار علی ست خَلقِ باقیِ "خلق" کار علی ست ما همه سائل تو خلق شدیم ما برای دل تو خلق شدیم ضربدر حاصل تو خلق شدیم از اضافه گلِ تو خلق شدیم قطره ایم و شکوه دریایی بانی خلقت گداهایی نذر شمع تو پر تراشیدیم سوختیم و جگر تراشیدیم این چُنین ما اگر تراشیدیم بَهر طوف تو "سر" تراشیدیم کعبه را در طوافِ خوددیدی تا عبایی سیاه پوشیدی نَفَسَت روح داده ایمان را نور بخشیده نصِّ قرآن را کعبه تا دید فَخرِ انسان را پای تو چاک زد گریبان را ای مُقرب ترین نشانه ی حق سینه چاکِ شماست خانه ی حق تا در آفاق بحث هست تو شد جبرئیلی نخورده مست تو شد بال او منبر اَلَستِ تو شد دست پرودگار دست تو شد شب معراج مصطفی می دید دست هایی که سیب می بخشید تو درخشان‌شهابِ نیمه شبی آینه دار جلوه های رَبی به خداوند، تک یل عربی زرهِ لَیْلَةُ المَبیت نبی_ _مرگ در پیش پات می لرزَد اجل از هیبت تو می ترسد یالِ دُلدُل در اختیار علی‌ست جنگ ها عرصه ی شکار علی‌ست معرکه ها در انحصار علی‌ست سِیفُ الاِسلام ذوالفقار علی‌ست سِیل خشمش شکست سدها را بر زمین کوفت عَبدَوَدها را دست تو بذر عشق می کارد از نگاه تو فضل می بارد تن این منکرین که می خارد... چه کسی خطبه، بی الف دارد! شرزه شیرِ کلام رامِ علی آیه های خدا...، کلام علی دام بگذار، ما کبوترتان یک به یک می شویم پرپرتان درک آدم کجا و محضرتان "ردِّ شَمس" است کار قنبرتان این کرامات کسر شأن شماست بس که حدِّ مقامتان بالاست خنده ی سبز تو صنوبرساز بامِ پلک ترت کبوترساز نمک سفره ی تو قنبرساز خاک نعلِین تو ابوذر ساز بوسه زد عرش بر قدم هایت روی دوش نبی‌ست جاپایت کاش پائیز را بهار کند دل ما را به غم دچار کند تا از این دردها فرار کند صید آزُرده را شکار کند ماهی برکه رستگار شود تا به قُلّاب تو سوار شود ابرِ شب‌گریه ام که می بارم بَرده ی پاپتیِ بازارم میثمی از تبار تمّارم سالیانیست تشنه ی دارَم عطش وصلِ عشق را کم کن نخلِ دار مرا فراهم کن ای که از دیگران سری مولا با خداوند می پری مولا تو که ا‌ین‌قَدر دلبری مولا بار بُنجل نمی خری مولا؟! کاش من هم مقیم تان بودم کُنج حُجره گلیم تان بودم ذرّه ای با گدا تَساهُل کن چند سالی مرا تَحَمل کن خرج من را خودت تَقَبُّل کن در رکوع ات به من تَفضُّل کن من به جز نوکری نمی خواهم از تو انگشتری نمی خواهم سر که دادیم سر سپرده شدیم سرِ بازار کشته‌مُرده شدیم زیر پای نگار بُرده شدیم پا که خوردیم و سالخورده شدیم پیر عشقت شهید می گردد نوکری رو سفید می گردد دور آخر به ما جواب بده دست ما هم کمی شراب بده دلِ ما را نکن کباب...، بده مُهر ما را، ابوتراب، بده دائماً مَست، مِی به کف باشد مُهر اگر تربتش نجف باشد کاش ما را به حق شاه نجف بنویسند در پناه نجف شاهراهِ خداست راهِ نجف کعبه ی ماست بارِگاه نجف زائرانی که محوِ ایوانند سمت حیدر نماز می خوانند ذکر تسبیحِ اولیا حیدر ساحل امن انبیا حیدر به خدا می رسیم با حیدر یک علی راه مانده تا حیدر امتحان جز ولی‌شناسی نیست غیر "زهرا" علی شناسی نیست علّت خلق ماسوا زهرا بانی خنده ی خدا زهرا "بَضْعَةٌ مِنِّ" مصطفی زهرا روح ایمان مرتضی زهرا گوهر عاشقی تبلور کرد حیدر از فاطمه تشکر کرد جسد عشق جان گرفت امروز لال بود و زبان گرفت امروز زانوانش توان گرفت امروز خانه تا بوی نان گرفت امروز یا علی!خانه ی تو شکل گرفت تاج شاهانه ی تو شکل گرفت یاس تا روی آینه "ها" کرد عشق تصویر تازه پیدا کرد حیدر از فاطمه تقاضا کرد تا کمی بندگی تماشا کرد غرق در ذات اقدس رب بود او ز نور خدا لباب بود سنگ تا فرصت محک برداشت روحِ آئینه ای ترک برداشت زخم ناسور دل نمک برداشت غاصبی لقمه ی فدک برداشت کوچه ی تنگ تنگ تر شده بود و دلی سنگ سنگ تر شده بود دست سنگین که از سری رد شد درد سیلیِ سخت بی حد شد آهِ پروردگار مُمتَد شد پسرش دید صحنه را...، بد شد گوئیا پنج تن زمین خوردند پیش چشم حسن زمین خوردند...
🔹السّلامُ عَلیكَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍلإِْﻣَﺎمُ ﺍلعاَﺑِﺪُ🔹 السّلامُ ﻋَﻠَﻴﻚَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍلإِْﻣَﺎمُ ﺍﻟﺴَّﻴِّﺪُ ﺍﻟﺮَّﺷِﻴﺪُ السلام ای باب حاجات السلام رهبر ارض و سماوات السلام با خدا داری ملاقات السلام مظهر شور و مناجات السلام السلام ای آسمان هفتمین ای ولای تو همه معنای دین گردد از نام دل آرایت فزون دفتر السابقون السابقون حک شده با خطی از عشق و جنون روی هر دل که شود دریای خون کار تو لحظه به لحظه صبر بود دیده ات از شوق حق چون ابر بود بر لبت ذکر خدا را خوانده ای هر زمان خشمت فرو بنشانده ای نور حق را بر جهان تابانده ای اشک از چشمان خود افشانده ای نیمه شب ها در مناجات و نماز بوده ای با یار در راز و نیاز گفته ای رمز نجات عشق را داده ای آب حیات عشق را کن نصیب ما برات عشق را خوانده ای هر دم صلات عشق را فرصتی بهر مناجات از خدا خواستی با سوز دل ای دلربا شد روا از جانب حق خواهشت کنج زندان شد شب آرامشت بر همه تابید نور تابشت خصم درمانده ز هر فرمایشت شد سیه چال از ستم جایگه ات روشن از نور فروغ چون مه ات تا فزون گردید زندان ماندنت آه شد آوای قرآن خواندنت رنگ آلاله تنِ چون گلشنت شد غل و زنجیر تسبیح تنت حلقه هایش گریه بر زخمت نمود مرهمت زخم زبان خصم بود تازیانه کمترین آزار بود داغ قلبت غصه ی دلدار بود او که ذکرش با در و دیوار بود کنج زندان وعده گاه یار بود آمد و همراه آن قامت کمان پر کشیدی تا حریم آسمان پیکرت بر پاره ای تخته ز در یادت آمد از حسین خون جگر از کفن شد بهترین سهمت اگر کربلا جز بوریا بوده مگر روز اندوه تو ای نور دو عین تازه گشته داغ جد تو حسین به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
ناقه ی دل میان گل ها نشست رشته ی تدبیر ز دستم گسست که بنده ی نفسم و شیطان پرست مرغ دل و جزیره ای دور دست منتظرم یار بیاید ز راه لحظه ی دیدار بیاید ز راه مانده دلم میانه ی نا کجا جزیره ی گناه و جرم و خطا چگونه من بال زنم در هوا بال و پرم سوخته اِی دلربا دیده به راهم که رسد حبیبم دوای درد دل من ، طبیبم مرا تأملی اگر دست داد رفت اگر یاد خدایم ز یاد دگر مرا از او جدایی مباد که هجر او شرر به جانم نهاد به انتظار رحمت داورم شفا دهد دوباره بال و پرم حضرت جبرئیل کجا می روی ؟ به محضر قرب خدا می روی؟ چنین ز نزد مبتلا می روی ؟ حاجت من نشد روا می روی؟ بمان بمان که همرهت خبر هاست از خبر خوشت چنان اثر هاست به جانب یار سفر می کنی ؟ چرا ز من زود گذر می کنی ؟ به سائلان چنین خبر می کنی ؟ سوخته پر را چه شرر می کنی ؟ بمان و از حبیب دل ها بگو بمان و از دم مسیحا بگو بال و پر سوخته خواهد شفا از پَر قنداقه ی عشق خدا بیار بر سرم هر آن چه اما مرا مکن تو از حسینم جدا مرا به گهواره ی او ببندید خوشا دگر یار ، مرا پسندید هر که دلش خراب صهبای اوست بال و پری می رسد از سوی دوست این سخنم همیشه بغض گلویت کرببلا فقط مرا آرزوست بال و پری بده برای پرواز تا که روم به کربلای تو باز کرببلا بهشت ، نه رحمتی است مقصد فَادخُلی ، فی جنّتی است کرببلا ، را به جنان منتی است هر که رود بهشت در حسرتی است حسرت کربلا به اهل بهشت هست یقین ، که این چنین حق نوشت بهشتِ بی حسین بی معنی است روشنی دو عین بی معنی است وجود مشرقین بی معنی است تمام عالمین بی معنی است مگر نفرمود شه عالمین حسین ، منی و اَنَا من حسین خدا به مصطفی ز لولاک گفت نبی چنان و ما عَرَفناک گفت عرش و سما به محضر خاک گفت چنین سخن ، هر ملک پاک گفت حسین منظور همه خلقت است به آفرینش خدا رحمت است حسین شیدایی آفرینش حسین شور همه اهل بینش حسین بُهت همه اهل دانش حسین آرزوی اهل خواهش حسین بهترین ترانه ی لب حسین نغمه ی لبان زینب حسین نعره ی تمام ذرات حسین جنبش تمام اصوات حسین از خدا فروغ و مرآت حسین عقلِ همه را کند مات حسین برترین سرود هستی حسین ای همه وجود هستی حسین آرزوی آسمان ها حسین مهربان مهربان ها حسین مقتدای روح و جان ها حسین بر فراز بی نشان ها حسین مالک تمام دل ها حسین از ازل امام دل ها حسین ، اشک دیده های مومن حسین ، ذکر او شفای مومن حسین ، نغمه و نوای مومن حسین ، شور کربلای مومن حسین آرامش قلب زهرا حسین اشک دیدگان طاها در شب میلاد چرا گریه کرد خدا تو را داد چرا گریه کرد به آه و فریاد چرا گریه کرد ز جور و بیداد چرا گریه کرد گفت مرا چه کار با تو یزید چرا سر از حسین من برید به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
ما منتظر به بارش باران نشسته ایم در انتظار دیدن مهمان نشسته ایم ما بی قرار غربت و هجران نشسته ایم ما با امید دیدن جانان نشسته ایم نه آن نشستنی که سکوت است و بی بهار ما غرق شوق وصل بهاریم و روی یار آمد خبر که خوش خبری می رسد ز راه رفته شب غم و سحری می رسد ز راه بر شاخه ی زمان ثمری می رسد ز راه آن کس که رفته در سفری می رسد ز راه آن انتظار دیده و جان همه رسد دلدارِ رفته در سفر فاطمه رسد ابری که بارش است زمین کویر را روحی که جان دهد همه قلب و ضمیر را آن کس که زنده کرده ندای امیر را احیا کند هم او که مسیر غدیر را آید ز راه و گل زده بوسه به پای او پا می شود تمامی هستی برای او ای عاشقان ندای وصال آمده ز ره آیینه ای ز ذات جلال آمده ز ره زیبا شکوه و روح جمال آمده ز ره چون قامت زمان شده دال آمده ز ره او آمده که ارض و سما باصفا شود قلب تمام اهل جهان با خدا شود او آمده که خم نشود قامت کسی او آمده که غم نشود قسمت کسی او آمده فنا نشود غیرت کسی تا نشکند به ارض و سما حُرمَت کسی او آمده که نشکند از غم دل کسی خونِ جگر دگر نشود حاصل کسی باران بزن به شیشه ی چشمان تار ما تا که پُر از شکوفه شودهر بهار ما آرامشی بده به دل بی قرار ما گاهی گره گشا به نگاهی ز کار ما ما منتظر به گوشه ی چشم تو مانده ایم عمری سرود و شعر حضور تو خوانده ایم آن کس که چشم تَر زده او را صدا رسید آن کس که خون جگر زده او را صدا رسید بشکسته بال و پر زده او را صدا رسید آن کس که هر سحر زده او را صدا رسید ای آن که فاطمه زده بر تو صدا بیا آقا قسم به ناله ی مادر بیا بیا آه اِی دلیل اهل تحیّر بیا بیا برهم بزن بساط تکاثر بیا بیا شد کاسه های صبر جهان پُر بیا بیا آقا قسم به خاک سه چادر بیا بیا خاکی میان کوچه و خاکی به قتلگاه خاکی به چادری به خرابه ، به اشک و آه به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
غافل از یار شدیم و شبِ میلاد رسید در حقیقت شبِ قدر و شبِ فریاد رسید شبِ احیای عظیم است شبِ نیمه ی ماه فرصت بخشش و عفو است که چون باد رسید شبِ بیدار شدن آمده.. ای منتظران روح بازم به بدن آمده..ای منتظران غفلت از اوست که محروم ز کارش شده ایم انتظارش نکشیدیم و فقط نوڪرِ زارش شده ایم گم شده از نظرِ ما...خبری نیست که نیست وَ نماندیم به یک طُرفه دعایی و نَزارش شده ایم ما چه کردیم برایِ گل زیبایِ رسول منتظر هست فقط حضرت زهرای بتول در شبِ نیمه ی شعبان چه شود فکر کنیم؟ در شبِ مستیِ جانان چه شود فکر کنیم؟ چشم ها مثلِ کویر است ندارد تب و تاب در شبِ بارش باران چه شود فکر کنیم؟ تا به کی غفلت و بیچارگی و چُرت زدن؟ تا به کی حرف و فقط حرف و فقط دادِ سخن؟ این زمینِ دلِ ما،عاطفه را می طلبد شادی شهر..دعایِ همه را می طلبد بی حضورش نرسیدیم به این مطلبِ حق؟ جشنِ میلاد..گلِ فاطمه را می طلبد سالها جشن گرفتیم ولی غافل از او.. کار بسیار نمودیم و لیکن دل از او.. بهتر آن نیست که رجعت بشود سمتِ نگار؟ بهتر آن نیست که همّت بشود محضرِ یار؟ اندکی کاش به مولایِ زمان فکر کنیم بهتر آن نیست که دیده بشود ابرِ بهار؟ شبِ قدر است بخواهیدفقط آمدنش.. پس بخوانید پیاپی دمِ یابن الحسنش... به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
ما منتظر به بارش باران نشسته ایم در انتظار دیدن مهمان نشسته ایم ما بی قرار غربت و هجران نشسته ایم ما با امید دیدن جانان نشسته ایم نه آن نشستنی که سکوت است و بی بهار ما غرق شوق وصل بهاریم و روی یار آمد خبر که خوش خبری می رسد ز راه رفته شب غم و سحری می رسد ز راه بر شاخه ی زمان ثمری می رسد ز راه آن کس که رفته در سفری می رسد ز راه آن انتظار دیده و جان همه رسد دلدارِ رفته در سفر فاطمه رسد ابری که بارش است زمین کویر را روحی که جان دهد همه قلب و ضمیر را آن کس که زنده کرده ندای امیر را احیا کند هم او که مسیر غدیر را آید ز راه و گل زده بوسه به پای او پا می شود تمامی هستی برای او ای عاشقان ندای وصال آمده ز ره آیینه ای ز ذات جلال آمده ز ره زیبا شکوه و روح جمال آمده ز ره چون قامت زمان شده دال آمده ز ره او آمده که ارض و سما باصفا شود قلب تمام اهل جهان با خدا شود او آمده که خم نشود قامت کسی او آمده که غم نشود قسمت کسی او آمده فنا نشود غیرت کسی تا نشکند به ارض و سما حُرمَت کسی او آمده که نشکند از غم دل کسی خونِ جگر دگر نشود حاصل کسی باران بزن به شیشه ی چشمان تار ما تا که پُر از شکوفه شودهر بهار ما آرامشی بده به دل بی قرار ما گاهی گره گشا به نگاهی ز کار ما ما منتظر به گوشه ی چشم تو مانده ایم عمری سرود و شعر حضور تو خوانده ایم آن کس که چشم تَر زده او را صدا رسید آن کس که خون جگر زده او را صدا رسید بشکسته بال و پر زده او را صدا رسید آن کس که هر سحر زده او را صدا رسید ای آن که فاطمه زده بر تو صدا بیا آقا قسم به ناله ی مادر بیا بیا آه اِی دلیل اهل تحیّر بیا بیا برهم بزن بساط تکاثر بیا بیا شد کاسه های صبر جهان پُر بیا بیا آقا قسم به خاک سه چادر بیا بیا خاکی میان کوچه و خاکی به قتلگاه خاکی به چادری به خرابه ، به اشک و آه به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
❃﷽❃ _________________________ وقتی که محبــوبِ دلِ مــردی امین باشی وقتی که تنهــا یار ختــم المرسلیــن باشی با مال و جانت ، حـامی قرآن و دین باشی بیــن زنـان ، تنهـــا تو اُمُّ المومنیـــن باشی والا مقـــامی می شـــوی که خالق سبحان شخصــاً سلامت می دهـد بانوی با ایمـان! ای دست تو جود و سخاوت داده دریا را ای مهـــر تو بخشــیده نور ، آفاق دنیـا را از عشـق تو ، حق پر نموده قلب طاها را فــرش قدمهــــای تو کرده آســـمان ها را تو آمدی دنیــای احمـــد با تو زیبــا شد قلب محمـــد مَحـــرم بانوی بطـحا شد از نور ایمـــان ، قلب پاک تو منـــور شد با ذکـر هر أَشهَـد ، گل جانت معطــر شد تاج مسلمـــانی برایت فخـــر دیگــر شد دامــان تو شایســـتهٔ زهـرای اطهـــر شد شد جایگاهت در زمین و آسمان ، معلوم مــــادر بزرگ بی بدیــل  یازده معصــــوم در اوج سختیها شــدی همـــراه پیغمبر آگــاه بــودی بر مقــــام و جـــاه پیغمبر دیدی ســـعادت را فقــط در راه پیغمبر اعجــــاز دیـــدی در کتـــاب الله پیغمبر پر شد وجودت از شراب ناب عرفانی بردی مقـام اولیــــن را در مسلـــمانی در رنجـــها تو یاد دادی استـــقامت را در همســری همراه بودن را حمـایت را درس  وفــاداری، حیا ، روح نجابت را معنا نمودی واژه های عشق و عفت را با این مقامات انتخاب مصطـفا هستی فخـــر زنان و مادر خَیر النـــسا هستی دست اجل افسوس! زود آمد سراغ تو رنگ خـزان پاشیده شد بر عمـر باغ تو خاموش شد در سال غم، نور چراغ تو زخمـــی دگر زد بر پیمــبر سوز داغ تو شد سال عام الحزن ، سال سخت پیغمبر می سوخت از داغ عمو و هجــرت همسر می دید پیغمبر که یار و یاورش می رفت همسنـگری مثل خدیجه از بَـرَش می رفت با رفتنــش آه از نهـاد دختـــرش می رفت همــراه مادر جان او از پیکــرش می رفت چشمان مادر همچـــنان دنبال زهـــــرا بود چون باخبـر از غربت و احوال زهــــرا بود در لحظه های آخرش ، در فکر دختر بود در فکـــر نامردان  و فکــر آتش و در بود می دید زهرا را که مثــلِ یاسِ پر پر بود یا آن طنــابی را که بر دستان حیدر بود می رفت اما زیر لب می گفت یا زهـــرا می خواند همــراه پیمــبر ، روضهٔ در را _______________________ رقیه سعیدی(ڪیمیا) ۱۴۰۲/۱/۱۱ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر ایتا👆
علیهاالسلام 🔹مادرِ هستی🔹 ای بر تو سلام آمده از داور هستی بگذشته در آیین نبی از سر هستی دل داده و دل برده ز پیغمبر هستی زیبد که بخوانند تو را مادر هستی الحق که خدا، هستی خود را به تو داده ام الّنجبا، فاطمه، زهرا به تو داده اسلام ز اموال تو سرمایه گرفته دین در کنف عزّت تو سایه گرفته توحید ز اخلاص تو پیرایه گرفته اخلاص ز حُسن عملت پایه گرفته همّت سر تسلیم به دیوار تو سوده پیش از تو زنی لب به شهادت نگشوده تو در دل سختی به پیمبر گرویدی هر بار بلا را به سر دوش کشیدی بر یاری اسلام به هر سوی دویدی بس زخم زبان‌ها که ز کفّار شنیدی ای قامت مردان جهان خم به سجودت ای تکیه‌گه ختم رسل نخل وجودت ای مکّه ز خاک قدمت خلد مخلّد ای عصمت معبود و امید دل احمد اسلام به پا خواست و گردید مؤید از ثروت تو، تیغ علی، خُلق محمّد تا حشر خلایق که خدا را بپرستند مرهون فداکاری و ایثار تو هستند... تنها نشدی همسر و دلدار محمّد در سخت‌ترین روز شدی یار محمّد در شدت غم گشتی غمخوار محمّد پیوسته دلت بود گرفتار محمّد در پیش رویش گشت وجودت سپر سنگ باشد که کنی در ره او چهره ز خون رنگ آن‌روز که افتاد خزان در چمن تو پر زد به جنان طوطی روح از بدن تو تا بوی گل احمدی آید ز تن تو شد جامۀ پیغمبر اکرم کفن تو با مرگ تو آغاز شد ای عصمت سرمد بی‌مادری فاطمه، تنهایی احمد... برخیز که بر ختم رسل فخر زمانه خانه شده غمخانه‌ات ای بانوی خانه بر گیسوی زهرا که زند بعد تو شانه؟ بی‌تو شده از هر مژه‌اش سیل روانه بی روی تو گردون به نظر تیره چو دود است برخیز که بی‌مادری فاطمه زود است... به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
ما را برای دین خدا غیرتی بده بهر ولیّ و راه ولا همّتی بده بهر نثار هستی مان فرصتی بده تا جان دهیم بهر شما رخصتی بده ما روی دل به جانب دلبر گرفته ایم دل بر تو داده ذکر مکرّر گرفته ایم تا میل دوست بر که بیفتد چه خواهد او تا آن که یار بر که دهد ساغر و سبو تا او برآورَد ز که حاجات و آرزو تا گوشه چشم یار بیفتد کدام سو ما ظرف دل به جانب بالا گرفته ایم بر عکس یار میل تماشا گرفته ایم تا این که نقش یار بیفتد به جام ما باشد به سوی دوست نگاه مدام ما نیمه نگاه او شده رمز دوام ما تنها به ذکر اوست همیشه کلام ما ما باده ای ز حُسن رُخش از ازل زدیم مستانه تا به حشر ز شهد و عسل زدیم دلدار ما تجسم زیبایی خداست او حُسن مطلق است و به جان ها چه آشناست حُسنی که تا همیشه فروغ نگاه ماست زیبایی خدا به جمالش چه دلرباست گفته نبی چنین و قلم هم چنین نوشت او عقل محض باشد و دردانه ی بهشت وجه جمیل ، حضرت حق ، نام او ، حسن یوسف بگیرد از رخ او آبرو ، حسن زمزم کند به اشک دو چشمش وضو ، حسن خواهی شوی عزیز خدا پس بگو ، حسن ذکر حسن به صفحه ی دل ها جلا دهد بر قلب ما همیشه نشان از خدا دهد زیبایی هر آن چه گل از روی او بُوَد کعبه به شوق سجده به ابروی او بُوَد قبله که ملک به سرِ کوی او بُوَد چشم زمین و اهل سما سوی او بُوَد تو واسطه به فیض خداوند عالمی آئینه ی خدای، نمای مجسمی وقتی نشستی به درِ خانه چه ها شود محشر شود ز مردم و غوغا به پا شود چشم همه به دیدن آن مه لقا شود تا راه خلق بسته و جان رونما شود منْشین دگر کناره ی خانه بهار من دل می بری ز اهل جهان ای قرار من ما را خدا به خاطر حُسن تو آفرید نقش تو را به صفحه ی دل دلربا کشید زیباتر از تو دیده ی اهل جهان ندید یوسف کجا و روی تو ای قبله ی امید هر کس به شوق آمد و بیتی غزل سرود سوگند می خورم همه الهامی از تو بود جان را خدا چه واله و محبوس تن نوشت گل را میان حلقه ی باغ و چمن نوشت گاهی به خطّ یاس و گهی یاسمن نوشت دل را اسیر و کشته ی عشق حسن نوشت گر دل شده حسینی و مشتاق کربلاست این از کرامت حَسن و لطف مجتباست تو سبط اکبری و به وحی خدا امین قرآن بخوان که صوت تو باشد چه دل نشین با نغمه ی حجازی و آهنگ خوش طنین هستی میان حلقه ی خاتم چنان نگین بنگر که مصطفی تو را تشویق می کند جبریل خط وحی را به تو تطبیق می کند مادر برای دیدن تو ، دارد اشتیاق عالم ز دست با کرمت کرده ارتزاق چهره بپوش ، می کشی از ما بدین سیاق سازد بهشت بر سر خاک رَهَت رواق باشد رواق دیده ی ما جای پای تو ماها کجا که عاشق تو شد خدای تو نالایقیم اگر چه ولی ترک سر کنیم آلوده ایم و میکده آلوده تر کنیم رخصت بده به درب سرایت نظر کنیم یا لااقل ز کوی کریمان گذر کنیم گر برقع از رُخَت بگشایی که محشر است گویند روی دلکِشِ تو چون پیمبر است ما را همین که نام شما می بریم و بس ما سائلیم و بردن نام کریم بس پرسه زدن بر این در و در این حریم بس بر فخر ما همین که تو را نوکریم بس نیمه نگاه خود به دلم چون طبیب کن آقا زیارتی ز بقیعت نصیب کن به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
[خوشا مصالحه ] ز شرمساری از تو چشمه گِل شده است، رود هم کَرَم چقدر نزد تو خجل شده است، جود هم عدم چه ذوق می‌کند ز بودنت، وجود هم قیام بوسه می‌زند به سجده‌ات، قعود هم "فلک چه خاک بر سر است اگر حضور تو نبود مَلک چقدر احقر است اگر که نور تو نبود" اگر که سرنوشت ما تویی، خوش است سرنوشت اگر بهشت وعده‌ی خداست، پس تویی بهشت بهشت، خانه‌ی تو در مدینه بود، خشت خشت چه خوب شد چه خوب شد ، خدا تو را حسن نوشت "حسن شدی حسن شدی، حسن تمامِ خوبی است خوشا خوشا چنین امام! حسن امامِ خوبی است" اگر حسن به صلح می‌رود، خوشا مصالحه! خوشا که با عدوی خود نداشته مسامحه چقدر ظلم‌ها شده به او در این مواجهه بخوان به دین بی‌جهاد تا همیشه فاتحه "شکوه صلح مجتبی کم از قیام کربلا نبوده و نبوده این دو لحظه‌ای ز هم جدا " نبوده است لحظه‌ای جدا حسین از حسن گرفته است درس کربلا حسین از حسن ببین که می‌برد چه فیض‌ها حسین از حسن خوشا دو پهلوان مرتضی؛ حسین از حسن- "حسن‌تر است بی‌گمان، حسن حسین‌تر از او یکی جهاد او به تیغ و دیگری به گفت‌وگو" برادرش که بوده جز حسین؟ جان ما حسین امام تشنه‌لب امام مهربان ما حسین همان‌که نام او خوش است بر زبان ما: حسین جوانی و جنون ما همه جهان ما حسین "اگر حسین را در این جهان مقام سروری است حساب کن برادر بزرگ او چه محشری است!" دعا بخوان دعا! که ربنا حریص می‌شود "کرامت" آه می‌کشد، "عطا" حریص می‌شود به ببخشش‌ت غریب و آشنا حریص می‌شود میان کوچه‌ می‌روی، گدا حریص می‌شود "گدا کشیده روی دیده خاکِ مقدمِ تو را کریمی و کسی ندیده در جهان کمِ تو را" زیاد باید از تو خواست؛ کم به تو نیامده تو لطف مطلقی! به جز کرم به تو نیامده ببخش اگر که مرقد و حرم به تو نیامده قسم به تو قسم به باورم به تو! نیامده- "کسی شبیه تو! که مجتبی فقط فقط یکی است چنان که ذات اقدسِ خدا فقط فقط یکی است" نوشته‌اند مجتبی غریب و بی‌پناه بود نوشته‌اند شاه ما همیشه بی‌سپاه بود خلافت تو در زمین حدود هشت ماه بود که چند ماه اشک بود و چند ماه آه بود "ولی امامت تو در زمان ندارد انتها تویی تو رود بی‌کران، تویی تو چشمه‌ی بقا" تویی تو جان ما حسن، تویی جهان ما حسن تویی تو مصطفی حسن، تویی تو مرتضی حسن چقدر تو مدینه‌ای، چقدر کربلا حسن چه خوب شد که در جهان شدی امام ما حسن "تپش تپش پر از تو شد تمام قلب من حسن حسن حسن حسن حسن حسن حسن حسن حسن" رضا یزدانی