eitaa logo
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
460 دنبال‌کننده
35.9هزار عکس
11.6هزار ویدیو
187 فایل
ڪانال رسمے شهید مدافـع حـرم مداح سردار خلبان جانباز اهل بيت فرمانده قاسـم{مهدی}غریـب مسافر شام برگرفته از وصيت نامه باحضور همرزمان و خانواده شهيد ارتباط با خادم 👇 @khademshahidanam 2
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🌹🍃🍃🍃🌺🍃🍃🍃 به گزارش دفاع پرس از مازندران، «مهدیه رجایی فر» فرزند شهید مدافع حرم «حسن رجایی فر» که در کربلای خان طومان آسمانی شد، در زادروز تولدش متن دلنوشته ای را تقدیم پدر شهیدش کرد که در ادامه می آید : چه می دانید شهادت چیست؟ شهید و همنشین کیست مردم؟ تمام جست و جوی مان حاصلش بود شهادت اتفاقی نیست مردم سلام بابا ای تمام هستی من! ای کسی که شهادت را برایم معنا بخشیدی. سلام بر تو ای قهرمان من! به حق قهرمانیت را ثابت کردی؛ سلامی به وسعت تمام عظمت نگاه تو که در ژرفای عشق فرو می رود. بابای خوبم! می خواهم از دوست داشتن برایت بگویم. از مفهومی که به انسان حس خوب زیستن می دهد. می خواهم با صدای بلند فریاد بزنم بابا!!! بابای مهربان دوستت دارم. می دانی 7 اذر تولد من بود. تو را؛ آرمان هایت را؛ عشقت را؛ لحظه لحظه های باتو بودن را؛ بابای عزیزم! این روزها دلتنگ تر از همیشه با تو بودن را آرزو می کنم. دلم برای روزهایی که در کنار هم بودیم تنگ شده است. نگاه مهربان پدرانه ات را در همه جا جست و جو می کنم تا تو را بیابم. دلم می خواهد مثل همیشه وقتی که تشنه بودی مرا صدا کنی تا برایت آب بیاورم و من با تمام عشق لیوان پر از آب را تقدیمت کنم و این لحظه را با دنیایی عوض نخواهم کرد. راستی بابای زینبی ام! می دانستی که هر وقت به تو فکر می کنم همه جا آکنده از بوی خوش سیب می شود و مرا سر مست از عشق حسین (ع) می سازد. نمی دانم چه رابطه ایی وجود دارد در میان امام حسین (ع) و دفاع تو از حریم خواهرش حضرت زینب (س) که عشق حسین را در من می بروراند هر روز مرا از آن جهت که زینبی شوم، حسینی می کند. آری بابا! وقتی تو را از دست دادم حس بی بناهی مرا در خود می شکست زیرا که پدر تمام پشت و بناه دخترش می باشد تا مثل کوه به او تکیه کند، بزرگ شود، ببالد و با شکوفاییش خستگی پدر را از تنش بیرون کند اما تو کاری کردی که حال، پشتم به خدا، امام حسین (ع) و حضرت زینب قرص است. عشق تو به اهل بیت (ع) و شهادتت به تمام خانه ی ما روشنی بخشید، آری! درست است که غم نبودنت تمام وجودم را به آتش می کشاند و اشک هایم محرم تنهایی من است اما عزیز تر از جانم! من مهدیه تو با صلابت می گویم، بابای شهیدم! به تو مفتخرم و تمام قد، در کنار آرمان های بلندت می ایستم تا دشمنان اسلام بدانند ما فرزندان شهدا، حتی محمدجواد صحرایی و محمدحسین بواس و امیرحافظ شیخ الاسلام و زینب بلباسی که بعد از شهادت بدرشان چشم به این جهان گشودند و حتی نتوانسته اند آغوش گرم پدر را حس کنند و بر سایه پر مهرشان قد برافرازند، پرچم داران عرصه ی دین و علم و جهادیم... اگر در سال 61 هجری، رقیه (س) در احیاء و دفاع از دین، پدرش را از دست داد حال ما هستیم رقیه وار، راه پدر را ادامه خواهیم داد و زینب وار پشت ولایت فقیه خواهیم ایستاد. بابای عزیزم!! با شما شهدا عهد می بندیم تا خاری باشیم بر چشم و دل دشمنان اسلام و انقلاب. دشمنان بدانند اگر در آن زمان حسین (ع) تنها ماند و حضرت زینب به اسارت گرفته شد، شهدایی مثل رجایی فرها هستند تا تاریخ دوباره تکرار نشود و شرمنده خانم حضرت فاطمه (س) نشویم و بدانند ما فرزندان مکتب شهدا رهبر عزیزمان را هرگز تنها نخواهیم گذاشت و چون زینب زمان چنان از ولایت فقیه بشتیبانی خواهیم کرد که دشمنان داخلی و خارجی به سوراخی بخزند و از ترس توان فکر و کینه را از دست دهند. بابای خوبم!! همه از من می پرسند اگر بابایت سالم برگردد آیا به او اجازه خواهی داد دوباره برای دفاع از حریم اهل بیت و یاری مظلومان برود و شهید شود؟ می دانی در جوابشان چه گفتم؟؟!! گفتم پدرم عاشق شهادت بود، او نمی توانست ظلم را ببیند و ساکت بنشیند برای همین هم از عشق امیر سجاد کوچکش گذشت تا به عشق بزرگ تر نائل شود. عشقی که او را تا ملکوت عروج داد. گفتم: بابای من آرمان بلندی داشت که نه تنها من بلکه هیچکس دیگری نمی توانست بایستد، او برای تحقق ظهور حضرت قائم آل محمد (ص) پا به عرصه ی جهاد گذاشت و در این راه هم جانش را فدا کرد .... پس من به چنین پدری مفتخرم و از داشتن به خود می بالم و با تمام وجود زینب وار راهش را ادامه خواهم داد. پس بابای خوبم!! کمک کن تا مقاوم باشم و همچون تو برای دین و کشور و انقلابم بجنگم ... و بشتیبان رهبرم باشم، رهبری که همچون پدر مهربان و دلسوز است و تکیه گاه همه ی ما فرزندان شهدا است. بابای خوبم! کمک کن تا بتوانیم در تحقق ظهور حضرت مهدی (عج) نقش بسزایی داشته باشیم. در خاتمه بابای مهربان!!! برای همه ما فرزندان انقلاب دعا کن و سلام ما را به تمام دوستان شهیدت برسان ... مهدیه تو... برای شادی روح مدافع حرم و اسلام صلوات🌹 @gharibshahid کانال 🍃🍃🍃🌹🍃🍃🍃🌺🍃🍃🍃
💔حسرت همسر شهید هیچوقت از یادم نمی رود وقتی افطار می شد آقا مجتبی از من می خواست که با دستم به دستشان خرما بدهم تا افطار کند. هر وقت خونه پیش هم و یا در مهمانی بودیم از من می خواست که خرما به ایشان  تعارف کنم. ☕️یک روز افطار مهمانی بودیم، دیدم آقا مجتبی افطار نمیکنند، من یادم رفته بود، بعد با اشاره به من متوجه کرد که خرما... حالا از اون سالها گذشته و من موقع افطار به خرما نگاه میکنم  و حسرت آن روزها رو می خورم... خدایا شکرت... از کارکنان پلیس سراوان سیستان و بلوچستان نهم دیماه ۸۷ بر اثر انفجار خودروی بمب گذاری شده توسط گروهک تروریستی تکفیری عبدالمالک ریگی به شهادت رسید. 🇮🇷 @gharibshahid 🍃🌹🌺👆 کانال رسمی سردار
تکان دهنده ی عباس... بسم الله الرحمن الرحیم آخر من کجا و شهدا کجا خجالت میکشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم من ریزه خوار سفره ی آنان هم نیستم، شهید شهادت را به چنگ می آورد راه درازی را طی میکند تا به آن مقام می رسد اما من چه! 😔سیاهی گناه چهره ام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده، حرکت جوهره ی اصلی انسان است و گناه زنجیر، من سکون را دوست ندارم. عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است، سکونم مرا بیچاره کرده. 🔁در این حرکت عالم به سمت معبود حقیقی دست و پایم را اسیر خود کرده، انسان کر میشود، کور میشود، نفهم میشود، گنگ میشود و باز هم زندگی میکند. بعد از مدتی مست میشود و عادت میکند به مستی و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم. درد را، انسانِ بی هوش نمیکشد، انسان خواب نمیفهمد، درد را، انسان با هوش و بیدار میفهمد. 💔راستی! دردهایم کو؟ چرا من بیخیال شده ام؟ نکند بی هوشم؟ نکند خوابم؟ مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم. قلب چند نفرمان به درد آمد؟ چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟ آیا مست زندگی نیستیم؟ 💎خدایا تو هوشیارمان کن، تو مرا بیدار کن، صدای العطش میشنوم صدای حرم می آید گوش عالم کر است. خیام میسوزد اما دلمان آتش نمیگیرد. مرضی بالاتر از این چرا درمانی برایش جستجو نمیکنیم، روحمان از بین رفته سرگرم بازیچه دنیاییم. الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ ما هستیم، مرده ام تو مرا دوباره حیات ببخش، خوابم تو بیدارم کن. 💎خدایا! به حرمت پای خسته ی رقیه (س) به حرمت نگاه خسته ی زینب (س) به حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر (عج) به ما حرکت بده. ۹۵.۰۲.۰۲ ✍مدافعان حرم (پروانه های دمشق) 🇮🇷 @gharibshahid 🍃🌹🌺👆 کانال رسمی سردار
🍃❤️ 😔من شرمنده ام که بارها و بارها با گناهانم دل (ع) را به درد آورده ام. امیدوارم با شفاعت شما آقاجان، خداوند متعال از گناهان من حقیر بگذرد (امید با شفاعت شما است). ❤️لا یمکن الفرار من الحسین علیه السلام. سلام الله علیها. ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست... فرازی از 🇮🇷 @gharibshahid 🍃🌹🌺👆 کانال رسمی سردار
❤️🍃 اگر می‌دانستم با مرگ من یک دختر در دامان می‌رود، حاضر بودم هزاران بار بمیرم تا هزاران دختر در دامان حجاب بروند. سالروز شهادت : ۹۸.۱۲.۲۳ 🇮🇷 @gharibshahid 🍃🌹🌺👆 کانال رسمی سردار
🚒🌷🚒🌷🚒🌷 🌷🚒 🚒 ✨آرزوی بهنام شهادت بود. همیشه پس از نماز سجده می‌کرد و از خداوند می‌خواست «مرگ با عزت داشته باشد.» هرچند که در سال ۱۳۹۴ یک سانحه رانندگی خطرناک را تجربه کرد، اما خداوند او را حفظ کرد تا سرانجام عمرش همانی باشد که همواره آرزو می‌کرد. [بهنام] پس از مدت‌ها پیگیری، قرار بود عید سال ۱۳۹۶ به سوریه اعزام شود. به همسرش گفته بود، «آرزوی دارد و می‌داند که به شهادت می‌رسد.» می‌دانست من ناراحت می‌شوم، به همین دلیل از اشتیاق دوست خود برای دفاع از حرم صحبت می‌کرد؛ من غافل از اینکه خودش را می‌گوید، پاسخ می‌دادم : 😔«مامان جان، تا فرزندشان از جبهه بازگردد، آن خانواده چه می‌کشد، خیلی سخت است.» اگر چه پسرم نداشت، اما همیشه می‌گفت، «اگر شهید نشویم، می‌میریم. پس چه بهتر که شهادت روزی ما شود.» خدا را شاکر هستم که فرزندم به آرزوی خود رسید. خداوند اِن‌شاءالله همه جوانان را به راه راست هدایت کند و یاری‌شان کند که راه را ادامه دهند. شهادت : حادثه ساختمان پلاسکو در سال ۹۵ 🇮🇷 defapress.ir @gharibshahid 🍃🌹🌺👆 کانال رسمی سردار 🚒🌷🚒🌷🚒🌷🚒🌷🚒🌷🚒
سخت است اما گذشتند از هر آنچه که قلبشان را وصل زمین میکرد این قانون پرواز است گذشتن برای رها شدن.. رسیدن آری گذشتند... سالروز شهادت : ۵۹.۰۹.۱۷ 🇮🇷 @gharibshahid 🍃🌹🌺👆 کانال رسمی سردار
🍃🌷 ❤️بار الهی از تو می خواهم که مرا گردانیده و در زمره سربازانت قرارم دهی که همانا سربازان تو غالب و پیروزند، از حزب خود قرارم ده که همانا حزب تو همیشه است. 🌷بار الهی امروز بسوی مرگ می روم در حالی که نگران فردایم، دوست داشتم بمانم و در راه تو ای یگانه مقاتله کنم و دشمنان دین را و دشمنان انقلاب را و دشمنان ولایت را به خاک و خون بکشم و انقلاب باشم از طرفی دوست دارم هم اکنون شوم و دستم را پایم را سینه ام را جمجمه ام را و تمامی وجودم را دشمن تکه تکه نماید تا به لقای تو بپروندم و سخت آرزومند شهادتم چون شهید است. 🇮🇷 @gharibshahid 🍃🌹🌺👆 کانال رسمی سردار
هر دو نفر ما خادم حرم (سلام‌الله علیها) بودیم. دفعه آخر که برای خداحافظی رفتیم حرم، وقتی برمی‌گشتیم، گفت : 😔دفعات قبلی خودم کار را خراب کردم عزیز! گفتم : چرا؟ گفت : چون همیشه موقع خداحافظی می‌گفتم یا حضرت معصومه (س) من را دو ماهی قرض بده تا برای (س) نوکری کنم. ولی این‌بار از حضرت خواستم من را ببخشد به حضرت زینب (س). 🍃من هم خندیدیم و گفتم خب چه فرقی کرد؟ گفت : اینها دریای کرم هستند چیزی را که ببخشند دیگر پس نمی‌گیرند.😭💔 defapress.ir 🇮🇷 @gharibshahid 🍃🌹🌺👆 کانال رسمی سردار
🍃🌷 مرتضی خیلی خاصی به شهدا و بچه های جانباز داشت. 🍃سالگرد شهادت محسن کمالی دیدمش، مثل همیشه مرتضی تو مراسم حضور داشت، میکرد و بی تاب بود...  ☺️بخاطر من آخر مراسم با یک شتابی سمت من اومد منو مثل همیشه محکم بغل کرد، گفت : ❤️داداش برا منم دعا کن قسمت ماهم بشه بطور مرتب به بچه های مدافع حرم زنگ میزد یا به عیادتشون می رفت و ازحال خانواده های باخبر بود... آخرین بارم که دیدمش قبل رفتنش به منطقه مثل همیشه نگاهش، کلامش، آرزوش این بود که... یک انقلابی با بصیرت و ولایت مدار باشه. 🇮🇷 @gharibshahid 🍃🌹🌺👆 کانال رسمی سردار شهید خلبان قاسم غریب
❤️🍃 ✨اولین بار که میخواست به سوریه برود به من گفتند که امین برای ماموریت به اصفهان میرود. برای خداحافظی بیا. 😦تعجب کردم که اصفهان رفتن که خداحافظی ندارد. مثل بقیه سفرها میرود و برمیگردد. امین گفت "بیا. این خداحافظی فرق دارد." همان موقع نگران شدم. مطمئن بودم که با این حرفش منظوری داشت. برای خداحافظی به منزلش رفتم. نماز را خواندم ولی ناخودآگاه گریه ام گرفت. همسرش به من گفت "نگران نباش قرار است خادم خانم زینب (س) شود." ❌مخالفت کردم و گفتم نرو. امین ناراحت شد که چرا به من خبر دادند که حالا من نگران شدم. مخالفتم فایده ای نداشت. امین گفت : "شما نمیدانید برای چه میروم، من برای دینم و ارادتم به اهل بیت(ع) میروم." 😉پس از بازگشت از سوریه برایم یک روسری آورد و گفت که به نیابت در حرم (س) برایم نماز خوانده است. برای بار دوم که به سوریه میرفت برای خداحافظی به محل کارم آمد. بغلش کردم. مرا بوسید و من گریه میکردم. پرسیدم کی برمیگردی؟ گفت "برمیگردم". گفتم دقیق بگو. با لبخند گفت "معلوم نیست". 😢اشکم بند نمی آمد به شوخی گفت : "گریه نکن برو داخل ساختمان، آبرویم را پیش دوستانم بردی." موقع رفتن سه بار برگشت نگاهم کرد... 🇮🇷 @gharibshahid 🍃🌹🌺👆 کانال رسمی سردار شهید خلبان قاسم غریب
🍃🌹 🌷موسی از وزراي پركار و فعال كابينه بود. راههايي كه به همت او در مدت كمتر از دو سال در محروم ترين نقاط كشور ساخته شد از راههاي ساخته شده در طول ۵۰ سال حكومت ننگين پهلوي بيشتر بود طرح خلاقانه احداث جاده بروي درياچه اروميه از ايده هاي سازنده وي بود. 😊او با راهي كه در اروميه ساخت به تمام متخصصين ثابت كرد كه ما ميتوانيم در اين زمينه خودكفا و بي نياز از مهندسين باشيم. 👌از خصوصيات بارز اخلاقي موسی توكل به خداوند بود و هركاري ميكرد و يا در صدد انجامش بود پيوسته خداوند را در مد نظر قرار ميداد. 🍃و معتقد بود كه اگر انسان در راه خداوند گام بردارد و نيتش الهي باشد به او توكل نمايد بدون شك در كارهايش موفق خواهد بود و اگر در كاري موفق نشود حتما خداوند ندانسته است. 🇮🇷 @gharibshahid 🍃🌹🌺👆 کانال رسمی سردار شهید خلبان قاسم غریب
🍃💫 🌡یه بار مامانم بیمارستان بستری بود و پسر آخرم کوچیک بود، شهید امید دست بچه رو می گرفت هر شب می برد هیئت. ☺️توی مسجد، زنگ می زد می گفت : مامان غصه نخوری من مهدی رو می برم مسجد غذا هم بهش می دم خیالت راحت باشه ✨وقتی او در خانه بود انگار همه راحت و خاطر جمع بودند. به روایت مادر شهیدمعزز 🇮🇷 @gharibshahid 🍃🌹🌺👆 کانال رسمی فرمانده امیر
🌺پدر : پسرم خیلی مهربان و مردم‌دار بود. همه او را دوست داشتند. در آخرین دیداری که حدود یک ماه و نیم قبل [شهادت] بود، به من گفت بابا حلالم کن. [در معراج] به او گفتم که من را روز قیامت شفاعت کند و از اینکه پسرم در این راه قدم گذاشت راضی بودم، امیدوارم که خداوند نیز از پسرم راضی باشد. 🇮🇷 @gharibshahid 🍃🌹🌺👆 کانال رسمی فرمانده امیر
💔🕊 موقعِ‌ خرید جـهیزیه خانم‌ فروشـنده ‌به عکسِ‌ صفحه ی‌ گوشی ام‌ اشاره‌ کرد و پرسـید : این ‌عکسِ‌ کدوم ‌شهـیده؟ خندیدم‌ و گفتم: این‌ هـنوز شهید نشده عکس ‌شوهـرمه!" اما الان واقعا همیشه عکس یه تصویر زمینه گوشیم شده 😢 به روایت همسر معزز 🇮🇷 🦋 @gharibshahid کانال رسمی فرمانده امیر🦋
☘️با امین یک سال اختلاف سنی داشتیم. با هم بزرگ شدیم. تمام خاطرات بچگی، بازیگوشی و درد و دلهایمان با هم بود. خیلی صمیمی بودیم. هر دو در کودکی بازیگوش بودیم. مادرم نمیتوانست شیطنتهای ما را کنترل کند. روزی با امین میخواستم از لانه کبوتر تخمهایی برداریم و بخوریم. به امین گفتم "تو بالای درخت برو. شاخه را تکان بده و من پای درخت با گونی، تخمها را میگیرم." 😅امین به زحمت بالای درخت رفت ولی تخمها به زمین افتاد و شکست. کبوتر از آنجا رفت اما ما به امید بازگشتش هر روز به آنجا میرفتیم. 💔هنوز شهادتش را باور نمیکنم. منتظرم تا دوباره از سفر برگردد. بعد از یک سال، دو سال، ده سال یا بیست سال با ظهور (عج) برخواهد گشت. او به یک ماموریت الهی رفته است. تنها نبود فیزیکی اش را درک کرده ایم. به ظاهر آرام هستیم اما از درون میسوزیم. به ندیدن و نشنیدن صدایش عادت کرده ایم ولی واقعا حس میکنیم که با ماست. سرم را که روی سنگ مزارش میگذارم، حضورش را حس می کنم. 😔❤️حس خواهر نسبت به برادر کوچکتر را نمیشود بیان کرد؛ نه میتوان گفت نه نوشت و نه توصیف کرد، همه خواهرها میدانند حس خواهر چطور است. به روایت خواهر شهید 🇮🇷 🦋 @gharibshahid کانال رسمی فرمانده امیر🦋
🍃💞🎊💍🍃 💍فردای روز ازدواج‌مان، حاج‌حسین با ساکی پر از اعلامیه و نوار‌های امام خمینی (ره) به خانه آمد. آن‌جا بود که متوجه میزان فعالیت‌های ایشان شدم. 🍃🌸همسرم در جوانی با تفکرات حضرت امام (ره) آشنا شده بود. ایشان از محضر درس شهید محراب آیت‌الله مدنی که در همدان در تبعید به سر می‌بردند بهره برده بود. 🎉بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران هم حاج‌حسین اقدام به تأسیس همدان کرد و به عنوان یکی از ارکان اصلی شورای عالی فرماندهی سپاه استان همدان، فعالیتش را آغاز کرد. ما از همان روز‌های اول به سختی گذشت. با آغاز جنگ تحمیلی حاج‌حسین به جبهه رفت و مسیر زندگی‌اش کلاً تغییر کرد. بعد از اتمام جنگ هم هیچ وقت لباس جهاد را از تنش خارج نکرد و همیشه پا در رکاب و آماده خدمت بود. 😔🕊حاجی در سمت‌ها و مسئولیت‌های زیادی خدمت کرد تا اینکه مزد ۴۰ سال مجاهدتش را در جبهه سوریه گرفت و شد.... Defapress.ir 🇮🇷 🦋 @gharibshahid کانال رسمی فرمانده امیر🦋 🍃💍🎊💞🍃
🍃❤️ (محمدحسن) ❤️ خدایا! می دانم کم کاری از من است ❤️ خدایا! می دانم که من بی توجهم ❤️ خدایا! می دانم که من بی همتم اما خود می گویی که به سمت من باز آیید آمده ام خدا... 😔 کمکم کن تا از جسم دنیوی و فکر های مادی نجات یابم، به من هم مثل شهدا شیوه گذراندن این دنیای فانی و محل گذر را بیاموز، به من هم معرفت امام زمانم را عنایت کن. 🌷🍃🌷🍃🌷 می گفت این دلنوشته ها نهج البلاغه رسول است به یکجایی وصل بوده که این حرف ها را می زده 🇮🇷 🦋 @gharibshahid کانال رسمی فرمانده امیر🦋
❣عاشقانه 🦋و عاشقانه شو حبیب الله فرمانده دسته بود. در ۱۴ سالگی به جبهه رفت درسال ۶۵ و سن ۱۹ سالگی در جزیره مینو شهید شد. پسرم در جبهه هم میخواند. بود و ما در شب هشتم محرم شام دهی داشتیم. حبیب الله آمد و گفت : مادر باید یک کار خیری برای من انجام بدهید. گفتم چه کار خیری؟ گفت: میخواهم برای آموزش به گهرباران ساری بروم. باید برگه آموزش مرا امضاء کنید. 😇گفتم : وقتی کار خیری که بخواهی برای خدا انجام بدهی من برای چیست؟ مخالفتی نکردم و گفتم : به جای یک امضاء ۱۰ امضا می زنم چون برای خدا و وطن است. 🌷پسرم وقتی به آموزش رفت تمام آموزش ها را برایم توضیح داد. گفتم : چند روز دیگر میخواهی به جبهه بروی؟ گفت هفت روز دیگر. دختر کوچکم را کول کردم و برای بدرقه پسرم آب و بدست گرفتم و راهی جبهه کردم اما قبل از آن به پسرم گفتم : 🍃❤️عاشقانه بجنگ و عاشقانه شهید شو. 😔پسرم موقع خداحافظی چندین مرتبه رفت و دوباره برگشت مرا صدا زد. خواستم تا مکانی که برای اعزام او را می برند، همراهش بروم که گفت : مادر کجا میخواهی بیایی؟ اول باید ببینم از ته قلبت راضی هستی؟ 🦋دست گذاشت روی قلبم و گفت قلبت آرام است. اِن شاء الله اگر خداوند لیاقت داد ۵ سال می جنگم و یک روز خوب شهید می شوم. basijnews 🇮🇷 🦋 @gharibshahid کانال رسمی فرمانده امیر🦋
🌱 ✈️توی فرودگاه دیدمش گفتم : مهدی جان چه خبر؟ الآن کجا مشغولی؟ بهم گفت: من و رو فرستادن توی یه پادگان و شدم مسئول تربیت بدنی صبح تا شب تو پادگان هستیم و کارم فقط بخور و بخوابه! 😔بهش گفتم : ولی ما خیلی کارمون بهتره و عملیاتی تر هستیم و کاش نمی رفتی اونجا میومدی پیش ما. ⚠️سرش رو انداخت پایین و چیزی نگفت. بعد شهادتش فهمیدم مسئول اطلاعات عملیات لشکر فاطمیون بوده و اون روز برای این که ریا نشه بهم گفت : که فلان جا کار می کنه و کارش بخور و بخوابه. 🌷مهدی خیلی مخلص بود. محرم با هم توی هیات بودیم. از دور زیر نظرش داشتم. توی سینه زنی مثل شمع در مصیبت اهل بیت می سوخت و اشک می ر یخت. انقدر به علاقه داشت که آخر سر هم شب شهادت امام رضا (علیه السلام) کربلائی شد.... به روایت همرزم شهید 🕊شهادت : آذر ماه  1395 - سوریه، بوکمال 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid
💎✨💎✨🍃 تکان دهنده ی عباس... بسم الله الرحمن الرحیم آخر من کجا و شهدا کجا خجالت میکشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم من ریزه خوار سفره ی آنان هم نیستم، شهید شهادت را به چنگ می آورد راه درازی را طی میکند تا به آن مقام می رسد اما من چه! 😔سیاهی گناه چهره ام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده، حرکت جوهره ی اصلی انسان است و گناه زنجیر، من سکون را دوست ندارم. عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است، سکونم مرا بیچاره کرده. 🔁در این حرکت عالم به سمت معبود حقیقی دست و پایم را اسیر خود کرده، انسان کر میشود، کور میشود، نفهم میشود، گنگ میشود و باز هم زندگی میکند. بعد از مدتی مست میشود و عادت میکند به مستی و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم. درد را، انسانِ بی هوش نمیکشد، انسان خواب نمیفهمد، درد را، انسان با هوش و بیدار میفهمد. 💔راستی! دردهایم کو؟ چرا من بیخیال شده ام؟ نکند بی هوشم؟ نکند خوابم؟ مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم. قلب چند نفرمان به درد آمد؟ چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟ آیا مست زندگی نیستیم؟ 💎خدایا تو هوشیارمان کن، تو مرا بیدار کن، صدای العطش میشنوم صدای حرم می آید گوش عالم کر است. خیام میسوزد اما دلمان آتش نمیگیرد. مرضی بالاتر از این چرا درمانی برایش جستجو نمیکنیم، روحمان از بین رفته سرگرم بازیچه دنیاییم. الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ ما هستیم، مرده ام تو مرا دوباره حیات ببخش، خوابم تو بیدارم کن. 💎خدایا! به حرمت پای خسته ی رقیه (س) به حرمت نگاه خسته ی زینب (س) به حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر (عج) به ما حرکت بده. ۹۵.۰۲.۰۲ ✍مدافعان حرم (پروانه های دمشق) 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨
🕊کبوتر بچه پسربچه بود و شیطنت‌هایش درست می‌کرد. اما در همان زمان هم روحی بزرگ و اراده‌ای پاک و خدایی داشت. پنجم ابتدایی بود که نامه‌ای به (عج) نوشت : باسمه‌تعالی من آدمی هستم بی‌اختیار که برای پدر و مادرم دردسرهای بزرگی درست می‌کنم. خواهش می‌کنم هرچه زودتر یا مرا انسانی پاک و مخلص در پناه دین قرار بده یا این کار را به عهده بگذارید. 😔من از شما خواهش می‌کنم از شما خواهش می‌کنم. من مانند کبوتر بچه‌ای هستم که در قفس و اسارت قرار دارم. خواهش می‌کنم به‌حق فاطمه زهرا و به‌حق تشنه‌لبان و تشنه‌لب کربلا آزادم کن. 💔اگر حاضر به این کار نیستی مرا هرچه زودتر از دنیا آزادم کن. به‌حق جدّت رسول‌الله قسمت می‌دهم. ✍نویسنده: در سن ۱۱ سالگی ✍راوی: حجت‌الاسلام سید حر کاظم‌زاده، دوست شهید سالروز شهادت : ۹۴.۱۱.۱۶ fa.jahad.org 🌱 @gharibshahid | 🇮🇷
✨ 🍃🌷 جنگیدن برای آزادسازی نبل والزهرا مثل جنگیدن در رکاب (ع) در روز عاشوراست... @gharibshahid 🕊🕊
. قرنهاست . . . زمین انتظار مردانی این چنین را می کشد تا بیایند و عاشقانه باشند . . . (عج) @gharibshahid🕊🕊