eitaa logo
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
448 دنبال‌کننده
36.4هزار عکس
12هزار ویدیو
188 فایل
ڪانال رسمے شهید مدافـع حـرم مداح سردار خلبان جانباز اهل بيت فرمانده قاسـم{مهدی}غریـب مسافر شام برگرفته از وصيت نامه باحضور همرزمان و خانواده شهيد ارتباط با خادم 👇 @khademshahidanam 2
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃💫 🌡یه بار مامانم بیمارستان بستری بود و پسر آخرم کوچیک بود، شهید امید دست بچه رو می گرفت هر شب می برد هیئت. ☺️توی مسجد، زنگ می زد می گفت : مامان غصه نخوری من مهدی رو می برم مسجد غذا هم بهش می دم خیالت راحت باشه ✨وقتی او در خانه بود انگار همه راحت و خاطر جمع بودند. به روایت مادر شهیدمعزز 🇮🇷 @gharibshahid 🍃🌹🌺👆 کانال رسمی فرمانده امیر
🌺پدر : پسرم خیلی مهربان و مردم‌دار بود. همه او را دوست داشتند. در آخرین دیداری که حدود یک ماه و نیم قبل [شهادت] بود، به من گفت بابا حلالم کن. [در معراج] به او گفتم که من را روز قیامت شفاعت کند و از اینکه پسرم در این راه قدم گذاشت راضی بودم، امیدوارم که خداوند نیز از پسرم راضی باشد. 🇮🇷 @gharibshahid 🍃🌹🌺👆 کانال رسمی فرمانده امیر
💔🕊 موقعِ‌ خرید جـهیزیه خانم‌ فروشـنده ‌به عکسِ‌ صفحه ی‌ گوشی ام‌ اشاره‌ کرد و پرسـید : این ‌عکسِ‌ کدوم ‌شهـیده؟ خندیدم‌ و گفتم: این‌ هـنوز شهید نشده عکس ‌شوهـرمه!" اما الان واقعا همیشه عکس یه تصویر زمینه گوشیم شده 😢 به روایت همسر معزز 🇮🇷 🦋 @gharibshahid کانال رسمی فرمانده امیر🦋
☘️با امین یک سال اختلاف سنی داشتیم. با هم بزرگ شدیم. تمام خاطرات بچگی، بازیگوشی و درد و دلهایمان با هم بود. خیلی صمیمی بودیم. هر دو در کودکی بازیگوش بودیم. مادرم نمیتوانست شیطنتهای ما را کنترل کند. روزی با امین میخواستم از لانه کبوتر تخمهایی برداریم و بخوریم. به امین گفتم "تو بالای درخت برو. شاخه را تکان بده و من پای درخت با گونی، تخمها را میگیرم." 😅امین به زحمت بالای درخت رفت ولی تخمها به زمین افتاد و شکست. کبوتر از آنجا رفت اما ما به امید بازگشتش هر روز به آنجا میرفتیم. 💔هنوز شهادتش را باور نمیکنم. منتظرم تا دوباره از سفر برگردد. بعد از یک سال، دو سال، ده سال یا بیست سال با ظهور (عج) برخواهد گشت. او به یک ماموریت الهی رفته است. تنها نبود فیزیکی اش را درک کرده ایم. به ظاهر آرام هستیم اما از درون میسوزیم. به ندیدن و نشنیدن صدایش عادت کرده ایم ولی واقعا حس میکنیم که با ماست. سرم را که روی سنگ مزارش میگذارم، حضورش را حس می کنم. 😔❤️حس خواهر نسبت به برادر کوچکتر را نمیشود بیان کرد؛ نه میتوان گفت نه نوشت و نه توصیف کرد، همه خواهرها میدانند حس خواهر چطور است. به روایت خواهر شهید 🇮🇷 🦋 @gharibshahid کانال رسمی فرمانده امیر🦋
🍃💞🎊💍🍃 💍فردای روز ازدواج‌مان، حاج‌حسین با ساکی پر از اعلامیه و نوار‌های امام خمینی (ره) به خانه آمد. آن‌جا بود که متوجه میزان فعالیت‌های ایشان شدم. 🍃🌸همسرم در جوانی با تفکرات حضرت امام (ره) آشنا شده بود. ایشان از محضر درس شهید محراب آیت‌الله مدنی که در همدان در تبعید به سر می‌بردند بهره برده بود. 🎉بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران هم حاج‌حسین اقدام به تأسیس همدان کرد و به عنوان یکی از ارکان اصلی شورای عالی فرماندهی سپاه استان همدان، فعالیتش را آغاز کرد. ما از همان روز‌های اول به سختی گذشت. با آغاز جنگ تحمیلی حاج‌حسین به جبهه رفت و مسیر زندگی‌اش کلاً تغییر کرد. بعد از اتمام جنگ هم هیچ وقت لباس جهاد را از تنش خارج نکرد و همیشه پا در رکاب و آماده خدمت بود. 😔🕊حاجی در سمت‌ها و مسئولیت‌های زیادی خدمت کرد تا اینکه مزد ۴۰ سال مجاهدتش را در جبهه سوریه گرفت و شد.... Defapress.ir 🇮🇷 🦋 @gharibshahid کانال رسمی فرمانده امیر🦋 🍃💍🎊💞🍃
🍃❤️ (محمدحسن) ❤️ خدایا! می دانم کم کاری از من است ❤️ خدایا! می دانم که من بی توجهم ❤️ خدایا! می دانم که من بی همتم اما خود می گویی که به سمت من باز آیید آمده ام خدا... 😔 کمکم کن تا از جسم دنیوی و فکر های مادی نجات یابم، به من هم مثل شهدا شیوه گذراندن این دنیای فانی و محل گذر را بیاموز، به من هم معرفت امام زمانم را عنایت کن. 🌷🍃🌷🍃🌷 می گفت این دلنوشته ها نهج البلاغه رسول است به یکجایی وصل بوده که این حرف ها را می زده 🇮🇷 🦋 @gharibshahid کانال رسمی فرمانده امیر🦋
❣عاشقانه 🦋و عاشقانه شو حبیب الله فرمانده دسته بود. در ۱۴ سالگی به جبهه رفت درسال ۶۵ و سن ۱۹ سالگی در جزیره مینو شهید شد. پسرم در جبهه هم میخواند. بود و ما در شب هشتم محرم شام دهی داشتیم. حبیب الله آمد و گفت : مادر باید یک کار خیری برای من انجام بدهید. گفتم چه کار خیری؟ گفت: میخواهم برای آموزش به گهرباران ساری بروم. باید برگه آموزش مرا امضاء کنید. 😇گفتم : وقتی کار خیری که بخواهی برای خدا انجام بدهی من برای چیست؟ مخالفتی نکردم و گفتم : به جای یک امضاء ۱۰ امضا می زنم چون برای خدا و وطن است. 🌷پسرم وقتی به آموزش رفت تمام آموزش ها را برایم توضیح داد. گفتم : چند روز دیگر میخواهی به جبهه بروی؟ گفت هفت روز دیگر. دختر کوچکم را کول کردم و برای بدرقه پسرم آب و بدست گرفتم و راهی جبهه کردم اما قبل از آن به پسرم گفتم : 🍃❤️عاشقانه بجنگ و عاشقانه شهید شو. 😔پسرم موقع خداحافظی چندین مرتبه رفت و دوباره برگشت مرا صدا زد. خواستم تا مکانی که برای اعزام او را می برند، همراهش بروم که گفت : مادر کجا میخواهی بیایی؟ اول باید ببینم از ته قلبت راضی هستی؟ 🦋دست گذاشت روی قلبم و گفت قلبت آرام است. اِن شاء الله اگر خداوند لیاقت داد ۵ سال می جنگم و یک روز خوب شهید می شوم. basijnews 🇮🇷 🦋 @gharibshahid کانال رسمی فرمانده امیر🦋
🌱 ✈️توی فرودگاه دیدمش گفتم : مهدی جان چه خبر؟ الآن کجا مشغولی؟ بهم گفت: من و رو فرستادن توی یه پادگان و شدم مسئول تربیت بدنی صبح تا شب تو پادگان هستیم و کارم فقط بخور و بخوابه! 😔بهش گفتم : ولی ما خیلی کارمون بهتره و عملیاتی تر هستیم و کاش نمی رفتی اونجا میومدی پیش ما. ⚠️سرش رو انداخت پایین و چیزی نگفت. بعد شهادتش فهمیدم مسئول اطلاعات عملیات لشکر فاطمیون بوده و اون روز برای این که ریا نشه بهم گفت : که فلان جا کار می کنه و کارش بخور و بخوابه. 🌷مهدی خیلی مخلص بود. محرم با هم توی هیات بودیم. از دور زیر نظرش داشتم. توی سینه زنی مثل شمع در مصیبت اهل بیت می سوخت و اشک می ر یخت. انقدر به علاقه داشت که آخر سر هم شب شهادت امام رضا (علیه السلام) کربلائی شد.... به روایت همرزم شهید 🕊شهادت : آذر ماه  1395 - سوریه، بوکمال 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid
💎✨💎✨🍃 تکان دهنده ی عباس... بسم الله الرحمن الرحیم آخر من کجا و شهدا کجا خجالت میکشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم من ریزه خوار سفره ی آنان هم نیستم، شهید شهادت را به چنگ می آورد راه درازی را طی میکند تا به آن مقام می رسد اما من چه! 😔سیاهی گناه چهره ام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده، حرکت جوهره ی اصلی انسان است و گناه زنجیر، من سکون را دوست ندارم. عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است، سکونم مرا بیچاره کرده. 🔁در این حرکت عالم به سمت معبود حقیقی دست و پایم را اسیر خود کرده، انسان کر میشود، کور میشود، نفهم میشود، گنگ میشود و باز هم زندگی میکند. بعد از مدتی مست میشود و عادت میکند به مستی و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم. درد را، انسانِ بی هوش نمیکشد، انسان خواب نمیفهمد، درد را، انسان با هوش و بیدار میفهمد. 💔راستی! دردهایم کو؟ چرا من بیخیال شده ام؟ نکند بی هوشم؟ نکند خوابم؟ مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم. قلب چند نفرمان به درد آمد؟ چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟ آیا مست زندگی نیستیم؟ 💎خدایا تو هوشیارمان کن، تو مرا بیدار کن، صدای العطش میشنوم صدای حرم می آید گوش عالم کر است. خیام میسوزد اما دلمان آتش نمیگیرد. مرضی بالاتر از این چرا درمانی برایش جستجو نمیکنیم، روحمان از بین رفته سرگرم بازیچه دنیاییم. الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ ما هستیم، مرده ام تو مرا دوباره حیات ببخش، خوابم تو بیدارم کن. 💎خدایا! به حرمت پای خسته ی رقیه (س) به حرمت نگاه خسته ی زینب (س) به حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر (عج) به ما حرکت بده. ۹۵.۰۲.۰۲ ✍مدافعان حرم (پروانه های دمشق) 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨
🕊کبوتر بچه پسربچه بود و شیطنت‌هایش درست می‌کرد. اما در همان زمان هم روحی بزرگ و اراده‌ای پاک و خدایی داشت. پنجم ابتدایی بود که نامه‌ای به (عج) نوشت : باسمه‌تعالی من آدمی هستم بی‌اختیار که برای پدر و مادرم دردسرهای بزرگی درست می‌کنم. خواهش می‌کنم هرچه زودتر یا مرا انسانی پاک و مخلص در پناه دین قرار بده یا این کار را به عهده بگذارید. 😔من از شما خواهش می‌کنم از شما خواهش می‌کنم. من مانند کبوتر بچه‌ای هستم که در قفس و اسارت قرار دارم. خواهش می‌کنم به‌حق فاطمه زهرا و به‌حق تشنه‌لبان و تشنه‌لب کربلا آزادم کن. 💔اگر حاضر به این کار نیستی مرا هرچه زودتر از دنیا آزادم کن. به‌حق جدّت رسول‌الله قسمت می‌دهم. ✍نویسنده: در سن ۱۱ سالگی ✍راوی: حجت‌الاسلام سید حر کاظم‌زاده، دوست شهید سالروز شهادت : ۹۴.۱۱.۱۶ fa.jahad.org 🌱 @gharibshahid | 🇮🇷
✨ 🍃🌷 جنگیدن برای آزادسازی نبل والزهرا مثل جنگیدن در رکاب (ع) در روز عاشوراست... @gharibshahid 🕊🕊
. قرنهاست . . . زمین انتظار مردانی این چنین را می کشد تا بیایند و عاشقانه باشند . . . (عج) @gharibshahid🕊🕊