eitaa logo
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
432 دنبال‌کننده
36.9هزار عکس
12.3هزار ویدیو
191 فایل
ڪانال رسمے شهید مدافـع حـرم مداح سردار خلبان جانباز اهل بيت فرمانده قاسـم{مهدی}غریـب مسافر شام برگرفته از وصيت نامه باحضور همرزمان و خانواده شهيد ارتباط با خادم 👇 @khademshahidanam 2
مشاهده در ایتا
دانلود
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍ 🦋 به نام عشق 🦋 💑💍 ✍راوی شهید مدافع حرم غریب . ❣قرار بود 5 اردیبهشت سال 1384 بعدازظهرၹعقد کنیم. 🕋نزدیک ظهر بود . 💠برای خرید حلقه 💍با خانواده به بازار رفتیم ، همینطور که حلقه ها💍 رو نگاه میکردیم صدای اذان ظهر 🕋بلند شد ، ❣آقا مهدی {قاسم } گفت : ببخشید من میرم نماز ظهر و بخونم ، 😊🌱برای اولین بار میدیدم که کسی اینقدر مقید به وقته. ❣تا ایشون بیاد من حلقم💍 و انتخاب کردم... نوبت خرید حلقه💍 برای داماد👨‍💼 شد، ❣آقا مهدی { قاسم } گفت : به جای ، بخریم ، 💠من چون حلقه💍 پلاتین دوست داشتم ، گفتم : الان حلقه بخرید ، انگشتر عقیق رو بعدا میخریم. ❣رو به من کرد و گفت : شما کنید من ،و یک حلقه ساده خریدیم، 💠بعد ازظهر برای عقد💑 به محضر رفتیم. 🌹با اینکه همه چی رو به زمان عج سپردم ، ولی خیلی استرس داشتم. 💠بعد از عقد باهم به حرم 🍀حضرت معصومه رفتیم. ص💐 بود. 💠توی حیات حرم نشستیم و مهدی{ قاسم} با صدای آروم📢 مولودی😊 میخوند. 🔸و افرادی که نزدیک ما بودند با تعجب نگاهمون میکردند. 💎از یه طرف خجالت میکشیدم و از طرفی میبردم که صدای دارند .... ..... 🕊با ذکر صلوات به 👇 🇮🇷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid
🍃به هرحال در زندگی مشترک انسان همسر و همسفرش را می‌شناسد. از خصیصه‌ها و اعمال آقا وحید کاملا برایم روشن بود که همان کسی است که دنبالش بودم و هم من او را دوست داشتم هم خدا! ☺️خب آن اهمیت دادنشان به و نماز اول وقت، آن تاکیدشان بر صداقت، آن همه جدیت و تلاش و کوششی که برای اسلام و هدایت افراد داشتند؛ همگی گویای این حقیقت بود. 🍃❤️همیشه می‌گفتند: من اگر بتوانم حتی یک نفر را به صف بکشانم برای دنیا و آخرتم کافی است. 👌در بسیاری موارد با هم در موارد مختلف بحث و گفتگو می‌کردیم و بهتر بگویم تذکره می‌کردیم و به آرامش معنوی می‌رسیدیم که بسیار لذتبخش بود. همیشه می‌گفتند : 🌟من از خداوند رفیق تذکره می‌خواستم. از خدا می‌خواستم همسرم رفیق تذکره‌ام باشد. 🕊خدا را شکر زندگی با آقا وحید بهترین تجربه‌ی عمرم بود. 🇮🇷 🦋 @gharibshahid کانال رسمی فرمانده امیر🦋
🍃❤️ عزیزانم را هر زمان و مکان فراموش نکنید و را ترک نکنید تا خدا را نکنید و در اصل را گم نکنید. 🇮🇷 🦋 @gharibshahid کانال رسمی فرمانده امیر🦋
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 بخش پنجم 👉 ادامه زندگی نامه و خاطرات مدافع حرم {مهدی} غریب قاسم(مهدی) در همه کارها به می‌کرد. را در هر شرایطی وقت می‌خواند. زیادی به و می‌گذاشت و هر کاری از دستش بر می‌آمد برایشان انجام می‌داد و هرگز کوتاهی نمی‌کرد. اهل نبود و اگر کسی در جمعی غیبت می‌کرد، حتماً متذکر می‌شد. من گوش به فرمان بود و پشتیبان ولایت فقیه، به طوری که در به همه تأکید کرده است که باشید و از خط ولایت فاصله نگیرید. 🍁 ایشان آرام و قرار نداشت و آنقدر از بود که می‌گفت: در هر چی از خدا بخواهی می‌دهد. قبل از اعزامش گفت: من برای ثبت‌نام کرده‌ام که اگر نیازی به من بود بروم. گفتم ندارد؟! گفت : نه من برای آموزش تخریب می‌روم آنقدر به خودش و توانایی‌هایش اعتماد داشتم که رفتنش برایم قابل قبول بود. ⚡️🍃 با اینکه ایشان به خاطر از رزم بود اما آنقدر کارش را دوست داشت که با جان و دل تلاش می‌کرد. ❣بعضی وقت‌ها می‌گفتم: قدر جانت را بدان به خودت استراحت بده اما ایشان می‌گفت: وقت برای استراحت زیاد است. 💜 (مهدی) در با گروه‌های انحرافی و داخلی فعال بود و چهار در بدنش داشت. چپش را هم سال 1391 در یکی از عملیات‌ها از دست داده بود. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان بخش پنجم ..👉 ادامه دارد .. 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid شب بخیر 🍂🍂🍂🍂🍂🍃🍃🍂🍂🍂🍂🍂
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 💚🌻🌻پنج شنبه و یاد شهدا با صلوات 🌻🌻💚 قسمت چهاردهم ...👉 ادامه نامه و قاسم { مهدی}غریب🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 مهدی (قاسم) به عباس قول داده بود کلاس اول شاگرد ممتاز بشه براش تبلت بخره. ✅ امتحانات خرداد ماه که تمام شد آقا به امیر عباس گفت: بریم تبلت بخریم. بهش گفتم: آقا مهدی هنوز کارنامه رو ندادن. گفت: من میدونم پسرم شاگرد ممتازه؛ تا وقت دارم براش بخرم. رفتند تبلت خریدند و باهم عکس سلفی گرفتند. 🌷 آقا مهدی در مقابل خواسته های بچه ها هیچوقت نه نمی گفت ؛و هرچیزی که بچه ها می خواستند برایشان تهیه می کرد وقتی چیزی که بچه ها دوست داشتند و آقا مهدی براشون می خرید تا سوار ماشین می شدیم به بچه ها می گفت: حالا بابا رو کنید. و بچه ها با خوشحالی دست بابارو بوس می کردند. {قاسم} همیشه می گفت: عباس دست راست بابا و امین دست چپ باباست. 🍂 وقتی باهم برای خرید بیرون می رفتیم؛ مهدی همه وسایل رو خودش بر می داشت. و می گفت : خانم شما فقط مواظب چادرت باش. 🥀🌻 الان که با بچه ها خرید میریم عباس و امین کمکم می کنند. 🍁می گم مهدی واقعا دست راست و چپ شما خیلی کمکم می کنند. ❣یک روز به آقا مهدی{قاسم} گفتم: چرا اینقدر که میشی ؟ گفت: در شب هرچی از خدا بخوای بهت میده. 💜💜 خانم شما یک روز به من افتخار می کنید. 🕊🌹 بعداز آقا مهدی وقتی برای زیارت به رفتیم ؛ وارد حیاط حرم زینب "سلام الله علیها" که شدم، گفتم: {قاسم} بهت افتخار می کنم که از ما دل بکنی و به عشق بزرگتری که عشق به خدا و اهل بیت "علیهم السلام" بود رسیدی. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت چهاردهم ....👉 ادامه دارد ....👉 👇 21/4/1394 ت ش 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid
‍ ‍ آنان که در و عاشقي خواندند و رفتند آنان که هنگام حسین (ع)و ديدند و رفتند صبح بخیر 🌷 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌷رسول متولد سال ۱۳۶۷ بود و در رشته مهندسی الکترونیک فارغ التحصیل شد. چند ماهی بود که با دخترعمه ۱۹ ساله ام عقد کرده و قرار بود بعد از بازگشت از مراسم عروسی نیز برگزار شود که آسمانی شد. برادرم بسیار مهربان، دلسوز و قدردان خانواده بود. همیشه توصیه به خوب بودن و احترام به یکدیگر داشت و خود نیز آن را رعایت می کرد. 🍒کودکان را بسیار دوست داشت و به همه توصیه می کرد با آنها رفتار خوبی داشته باشیم. اول وقتش هیچ وقت ترک نشد و همیشه در طول شبانه روز با وضو بود. صبح های جمعه ندای یا «صاحب الزمان(عج)» برادرم در بلند بود و هیچ وقت آن را ترک نمی کرد. 🔺به ما چیزی در خصوص کارهایش نمی گفت اما چند روز قبل از رفتنش به مشهد و زیارت (ع) رفت و بعد هم از همه حلالیت طلبید و گفت برای دفاع از حرم (س) و حضرت رقیه(س) به سوریه می رود. برادرم عاشق بود و در کتاب ها، شعرها و چیزهایی که از او به جای مانده این خواسته کاملا مشهود است. او وارد شد تا به قول خودش یک قدم به شهادت نزدیک شود. الان به آرزوی خود رسیده و در جوار سیدالشهدا (ع) روسپید است... : ۹۴.۰۷.۲۰ 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
❌میگویی: من ... اما کدام اسلام؟؟ ستون اسلام، است. اگر ستون نباشد دیگر چه اسلام و چه مسلمان بودنی؟! ❌میگویی .... پس چرا آنرا تلاوت نمیکنی و به احکامش عمل نمی نمایی؟!! می گویی: هستم... ⁉️اما کدام سنت؟! سنت=روش پیامبر/ اما تویی که مدعی اهل سنت بودن هستی، سنت یهود و نصاری و سنت مجوس و خوانندگان و رقاصه هارا انجام میدهی!! 🔰ریشت، لباست، موی سر و حتی اخلاق و رفتار و گفتارت تابع سنت کفار است نه سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم. ⚡️بلکه چه بسا گاهی سنت های پیامبرت را به و بگیری. پناه برخدا ❌میگویی: مذهبم. درحالی که امام شافعی رحمه الله، بنا بر گفته شاگردانش چنان پر پشتی داشته اند که می انداخت!! اما شمایی که ادعای شافعی مذهب بودن داری برعکس او عمل میکنی. شافعی رحمه الله، خوانندگان را سفیه و احمق و فاقد اعتبار در گواهی و شهادت، میداند. ❌درحالی که تو با خوابت میبرد!!! 〰 ❌میگویی: هستم! اما منکر جن زدگی هستی!!! و آن را خرافاتی بیش نمیدانی! لیکن امام احمد ابن حنبل رحمه الله، را معالجه نمودند! و درهمان حال مذهب او دربرابر خرافات موقف شدید تری نسبت به سایر مذاهب دارد! میگویی: مذهبم است! در حالی که ابو حنیفه غیر الله را به فریاد نمیخواند و به مردم نمی فروخت!!! و جاهلانه به خرج نمیداد! من مذهبم.... لیکن امام مالک رحمه الله، مخالف سرسخت بدعت گذاری بودند و بدعت گزاران را چنین معرفی مینمود که گویا آنان معتقدند: رسول الله خائن بوده والعیاذبالله و نمیدانسته مولودی و فاتحه خوانی چیست و آنرا انجام نداده. اما امروز تو خودت را با تقواتر وعالم تر از پیامبر میدانی و میخوانی و مراسم برگزار میکنی!! میگویی: هستم و تابع سلف صالح این امتم.... سلف= پیشینیان نیکوکار این امت ازجمله رسول الله علیه الصلاة والسلام و صحابه و اهل بیت ایشان. اما ، و انجام مانند سلف نبوده و بخاطر مسائلی پیش پا افتاده میشوی و شروع به بد دهنی میکنی حتی را ادا نمیکنی و هم نداری. 🎐از اسلام و قرآنت گرفته تا مذهب و اخلاقت، فقط میکنی و میگویی!!!! به خودت بیا و از همین لحظه شروع کن حاسبوا أنفسكم قبل أن تحاسبوا 👌به حسابت برس، پیش از آنکه به حسابت برسند!! 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg اینستاگرام https://www.instagram.com/tv/CLYtfv1JwWi/?igshid=sa0tj4gfj28r 21/4/1394 ت ش
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 بخش پنجم 👉 ادامه زندگی نامه و خاطرات مدافع حرم {مهدی} غریب قاسم(مهدی) در همه کارها به می‌کرد. را در هر شرایطی وقت می‌خواند. زیادی به و می‌گذاشت و هر کاری از دستش بر می‌آمد برایشان انجام می‌داد و هرگز کوتاهی نمی‌کرد. اهل نبود و اگر کسی در جمعی غیبت می‌کرد، حتماً متذکر می‌شد. من گوش به فرمان بود و پشتیبان ولایت فقیه، به طوری که در به همه تأکید کرده است که باشید و از خط ولایت فاصله نگیرید. 🍁 ایشان آرام و قرار نداشت و آنقدر از بود که می‌گفت: در هر چی از خدا بخواهی می‌دهد. قبل از اعزامش گفت: من برای ثبت‌نام کرده‌ام که اگر نیازی به من بود بروم. گفتم ندارد؟! گفت : نه من برای آموزش تخریب می‌روم آنقدر به خودش و توانایی‌هایش اعتماد داشتم که رفتنش برایم قابل قبول بود. ⚡️🍃 با اینکه ایشان به خاطر از رزم بود اما آنقدر کارش را دوست داشت که با جان و دل تلاش می‌کرد. ❣بعضی وقت‌ها می‌گفتم: قدر جانت را بدان به خودت استراحت بده اما ایشان می‌گفت: وقت برای استراحت زیاد است. 💜 (مهدی) در با گروه‌های انحرافی و داخلی فعال بود و چهار در بدنش داشت. چپش را هم سال 1391 در یکی از عملیات‌ها از دست داده بود. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان بخش پنجم ..👉 ادامه دارد .. 👉 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg اینستاگرام https://www.instagram.com/tv/CLYtfv1JwWi/?igshid=sa0tj4gfj28r 21/4/1394 ت ش
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 قسمت چهاردهم ...👉 ادامه نامه و قاسم { مهدی}غریب🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 مهدی (قاسم) به عباس قول داده بود کلاس اول شاگرد ممتاز بشه براش تبلت بخره. ✅ امتحانات خرداد ماه که تمام شد آقا به امیر عباس گفت: بریم تبلت بخریم. بهش گفتم: آقا مهدی هنوز کارنامه رو ندادن. گفت: من میدونم پسرم شاگرد ممتازه؛ تا وقت دارم براش بخرم. رفتند تبلت خریدند و باهم عکس سلفی گرفتند. 🌷 آقا مهدی در مقابل خواسته های بچه ها هیچوقت نه نمی گفت ؛و هرچیزی که بچه ها می خواستند برایشان تهیه می کرد وقتی چیزی که بچه ها دوست داشتند و آقا مهدی براشون می خرید تا سوار ماشین می شدیم به بچه ها می گفت: حالا بابا رو کنید. و بچه ها با خوشحالی دست بابارو بوس می کردند. {قاسم} همیشه می گفت: عباس دست راست بابا و امین دست چپ باباست. 🍂 وقتی باهم برای خرید بیرون می رفتیم؛ مهدی همه وسایل رو خودش بر می داشت. و می گفت : خانم شما فقط مواظب چادرت باش. 🥀🌻 الان که با بچه ها خرید میریم عباس و امین کمکم می کنند. 🍁می گم مهدی واقعا دست راست و چپ شما خیلی کمکم می کنند. ❣یک روز به آقا مهدی{قاسم} گفتم: چرا اینقدر که میشی ؟ گفت: در شب هرچی از خدا بخوای بهت میده. 💜💜 خانم شما یک روز به من افتخار می کنید. 🕊🌹 بعداز آقا مهدی وقتی برای زیارت به رفتیم ؛ وارد حیاط حرم زینب "سلام الله علیها" که شدم، گفتم: {قاسم} بهت افتخار می کنم که از ما دل بکنی و به عشق بزرگتری که عشق به خدا و اهل بیت "علیهم السلام" بود رسیدی. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت چهاردهم ....👉 ادامه دارد ....👉 📸 تصویر عکس سلفی قاسم غریب با امیر عباس 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg اینستاگرام https://www.instagram.com/tv/CLYtfv1JwWi/?igshid=sa0tj4gfj28r 21/4/1394 ت ش
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 بخش پنجم 👉 ادامه زندگی نامه و خاطرات مدافع حرم {مهدی} غریب قاسم(مهدی) در همه کارها به می‌کرد. را در هر شرایطی وقت می‌خواند. زیادی به و می‌گذاشت و هر کاری از دستش بر می‌آمد برایشان انجام می‌داد و هرگز کوتاهی نمی‌کرد. اهل نبود و اگر کسی در جمعی غیبت می‌کرد، حتماً متذکر می‌شد. من گوش به فرمان بود و پشتیبان ولایت فقیه، به طوری که در به همه تأکید کرده است که باشید و از خط ولایت فاصله نگیرید. 🍁 ایشان آرام و قرار نداشت و آنقدر از بود که می‌گفت: در هر چی از خدا بخواهی می‌دهد. قبل از اعزامش گفت: من برای ثبت‌نام کرده‌ام که اگر نیازی به من بود بروم. گفتم ندارد؟! گفت : نه من برای آموزش تخریب می‌روم آنقدر به خودش و توانایی‌هایش اعتماد داشتم که رفتنش برایم قابل قبول بود. ⚡️🍃 با اینکه ایشان به خاطر از رزم بود اما آنقدر کارش را دوست داشت که با جان و دل تلاش می‌کرد. ❣بعضی وقت‌ها می‌گفتم: قدر جانت را بدان به خودت استراحت بده اما ایشان می‌گفت: وقت برای استراحت زیاد است. 💜 (مهدی) در با گروه‌های انحرافی و داخلی فعال بود و چهار در بدنش داشت. چپش را هم سال 1391 در یکی از عملیات‌ها از دست داده بود. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان بخش پنجم ..👉 ادامه دارد .. 👉 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg اینستاگرام https://www.instagram.com/tv/CLYtfv1JwWi/?igshid=sa0tj4gfj28r 21/4/1394 ت ش
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️
‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 قسمت چهاردهم ...👉 ادامه نامه و قاسم { مهدی}غریب🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 مهدی (قاسم) به عباس قول داده بود کلاس اول شاگرد ممتاز بشه براش تبلت بخره. ✅ امتحانات خرداد ماه که تمام شد آقا به امیر عباس گفت: بریم تبلت بخریم. بهش گفتم: آقا مهدی هنوز کارنامه رو ندادن. گفت: من میدونم پسرم شاگرد ممتازه؛ تا وقت دارم براش بخرم. رفتند تبلت خریدند و باهم عکس سلفی گرفتند. 🌷 آقا مهدی در مقابل خواسته های بچه ها هیچوقت نه نمی گفت ؛و هرچیزی که بچه ها می خواستند برایشان تهیه می کرد وقتی چیزی که بچه ها دوست داشتند و آقا مهدی براشون می خرید تا سوار ماشین می شدیم به بچه ها می گفت: حالا بابا رو کنید. و بچه ها با خوشحالی دست بابارو بوس می کردند. {قاسم} همیشه می گفت: عباس دست راست بابا و امین دست چپ باباست. 🍂 وقتی باهم برای خرید بیرون می رفتیم؛ مهدی همه وسایل رو خودش بر می داشت. و می گفت : خانم شما فقط مواظب چادرت باش. 🥀🌻 الان که با بچه ها خرید میریم عباس و امین کمکم می کنند. 🍁می گم مهدی واقعا دست راست و چپ شما خیلی کمکم می کنند. ❣یک روز به آقا مهدی{قاسم} گفتم: چرا اینقدر که میشی ؟ گفت: در شب هرچی از خدا بخوای بهت میده. 💜💜 خانم شما یک روز به من افتخار می کنید. 🕊🌹 بعداز آقا مهدی وقتی برای زیارت به رفتیم ؛ وارد حیاط حرم زینب "سلام الله علیها" که شدم، گفتم: {قاسم} بهت افتخار می کنم که از ما دل بکنی و به عشق بزرگتری که عشق به خدا و اهل بیت "علیهم السلام" بود رسیدی. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت چهاردهم ....👉 ادامه دارد ....👉 📸 تصویر عکس سلفی قاسم غریب با امیر عباس 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg اینستاگرام https://www.instagram.com/tv/CLYtfv1JwWi/?igshid=sa0tj4gfj28r 21/4/1394 ت ش