🍃🌷
سعید عید نوروز سال ۶۸ به دنیا آمد و در نوروز سال ۹۶ به شهادت رسید. زمانی که جنگ در #سوریه آغاز شد، سعید در مورد وضعیت منطقه و سوریه مطالعاتی انجام داد و سرانجام تصمیم گرفت که به سوریه برود. دفعه سوم اعزامش، پنهانی #وصیت_نامه نوشت.
پسر دیگرم محمدحسین آن زمان ۱۳ ساله بود. سعید از او خواسته بود تا شاهد وصیتنامهاش باشد. من به اتاق سعید رفتم تا وسایلش را جمع کنم، اما از من خواست تا چند دقیقه تنهایشان بگذارم.
🔰گفتم چه کار میکنید؟ گفت کارهای عقب افتادهام را انجام میدهم.
🌷سعید هنگام اعزام یک جعبه به من داد و گفت آن را در گاوصندوق نگه دارم. ماجرای این جعبه را پرسیدم که گفت بعدا به شما میگویم. سعید وصیتنامهاش را در آشپزخانه پنهان کرده بود تا من آن را پیدا کنم. نوروز آن سال من خانهتکانی نکردم و وصیتنامه را ندیدم.
بعد از اعزام سعید، محمدحسین بیتابی میکرد. وقتی خبر شهادت سعید را دادند، محمدحسین وصیتنامه سعید را آورد. در وصیتنامهاش نوشته بود که درون آن جعبه #انگشتر چند شهید است که هر کدام را به خانوادهشان برگردانید. یکی از انگشترها برای شهید «ابوالفضل راهچمنی» بود.
😔پسرم دو وصیتنامه نوشته بود. یک وصیتنامه خطاب به خانواده و دیگری خطاب به رهبر معظم انقلاب اسلامی بود. #دلتنگ سعید هستم، اما همیشه خدا را شکر میکنم که او راه خوبی را انتخاب کرد.
#مدافعان_حرم
سمت راست : #شهید_ابوالفضل_راه_چمنی
و
سمت چپ : #شهید_سعید_خواجه_صالحانی به روایت مادر معزز شهید
Defapress
@gharibshahid
کانال #شهید_قاسم_غریب 👆🌷
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
🦋 به نام #حضرت عشق 🦋
#خاطره_ازدواج_ 💑💍
✍راوی #همسر شهید مدافع حرم #قاسم غریب .
❣قرار بود 5 اردیبهشت سال 1384 بعدازظهرၹعقد کنیم.
🕋نزدیک ظهر بود .
💠برای خرید حلقه 💍با خانواده به بازار رفتیم ،
همینطور که حلقه ها💍 رو نگاه میکردیم صدای اذان ظهر 🕋بلند شد ،
❣آقا مهدی {قاسم } گفت : ببخشید من میرم نماز ظهر و بخونم ،
😊🌱برای اولین بار میدیدم که کسی اینقدر مقید به #نماز #اول وقته.
❣تا ایشون بیاد من حلقم💍 و انتخاب کردم...
نوبت خرید حلقه💍 برای داماد👨💼 شد،
❣آقا مهدی { قاسم } گفت : به جای #حلقه ، #انگشتر #عقیق بخریم ،
💠من چون حلقه💍 پلاتین دوست داشتم ،
گفتم : الان حلقه بخرید ، انگشتر عقیق رو بعدا میخریم.
❣رو به من کرد و گفت : #هرچی شما #انتخاب کنید من #میپسندم ،و یک حلقه ساده خریدیم،
💠بعد ازظهر برای عقد💑 به محضر رفتیم.
🌹با اینکه همه چی رو به #امام زمان عج سپردم ، ولی خیلی استرس داشتم.
💠بعد از عقد باهم به حرم 🍀حضرت معصومه رفتیم.
#شب #ولادت #پیامبر ص💐 بود.
💠توی حیات حرم نشستیم و #آقا مهدی{ قاسم} با صدای آروم📢 مولودی😊 میخوند.
🔸و افرادی که نزدیک ما بودند با تعجب نگاهمون میکردند.
💎از یه طرف خجالت میکشیدم و از طرفی #لذت میبردم که صدای #دلنشینی دارند ....
#پایان.....
#عاشقانه_های_شهدا_
#سادگی
#ازدواج
🕊با ذکر صلوات به #کانال #شهید #قاسم #غریب
👇
🇮🇷
تلگرام ⬅️
@gharibshahid
ایتا ⬅️
https://eitaa.com/gharibshahid