eitaa logo
قاصدک
892 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
5هزار ویدیو
124 فایل
#تربیتِ_نیرویِ_مومنِ_انقلابی
مشاهده در ایتا
دانلود
💚 الابذکرالله تطمئن القلوب 💚 ✨💎✨ معبودا! ای سنگین کننده هر چیز سبک، ای وزن دهنده بر هر بی‌وزنی، و وزن گیرنده از هر وزینی؛ به عزت و جلال‌ات قسم عظمت خویش بر ما بنمای تا خویش را در برابر عظمت تو، خردترین و اعمال خود را در برابرت بی‌وزن‌ترین بدانیم که بهایِ اعمال ما فقط این است. خدایا! کسی را که با معرفت خود نزد خود وزنی بخشیدی اعمال او هم وزن خواهد داشت و کسی را که از معرفت خویش بی‌بهره ساختی وزنی بر اعمال او نخواهد بود.    . 💚 🌸❈🌷﷽🌷🍃🌸💚 امیرالمؤمنین عـلـے عليه‌السلام إنْ كُنْتُم تُحِبّونَ اللّهَ فأخْرِجوا مِن قُلوبِكُم حُبَّ الدُّنيا. اگر خدا را دوست داريد پس محبّت دنيا را از دل‌هايتان بيرون كنيد. 📚 غرر الحكم، حدیث ۳۷۴۷ 🌸🍃🍃🍃🍃🍃🌸 🌞  25/ فروردین/ 1404  شمسی 🌙 15/ شوال/ 1446 هجری قمری 🌲14/ اوریل / 2025  میلادی 🌸 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸 امروز دوشنبه ✨↯ ذڪر روز ؛ 🍃✨《 یا قاضِیَ الْحاجات؛ ای برآورنده حاجت‌ها 》💐 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 💎👌"هر آنچه می بینی، خوده تویی" کاش می‌دانستی که آنچه می‌بینی، خوده تویی.. آن سنگ آن درخت آن پرنده خوده تویی در جلوه‌ای دیگر آسمان تویی، زمین تویی، ستارگان افلاک تویی. همه چیز در وجود تو تنیده شده است. اگر خود تو نبودی، محال بود که قادر به دیدن‌شان باشی. تو در آنها هستی و آنها در تو اَند بالا تویی، پایین تویی، درون و بیرون تویی آن انسان تویی. آن ماجرا، ماجرای توست اگر کسی را بکشی، خودت را کشته‌ای اگر کسی را فریب دهی، خودت را فریب داده‌ای اگر کسی را اسیر کنی هم زندانی تویی و هم زندانبان تو همواره با خودت روبرو می‌شوی! اگر ببخشایی، خودت را بخشیده‌ای. اگر اطعام کنی، اگر سیراب کنی، اگر زنده بداری، خودت را زنده نگاه داشته‌ای. این تویی که خود جهان شده‌ای و این جهان است که جلوه‌ای از درونیات توست. جهان از مردمک چشم تو بارز شده است دریاب نکته را! هر که جهان را می‌بیند، جهان خودش را می‌بیند. بد یا خوب، این جهان توست. پس با خودت خوب باش و آن را بیش از این آلوده مکن. آنچه را که گفتم سخنی شاعرانه مپندار، آن حقایقی است که از هزاران سال پیش، حکمای بزرگ الهی با شهودشان دریافته اند.                🌴💠  یاعلی 💠🌴
💚 الابذکرالله تطمئن القلوب 💚 🌹ای یگانه هستیِ هستی، که تمام هستی پرتوِ ذرّه ای از هستی توست، هستِ ناچیزمان از هست مطلق توست. وجودمان به برکت وجود توست، هستی مان از هستی خود جدا مساز که هر ذرّه که خود را متصل به هستی تو اگر کند، از آفتاب قدرتمندتر و پر وجودتر است. ✨معبودا!! مرا با توحید و یگانگی خویشتن آشنا ساز و خود معلم ام باش که همانا هدایت فقط از آنِ توست. 🌟 نازنینا!! بزرگی چون تو را چه سخت است خُرد و حقیری چون من بتواند بشناسد. اگر بزرگی خود را در این راه نشان ام مدهی و خود را بر من به اندازه نیازم به تو ننمایانی❕    . 💚 🌸❈🌷﷽🌷🍃🌸💚 حضرت امام على عليه السلام: 💐 كَثرَةُ الدَّينِ تُصَيِّرُ الصادِقَ كاذِباً و المُنجِزَ مُخْلِفاً بدهكارى زياد، راستگو را دروغگو مى كند و خوش قول را بد قول! ميزان الحكمه، جلد ۴، صفحه ۲۰۸ 🌸🍃🍃🍃🍃🍃🌸 🌞  26/ فروردین/ 1404  شمسی 🌙 16/ شوال/ 1446 هجری قمری 🌲15/ اوریل / 2025  میلادی 🌸 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸 امروز سه شنبه 🌺✨ ↯ ذڪر روز ؛ 🍃✨《 یا اَرْحَمَ الرّاحِمین 💐 ‌‌‌‌‎‌‌‌ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 💭شیخی بود که به شاگردانش عقیده می آموخت ، لااله الاالله یادشان می داد ، آنرا برایشان شرح می داد و بر اساس آن تربیتشان می کرد. 💭 روزی یکی از شاگردانش طوطی ای برای او هدیه آورد، زیرا شیخ پرورش پرندگان را بسیار دوست می داشت. شیخ همواره طوطی را محبت می کرد و او را در درسهایش حاضر می کرد تا آنکه طوطی توانست بگوید: ✨لااله الا اللّه✨ 💭 طوطی شب و روز لااله الا الله می گفت. اما یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه می کند. وقتی از او علت را پرسیدند گفت : طوطی به دست گربه کشته شد. گفتند برای این گریه می کنی؟ اگر بخواهی یکی بهتر از آن را برایت تهیه می کنیم. شیخ پاسخ داد: من برای این گریه نمی کنم. ناراحتی من از اینست که وقتی گربه به طوطی حمله کرد ، طوطی آنقدر فریاد زد تا مُرد. 💭 با آن همه لااله الاالله که می گفت ، وقتی گربه به او حمله کرد ، آنرا فراموش کرد و تنها فریاد می زد. زیرا او تنها با زبانش می گفت و قلبش آنرا یاد نگرفته و نفهمیده بود. 💭 سپس شیخ گفت می ترسم من هم مثل این طوطی باشم ! تمام عمر با زبانمان لااله الاالله بگوییم و وقتی که مرگ فرارسد فراموشش کنیم و آنرا ذکر نکنیم ، زیرا قلوب ما هنور آنرا نشناخته است! ✅ آیا ما لااله الااللّه را با دلهایمان آموخته ایم؟                🌴💠  یاعلی 💠🌴
هر جا هستید شما هم می‌تونید به امام زمان (عج) رو بخونید. سید علی خان شیرازی در کتاب «کلم طیب» گفته است: این دعا، دعای استغاثه به حضرت صاحب‌الزّمان (عج) است، هرکجا که باشی دو رکعت نماز بخوان و سپس زیر آسمان رو به قبله بایست و بگو: سَلامُ اللّٰهِ الْكامِلُ التَّامُّ الشَّامِلُ الْعامُّ، وَصَلَواتُهُ الدَّائِمَةُ وَبَرَكاتُهُ الْقائِمَةُ التَّامَّةُ عَلىٰ حُجَّةِ اللّٰهِ وَوَ لِيِّهِ فِى أَرْضِهِ وَبِلادِهِ، وَخَلِيفَتِهِ عَلىٰ خَلْقِهِ وَعِبادِهِ، وَسُلالَةِ النُّبُوَّةِ وَبَقِيَّةِ الْعِتْرَةِ وَالصَّفْوَةِ، صاحِبِ الزَّمانِ، وَمُظْهِرِ الْإِيمانِ، وَمُلَقِّنِ أَحْكامِ الْقُرْآنِ، وَمُطَهِّرِ الْأَرْضِ، وَناشِرِ الْعَدْلِ فِى الطُّولِ وَالْعَرْضِ، وَ الْحُجَّةِ الْقائِمِ الْمَهْدِيِّ، الْإِمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِيِّ ، وَابْنِ الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرِينَ، الْوَصِيِّ ابْنِ الْأَوْصِياءِ الْمَرْضِيِّينَ، الْهادِي الْمَعْصُومِ ابْنِ الْأَئِمَّةِ الْهُداةِ الْمَعْصُومِينَ. السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِينَ الْمُسْتَضْعَفِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُذِلَّ الْكافِرِينَ الْمُتَكَبِّرِينَ الظَّالِمِينَ؛ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ يَا صاحِبَ الزَّمانِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الْأَئِمَّةِ الْحُجَجِ الْمَعْصُومِينَ وَالْإِمامِ عَلَى الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ سَلامَ مُخْلِصٍ لَكَ فِى الْوَِلايَةِ، أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمامُ الْمَهْدِىُّ قَوْلاً وَفِعْلاً، وَأَنْتَ الَّذِى تَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً، فَعَجَّلَ اللّٰهُ فَرَجَكَ، وَسَهَّلَ مَخْرَجَكَ؛ وَقَرَّبَ زَمانَكَ، وَكَثَّرَ أَنْصارَكَ وَأَعْوانَكَ، وَأَنْجَزَ لَكَ ما وَعَدَكَ، فَهُوَ أَصْدَقُ الْقائِلِينَ وَ ﴿نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوٰارِثِينَ﴾، يَا مَوْلاىَ يَا صاحِبَ الزَّمانِ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، حاجَتِى كَذا وَكَذا (و بجاى کذا و کذا حاجات خود را بیان کند و بگوید) فَاشْفَعْ لِى فِى نَجاحِها، فَقَدْ تَوَجَّهْتُ إِلَيْكَ بِحاجَتِى لِعِلْمِى أَنَّ لَكَ عِنْدَ اللّٰهِ شَفاعَةً مَقْبُولَةً وَمَقاماً مَحْمُوداً، فَبِحَقِّ مَنِ اخْتَصَّكُمْ بِأَمْرِهِ، وَارْتَضاكُمْ لِسِرِّهِ، وَبِالشَّأْنِ الَّذِى لَكُمْ عِنْدَ اللّٰهِ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُ، سَلِ اللّٰهَ تَعالىٰ فِى نُجْحِ طَلِبَتِى وَ إِجابَةِ دَعْوَتِى وَكَشْفِ كُرْبَتِى. التماس دعا 🤲 @hamidkasiri_ir
💚 الابذکرالله تطمئن القلوب 💚 پروردگارا! روانه کن عقل و میل ما را به آنچه که باید بیاموزیم و عمل کنیم و دور ساز عقل و میل مان از آنچه نه نیازی است یاد بگیریم و نه نیازی هست به آن عمل کنیم. پروردگارا! ما را از تعامل مان با حضرت ات به تفاهم مان از نفس خویش برسان و چه سخت و گمراه کننده است برای کسی که بخواهد از تفاهم به دور از تسلیم به تعامل با تو رسد. معبودا! تسلیم مان بر اطاعت امرت را بر نفس مان مقدم از طلب تفهیم نفس مان برای درک علت تسلیم مان بر امرت قرار فرما    . 💚 🌸❈🌷﷽🌷🍃🌸💚 امیرالمؤمنین عـلـے عليه‌السلام إنْ كُنْتُم تُحِبّونَ اللّهَ فأخْرِجوا مِن قُلوبِكُم حُبَّ الدُّنيا. اگر خدا را دوست داريد پس محبّت دنيا را از دل‌هايتان بيرون كنيد. 📚 غرر الحكم، حدیث 3747 🌸🍃🍃🍃🍃🍃🌸 🌞  27/ فروردین/ 1404  شمسی 🌙 17/ شوال/ 1446 هجری قمری 🌲16/ اوریل / 2025  میلادی 🌸 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸 امروز چهارشنبه 🌺✨↯ ذڪر روز ؛ 🍃✨《 یا حَیُّ یا قَیّومُ 💐 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 شیوانا از راهی می‌گذشت. خسته شد و به درختی تکیه داد. چند دقیقه بعد جوانی سراسیمه به نزدیک درخت رسید و جسمی را که داخل پارچه‌ای پوشانده بود زیر یک سنگ مخفی کرد. به محض این‌که جوان کارش را تمام کرد نگاهش را به سمت درخت چرخاند و شیوانا را دید که به او می‌نگرد! جوان شرمزده سرش را پائین انداخت و از شیوانا دور شد. روز بعد عده‌ای از مردم دهکده آن جوان را طناب بسته نزد شیوانا آوردند و از او خواستند تا برای آن جوان مجازاتی مشخص کند. شیوانا سری تکان داد و از جمعیت پرسید: ”جرم این جوان چیست!؟“ یکی از جمع پاسخ داد: ”این جوان دیروز به درون معبد قدیمی دهکده رفته و ظرف گران‌قیمتی را که آنجا بود ربوده و فرار کرده است!“ شیوانا پرسید: ”از کجا می‌دانید که کار این جوان بوده است!؟“ همان شخص پاسخ داد: ”دقیقاً مطمئن نیستیم. اتفاقاً وقتی ظرف به سرقت رفته کسی در معبد نبوده است. ما براساس حدس و گمان فکر می‌کنیم کار او بوده است. البته او خودش می‌گوید که از ظرف گران‌قیمت خبری ندارد و ما هم هر جائی‌که گمان می‌کردیم را گشتیم ولی ظرف را ندیدیم!“ شیوانا با عصبانیت گفت: ”شما براساس حدس و گمان شخص محترمی را متهم کرده‌اید. زود این جوان را رها کنید و وقتی شواهدی محکم‌تر داشتید سراغ من بیائید!“ جمعیت، جوان را رها کردند و پراکنده شدند. ساعتی بعد جوان در خلوت نزد شیوانا آمد و شرمزده و خجل سرش را پائین انداخت و آهسته گفت: ”استاد! شما خودتان دیدید که من ظرف را کجا پنهان کردم؟ پس چرا مرا لو ندادید!؟“ شیوانا آهی عمیق کشید و گفت: ”به‌جزء من چشمان خالق هستی هم نظاره‌گر اعمال تو بود. وقتی خالق کائنات آبروی تو را نگه داشت و اجازه نداد که کسی نظاره‌گر اعمال تو باشد، چرا من که چشمانم از اوست پرده‌پوشی نکنم!؟“ جوان خجل و سرافکنده از حضور شیوانا بیرون رفت. روز بعد دوباره جمعیت آن جوان را نزد شیوانا آوردند و گفتند: ”ظرف گران‌قیمت شب گذشته به‌طرز عجیبی به معبد بازگردانده شده است و هیچ‌کس ندیده که چه کسی این کار را انجام داده است. برای همین ما به این نتیجه رسیده‌ایم که این جوان بی‌گناه بوده و ما بی‌جهت او را متهم کرده‌ایم. به‌همین خاطر نزد شما آمده‌ایم تا از او بخواهید ما را ببخشد!“ شیوانا تبسمی کرد و گفت: ”این جوان حتماً شما را می‌بخشد بروید و به‌کار خود برسید!“ وقتی جمعیت پراکنده شدند. شیوانا آهسته نزدیک جوان رفت و گفت: ”همان کسی که چشمان بقیه را کور کرد و آبرویت را حفظ نمود، اگر اراده کند می‌تواند پرده‌ها را براندازد و اسرار پنهان تو را برملا سازد و در یک چشم به‌هم زدن تو را رسوا کند. قدر این حامی بزرگ را بدان و همیشه سعی کن کاری کنی که او خودش پوشاننده عیب‌های تو باشد!“                🌴💠  یاعلی 💠🌴
🔺یک نکته مهم و کاربردی 👇 «همان‌گونه که در علم پزشکی، علم طب معیار است نه عملکرد طبیب — مثلاً اگر پزشکی خودش سیگار بکشد، این به معنای بی‌ارزشی توصیه‌های علمی او درباره ضررهای سیگار نیست — در مسائل دین و دینداری نیز باید میان حقیقت دین و رفتار دینداران تفاوت قائل شد؛ معیار، خود دین حقیقی است نه عملکرد پیروان آن. خطاهای دینداران نباید موجب تردید در درستی دین شود، همان‌طور که خطای یک پزشک، علم پزشکی را زیر سؤال نمی‌برد.» برای کشف و شناخت دین حقیقی ملاک تحقیق عقلی و منطقی هست و لا غیر . مرتضی علیزاده ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- ✅@akharinbaran
✌️ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ الله «ایّام الله» را به آنان يادآورى كن!  🔰جنگ خندق و شکوه پیروزی جبهه اسلام 🔸در هفدهم ماه شوال در سال ۵ هـجری قمری، غزوه ی خندق (احزاب) و کشته شدن عمرو بن عبدود به دست امیر المؤمنین علیه السلام به وقوع پیوست. 🔸در این جنگ مسلمانان داخل مدینه در اطراف شهر خندقی کندند. مشرکین 25 روز مدینه را محاصره کردند و از هر طرف که خواستند وارد شوند خندق بود. 🔸در اثنای این کار منافقین جسارت ها به پیامبر صلّی الله علیه و آله نمودند و عمرو بن عبدود مبارز طلبید ولی کسی جرأت نکرد. شخصی از شجاعت های عمرو سخن گفته و رعب و وحشت در دل مسلمانان می انداخت که: «اگر عمرو بر ما چیره شود همه ی ما را خواهد کشت. بهترین راه این است که محمّد را دست بسته تحویل آن ها دهیم و خودمان به قوممان ملحق شویم» !! این جا بود که آیاتی از سوره احزاب نازل شد !! 🔸در چنین شرایطی پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمودند : «چه کسی به مبارزه ی عمرو می رود تا من بهشت را برایش ضمانت کنم» ؟ آیا دوستی هست که شرّ این دشمن را دفع کند ؟ 🔆آقا و مولایمان اسد الله الغالب علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود : «من به مبارزه ی او می روم». 🔆پیامبر صلّی الله علیه و آله سکوت کردند، و تا سه بار این کلام را فرمودند، و هر سه بار امیر المؤمنین علیه السلام برای مبارزه اعلام آمادگی نمودند. آخرین بار که حضرت على(علیه السلام) باز اجازه مبارزه خواست، پیامبر به على (علیه‎السلام) فرمود: این عمرو بن عبدَوَدّ است! امام على(علیه السلام) فرمود: من هم على هستم! 🔸آخر الأمر پیامبر صلّی الله علیه و آله اجازه فرمودند و با دستانش عمامه بر سر آن حضرت پیچیدند و امیر المؤمنین علیه السلام حرکت کردند. در این هنگام پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود : «بَرَزَ الْاِیمانُ كُلُّهُ اِلَی الشِّرْکِ كُلِّهِ» : تمام ایمان در مقابل تمام کفر ظاهر شد. 🔸بعد از آن که عمرو بن عبدود با دعوت امیرالمومنین اسلام اختیار نکرد و دست از جنگ بر نداشت، امیر المؤمنین علیه السلام او را به یک ضربت از پا در آورد. 🔸در این حال صدای تکبیر مسلمین بلند شد و پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود : «همانا مبارزه ی علی بن ابی طالب علیه السلام با عمرو بن عبدود در روز خندق از اعمال امّت من(از جنّ‌ و انس) تا روز قیامت افضل است». 🔸آرى، زحمت جنگ خندق به واسطه مجاهدت مخلصانه على عليه السّلام از مؤمنان برداشته شد. نقل شده آنگاه كه مشركان به رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم پيام دادند كه مردار عمرو را به ده هزار بما بفروش، رسول مکرّم اسلام صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند: مردار او مال شما، ما از پول مرده‌فروشى رزق نمى‌خوريم. 🔸همچنین از حضرت على عليه السّلام اشعارى نقل شده که ترجمه بعضى از ابيات آن‌چنين است: او راه سفاهت پيموده و بيارى بتهاى سنگى برخاست و من راه صواب رفتم و پروردگار محمد صلّى الله عليه و آله و سلّم را يارى كردم در نتيجه با يك ضربت كارش را بساختم و جيفه‌اش را چون تنه درخت خرما در ميانه پستى و بلنديها روى زمين گذاشتم و رفتم. 🤲اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليّٖكَ الْفَرَج
حقه‌های ترامپیستی مذاکرات 🔸ترامپ با بزرگ‌نمایی تهدیدات و استفاده از عبارات مبهم، فضای روانی تنش‌زا ایجاد می‌کند. 🔹او خود را ناجی بحران‌ها معرفی کرده و با استفاده هدفمند از رسانه‌های اجتماعی، پیام‌هایش را بی‌واسطه منتشر می‌کند. 🔸زبان احساسی و مبهم، تکرار پیام‌های کلیدی، و مقایسه‌های هدفمند، ابزارهای اصلی او برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی هستند. 🔹استناد به آمار بدون منبع و القای فوریت‌های کاذب، تاکتیک‌های فشار روانی او محسوب می‌شوند. 🔸میدان اصلی رقابت او نه اتاق‌های دیپلماسی، بلکه فضای رسانه‌ای است؛ هر پیام او بخشی از استراتژی چانه‌زنی و بهره‌برداری سیاسی است برای مطالعه ادامه حقه‌های رسانه‌ای ترامپ در مذاکرات ایران اینجا را بخوانید @Farsnart
💚 الابذکرالله تطمئن القلوب 💚 پروردگارا 💐 تو بسیار بخشاینده ای و دوستدار بخشایش، پس از من درگذر. الهی تا آن لحظه که زندگی برایم نیک است زنده ام دار و آن گاه که مرگ برایم نکوتر است، بمیرانم. الهی، از تو می خواهم که بیم و پرهیز از خشمت را ، پنهان و آشکار در دلم بنهی، در حال خشنودی و خشم به عدل وادارم کنی و مرا در دارایی و تهی دستی، میانه رو سازی. الهی، 💐 از تو نعمتی می خواهم که پایان نپذیرد و روشنیِ چشمی که به تاریکی نگراید. از تو می خواهم در حکمی که بر من قلم می زنی، خشنودم داری و مرا لذت دیدارت بچشانی. 💐    . 💚 🌸❈🌷﷽🌷🍃🌸💚 حضرت امام حسین (ع) میفرمایند: من طلب رضی الناس بسخط الله وکله الله إلی الناس کسی که برای جلب رضایت و خوشنودی مردم ، موجب خشم و غضب خداوند شود، خداوند او را به مردم وا می گذارد 🌸🍃🍃🍃🍃🍃🌸 🌞  28/ فروردین/ 1404  شمسی 🌙 18/ شوال/ 1446 هجری قمری 🌲17/ اوریل / 2025  میلادی 🌸 ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸 امروز پنج شنبه 🌷✨↯ ذڪر روز ؛ 🕊✨《 لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ المَلِک الحقّ المُبین نیست خدایی جز الله 》💐 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ﻧﻤﮏ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺍﻣﺎ ﻧﻤﮏ ﭘﺎﺵ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﻫﺮﮔﺰ!!! ﻋﺠﯿﺐ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻤﺪﻟﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﻣﻮﺧﺘﯿﻢ ! ﺷﺎﯾﺪ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﺎﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﺷﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﮊﻥ ﻣﺎﻥ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺻﻼً ﺷﺨﺼﯿﺘﻤﺎﻥ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭ ﺷﮑﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﺠﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺑﮑﺎﻫﯿﻢ ﺑﺮ ﺩﺭﺩ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺍﻓﺰﺍﯾﯿﻢ!!! ﮔﺎﻫﯽ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﻓﻘﻂ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻫﻤﺪﻟﯽ ﻭ ﻫﻤﺪﺭﺩﯼ ﺍﺳﺖ ! ﻧﯿﺎﺯﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ! ﻫﻤﯿﻨﮑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﻭ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺷﻨﻮﻧﺪﻩ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ ... ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻌﺎﺩﻟﻪ ﻧﺴﺎﺯ ﻭ ﺍﺯ ﺭﺍﻫﮑﺎﺭﻫﺎﯼ ﻧﺸﺪﻧﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻧﮕﻮ . ﮔﺮﻩ ﮐﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﮐﻮﺭﺗﺮ ﻧﮑﻦ ... ﺳﻮﺍﻻﺕ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻧﭙﺮﺱ ﻭ ﺑﺮ ﺍﻓﺴﻮﺳﻬﺎ ﻭ ﻏﻢ ﻫﺎﯾﺶ ﻧﯿﻔﺰﺍ ... ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﻮﺩ ... ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩﻧﺸﺎﻥ ! ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺣﮑﻢ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻧﺠﺎﺕ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ . ﺩﺭﺳﺖ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺍﯾﯽ، ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻫﺴﺘﻨﺪ ... ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺗﻮﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺁﻧﺎﻥ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ... ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻣﺮﺍﻗﺒﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ ... ﺣﯿﻒ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ                🌴💠  یاعلی 💠🌴
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 محمدرضا، نامی که در تاریخ این مرز و بوم، با عطر ایثار و حماسه گره خورده است. در سال ۱۳۴۵، در دامان خانواده‌ای مؤمن، چشم به جهان گشود؛ کودکی که با نوای قرآن و آموزه‌های اسلام، روحش صیقل یافت. در زادگاهش، پله‌های دانش را طی می‌کرد که ناگهان، آتش جنگ زبانه کشید. غیرت دینی و عشق به وطن، او را به سوی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل کشاند. محمدرضا، این دانش‌آموز رشید، در عملیات آزادسازی خرمشهر، دلاورانه جنگید و جراحت را به جان خرید. اما این زخم، او را از ادامه راه باز نداشت. بار دیگر، در عملیات خیبر، حماسه‌ای دیگر رقم زد. در اسفند ۱۳۶۲، به معشوق خود نزدیک‌تر شد و به آرزوی دیرینه‌اش، یعنی گمنامی، دست یافت. نامی که بارها بر زبان جاری کرده بود، اینک برازنده‌اش شده بود. سال‌ها پیکر مطهرش در غربت خاک، آرام گرفت، تا آنکه سرانجام پس از 16سال در کنار دیگر همرزمان شهیدش، به آغوش وطن بازگشت. محمدرضا سلیمانزاده، نمادی از فداکاری و از خودگذشتگی، تا ابد در قلب این سرزمین جاودان خواهد ماند 💐 💐 💐 شب جمعه، شب یادها و خاطره‌هاست 🌸شهداچراغ هدایت هستند ❤️شهید : محمدرضا سلیمانزاده 🌼شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات بر محمد و ال محمد ✍اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🌸🍃🌸🍃🌸🍃
♨️درِ خانه‌ی را بزن ؛ آقا مهربان است... 🔹می‌گویند: کسی که در خانه‌ای را کوبید و زیاد در زد بالاخره در را باز می‌کنند. درِ خانه‌ی امام زمان را بزن ؛خدا میداند کریم است ،آقا است ،مهربان است... آیت الله ناصری دولت آبادی رحمة الله علیه برای فرج عج ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------- ✅@akharinbaran
🔘 حکایت بسیار زیبااا مردی ساده چوپان شخصی ثروتمند بود و هر روز در مقابل چوپانی اش پنج درهم از او دریافت میکرد. یک روز صاحب گوسفندان به چوپانش گفت: میخواهم گوسفندانم را بفرپوشم چون میخواهم به مسافرت بروم. و نیازی به نگهداری گوسفند و چوپان ندارم و میخواهم مزدت را نیز بپردازم. پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک خویش را که هر روز در مقابل چوپانی اش دریافت میکرد و باور داشت که مزد واقعی کارش است، ترجیح داد. چوپان در مقابل حیرت زدگی صاحب گوسفندان، مزد اندک خویش را که پنج درهم بود دریافت کرد و به سوی خانه اش رفت. چوپان بعد از آن روز که بی کار شده بود، دنبال کار می گشت اما شغلی پیدا نکرد ولی پول اندک چوپانی اش را نگه داشت و خرج نکرد به امید اینکه روزی به کارش آید. در آن روستا که چوپان زندگی می کرد مرد تاجری بود که مردم پولشان را به او می دادند تا به همراه کاروان تجارتی خویش کالای مورد نیاز آنها را برایشان خریداری کند. هنگامی که وعده سفرش فرا رسید، مردم مثل همیشه پیش او رفتند و هر کس مقداری پول به او داد و کالای مورد نیاز خویش را از او طلب کرد. چوپان هم به این فکر افتاد که پنج درهمش را به او بدهد تا برایش چیز سودمندی خرید کند. لذا او نیز به همراه کسانی که نزد تاجر رفته بودند، رفت. هنگامیکه مردم از پیش تاجر رفتند ، چوپان پنج درهم خویش را به او داد. تاجر او را مسخره کرد و خنده کنان به او گفت: با پنج درهم چه چیزی می توان خرید؟ چوپان گفت: آن را با خودت ببر هر چیز پنج درهمی دیدی برایم خرید کن. تاجر از کار او تعجب کرد و گفت: من به نزد تاجران بزرگی میروم و آنان هیچ چیزی را به پنج درهم نمیفروشند، آنان چیزهای گرانقیمت میفروشند. اما چوپان بسیار اصرار کرد و در پی اصرار وی تاجر خواسته اش را پذیرفت. تاجر برای انجام تجارتش به مقصدی که داشت رسید و مطابق خواسته ی هر یک از کسانی که پولی به او داده بودند ما یحتاج آنان را خریداری کرد . هنگام برگشت که مشغول بررسی حساب و کتابش بود، بجز پنج درهم چوپان چیزی باقی نمانده بود و بجز یک گربه ی چاق چیز دیگری که پنج درهم ارزش داشته باشد نیافت که برای آن چوپان خریداری کند. صاحب آن گربه می خواست آن را بفروشد تا از شرش رها شود ، تاجر آن را بحساب چوپان خرید و به سوی شهرش بر می گشت. در مسیر بازگشت از میان روستایی گذشت، خواست مقداری در آن روستا استراحت کند ، هنگامی که داخل روستا شد ، مردم روستا گربه را دیدند و از تاجر خواستند که آن گربه را به آنان بفروشد . تاجر از اصرار مردم روستا برای خریدن گربه از وی حیرت زده شد. از آنان پرسید: دلیل اصرارتان برای خریدن این گربه چیست؟ مردم روستا گفتند: ما از دست موشهایی که همه زراعتهای ما را می خورند مورد فشار قرار گرفته ایم که چیزی برای ما باقی نمی گزارند. و مدتی طولانی است که به دنبال یک گربه هستیم تا برای از بین برن موشها ما را کمک کند. آنان برای خریدن آن گربه از تاجر به مقدار وزن آن طلا اعلام آمادگی کردند . هنگامی که تاجر از تصمیم آنان اطمینان حاصل کرد، با خواسته ی آنان موافقت کرد که گربه را به مقدار وزن آن طلا بفروشد. چنین شد و تاجر به شهر خویش برگشت ، مردم به استقبالش رفتند و تاجر امانت هر کسی را به صاحبش داد تا اینکه نوبت چوپان رسید ، تاجر با او تنها شد و او را به خداوند قسم داد تا راز آن پنج درهم را به او بگوید که آن را از کجا بدست آورده است؟ چوپان از پرسش های تاجر تعجب کرد اما داستان را بطور کامل برایش تعریف نمود. تاجر شروع به بوسیدن چوپان کرد در حالی که گریه می کرد و می گفت: خداوند در عوض بهتر از آن را به تو داد چرا که تو به روزی حلال راضی بودی و به بیشتر از آن رضایت ندادی. در اینجا بود که تاجر داستان را برایش تعریف کرد و آن طلاها را به او داد. این معنی روزی حلال است ♦️الهی ما را به آنچه به ما دادی قانع گردان و در آنچه به ما عطا فرموده ای برکت قرار ده »