🔸من حدود دو ساعت با #ابوحامد ملاقات داشتم. او برای ما یک برادر و یا یک پدر بود. خاطره ای از "سیلی زدن" یک پسر به ابوحامد دارم. اما او رزمنده را ناز کرد و به او #بوسه می زد و می گفت: مرد دلاوری به من سیلی زده !
🔹همواره اهل گذشت بود. زمانی که بچه ها شهید🌷 می شدند؛ خودش می رفت و آنها را بر می گرداند. یک بار 500 متر طناب گرفت و 13 یا 14 #شهیدمان را از 300 متری دشمن آورد⚰
🔸یکبار سر غذا بودیم سربازی گفت: هنوز گرسنه ام😋 #ابوحامد غذای خودش🍝 را آورد و به او داد. پسر شرمنده شد
🔹من در طول 26 سال زندگی ام مانند او را ندیده ام. کسی می گفت: دو تا👥 از بچه ها دعوا کرده بودند، رفته بود بین آنها گفته بود: #من رو بزنید ولی با هم دعوا نکنید❌دو پسر خجالت کشیده بودند. و وقتی #شهید_شد بچه ها خیلی ناراحت بودند ...
#شهید_علیرضا_توسلی
#فرمانده_لشگر_فاطمیون
قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
💠 محبت به همسر و خرید گل🌺 💟 شهید سیاهکالی سعی می کردند #محبت خود به همسرشان را به صورت عملی نشان بد
🍽 یانگوم سرآشپز😅
🔰 فردای روز #عقدمان حمید را برای شام🍲 دعوت کرده بودیم، تازه شروع کرده بودم به سرخ کردن کوکوها🥙 که زنگ خانه به صدا درآمد، #حدس می زدم که امروز هم مثل روزهای قبل #حمید خیلی زود به خانه ما بیاید🏘
🔰 از روزی که #محرم شده بودیم هر بار ناهار یا شام دعوت کرده بودیم، زودتر می آمد☺️ دوست داشت #خودش هم کاری بکند، این طور نبود که دقیقا وقت ناهار یا شام بیاید❌
🔰 بعد از سلام و احوال پرسی با بقیه، همراه من به #آشپزخانه آمد و گفت: به به😋 ببین چه کرده سر آشپز! گفتم: نه بابا! زحمت کوکوهارو #مامان کشیده، من فقط می خوام سرخشون کنم🍳
🔰 روغن که حسابی داغ♨️ شد، شروع کردم به سرخ کردن #کوکوها، حمید گفت: اگر کمکی از دست من بر میاد بگو، گفتم: مرغ🍗 پاک کردن بلدی⁉️ بابا چنتا #مرغ گرفته، می خوام پاک کنم، کمی روی صندلی جابه جا شد و گفت: دوست دارم #یاد_بگیرم و کمک حالت باشم.
🔰خندیدم و گفتم: معلومه تو خونه ای که کدبانویی مثل #عمه من باشه و دختر عمه ها همه ی کارهارو انجام بدن👌 شما #پسرها نباید هم از خونه داری سر رشته ای داشته باشین😄 گفت: این طورها هم نیست #فرزانه_خانوم.
🔰 باز من پیش بقیه آقایون یه پا #سرآشپز حساب میشم😎 وقت هایی که میرم سنبل آباد، #من آشپزی🍜 می کنم، برادرهام به شوخی بهم میگن #یانگوم😅
📚 کتاب یادت باشد
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷
#عشق زیباست اگر
#یار_خدایی_باشد💖
#سبک_زندگی شهدا
🌹کانال سردار شهید حاج قاسم سلیمانی👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
💥" با طمأنینه گفت: #من کجا برم عقب ❓عقب به مردم بگویم من بچههای شما را گذاشتم و #خودم آمدم عقب، نه، من همین جا میمانم " ؛
💫 " شما امّت #شهیدپرور استوره صبر و ایستادگی هستید؛ مبادا کاری کنید که در چشم دشمنان خود را #ضعیف نشان دهید "
#شهید_علی_هاشمی🌷
🌹کانال سردار شهید حاج قاسم سلیمانی 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
🌧بغضِ #من ؛
گریه 😭شد و راہ تماشا را بست
🌨از تـ✨ـو جز #منظرہای🏞 تار ندارم در یاد
#رقیههای_زمانه🌷
#شهید_هادی_طارمی🌷
#محافظ_شهیدقاسم_سلیمانی🌷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌹کانال سردار شهید حاج قاسم سلیمانی👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
🍽 یانگوم سرآشپز😅
🔰 فردای روز #عقدمان حمید را برای شام🍲 دعوت کرده بودیم، تازه شروع کرده بودم به سرخ کردن کوکوها🥙 که زنگ خانه به صدا درآمد، #حدس می زدم که امروز هم مثل روزهای قبل #حمید خیلی زود به خانه ما بیاید🏘
🔰 از روزی که #محرم شده بودیم هر بار ناهار یا شام دعوت کرده بودیم، زودتر می آمد☺️ دوست داشت #خودش هم کاری بکند، این طور نبود که دقیقا وقت ناهار یا شام بیاید❌
🔰 بعد از سلام و احوال پرسی با بقیه، همراه من به #آشپزخانه آمد و گفت: به به😋 ببین چه کرده سر آشپز! گفتم: نه بابا! زحمت کوکوهارو #مامان کشیده، من فقط می خوام سرخشون کنم🍳
🔰 روغن که حسابی داغ♨️ شد، شروع کردم به سرخ کردن #کوکوها، حمید گفت: اگر کمکی از دست من بر میاد بگو، گفتم: مرغ🍗 پاک کردن بلدی⁉️ بابا چنتا #مرغ گرفته، می خوام پاک کنم، کمی روی صندلی جابه جا شد و گفت: دوست دارم #یاد_بگیرم و کمک حالت باشم.
🔰خندیدم و گفتم: معلومه تو خونه ای که کدبانویی مثل #عمه من باشه و دختر عمه ها همه ی کارهارو انجام بدن👌 شما #پسرها نباید هم از خونه داری سر رشته ای داشته باشین😄 گفت: این طورها هم نیست #فرزانه_خانوم.
🔰 باز من پیش بقیه آقایون یه پا #سرآشپز حساب میشم😎 وقت هایی که میرم سنبل آباد، #من آشپزی🍜 می کنم، برادرهام به شوخی بهم میگن #یانگوم😅
📚 کتاب یادت باشد
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷
#عشق زیباست اگر
#یار_خدایی_باشد💖
#سبک_زندگی شهدا
🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩
http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e