eitaa logo
قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
11.2هزار دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
18.5هزار ویدیو
64 فایل
«بِسْمِ اللَّهِ القٰاصِمِ الجَبّٰاریٖنْ» خط خون نقطه‌ی پایان سلیمانـی نیست... بِھ‌َراسـ💪ـید که این اولِ بسم الله است...🌷 کانون تبلیغاتی پربازده قاصدک ❄️👇 https://eitaa.com/joinchat/3340238882Ca4b5329bfc
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌ من به فدای خواهر حسین(علیهما السلام) ‌‌‌‌ بابای عزیزتر از جانم چه قدر خوب شد که نام مرا زینب گذاشتید. مادرم میگفت شما وقت انتخاب اسمم گفتید "بعدها متوجه میشید چرا اسم زینب را انتخاب کردم برای دخترم". شهادتتان از درون، خیمه سوزان من بود و‌ تمام وجودم یکی یکی از درون میسوخت و روی هم فرو میریخت. اما وقتی عظمت حضور مردم را دیدم که چه با شکوه و با عزت و با تمام وجود برایتان به میدان آمدند دلم کمی آرام گرفت. همیشه به من میگفتید عزت دست خداست و بدانید اگر گمنام‌ترین هم باشید ولی نیت شما یاری مردم باشد، میبینید که خداوند چقدر با عزت و عظمت شما را در آغوش میگیرد. میدانم راز آن چهره نورانی‌تان و آن همه عزت و عظمتتان فقط در نمازهای نافله و گریه‌های شبانه و گرسنگی در بیابان‌ها و گرمای صحراها و آن همه خطر را به جان خریدن نبود... بلکه شما جان و مال و دنیا و آخرتتان را با خداوند متعال، فاطمه زهرا(س) و عمه سادات(س) معامله کردید. آن روز که رسم "کلنا عباسک یا زینب(س)" را نوشتید این نوشته وِرد زبان همه عالم شد. شما علمدار خيمه خواهر حسين(ع) شديد و من تا آخرين نفس فدايی بانويی ميشوم كه نام مباركش را بر نهاديد تا حق اين نام را ادا كنم. 🌷
‌‌ "نمی‌توانم از حسین پورجعفری نام نبرم" از برادر نزدیک‌تر از پدر دلسوز تر ‌‌ ▫️حسین آقای پورجعفری کسی که بابا هر وقت میخواست وصفش را برای ما بکند یک جمله میگفت: مثل پروانه دور من میگردد... ‌‌ ▫️مگر میشود تو را از یاد ببریم وقتی ما نبودیم کنار بابا، شما به قول خود بابا همانطور که پدر دور فرزندش میگردد حسین پور جعفری دور من میگردد. ‌‌ ▫️شبها تا زمانیکه مطمئن نمیشدی بابا خوابیده نمیخوابیدی و صبح‌ها قبل از بابا بیدار میشدی و دم در اتاق مینشستی. همیشه جیب‌هایت پر بود از کشمش و توت خشک قدم به قدم از ترس گرسنه‌ماندن فرمانده‌ات، یارت، دست در جیب میکردی و در دهانش میگذاشتی. ‌‌ ▫️چگونه میتوان از تو یاد نکرد وقتی -با تمام اینکه میدانستی همسرت در اوج احتیاجش به تو هست- بابا ما را واسطه کند در سفر آخر -که برگشتی نداشت- بگوید حسین را منصرف کنید با من نیاید. ‌‌ ▫️با گفتن این جمله‌ی ما به تو رنگ رخسارت دیدن داشت. ما را حلال کن که عشقت را نفهمیدیم فقط جوابت را شنیدیم که گفتی: یعنی من حاجی را وسط بیابان تنها بگذارم...!!؟ ‌‌ کاش بودی سراغ بابا را از تو میگرفتیم تو هیچ وقت ما را بی‌جواب نگذاشتی سلام مان را به بابا برسان ✨✨ 🌟 🌷
‌‌ "نمی‌توانم از حسین پورجعفری نام نبرم" از برادر نزدیک‌تر از پدر دلسوز تر ‌‌ ▫️حسین آقای پورجعفری کسی که بابا هر وقت میخواست وصفش را برای ما بکند یک جمله میگفت: مثل پروانه دور من میگردد... ‌‌ ▫️مگر میشود تو را از یاد ببریم وقتی ما نبودیم کنار بابا، شما به قول خود بابا همانطور که پدر دور فرزندش میگردد حسین پور جعفری دور من میگردد. ‌‌ ▫️شبها تا زمانیکه مطمئن نمیشدی بابا خوابیده نمیخوابیدی و صبح‌ها قبل از بابا بیدار میشدی و دم در اتاق مینشستی. همیشه جیب‌هایت پر بود از کشمش و توت خشک قدم به قدم از ترس گرسنه‌ماندن فرمانده‌ات، یارت، دست در جیب میکردی و در دهانش میگذاشتی. ‌‌ ▫️چگونه میتوان از تو یاد نکرد وقتی -با تمام اینکه میدانستی همسرت در اوج احتیاجش به تو هست- بابا ما را واسطه کند در سفر آخر -که برگشتی نداشت- بگوید حسین را منصرف کنید با من نیاید. ‌‌ ▫️با گفتن این جمله‌ی ما به تو رنگ رخسارت دیدن داشت. ما را حلال کن که عشقت را نفهمیدیم فقط جوابت را شنیدیم که گفتی: یعنی من حاجی را وسط بیابان تنها بگذارم...!!؟ ‌‌ کاش بودی سراغ بابا را از تو میگرفتیم تو هیچ وقت ما را بی‌جواب نگذاشتی سلام مان را به بابا برسان 🌷