eitaa logo
|هیـأت‌قـاسمان‌ولایـت|
259 دنبال‌کننده
533 عکس
203 ویدیو
0 فایل
﷽ کاش‌مثل‌حضرت‌قاسم(ع) سربازی‌برای‌ولایت‌باشیم...🥀🇮🇷 •هیــأت‌مذهبــی‌قــاسمــان‌ولایـت #کانون‌فرهنگی‌شهید‌اسماعیلی •گناباد •شهرک بیلند @Sh_dstr | تبادل | ارتباط با ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
|هیـأت‌قـاسمان‌ولایـت|
۴ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ ادامه پیشگفتار ... افتخار بارز دیگر مدافعان حرم ا
۵ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ ادامه پیشگفتار ... در این عصر که دشمنان اسلام با هزاران حیله و نیرنگ در فکر تسخیر افکار مردم به‌ویژه جوانان و نوجوانان‌اند و دنبال غارت و چپاول ثروت منطقۀ غرب آسیا، تنها نسخۀ نجات‌بخش همان راه حضرت اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) و خط سرخ حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) است. بدیهی است تحولات سیاسی و اجتماعی در جوامع بشری به‌تدریج اتفاق می‌افتد. بی‌شک با صدور انقلاب اسلامی در بین ملل اسلامی موج بیداری و اسلام‌خواهی ایجاد خواهد کرد و در آینده شاهد شکوفایی بیشتر و جوشش ثمرۀ حضور مدافعان حرم در منطقۀ غرب آسیا و جهان هستیم... ... 📗 •‌قاسمان‌ولایت | @ghaseman_velayat
|هیـأت‌قـاسمان‌ولایـت|
۱۰ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ ادامه پیشگفتار ... ۶. به‌طور قطع و یقین در اجابت
۱۱ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ پایان پیشگفتار ... در ادامه از سرور و استاد گرامی‌ام، حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر احمد انصاریان استاد حوزه و دانشگاه تشکر می‌کنم که نقطه‌نظرات و راهنمایی‌هایشان راهگشا بود. همچنین، از همۀ برادران ارجمند و خواهران گرامی و جوانان و نوجوانان عزیز که در فضای مجازی برای زنده نگه داشتن راه و آرمان‌های بلند شهدا در سراسر کشور زحمت می‌کشند و عزیزانی که به‌طور گمنام و ناشناخته در فضای مجازی یا در مساجد و یا در پایگاه‌های مقاومت بسیج به‌طور گسترده‌ در معرفی شهید به نسل جوان فعالیت کردند، از صمیم قلب تقدیر و تشکر می‌کنم. وظیفه می‌دانم از آقایان نادر حیدری (تهران)، محمدرضا جهانشیر (سمنان)، مهدی قهرمانی (همدان)، مهدی آخوندی (خراسان رضوی)؛ و سرکار خانم طلایی‌نژاد (خراسان رضوی)، سرکار خانم احمدیان (تهران) و سرکار خانم اکبری (ایلام) که در دو سال گذشته فعالیت چشمگیری در معرفی شهید در بین جوانان داشته‌اند، قدردانی و سپاسگزاری کنم. امیدوارم خدای سبحان به همۀ دوستان و عزیزانی که در مسیر تحقق آرمان‌های بلند امامین انقلاب اسلامی و شهدا شبانه‌روزی تلاش می‌کنند، پاداشی همسنگ شهدا مرحمت فرماید، ان‌شاءالله. مؤمن دانشگر، پدر شهید 20آبان 1401. ... ... 📗 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •‌قاسمان‌ولایت | @ghaseman_velayat
|هیـأت‌قـاسمان‌ولایـت|
۱۱ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ پایان پیشگفتار ... در ادامه از سرور و استاد گرا
۱۲ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران 🔷️ علی افضلی، استان سمنان سال ۱۳۹۶ بود. در منطقۀ خناصر در جنوب حلب سوریه بودیم. قرار بود با تعدادی از دوستان به حرم مطهر حضرت زینب(سلام‌الله علیها) برویم. از کودکی ذوق مداحی داشتم. دوستان با مداحی های من آشنا بودند. از آن لحظه‌‌ای که رفتنمان به حرم مطهر حضرت زینب(سلام‌الله علیها) قطعی شد دل‌‌نگرانی به سراغم آمد. دفترچۀ اشعار مداحی هایم را نیاورده بودم. با خودم می گفتم اگر دوستان در حرم از من بخواهند مداحی کنم، چه بخوانم؟!... 📗 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •‌قاسمان‌ولایت | @ghaseman_velayat
|هیـأت‌قـاسمان‌ولایـت|
۱۲ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران 🔷️ علی افضلی، است
۱۳ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران ... شعرهایی را حفظ بودم ولی متناسب با آن مکان مقدس نبود. هرچه به ذهنم فشار آوردم که چه بخوانم، به نتیجه‌‌ای نرسیدم. آن شب مشوش و نگران خوابیدم. در خواب، شهید عباس را دیدم. برایم دو بیت شعر خواند. از خواب بیدار شدم. آن دوبیتی با همان آهنگی که عباس برایم خوانده بود در ذهنم مانده بود. سریع کاغذی آوردم و نوشتم: من که هجده یوسفم را پیش چشمم سَر بریدن در کــنار کشــته‌‌هامون مَعجر از سرها کشیدن با همان آهنگ و وزن، چند بیت دیگر سرودم و به آن اضافه کردم. به حرم حضرت زینب (سلام‌الله علیها) رفتیم. در حین مداحی به یاد عباس بودم. [کربلا کرب و بلا شد در حرم آتش به پا شد رأس بابا شد به نیزه نوبت دردانه‌‌ها شد وا حسینا وا حسینا ... 📗 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •‌قاسمان‌ولایت | @ghaseman_velayat
|هیـأت‌قـاسمان‌ولایـت|
۱۳ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران ... شعرهایی را حف
۱۴ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران ✍ عباس بختیاری، استان خوزستان دوست داشتم در سپاه خدمت کنم. مرتب به ائمه اطهار(علیهم‌السلام) متوسل می‌شدم که کارم در سپاه جور شود. از زمانی که با شهید مدافع حرم، عباس دانشگر آشنا شدم، ذوق رفتن به سپاه در من بیشتر شده بود. توی دلم همیشه با شهید عباس حرف می زدم و از عشق و علاقه ام به پاسدار شدن به او می گفتم... ... 📗 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •‌قاسمان‌ولایت | @ghaseman_velayat
|هیـأت‌قـاسمان‌ولایـت|
۱۴ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران ✍ عباس بختیاری، ا
۱۵ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران .... برای جذب در نیروی زمینی سپاه به گزینش تیپ کرخۀ استان اهواز رفتم. مسئول گزینش گفت: «شما نمی‌‌تونید به سپاه بیایید. رشتۀ تحصیلی‌تون از رشته‌های درخواست‌شده برای گزینش سپاه نیست.» خیلی ناراحت شدم. از اتاق بیرون آمدم. به شهید دانشگر متوسل شدم. به او گفتم عباس جان، من دوست دارم لباس سبز پاسداری رو بپوشم. همین‌‌طور که با شهید حرف می زدم از ساختمان گزینش خارج شدم، یک‌مرتبه از پشت‌سر، یک نفر صدایم زد. گفت: «مسئول گزینش باهات کار داره.» برگشتم. به اتاق مسئول گزینش رفتم. گفت: «بیا فرم‌های گزینش رو پر کن تا ببینیم کاری می‌شه کرد یا نه.» بعد از گذشت چند ماه، پروندۀ گزینشم تکمیل شد و به دورۀ آموزشی سپاه رفتم. الان لباس سبز پاسداری را پوشیده‌ام و پاسدارم. ... 📗 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •‌قاسمان‌ولایت | @ghaseman_velayat
|هیـأت‌قـاسمان‌ولایـت|
۱۵ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران .... برای جذب در
902.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱۶ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران .... ابراهیم کمیلی هجده سال داشتم. در محل زندگی‌مان زمینۀ گناه فراهم بود. من هم غرق در گناه بودم. بیشتر رفقایم در زندان بودند. یک روز در فضای مجازی سرگرم نگاه کردن عکس‌ها و کلیپ‌ها بودم... کلیپی دیدم از جوانی هم‌سن‌وسال خودم. وقتی با او در مسیر راهپیمایی اربعین حسینی مصاحبه کردند، گفت: «آرزو دارم که شهید بشم.» خیلی در روحیه من تأثیر داشت. مدام با خودم فکر می‌کردم که چطور می‌شود یک کلیپ بیست‌ثانیه‌ای این‌قدر رویم تأثیر بگذارد. فکرم درگیر بود تا متوجه شدم او عباس دانشگر است و شهید شده است. حالم منقلب شد. گویا شهید آمده بود دست من را بگیرد و از مهلکۀ گناه دورم کند... ... 📗 🎞 آرزوی شهید در سفر اربعین •‌قاسمان‌ولایت | @ghaseman_velayat
|هیـأت‌قـاسمان‌ولایـت|
۱۶ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران .... ابراهیم کمی
۱۷ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران .... به‌واسطۀ کمک‌های شهید کم‌کم رفقایم را کنار گذاشتم. پایم به هیئت باز شد و هیئتی شدم. خادم‌الشهدا شدم. مسیر زندگی‌ام عوض شد. دم‌دمای خدمت سربازی‌ام بود. به همه می‌گفتم سرباز سپاه می‌شوم؛ چون یقین داشتم داداش عباس هوایم را دارد. از زمانی که با شهید رفیق شدم، محبت‌های او را در زندگی می‌دیدم. بعضی‌ها مسخره‌ام می‌کردند که مگر دایی‌ات توی سپاه سردار است یا عمویت توی سپاه سرلشکر است؟! کی کارت را درست می‌کند که بروی سپاه؟! ولی من دلم به عباس گرم بود. برگۀ اعزام خدمتم آمد. آموزشی را در سپاه افتاده بودم. همه تعجب کرده بودند. رفتم. آموزشی تمام شد. یگان خدمتی افتادم نزدیک خانه‌مان. از ناحیۀ مقاومت تا منرلمان فاصلۀ چندانی نبود. چند ماهی گذشت. یک روز فرمانده ام پیشنهاد داد برای استخدامی سپاه اقدام کنم. اوایل دوست نداشتم؛ چون آشنایی نداشتم. پدرم نه جانباز است و نه ایثارگر. باز به دلم افتاد گفتم: داداش عباس حواسش بهم هست. بالاخره رفتم برای استخدامی سپاه. مراحل یکی‌ پس از دیگری طی شد. هر جایی که گره به کارم می‌خورد، به همه می‌گفتم کسی را دارم که کمکم می‌کند و ‌هوایم را دارد. همه تعجب کرده بودند که پارتی من کیست. مراحل گزینش سپاه برای استخدامی‌ام تمام شد. الان هم به‌لطف داداش عباس لباس سبز پوشیده‌ام و کادر سپاه هستم. خودش درست کرد که هم سرباز سپاه باشم و هم کادر سپاه. ... 📗 •‌قاسمان‌ولایت | @ghaseman_velayat
|هیـأت‌قـاسمان‌ولایـت|
۱۷ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران .... به‌واسطۀ کم
۱۸ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران عباس محمدنیا، استان بوشهر : گاهی در خلوت و تنهایی با شهید عباس دانشگر درددل می‌‌کردم. می‌‌گفتم: یه روزی ما با هم تو دانشگاه امام‌حسین(علیه‌السلام) رفیق بودیم. دستم رو بگیر تا تعلقات دنیوی زمین‌گیرم نکنه. البته گاهی هم به خودم می‌‌گفتم: اصلاً معلوم نیست این درددل‌‌ها رو عباس می‌‌شنوه یا نه. یک روز به‌نیت او کار خیری انجام دادم. همان ‌‌شب خواب دیدم همراه عباسم و با هم داریم به امامزاده حضرت صالح(ع) می‌‌رویم. دیدم در دستش نامه‌‌هایی است. گفت: «فرشته‌ها درخواست‌‌های شما رو به ما می‌‌رسونن.» گفتم: «پس اون درددل‌های من بهت رسیده؟» گفت: «آره.» از خوشحالی بیدار شدم. ... 📗 •‌قاسمان‌ولایت | @ghaseman_velayat
|هیـأت‌قـاسمان‌ولایـت|
۱۸ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران عباس محمدنیا، اس
۱۹ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران حسین محمدی : یکی از روزهای پنجشنبه بود که با خانواده بر سر مزار شهدا در بهشت زهرای تهران رفته بودم. از دور صدای مناجاتی شنیدم. توجهم جلب شد. جلوتر رفتم. متوجه شدم مراسم یادوارۀ شهدای مدافع حرم در حال برگزاری است. در قسمتی از محل مراسم تصاویر شهدای مدافع حرم نصب شده بود. در حال تماشای عکس‌ها بودم که تصویر شهید جوانی را دیدم که لبخند دلربایی بر لب داشت. در همان نگاه اول چهرۀ خندان او بر دلم نشست. نامش را در ذهنم سپردم. به خانه که آمدم، دربارۀ او تحقیق کردم. در آن روز، گویا همه‌چیز دست‌به‌دست هم داده بود تا من با شهید عباس دانشگر آشنا شوم. ... ... 📗 •‌قاسمان‌ولایت | @ghaseman_velayat
|هیـأت‌قـاسمان‌ولایـت|
۱۹ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران حسین محمدی : ی
۲۰ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران ...همان‌طور که در فضای مجازی در حال جست‌وجو بودم، به کلیپی از آقای رائفی‌پور برخوردم که دربارۀ شهید عباس دانشگر سخنرانی کرده بود. آقای رائفی‌پور داشت از برنامه‌های معنوی هفتگی شهید و اهتمام او به عمل کردن به آن‌ها می‌گفت. در فضای مجازی به دنبال آن برنامه‌ریزی گشتم و پیدایش کردم. برنامه‌ای که در صفحۀ اردیبهشت ماه سررسید سال 1394 شهید بود و شهید با دستخط خودش آن را نوشته بود. از همان روز با خودم و شهید قرار گذاشتم که او را به‌عنوان رفیق شهیدم انتخاب کنم و هر کار خیری را که انجام می‌دهم، تمام ثوابش را به او هدیه دهم و به برنامۀ او عمل کنم. بنا کردم به چله گرفتن. به تمام برنامه‌ها عمل کردم. به‌قدری با شهید انس گرفته بودم که تمام تصویرهای زمینۀ حساب‌های کاربری‌ام در فضای مجازی عکس شهید عباس بود. چند ماهی از رفاقتم با شهید می‌گذشت. در آن مدت بارها از او خواستم برایم دعا کند تا وارد دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام‌حسین(علیه‌السلام) بشوم. خدا را شاکرم الان که دارم این متن را می‌نویسم، در حال گذراندن دورۀ آموزشی در دانشگاه امام‌حسین(علیه‌السلام) هستم. خدا را شکر که چنین رفیقی پیدا کرده‌ام. امیدوارم ادامه‌دهندۀ مسیر او باشم و عاقبت ما هم ختم به خیر و شهادت شود. ... 📗 •‌قاسمان‌ولایت | @ghaseman_velayat
|هیـأت‌قـاسمان‌ولایـت|
۲۰ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران ...همان‌طور که د
۲۱ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍️ بخش اول محبت شهید به همکاران سیدیاسین موسوی در مراسم یادوارۀ شهید عشریه بودم که ناگاه خبر شهادت عباس رسید. همه بهت‌‌زده شدیم. به ما گفته شد تا خبر قطعی نشده، جایی نگویید. فردا اول صبح وارد دانشگاه امام‌حسین(علیه‌السلام) شدم. جلوی در عکس عباس را دیدم. حجله گذاشته بودند. مداحی مدافعان حرم پخش می‌شد. مدت‌ها با عباس زندگی کرده بودم. با عباس دورۀ آموزشی بودم. در اردوهای مختلف با او بودم. در شرایط مختلف. در گرما و سرما... خاطرات یکی‌یکی در ذهنم مرور می‌‌شد. گریه امانم نمی‌‌داد. سراسیمه به‌سمت دفتر تربیت جهادی رفتم. دیدم دوستان زودتر از من به دفتر سردار اباذری رفته‌‌اند. در دفتر سردار همه گریه می‌‌کردند. فضای اتاق عباس پر از حسرت و آه و ناله شده بود. آن روز اتاق عباس احتیاج به روضه‌‌خوان نداشت. دیدن صندلی خالی‌اش روضه بود. هرکه وارد می‌‌شد، اشکش جاری بود. ... 📗 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •‌قاسمان‌ولایت | @ghaseman_velayat