eitaa logo
اشعار قاسم نعمتی
4.8هزار دنبال‌کننده
742 عکس
212 ویدیو
24 فایل
جانم حسن علیه السلام چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸وقتی‌که دیدی برادرت حسین علیه‌السلام تنها شده، به نیابت از من زیر گلویش را ببوس... در نقلی آمده است: لحظات آخر عمر صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را به خود فراخواند و وصایایی را به او نمود که در ضمن آن وصایا فرمود: 📋 لمَّا صارَ أخيكَ الحُسين عليه السّلام في كربلاء وحيداً فريداً،قَبِّلِي حُلقُومَهُ نِيابةً عَنِّي. ▪️وقتی که دیدی برادرت حسین علیه‌السلام در کربلا تنها مانده و یار و یاوری ندارد؛ پس در آن موقع به نیابت از من زیر گلویش را ببوس... 🥀 ... روز عاشورا نیز به وقت وداع سیدالشهداء علیه‌السلام، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها پیش آمد و عرضه داشت: ای برادر! به من اجازه بفرما سینه و زیر گلویت را ببوسم؛ آن حضرت سینه و زیر گلویش را نمایان کرد و زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها پیش آمد و آنجا را بوسید؛ سپس رو به سمت مدینه کرد و صدا زد: 📋 یا أُمّاه، هذه الأمانةُ قد أدَّیتُها! ▪️ای مادرجان! این امانت‌‌ شما را من به جا آوردم. 🥀سیدالشهداء علیه السلام فرمود: آن أمانت چه بود؟ زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها عرضه داشت: ای برادرم! همانا وقتی که شهادت مادرمان فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها نزدیک شد به من فرمود: ای زینب! سینه و حفره گلویت را برایم نمایان کن. پس من نمایان نمودم سینه و حفره گلویم را و مادرمان آنجا را بوسید. سپس به من فرمود: 📋 هذه وَدیعَةٌ منّي إلي أخیكِ الحسینِ یا زینبُ، إذ رأیتِ أخاكِ الحسینَ في کربلا وحیداً فریداً ▪️این (بوسه) امانتی است از سوی من به جانب برادرت حسین علیه‌السلام؛ پس هنگامی که برادرت حسین را در کربلات تنها وبی کس دیدی؛ 📋 یَستَغیثُ فلا یُغاثُ و یَستَجیرُ فلا یُجارُ علیه و یَطلُبُ الماءَ فلا یُسقیٰ منه فلیس له ناصرٌ ولا معینٌ ولا شفیقٌ حمیمٌ قَبِّلیه في صدرِه و شَمّیهِ في نَحرِهِ نیابةً عَنّي ▪️دیدی که طلب یاری می‌کند ولی کسی به او یاری نمی‌رساند؛ دیدی که پناه می‌خواهد ولی کسی‌ به او پناه نمی‌د‌هد؛ دیدی‌که آب طلب می‌کند ولی کسی به او آبی نمی‌رساند؛ دیدی که که هیچ یاور و رفیقِ دل‌رحمی ندارد، پس به نیابت از من سینه و زیر گلوی او را ببوی و سپس ببوس... 📚بحرالمصائب ج۵ ص۷۴ 📚موسوعة الکبری، ج۱۵ ص۱۰۹ به نقل از: لوامع الأنوار (مرندی) نسخه خطی، ص٩٩ @ghasemnemati_ir
آرام دیده بسته ای و خواب رفته ای یا که ز درد سینه ات از تاب رفته‌ای جسم نحیف تو شده با بسترت یکی از بس که ای عزیز دلم آب رفته‌ای پایت ورم نموده زبس بهر یاریم هر شب به درب خانه اصحاب رفته‌ای از خاک چادرت شده معلوم نوح من باموجی از بلا سوی گرداب رفته‌ای در چارچوب خوردِ تنِ ضربه خورده ات چون سایه‌ای شکسته تو در آب رفته ای ای ماه خانه‌ام هم شب در خسوفِ غم با آه دل زیارت مهتاب رفته‌ای ای ای پشت‌گرمی ام تو در این قحطی وفا تا انتهای معرفتی ناب رفته‌ای زهرا بیا و کم دگری را خجل کنیم خیلی دلم گرفته بیا درددل کنیم یادش بخیر لحظه دیدار ما دوتا آن اولین نگاه پر از عشق و آشنا من بودم و تو و پدرت در کنار عرش دور سرت ملائکه و خیل انبیا دست تو را گرفت و به دستان من سپرد گفتا تویی ودیعه محفوظه‌ی خدا حالا نبی کجاست ببیند امانتش پهلو شکسته سینه شکسته غم آشنا رفتی سلام من برسان بر پدر بگو اسرار سینه‌ای که نهان کرده ای زما مسمار ضربه زد به بدن یا که سوختی آمد چه بر سر بدنت زیردست و پا دردت زنان بود دخالت نمی کنم آهسته فضه را توصدا کرده ای بیا زهرا بیا و کم دگری را خجل کنیم خیلی دلم گرفته بیا درددل کنیم @ghasemnemati_ir
🩸به وقت وداع سیدالشهداء علیه‌السلام، مخدّرات به دست و پای آن حضرت افتادند‌ و بر آنها بوسه می‌زدند... در نقل‌ها آمده است: 📋 فأرادَ عليه السّلامُ أن يَخرُجَ مِنَ الْخَيمَةِ، فَلَصِقَتْ به زينبُ ... ▪️سیدالشهداء سلام‌الله‌علیه خواست از خیمه بیرون بیاید، حضرت زینب سلام‌الله‌علیها خود را به او رساند. 📋 ... فَجَعَلَتْ تُقَبِّلُ يَدَيْهِ و رِجْلَيْهِ، و أحَطنَ به سائِرُ النِّسوانِ، يُقَبِّلنَ يَدَهُ و رِجلَهُ ▪️ زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها خود را به روی دست و پای سیدالشهداء علیه‌السلام انداخت و آن‌ها را می‌بوسید؛ بقیه زنان نیز آمدند و دور او را گرفته بودند و دست و پایش را می‌بوسیدند. 📚اسرار الشهادة ص۴۱۲ 📚معالی السبطین ج۲ ص۲۵ @ghasemnemati_ir 🩸سیدالشهداء علیه‌السلام بر در خیمه‌ها ایستاده بود، که خیمه‌ها را تیرباران کردند … | به فدای مظلومی که تیرها را با بدن خودش می‌گرفت،تا به خیمه‌ زن‌ها نخورند... در نقل‌ها آمده است: 🥀 ... به وقت وداع، زن‌ها و بچه‌ها دل از سیدالشهداء علیه‌السلام نمی‌کَندند؛ آن حضرت بر در خیمه ایستاده بود که عمر بن سعد ملعون صدایش را بلند کرد و گفت: 📋 وَيحَكُم! اُهجُموا عَلَيْهِ ما دامَ مَشغولاً بِنَفسِهِ و حَرَمِهِ ▪️وای بر شما! به او حمله کنید در همین حال که او به خود و حرمش مشغول است. 🥀 به خدا قسم اگر حسین علیه‌السلام فارغ شود، قسمت چپ و راست لشكرتان از هم قابل تشخیص نیست( کنایه از اینکه لشکرتان را به هم می‌ریزد) 📋 فَحَمَلوا عَلَيْهِ يَرمونَه بِالسِّهامِ حَتّىٰ تَخالَفَتْ السِّهامُ بَينَ أطنابِ الْمُخَيَّمِ، و شَكَّ سَهمٌ بَعضَ أزَرِ النِّساءِ، ▪️پس همگان بر آن حضرت یورش بردند و آن قدر تير زدند كه برخی از تيرها به بند خيمه‏‌ها می‌خورد و برخی دیگر نیز، لباس‌های زنان را پاره می‌کرد. 📋 فَدَهَشْنَ، و أرعَبنَ، و صَحنَ، و دَخَلنَ الْخَيمَةَ، يَنظُرنَ إلىٰ الْحسينِ علیه‌السلام كَيفَ يَصنَع ▪️در اینجا بود که زنان مات و مبهوت شدند و وحشت‌زده و فريادزنان به داخل خيمه‏ها رفتند و به امام حسین علیه‌السّلام نگاه می‌کردند که چه می‌کند. 🥀 آن حضرت چون شير خشمگين به دشمنان حمله‏ کردند و به احدى نمى‌‌رسيدند مگر آنكه با شمشير او را به هلاكت مى‏ رساندند. 📋 وَ السِّهامُ تَأخُذُهُ مِن كُلِّ ناحِيَةٍ، و هو يَتَّقيها بِصَدرِهِ و نَحرِهِ. ▪️و اين در حالي بود كه تيرها از هر سو به سمت سیدالشهداء علیه‌السلام مى‏‌آمد و آن حضرت با سینه و پشت مبارکش تیر را می‌گرفت تا تیری به سمت زن‌ها و بچه‌ها نرود. 📚مقتل الحسين عليه‌السّلام، مقرم،ص۳۴۰ 📚مقتل الحسين علیه‌السلام، بحرالعلوم،ص۴۴۲ @ghasemnemati_ir 🩸کدام خواهر را مثل من دیده‌ای؟ ! … | وقتی‌که زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها، ذوالجناح را برای رفتن برادر به میدان، آماده می‌کند... در نقلی آمده است: 🥀 ... هنگامی که سیدالشهداء علیه‌السلام با مخدّرات وداع نمود و آمد تا سوار مرکب شود، ندا داد: 📋 مَن ذا يُقَدِّمُ لي جَوادي؟ فجاءَتْهُ زينبُ و قد أخَذَتْ بِعَنانِ الْجَوادِ تَقودُهُ و تَقولُ: أخي لِمَن تُنادي، قَطَعتَ نِياطَ قَلبي، ▪️چه کسى اسب مرا برایم می‌آورد!؟ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها عنان ذوالجناح را گرفت و آن را پیش برد و گفت: برادرم چه کسی را صدا میزنی؟ بند قلبم را پاره کردی! 📋 ثُمَّ قالَتْ: هَلْ رأیتَ اُختاً مِثلي قَبلَ هٰذا قدَّمَتْ فَرَسَ أخیها لِلْمَوتِ؟!؟ ▪️سپس فرمود: آیا قبل از این خواهری را مثل من دیده‌ای که اسب برادرش را برای مرگ آماده کند؟ 📋 فَلَمّا سَمِعَ کَلامَها اِختَنَقَ بِعَبرَتِهِ و بَکیٰ وَانکَبَّ عَلیٰ رَأسِها وَانکَبَّتْ عَلیٰ صَدرِهِ و جَعَلا یَبکیانِ طَویلاً ▪️سیدالشهداء علیه‌السلام همینکه سخن خواهر را شنید، اشک و بغض، راه گلوی او را بست و شروع به گریه کرد. سپس سر خود را بر سر خواهر گذاشت و هر دو مدت طولانی گریستند. 📚بحرالمصائب ج۵ ص۷۴ 📚موسوعة الامام الحسین علیه‌السلام، ج۴ ص۴۸۴ @ghasemnemati_ir 🩸ای دخترم! با اشک‌هایت قلبم را آتش مزن... در نقل‌ها آمده است: 🥀 ... هنگامی که سیدالشهداء علیه‌السلام آماده رفتن به میدان شدند و بر روی ذوالجناح قرار گرفتند، 📋 فأقْبَلَتْ سکینَةُ و هِیَ صارِخَةٌ و کانَ یُحِبُّها حُبّاً شَدیداً فَضَمَّها إلیٰ صَدرِهِ و مَسَحَ دُموعَها بِکُمِّهِ ▪️در اینجا بود که حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها جلو آمد و فریادی کشید. سیدالشهداء علیه‌السّلام او را بسیار دوست داشتند؛ پس او را به سینه‌ اش چسباند و با آستینش اشکهایش را پاک کرد... 🥀 سپس به ایشان فرمود: 📋 سَیَطولُ بَعدِی یا سکینَةُ فَاعْلَمی مِنکِ الْبُکاءُ إذا الْحَمامُ دِهانِی ▪️ای سکینه! بدان که پس از من، گریه تو طولانی خواهد بود.
📋 لا تُحرِقی قَلبی بِدَمعِکَ حَسرَةً ما دامَ مِنّی الرُّوحُ فی جُثمانِی ▪️تا زمانی که جان در بدن دارم مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان. 📋 فإذا قُتِلتُ فأنتِ أولَیٰ بِالَّذی تَأتینَهُ یا خَیرَةَ النِّسوانِ ▪️ای بهترین زنان! آنگاه که من کشته شدم، تو سزاوارتری برای گریستن. 📚المناقب،ابن شهرآشوب، ج۴ ص۱۰۹ 📚المنتخب ج۲ ص۴۵۰ 📚الدمعة الساکبة ج۴ ص۳۳۷ 📚نفس المهموم ص۳۴۶ @ghasemnemati_ir 🩸وقتی‌که دیدی برادرت حسین علیه‌السلام تنها شده، به نیابت از من زیر گلویش را ببوس... در نقلی آمده است: لحظات آخر عمر صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را به خود فراخواند و وصایایی را به او نمود که در ضمن آن وصایا فرمود: 📋 لمَّا صارَ أخيكَ الحُسين عليه السّلام في كربلاء وحيداً فريداً،قَبِّلِي حُلقُومَهُ نِيابةً عَنِي. ▪️وقتی که دیدی برادرت حسین علیه‌السلام در کربلا تنها مانده و یار و یاوری ندارد؛ پس در آن موقع به نیابت از من زیر گلویش را ببوس... 🥀 ... روز عاشورا نیز به وقت وداع سیدالشهداء علیه‌السلام، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها پیش آمد و عرضه داشت: ای برادر! به من اجازه بفرما سینه و زیر گلویت را ببوسم؛ آن حضرت سینه و زیر گلویش را نمایان کرد و زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها پیش آمد و آنجا را بوسید؛ سپس رو به سمت مدینه کرد و صدا زد: 📋 یا أُمّاه، هذه الأمانةُ قد أدَّیتُها! ▪️ای مادرجان! این امانت‌‌ شما را من به جا آوردم. 🥀سیدالشهداء علیه السلام فرمود: آن أمانت چه بود؟ زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها عرضه داشت: ای برادرم! همانا وقتی که شهادت مادرمان فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها نزدیک شد به من فرمود: ای زینب! سینه و حفره گلویت را برایم نمایان کن. پس من نمایان نمودم سینه و حفره گلویم را و مادرمان آنجا را بوسید. سپس به من فرمود: 📋 هذه وَدیعَةٌ منّي إلي أخیكِ الحسینِ یا زینبُ، إذ رأیتِ أخاكِ الحسینَ في کربلا وحیداً فریداً ▪️این (بوسه) امانتی است از سوی من به جانب برادرت حسین علیه‌السلام؛ پس هنگامی که برادرت حسین را در کربلات تنها وبی کس دیدی؛ 📋 یَستَغیثُ فلا یُغاثُ ویَستَجیرُ فلا یُجارُ علیه ویَطلُبُ الماءَ فلا یُسقیٰ منه فلیس له ناصرٌ ولا معینٌ ولا شفیقٌ حمیمٌ قَبِّلیه في صدرِه و شَمّیهِ في نحره نیابةً عَنّي ▪️دیدی که طلب یاری می‌کند ولی کسی به او یاری نمی‌رساند؛ دیدی که پناه می‌خواهد ولی کسی‌ به او پناه نمی‌د‌هد؛ دیدی‌که آب طلب می‌کند ولی کسی به او آبی نمیرساند؛ دیدی که که هیچ یاور و رفیقِ دل رحمی ندارد، پس به نیابت از من سینه و زیر گلوی او را ببوی و سپس ببوس... 📚بحرالمصائب ج۵ ص۷۴ 📚موسوعة الکبری، ج۱۵ ص۱۰۹ به نقل از: لوامع الأنوار (مرندی) نسخه خطی، ص٩٩ @ghasemnemati_ir
🩸ای دخترم! با اشک‌هایت قلبم را آتش مزن... در نقل‌ها آمده است: 🥀 ... هنگامی که سیدالشهداء علیه‌السلام آماده رفتن به میدان شدند و بر روی ذوالجناح قرار گرفتند، 📋 فأقْبَلَتْ سکینَةُ و هِیَ صارِخَةٌ و کانَ یُحِبُّها حُبّاً شَدیداً فَضَمَّها إلیٰ صَدرِهِ و مَسَحَ دُموعَها بِکُمِّهِ ▪️در اینجا بود که حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها جلو آمد و فریادی کشید. سیدالشهداء علیه‌السّلام او را بسیار دوست داشتند؛ پس او را به سینه‌ اش چسباند و با آستینش اشکهایش را پاک کرد... 🥀 سپس به ایشان فرمود: 📋 سَیَطولُ بَعدِی یا سکینَةُ فَاعْلَمی مِنکِ الْبُکاءُ إذا الْحَمامُ دِهانِی ▪️ای سکینه! بدان که پس از من، گریه تو طولانی خواهد بود. 📋 لا تُحرِقی قَلبی بِدَمعِکَ حَسرَةً ما دامَ مِنّی الرُّوحُ فی جُثمانِی ▪️تا زمانی که جان در بدن دارم مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان. 📋 فإذا قُتِلتُ فأنتِ أولَیٰ بِالَّذی تَأتینَهُ یا خَیرَةَ النِّسوانِ ▪️ای بهترین زنان! آنگاه که من کشته شدم، تو سزاوارتری برای گریستن. 📚المناقب،ابن شهرآشوب، ج۴ ص۱۰۹ 📚المنتخب ج۲ ص۴۵۰ 📚الدمعة الساکبة ج۴ ص۳۳۷ 📚نفس المهموم ص۳۴۶ @ghasemnemati_ir
📋 لا تُحرِقی قَلبی بِدَمعِکَ حَسرَةً ما دامَ مِنّی الرُّوحُ فی جُثمانِی ▪️تا زمانی که جان در بدن دارم مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان. 📋 فإذا قُتِلتُ فأنتِ أولَیٰ بِالَّذی تَأتینَهُ یا خَیرَةَ النِّسوانِ ▪️ای بهترین زنان! آنگاه که من کشته شدم، تو سزاوارتری برای گریستن. 📚المناقب،ابن شهرآشوب، ج۴ ص۱۰۹ 📚المنتخب ج۲ ص۴۵۰ 📚الدمعة الساکبة ج۴ ص۳۳۷ 📚نفس المهموم ص۳۴۶ @ghasemnemati_ir 🩸وقتی‌که دیدی برادرت حسین علیه‌السلام تنها شده، به نیابت از من زیر گلویش را ببوس... در نقلی آمده است: لحظات آخر عمر صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را به خود فراخواند و وصایایی را به او نمود که در ضمن آن وصایا فرمود: 📋 لمَّا صارَ أخيكَ الحُسين عليه السّلام في كربلاء وحيداً فريداً،قَبِّلِي حُلقُومَهُ نِيابةً عَنِي. ▪️وقتی که دیدی برادرت حسین علیه‌السلام در کربلا تنها مانده و یار و یاوری ندارد؛ پس در آن موقع به نیابت از من زیر گلویش را ببوس... 🥀 ... روز عاشورا نیز به وقت وداع سیدالشهداء علیه‌السلام، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها پیش آمد و عرضه داشت: ای برادر! به من اجازه بفرما سینه و زیر گلویت را ببوسم؛ آن حضرت سینه و زیر گلویش را نمایان کرد و زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها پیش آمد و آنجا را بوسید؛ سپس رو به سمت مدینه کرد و صدا زد: 📋 یا أُمّاه، هذه الأمانةُ قد أدَّیتُها! ▪️ای مادرجان! این امانت‌‌ شما را من به جا آوردم. 🥀سیدالشهداء علیه السلام فرمود: آن أمانت چه بود؟ زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها عرضه داشت: ای برادرم! همانا وقتی که شهادت مادرمان فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها نزدیک شد به من فرمود: ای زینب! سینه و حفره گلویت را برایم نمایان کن. پس من نمایان نمودم سینه و حفره گلویم را و مادرمان آنجا را بوسید. سپس به من فرمود: 📋 هذه وَدیعَةٌ منّي إلي أخیكِ الحسینِ یا زینبُ، إذ رأیتِ أخاكِ الحسینَ في کربلا وحیداً فریداً ▪️این (بوسه) امانتی است از سوی من به جانب برادرت حسین علیه‌السلام؛ پس هنگامی که برادرت حسین را در کربلات تنها وبی کس دیدی؛ 📋 یَستَغیثُ فلا یُغاثُ ویَستَجیرُ فلا یُجارُ علیه ویَطلُبُ الماءَ فلا یُسقیٰ منه فلیس له ناصرٌ ولا معینٌ ولا شفیقٌ حمیمٌ قَبِّلیه في صدرِه و شَمّیهِ في نحره نیابةً عَنّي ▪️دیدی که طلب یاری می‌کند ولی کسی به او یاری نمی‌رساند؛ دیدی که پناه می‌خواهد ولی کسی‌ به او پناه نمی‌د‌هد؛ دیدی‌که آب طلب می‌کند ولی کسی به او آبی نمیرساند؛ دیدی که که هیچ یاور و رفیقِ دل رحمی ندارد، پس به نیابت از من سینه و زیر گلوی او را ببوی و سپس ببوس... 📚بحرالمصائب ج۵ ص۷۴ 📚موسوعة الکبری، ج۱۵ ص۱۰۹ به نقل از: لوامع الأنوار (مرندی) نسخه خطی، ص٩٩ @ghasemnemati_ir
🩸به وقت وداع سیدالشهداء علیه‌السلام، مخدّرات به دست و پای آن حضرت افتادند‌ و بر آنها بوسه می‌زدند... در نقل‌ها آمده است: 📋 فأرادَ عليه السّلامُ أن يَخرُجَ مِنَ الْخَيمَةِ، فَلَصِقَتْ به زينبُ ... ▪️سیدالشهداء سلام‌الله‌علیه خواست از خیمه بیرون بیاید، حضرت زینب سلام‌الله‌علیها خود را به او رساند. 📋 ... فَجَعَلَتْ تُقَبِّلُ يَدَيْهِ و رِجْلَيْهِ، و أحَطنَ به سائِرُ النِّسوانِ، يُقَبِّلنَ يَدَهُ و رِجلَهُ ▪️ زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها خود را به روی دست و پای سیدالشهداء علیه‌السلام انداخت و آن‌ها را می‌بوسید؛ بقیه زنان نیز آمدند و دور او را گرفته بودند و دست و پایش را می‌بوسیدند. 📚اسرار الشهادة ص۴۱۲ 📚معالی السبطین ج۲ ص۲۵ @ghasemnemati_ir 🩸سیدالشهداء علیه‌السلام بر در خیمه‌ها ایستاده بود، که خیمه‌ها را تیرباران کردند … | به فدای مظلومی که تیرها را با بدن خودش می‌گرفت،تا به خیمه‌ زن‌ها نخورند... در نقل‌ها آمده است: 🥀 ... به وقت وداع، زن‌ها و بچه‌ها دل از سیدالشهداء علیه‌السلام نمی‌کَندند؛ آن حضرت بر در خیمه ایستاده بود که عمر بن سعد ملعون صدایش را بلند کرد و گفت: 📋 وَيحَكُم! اُهجُموا عَلَيْهِ ما دامَ مَشغولاً بِنَفسِهِ و حَرَمِهِ ▪️وای بر شما! به او حمله کنید در همین حال که او به خود و حرمش مشغول است. 🥀 به خدا قسم اگر حسین علیه‌السلام فارغ شود، قسمت چپ و راست لشكرتان از هم قابل تشخیص نیست( کنایه از اینکه لشکرتان را به هم می‌ریزد) 📋 فَحَمَلوا عَلَيْهِ يَرمونَه بِالسِّهامِ حَتّىٰ تَخالَفَتْ السِّهامُ بَينَ أطنابِ الْمُخَيَّمِ، و شَكَّ سَهمٌ بَعضَ أزَرِ النِّساءِ، ▪️پس همگان بر آن حضرت یورش بردند و آن قدر تير زدند كه برخی از تيرها به بند خيمه‏‌ها می‌خورد و برخی دیگر نیز، لباس‌های زنان را پاره می‌کرد. 📋 فَدَهَشْنَ، و أرعَبنَ، و صَحنَ، و دَخَلنَ الْخَيمَةَ، يَنظُرنَ إلىٰ الْحسينِ علیه‌السلام كَيفَ يَصنَع ▪️در اینجا بود که زنان مات و مبهوت شدند و وحشت‌زده و فريادزنان به داخل خيمه‏ها رفتند و به امام حسین علیه‌السّلام نگاه می‌کردند که چه می‌کند. 🥀 آن حضرت چون شير خشمگين به دشمنان حمله‏ کردند و به احدى نمى‌‌رسيدند مگر آنكه با شمشير او را به هلاكت مى‏ رساندند. 📋 وَ السِّهامُ تَأخُذُهُ مِن كُلِّ ناحِيَةٍ، و هو يَتَّقيها بِصَدرِهِ و نَحرِهِ. ▪️و اين در حالي بود كه تيرها از هر سو به سمت سیدالشهداء علیه‌السلام مى‏‌آمد و آن حضرت با سینه و پشت مبارکش تیر را می‌گرفت تا تیری به سمت زن‌ها و بچه‌ها نرود. 📚مقتل الحسين عليه‌السّلام، مقرم،ص۳۴۰ 📚مقتل الحسين علیه‌السلام، بحرالعلوم،ص۴۴۲ @ghasemnemati_ir 🩸کدام خواهر را مثل من دیده‌ای؟ ! … | وقتی‌که زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها، ذوالجناح را برای رفتن برادر به میدان، آماده می‌کند... در نقلی آمده است: 🥀 ... هنگامی که سیدالشهداء علیه‌السلام با مخدّرات وداع نمود و آمد تا سوار مرکب شود، ندا داد: 📋 مَن ذا يُقَدِّمُ لي جَوادي؟ فجاءَتْهُ زينبُ و قد أخَذَتْ بِعَنانِ الْجَوادِ تَقودُهُ و تَقولُ: أخي لِمَن تُنادي، قَطَعتَ نِياطَ قَلبي، ▪️چه کسى اسب مرا برایم می‌آورد!؟ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها عنان ذوالجناح را گرفت و آن را پیش برد و گفت: برادرم چه کسی را صدا میزنی؟ بند قلبم را پاره کردی! 📋 ثُمَّ قالَتْ: هَلْ رأیتَ اُختاً مِثلي قَبلَ هٰذا قدَّمَتْ فَرَسَ أخیها لِلْمَوتِ؟!؟ ▪️سپس فرمود: آیا قبل از این خواهری را مثل من دیده‌ای که اسب برادرش را برای مرگ آماده کند؟ 📋 فَلَمّا سَمِعَ کَلامَها اِختَنَقَ بِعَبرَتِهِ و بَکیٰ وَانکَبَّ عَلیٰ رَأسِها وَانکَبَّتْ عَلیٰ صَدرِهِ و جَعَلا یَبکیانِ طَویلاً ▪️سیدالشهداء علیه‌السلام همینکه سخن خواهر را شنید، اشک و بغض، راه گلوی او را بست و شروع به گریه کرد. سپس سر خود را بر سر خواهر گذاشت و هر دو مدت طولانی گریستند. 📚بحرالمصائب ج۵ ص۷۴ 📚موسوعة الامام الحسین علیه‌السلام، ج۴ ص۴۸۴ @ghasemnemati_ir 🩸ای دخترم! با اشک‌هایت قلبم را آتش مزن... در نقل‌ها آمده است: 🥀 ... هنگامی که سیدالشهداء علیه‌السلام آماده رفتن به میدان شدند و بر روی ذوالجناح قرار گرفتند، 📋 فأقْبَلَتْ سکینَةُ و هِیَ صارِخَةٌ و کانَ یُحِبُّها حُبّاً شَدیداً فَضَمَّها إلیٰ صَدرِهِ و مَسَحَ دُموعَها بِکُمِّهِ ▪️در اینجا بود که حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها جلو آمد و فریادی کشید. سیدالشهداء علیه‌السّلام او را بسیار دوست داشتند؛ پس او را به سینه‌ اش چسباند و با آستینش اشکهایش را پاک کرد... 🥀 سپس به ایشان فرمود: 📋 سَیَطولُ بَعدِی یا سکینَةُ فَاعْلَمی مِنکِ الْبُکاءُ إذا الْحَمامُ دِهانِی ▪️ای سکینه! بدان که پس از من، گریه تو طولانی خواهد بود.