نوحه قدیمی
صاحب ما حضرت سلطان تویی
تاج سر مردم ایران تویی
نور هشتمینی . مهربان ترینی
تو مظهر اسم رضایی
رئوف آل مصطفایی
پنجره فولاد تو دارالشفا
شد حرمت قبله حاجات ما
خودت روضه داری . کنی سفره داری
ما با تو غرق شوروشینیم
از گریه کن های حسینیم
تا که در حجره به گریه بستی
روی زمین ناله زدی نشستی
گفتی ای جوادم . برس تو به دادم
لب تشنه گرچه جان سپردی
اما تویکنیزه نخوردی
ناله زدی به گریه یابن الشبیب
جد غریب من به مقتل غریب
تنش زیر پا بود . عدم بی حیا بود
پنجه به گیسویش کشیدند
لب تشنه رآس او بریدند
#نوحه_قدیمی
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#نوحه_دهگی
#نوحه_فاطمیه
#حماسی
#احراق_باب
چادر تو حبل المتین فاطمه فاطمه
رکن امیرالمومنین فاطمه فاطمه
روز قیامت ، ناقه سواری
بر چشم عالم ، پا می گذاری
زهرا یا زهرا
ای مادر هر سینه زن فاطمه فاطمه
ام الحسین ام الحسن فاطمه فاطمه
در مهربانی ، تو بی نظیری
دستان مارا ، محشر بگیری
زهرا یا زهرا
در وسط آتش و دود فاطمه فاطمه
صورت تو گشته کبود فاطمه فاطمه
زیر لگدها ، نقش زمینی
ناله کشیدی ، فضه خذینی
مظلومه زهرا
تاکه در خانه شکست فاطمه فاطمه
محسن تو رفت ز دست فاطمه فاطمه
در جای تنگی ، شدی گرفتار
گفتی به گریه ، لعنت به مسمار
مظلومه زهرا
#فاطمیه
#نوحه_قدیمی
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
نوحه حضرت ام البنین
#نوحه_قدیمی
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
مادر شیران عرب همسر حیدری
روح وفا کوه ادب یاور حیدری
با تو شمیم ، زهرا شد احساس
از دامن تو ، آقا شد عباس
آه وواویلا
بالا نشین محشری جلوهٔ کوثری
بر نوکران تو مادری از دوعالم سری
فخر تمام ِ ، بنی کلابی
چون خانه دارِ، ابوترابی
آه و واویلا
محشر بپا شد زین خبر آه و واویلتا
ام البنین شد بی پسر آه و واویلتا
از گریه هایش ، ناله بپا شد
هنگام پیری ، چه بی عصا شد
آه و واویلا
جای تو خالی علقمه آه و واویلتا
آمد به جایت فاطمه آه و واویلتا
آن قد و بالا ، شد قدر کودک
چه گریه داراست ، آن قبر کوچک
#قاسم_نعمتى
@ghasemnemati_ir
اشعار قاسم نعمتی
نوحه حضرت زینب سلام الله علیها
#نوحه_قدیمی
#زینب_کبری
نگاهم بر در ، زمان جان دادن
کجایی ای بی سر ، بیا حسین من
نگاه آخر نرفته از یادم
ببین که از دوری تو جان دادم
ای حسین جانم
تماشا دارد ، کبودی رویم
تو دیده ای اصلا ، سپدی مویم
خودم تن بی سرت بغل کردم
ز پهلویت نیزه را در آوردم
ای حسین جانم
تمام عمرم ، پرده نشین بودم
ولی چهل منزل ، زارو حزین بودم
شدم گرفتار کوچه وبازار
به روی ناقه مقابل انظار
ای حسین جانم
دم پیری شد ، چه مجلسی جایم
نموده چشمانت، کجا تماشایم؟!
به سمت تشت طلا که چرخیدم
لب تورا دست خیزران دیدم
ای حسین جانم
#قاسم_نعمتى
@ghasemnemati_ir