eitaa logo
اشعار قاسم نعمتی
3.9هزار دنبال‌کننده
615 عکس
131 ویدیو
15 فایل
جانم حسن علیه السلام چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام ارواحنافداه علیه_السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام عليه السلام سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام‌الله‌علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام مناجات
سلام‌الله‌علیها از ابتدا تا انتها دعوا سر علی بود از کوچه تا کرببلا دعوا سر علی بود آنجا که ناموس خدا ، پرده نشین ِ عصمت افتاد زیر دست و پا دعوا سر علی بود آنجا که جای بوسه احمد غلاف می خورد در زیر ضرب بی هوا دعوا سر علی بود آنجا که پشت در تنی شش ماهه دفن می شد در کشتن شش ماهه ها دعوا سر علی بود آنجا که بر دست پدر با پنجه سه شعبه میشد سری از تن جدا دعوا سر علی بود آنجا که از شرمندگی آقای ما بدن را می بُرد در زیر عبا دعوا سر علی بود آنجا که وقت دفن او آمد رباب از راه بوسید رگ‌ را بی صدا دعوا سر علی بود آنجا که دنبال سرش آمد رباب بازار از کوفه تا شام بلا دعوا سر علی بود @ghasemnemati_ir
سلام‌الله‌علیها درقابِ چشمهایِ همیشه بهاری ام تصویرِ بی صدا کِشم از بی قراری ام از ترس اینکه حالِ تو گردد وخیم تر در سینه حبس میکنم این آه و زاری ام باور نمی کنم که قرار است جان دهی در این دیارِ کینه تو تنها گُذاری ام آیا شود که باردگر پا شوی زجا با هر تبسمت بنمایی تو یاری ام تا آه میکشی زسرِ زخم هایِ باز من شاهدِ سه چشمه وصد لاله کاری ام دارد نفس نفس، بدنت آب میشود از دیدن نفس نفس تو فراری ام تکلیف بود زانویِ خود را بغل کنم ورنه همان امیر و یلِ ذوالفقاری ام اذنی بده که خون لبت شستشو کنم با اشکهایِ غربتِ ازدیده جاری ام با خانه ای خراب و یتیمانِ بی قرار در این دیارِدرد ، به که می سپاری ام با گریه هایِ ساکت تو تیر میکشد مابین دنده ها و جناقِ کناری ام @ghasemnemati_ir
سلام‌الله‌علیها خانه خراب گشتن من با عزای توست زیباترین ترنم قلبم صدای توست دیدی چگونه زندگی ام را نظر زدند چشمانِ شور پشت سر بچه های توست دردم گرفته فاطمه جان گریه می کنم این قلب زخم دیده من مبتلای توست دستار بسته ای که نبینم سرت شکست جای شکستگی به خدا هر کجای توست تکرارِ ضربه ها که به یک جا نمی خورد جایِ قلاف رویِ سرو دست وپایِ توست جایِ طناب مانده به دورِ گلوی من آثارِ تازیانه بر انگشت هایِ توست پایینِ هر دو گونه تو چاک خورده است دو گوشواره درد سر مجتبایِ توست مقتل نوشته از در ودیوار خورده ای دهلیزِ خانه شاهد این ماجرای توست مقتل نوشته خون همه جارا گرفته بود خون لخته ها به مویِ پریشان حنای توست مقتل نوشته است که چادر سرت نبود این ماندنِ تو پشت در هم از حیای تو ست مقتل نوشته خنجری از لایِ در زدند آثارِ پارگی به لباسِ عزای توست گودال هم لباسِ حسینِ تو پاره شد حالا زمان روضه کرببلای توست هرکس رسید نیزه خود را شکست و رفت کُندی خنجر از اثر بوسه های توست @ghasemnemati_ir
سلام‌الله‌علیها زبان حال حضرت زهرا سلام الله علیها با جناب سلمان رحمت الله علیه بیدار هستم تا سحر از درد ، سلمان در پشت در بد زد مرا نامرد ؛ سلمان تو شاهدی من هم کلام جبرئیلم زهرا کجا و عده ای ولِگرد، سلمان فهمید تا پشت درم ؛ لج کرد و هُل داد رد شد ز روی پیکرم خونسرد ؛ سلمان ممنون عموجان که عبا رویم کشیدی دادِ مرا مسمار ؛ درآورد ؛ سلمان خیلی برای غربت حیدر دلم سوخت پیش همه دیدی؟ که گریه کرد سلمان!!! وقتی زمین می خورد پیشم زنده می شد آن خاطرات ِدستمالِ زرد سلمان حیدر زمین می خورد و قنفذ کیف می کرد از پا درآورده مرا این درد سلمان @ghasemnemati_ir