eitaa logo
🌷اینجا همه چی قاتیه🌷
309 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.9هزار ویدیو
61 فایل
کانالی پر از مطالب مختلف و جذاب😋 اجتماعی،مذهبی،سیاسی،طنز،اقتصادی...😍 از دیدنش ضرر نمیکنید...بتشریفید😉👇 @ghateee eitaa.com/ghateee ارتباط با ما😊جهت انتقاد.پیشنهاد.تبادل و...👇 @Maleky1368
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 ! 🔻می‌گویند روزی ، به دروغ به مردم در فلان خیابان نذری می‌دهند. بعد از اینکه مردم باور کردند سیل جمعیت، به آن خیابان سرازیر شدند؛ جالب‌تر ملانصرالدین، هم با هجوم مردم باورش شد و بدنبال جمعیت به راه افتاد! 🔹شاید بتوان گفت تنها دستاورد این سال‌ها، آشنایی مردم ما، با برخی اصطلاحات و کلیدواژه‌ها است: 🔸 ، ipc ، ، ۲۰۳۰ ، ، اِل‌سی، FATF، CFT و سایر قراردادهایی که هنوز تق‌شان در نیامده! 🔹قراردادهایی که نه جزئیات آنها مشخص است و نه سودی بحال سفره مردم داشته! دلار ۵ برابر شده، پراید ۵۰ میلیون تومان، مسکن ۵ برابر، میوه ۵ برابر، گوشت ۱۲۰ هزار تومان و ... . 🔹با دولتی مواجهیم که تنها هنرش، پذیرفتن قراردادهای محرمانه و دیکته‌ شده و تحمیلی است، اقتصاد را رها کرده و امیدش به عنایات ویژه آمریکاست؛ به تعداد همین اسامی و کلیدواژه‌ها، طرح و برنامه‌ی داخلی ندارد! 🔸با دولتی مواجهیم که واقعاً اهل برنامه است؛ این سالها را زمان‌بندی کرده و برای هر چندماه مملکت یک موضوع داشته و اذهان ملت را به بازی گرفته: چندماه ژنو، چندماه لوزان، چندماه وین، چندماه برجام، چندماه ipc، چندماه FATF، چندماه CFT، چندماه اینستکس، چندماه ۲۰۳۰ و ...! 🔹افساری به گردن ملت انداخته و بدنبال خودش می‌کشاند؛ تولید را رها کرده، ۶۰ درصد شرکت‌های تولیدی را تعطیل کرده، قاچاق را ۵‌ برابر کرده، برای خود و وزرا و اطرافیانش قریب ۲۰۰ هزار میلیارد تومان رانت ۴۲۰۰ تومنی ایجاد کرده! 🔸مسخره‌تر از این دولت، ما مردمیم که این بازی ها را باور کرده‌ایم؛ یک روز بدنبال برجامیم، یک روز بدنبال اینستکس هستیم و ...! این دروغ‌ها باورمان شده و جالب‌تر خود دولت هم انگار باورش شده و بدنبال ما براه افتاده و روزی از یک قرارداد خارجی رونمایی می‌کند؛ و بهترین کلیدواژه در توصیف عالی‌جنابان است! ✅
🔴تفسیر این داستان با شما... روباه و لک لکی همسایه بودند. روباه همسایه کلک باز و بدجنسی بود و از قدیم همیشه دنبال دست انداختن، تحقیر و آزار لک لک... لک لک سعی می کرد کاری به کارش نداشته باشد و با صبوری از کنار آزارهای روباه می گذشت. روزی روباه سراغ لک لک آمد و گفت: «همسایه بیا دلخوری ها را کنار بگذاریم و سر یک سفره بنشینیم و اختلافات را حل کنیم؛ تصمیم گرفتم امروز ناهار تورا دعوت کنم.» لک لک اگرچه به همسایه بدذاتش بود، اما با خودش گفت شاید واقعا سرعقل آمده و می خواهد جبران کند. پس دعوت را پذیرفت. وقتی به خانه روباه رفت، او با خوشرویی به استقبالش آمد و به نشستن روی میز دعوتش کرد. لک لک با دیدن این‌ همه محبت کمی آرام گرفت و بدبینی اش کم شد و با و صمیمیت با روباه سر میز نشست و بدی های سابق را پشت گوش انداخت. بعد از کلی بگو بخند و از هر دری سخنی، روباه غذا را روی میز آورد تا با هم بخورند. لک لک با کمال تعجب دید روباه غذا را توی بشقاب تخت ریخته! اینطور او نمي توانست با آن منقار دراز و تیز چیزی از غذا بخورد! روباه بی توجه به ناتوانی لک لک، با خنده و اشتها به غذا خوردن مشغول شد و لک لک فقط نگاه می کرد. آخر دست روباه با خنده های موذیانه گفت «انگار تو در غذا خوردن مشکل داری... عیبی ندارد مال تو را هم من می خورم...» و جلوی چشمان متعجب و خشمگین لک لکِ تحقیر شده، تمام غذاها رو نوش جان کرد. لک لک بلند شد و میز را ترک کرد؛ در حالی که بر خود لعنت می فرستاد که چرا با یک دعوت تمام بدجنسی های روباه را فراموش کرده و نفهمیده سفره ای که پهن کرده باشد، هیچ منفعتی برای برداشتن ندارد! ماجرا به همین جا ختم نشد. روز بعد لک لک به سراغ روباه رفت و او را برای شام دعوت کرد. روباه که تابحال از لک لک هیچ برخوردی ندیده بود و از انتقام نگرانی نداشت، پذیرفت. وقت شام رسید و روباه به خانه لک لک آمد و پشت میز لم داد تا لک لک غذا را بیاورد. لک لک غذا را آورد و روی میز گذاشت و مشغول خوردن شد. روباه هاج و واج و با لب و لوچه آویزان به ظرف های غذا و غذا خوردن لک لک نگاه می کرد. لک لک با آرامش گفت «چرا نمي خوری همسایه؟!» روباه آب دهانش را قورت داد و گفت «آخر من با این دک و پوز چطور از توی کوزه غذا بخورم؟» لک لک خندید و گفت: «عجب! چقدر بد شد!» روباه تازه فهمید چه کلکی خورده؛ با خشم صندلی را کناری زد و خانه لک لک را ترک کرد. لک لک در حالی که رفتن او را تماشا می کرد گفت: «با دشمن بدخواه فریبکار، باید همان گونه باشی که خودش هست!» ✅✅✅✅✅
🔴 شما چرا رقصیدی؟! 🔹دزدانی به کاروانی زدند، اموال کاروان را غارت کردند و یکی از زنان کاروان را مجبور کردند که رقاصی کند. همسرش از ترس جان به وی اجازه داد برقصد. 🔸بعد از اینکه دزدها برفتند، شوهر زن رقاصه، وی را به باد کتک گرفت. زن اعتراض کرد که خودت اجازه دادی؛ شوهر گفت: "بله من از ترس جان اجازه دادم، اما نگفتم اینقدر قشنگ برقصی برای دزدها پدرسوخته!" 🔹حکایت ما و جریان دولت همین است. رئیس جمهور و وزیر خارجه می‌گویند نظام به ما اجازه داد! غرب‌گراها مدعی‌اند نظام و رهبری اجازه داد برجام را امضا کنند و اصلاً برجام تصمیم نظام بود! 1⃣ اولاً تصمیم خود شما بود و رهبری صدها بار فرمود من به مذاکره با آمریکا بدبینم و از این مذاکره چیزی عاید کشور نمی‌شود. 2⃣ ثانیاً، بله نظام و رهبری به شما اجازه داد، اختیار داد، شما رقاصه‌های سیاسی، چرا اینقدر قشنگ خوش‌رقصی کردید برای آمریکایی‌ها؟! چرا کل صنعت هسته‌ای را نابود کردید؟ چرا قرارداد محکمی نبستید و تضمین‌های لازم را نگرفتید؟ چرا تعهدات شما نقد و تعهدات آمریکایی‌ها نسیه بود؟ چرا حالا که آمریکا از اول، هیچ به برجام متعهد نبوده و اروپایی‌ها از ۱۱ تعهد خود، یکی را هم متعهد نبودند، شما باز تعهدات خودتان را ادامه می‌دهید؟ 🔹بله، شما ادعا کردید می‌توانید با مذاکره مشکلات را حل کنید؛ کلید نشان دادید و گفتید "ما بلدیم با آمریکا مذاکره کنیم؛ ما زبان دنیا را بلدیم"، مردم هم تحت تاثیر قرار گرفتند و این افکار عمومی و اصرار شما باعث شد رهبری اجازه دهد با اینکه می‌دانست هیچ سودی ندارد؛ اما حالا که نتیجه این راه، بعد از ۶ سال مشخص شده، چرا باز از برای و اروپا دست بر نمی‌دارید؟ چرا باز اصرار به FATF و پالرمو و و ... دارید؟ حالا به شما اجازه رقص داده شد، شما چرا تا آخرش رفتید؟ ✍