#روضه_صبحگاهی
#امام_حسن
#امام_حسین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
غرق احسان حسین و حسنم
بر سر خوان حسین و حسنم
بلبل عشق مرا نام دهید
تا غزل خوان حسین و حسنم
هر نم اشک مرا اوج دهد
محو عرفان حسین و حسنم
فارغ از عالم سر گشتگی ام
تا پریشان حسین و حسنم
نان خور سفره سبطین شدم
شکر مهمان حسین و حسنم
قِدمت عشق من امروزی نیست
نسل سلمان حسین و حسنم
هر دو غربت زده و مظلومند
دیده گریان حسین و حسنم
بنویسید به روی کفنم
از غلامان حسین و حسنم
🔹زهرای اطهر نشسته بود، دید حسین ش دارد می آید، بغض راه گلویش را گرفته (معمولاً اگر مادر ببیند بچه اش وارد خانه شود ناراحت بود می پرسد چرا گریانی ؟
کی تو را اذیت کرده ؟)
اشک های چشمش را پاک کرد زهرای اطهر فرمود: میوه ی دلم حسینم چرا منقلبی ؟ چرا گریه می کنی ؟
🔸عرضه داشت مادر : امروز من و برادرم حسن ، رفتیم برای زیارت جدمان پیغمبر ، پیغمبر تا ما را دید خوشحال شد ما را در آغوش گرفت ، ما را می بوسید و می بوئید .
مرا روی یک زانو نشاند و برادرم حسن را روی یک زانو، گاهی دست به سر و روی من می کشید، گاهی دست به سر و روی برادرم حسن، گاهی منو می بوسید گاهی حسن را می بوسید، مادر فقط یک فرق بود، وقتی من می بوسید زیر گلوی من می بوسید مادر.. 😭
لب هایش را روی لبهای حسن می گذاشت.
گفت مادر : چرا زیر گلوی برادرم حسن را نبوسید؟
🔸فرمود : حسینم غصه نخور ، ناراحت نباش ، الان می رویم خدمت پیغمبر ، پیغمبر دید زهرا دارد میاد ، دست حسین گرفته ، قضیه را به بابایش گفت، یک وقت زهرا دید پیغمبر منقلب شد، گریه کرد .
▪️فرمود : دخترم جبرئیل به من خبر داد حسن را با زهر مسموم می کنند از این رو من لبان او را که محل تماس با زهر می باشد بوسیدم... 😭
▪️زهرا جان با شمشیر سر حسین را از تن جدا می کنند لذا من گلوی او را که محل تماس شمشیر است بوسیدم... 😭
رحمت خدا بر این گریه ها، اینجا پیغمبر زیر گلوی حسین بوسید
▪️اما کربلا ، زینب لب هایش را روی رگ های بریده برادر گذاشت... 😭
همه صدا بزنید حسین ...😭
لینک کانال 👇👇👇👇
﷽🍁
@Ghateelolabaraat
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨