غزلستان
عاشقم ، سوخته ام ، وابگذارید مرا لحظه ای با دل شیدا بگذارید مرا من در افتاده ام از پا ، دگر ای همسف
باید روی پیشونیم بنویسم: حوصلهای برای معاشرت ندارم، اگر ضرورتی نیست از گفتگو با من امتناع کنید.
ای که چشمان غزلخوان و مورّب داری !
بیشتر از غزلِ « سایه » مخاطب داری
چشم تو مستیِ صد جامِ پیاپی دارد
تو که لبهایی از انگور، لبالب داری !
چشمِ تو، شرح جهانهای موازی ست مرا
بیشتر از کُتُبِ فلسفه مطلب داری
پیش زیبایی ناب تو معذّب هستم
بس که چشمانِ پراز شرم و مودّب داری
چشم های تو جهانی ست که بی پایان است
تورِ دیدار ازاین منظره، هر شب داری!
چهره ات در اثَرِ شرم چه گلگون شده است
نکند ای بُتِ دریازده ام، تب داری...؟!
#شهاب_گودرزی
📚 @ghazalestan 📖
غزلستان
میکُشد عکس تازه تو مرا عکسها قاتلان خاموشند @gilaasss
تو میخندی دهانِ باغِ لیمو آب می افتد
و سیب از اشتیاقِ دیدنت بی تاب، می افتد
تمام ماهیانِ برکه عاشق می شوند آن دم
که عکس رویِ چون ماهت به رویِ آب می افتد
ببین خود را درون قابِ چشمانِ پر از شوقم
چه عکست روی موجِ اشکِ من جذاب می افتد
چه تصویر لطیفی خلق شد از شال و رخسارت
چو شال شب که روی شانه ی مهتاب می افتد
بخند ای گل! تمام شعرهایم را بهاری کن
بدون خنده ات از سکه شعر ناب می افتد
تو می آیی،کنارم می نشینی، شعر میخوانی
و گاهی اتفاقاتی چنین در خواب می افتد!!
#جواد_مهربان
📚 @ghazalestan 📖
تو مثل چای عصرانه، شبیهِ خوابْ دلچسبی
برای این دل تشنه، شبیه آبْ دلچسبی
تو حس کودکیهامی، پر از رویای آبی رنگ
تو مثل باد در موهام، سوارِ تابْ دلچسبی
شبیه بستنی یخمک، دراین گرمای تابستان...
تو یک احساس بی همتا، تو پاک و ناب، دلچسبی
شبیهِ تیله ی رنگی، برای بچه های تُخس...
تو تنها تیله ی مشکی، کمی نایابْ! دلچسبی
تو مثل قولِ فرداها، تویی آن وعده های خوب؛
برای گریه های من، دلِ بی تابْ دلچسبی
تو طعم دوستی هایی، رفاقت های بی پایان
رفیقم بودی و هستی، اگر ناباب، دلچسبی
تویی آن حس ممنوعه، شبیه برف بازی ها
تو مثلِ چای عصرانه، شبیه خواب دلچسبی
📚 @ghazalestan 📖
چنان موافق طبع منی و در دل من
نشسته ای که گمان می برم در آغوشی
#سعدی
📚 @ghazalestan 📖
دانی که کدامین شب و روز است که عاشق
خشنود دلی دارد و خوشبوی مشامی؟
شامی که شمال آورد از دوست شمیمی
صبحی که صبا آورد از یار پیامی..
#حریف_جندقی
#صبح_بخیر🌱
📚 @ghazalestan 📖
لبت را دیدم و دیدم که ساغر راست می گوید!
تنت را دیدم و گفتم صنوبر راست می گوید!
گل پیراهنت را هرکه بو کردهست می داند
هل و آویشن و نعناع و شبدر راست می گوید!
هوای خانه را گیسوی خیست می کند خوشبو
گلاب و مشک و عود و عطر و عنبر راست می گوید!
چه تندیس قشنگی می شود وقتی که می خندی
صدف، الماس، مروارید و مرمر راست می گوید!
نیازی نیست انگشت ظریفت را به انگشتر
عقیق و یشم و یاقوت و در و زر راست می گوید!
میان غنچه های باغ صحبت بر سرِ این است
که باد از بوی آن زلف معطر راست میگوید!
📚 @ghazalestan 📖
شده بازیچه ی رویَت، صبح و خورشید و شروع
تو زِ غرب و او زِ شرق؛ یک زمین و دو طلوع
#صبح_بخیر🌱
📚 @ghazalestan 📖
نبودی، خوب مطلق زندگی دیگر چه ارزش داشت؟
پشیزی این جهان بی تو نمی ارزید باور کن!
#مجتبی_سپید
📚 @ghazalestan 📖
هر جا كه بَزم هست و زنم جام را به جام
در گوش من صدای تو گويد كه: نوش، نوش
اشكم دَوَد به چهره و لب مینهم به جام
شايد رَوَم ز هوش
باور نميكنی كه بگويم حكايتی:
آن لحظه ای كه جام بلورين به لب نهم،
در ساغرِ منی
در خاطرِ منی
#مهدی_سهیلی
📚 @ghazalestan 📖
روز خلقت در گِل ما شوق دیدار تو بود
از همان آغاز ما را کمتحمل ساختند
#فاضل_نظری
📚 @ghazalestan 📖
لب تشنه خوابیدند پای حوض گلدانها
شاید تو برگشتی و برگشتند بارانها
شاید تو برگشتی و شهریور خنکتر شد
دنیا کمی آرام شد خوابید توفانها
شاید تو برگشتی و مثل صبح روز عید
پر کرد ذهن خانه را تبریک مهمانها
آن وقت دور سفره میگویند و میخندند
بشقابها، چنگال و قاشقها، نمکدانها
آن وقت عطر چای لاهیجان و لیمو ترش ...
آن وقت رفت و آمد شیرین قندانها ...
تو نیستی و استکانها نیز خاموشند
ای کاش بودی تا تمام روز فنجانها ...
#پانتهآصفایی
📚 @ghazalestan 📖