eitaa logo
قصه های خوب🌸
4.8هزار دنبال‌کننده
250 عکس
267 ویدیو
1 فایل
﷽ تبلیغ نداریم⛔ قصه خواب ساعت ۲۱/۳۰ 🌷 ادمین👈 @AdmineKhob نماز @Namaz_Khob بازی @BazihayeKhob تربیتی @MadaraneKhob همسرداری @HamsaraneKhob مشاوران @MoshaveraneKhob آشپزی @AshpaziKhoob هنرکده @HonarkadeKhob سوغاتِ خوب @SoghateKhob گلخونه @GolkhoneKhob
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 روباه قدرشناس 🎼 با صدای بانو مریم نشیبا   📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
خاله ریزه و گنج بزرگ👵🏻💰 خاله ریزه گنجی داره گنج بزرگی داره طلایی مثل خورشید نقره ای چون ستاره✨ درش همیشه بازه قفل و کلید نداره هر چی می‌بخشه از اون پُر می‌شه جاش دوباره💗 تو گنج خاله ریزه نه نقره هست، نه طلا توش پُره از محبت مهر و امید و صفا💕💕 گنجی که خاله داره یک دل مهربونه💖 هر کی که دوست خاله است رَمزِشو خوب می‌دونه🥰 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
💕💕 داستان کوتاه کودکانه دندان فیل🦷🐘 یک روز یک موش🐭 گرسنه که دنبال غذا میگشت یک فندق در بسته پیدا کرد. هرچقدر سعی کرد با دندونش فندوقو باز کنه نتونست. پوسته ی فندق خیلی سفت و سخت بود و دندان های🦷 کوچیک موش نمیتونست اون رو بشکنه. موش🐭 رو به آسمون کرد و گفت: "خدای مهربون! چرا به من دندونای به این کوچیکی دادی؟ من نمیتونم باهاش فندوقو بشکنم. الان من غذا دارم ولی نمیتونم بخورمش." خدا از توی آسمون بهش جواب داد: "برو توی جنگل 🌳🌳🌳و دندون همه ی حیوون ها رو ببین. دندون هر حیوونی که دوست داشتی رو انتخاب کن تا من همون دندون رو بهت بدم." موش🐭 رفت به جنگل و دندون همه ی حیوون ها رو نگاه کرد. دندون هیچ کدوم رو دوست نداشت. تا اینکه به فیل 🐘رسید و دندون های بزرگش رو دید که از دهنش بیرون بودن. (به دندون های فیل🐘 میگن عاج) پس رو کرد به آسمون و گفت: "خدا جون من دوندون هایی مثل دندون فیل🐘 میخوام." اما فیل🐘 بهش گفت: "نه نه! اینکارو نکن. درسته که دندون های من خیلی بزرگه. ولی عوضش اصلا به درد غذا خوردن نمیخوره چون بیرون دهنمه. اما دندون های🦷 تو با اینکه کوچیکن به درد غدا خوردن میخورن. تازه دندون های من انقد بزرگ و سنگینه که اینور اونور بردنشون خسته میشه برام. تو به این کوچولویی چجوری میخوای با این دندون ها راه بری؟" موش 🐭یکم فکر کرد و بعد گفت: "راست میگی. دندون های من به درد خودم میخوره و دندون های تو به درد خودت میخوره. بهتره که من دندونای 🦷خودمو داشته باشم و ازشون مراقبت کنم و باهاشون فندوق نشکنم." آدم ها هم باید بدونند هر آنچیزی که دارند را دوست داشته باشند سلامتی یکی از مهم ترین دارایی های ماست یکی از سرمایه های آدم ها سلامتی آن هاست پس آدم های سالم ثروتمند 💵💶هستند همه باید مراقب ثروتشان باشند بچه ها شما چه ثروت های دیگری توی زندگی تون می شناسین؟ 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🟠ماجرای نجات جان پاسدار هایی که توسط اشرار دزدیده شده بودند 🔴 سال ۱۳۷۶ بود که رهبر ما، حاج قاسم سلیمانی رو به عنوان فرمانده سپاه قدس پاسداران انتخاب کردند 🔹قصه قهرمان ها🔸 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
🔸️شعر خدای قهرمان 🌸خدایا برایم سؤال است 🌱چه طوری خدای جهانی؟ 🌸چه طوری تو این‌قدر خوبی؟ 🌱چرا این همه مهربانی؟ 🌸تو گفتی که خورشید پُر نور 🌱از آن دور بر ما بتابد 🌸نگفتی که فقط مال بعضی‌هاست 🌱تو گفتی به هر جا بتابد 🌸به مامان من بچه دادی 🌱که همیشه خوش‌حال باشد 🌸تو بک کار کردی که بابا 🌱پر از زور و باحال باشد 🌸اگر هر کسی کار بد کرد 🌱تو بخشیدی و بد ندیدی 🌸تو هر آنچه توی دنیاست 🌱برای همه آفریدی 🌸تو با این همه کار خوبت 🌱برایم خدا! قهرمانی 🌸چه طوری شبیه تو باشم 🌱به این خوبی و مهربانی؟ 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
‍ 🎲🏵 نون و پنیر و زاغچه🏵🎲 یکی بود یکی نبود. یک روز صبح زود مامان کلاغه رفت کنار رود. کنار رود یه درخت بود.  یک درخت با گردوهای تازه. مامان کلاغه پَر و پَر و پَر زد. به هر کدام از شاخه هایش سر زد. بعد شروع کرد به چیدن گردوها.  مامان کلاغه گفت: یه قارتا، دو قارتا، سه قارتا. فکر کنم برای صبحانه زاغچه کافی باشه. سپس به لانه اش رفت. بَنگ و بَنگ و بَنگ با یک سنگ شروع به شکستن گردوها کرد. بعد هم زاغچه را صدا کرد. مامان کلاغه نان و پنیر و گردو را پیش زاغچه آورد، اما زاغچه صبحانه اش را نخورد. مامان کلاغه گفت: ای قار، ای بی قار! پس حداقل نون و پنیرت را بردار. توی کوله پشتی ات بذار. زاغچه از لانه بیرون رفت. کم کم بقیه جوجه کلاغ ها از توی باغ بیرون آمدند. آن ها هر روز بعد از خوردن صبحانه کنار رودخانه جمع می شدند تا همگی با هم به مدرسه بروند. یکی از جوجه کلاغ ها گفت: ای دوستان، دوست های مهربان موافقید امروز تا مدرسه مسابقه بدهیم؟ همه جوجه کلاغ ها گفتند: بله، کلاغ جان. قار و قار و قار می شمریم سه بار. کلاغی برنده است که زودتر به مدرسهبرسه. کلاغ ها قار و قار و قار تا سه شمردند. بعد شروع به پرواز کردند. اما همان اول مسابقه، زاغچه سرش گیج رفت و توی باغچه افتاد. او از پشت گل ها و درخت ها پرواز کلاغ ها را می دید. از طرف دیگر هم صدای قار و قور شکمش را می شنید. یک دفعه یا نان و پنیر توی کوله اش افتاد. او نان و پنیرش را خورد و به پروازش ادامه داد. 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 قوقولی خان وقت نشناس 🎼 با صدای بانو مریم نشیبا  📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 پاشو پاشو کوچولو 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
‍ 👡👞 دکتر کفش👞👡 نصفِ شب، پشت در، توى جا كفشى پُر از سر و صدا بود. هر كس چیزى مى گفت. باید آن را پانسمان كنیم! وسایل پانسمان نداریم! كفش كتانى گفت:«به جاى حرف زدن یك كارى بكنید، دیگر طاقت ندارم، از درد دارم مى میرم » . كفش بابا در حالى كه بى خواب شده بود، گفت :«خوب تقصیر خودت بود كه مواظب نبودى ». كفش كتانى آهى كشید و گفت :من مواظب نبودم یا آن حمید بى فكر؟ آخر او هر چیزى از سنگ و چوب گرفته تا تمام سنگ ریزه هاى توى كوچه را شوت كرد. آى صورتم چه دردى دارد، سوختم!» كفش مامان با آن پاشنه ى بلندش از طبقه بالاى جا كفشى با صداى تَق تَق پایین پرید و گفت: خوب كتانى راست مى گوید، با این دست و آن دست كردن و بهانه گیرى كه مشكل حل نمى شود، بهتر است فكرى بكنید. كفش قهوه اى همان طور كه صورت بخیه شده ا ش را نشان مى داد و احساس رضایت می كرد، گفت :این كه كارى ندارد، كتانى را به كفّاشى می بریم. مرا هم در آنجا تعمیر كردند. دكتر كفش ها آن جاست كفش قهوه اى رو به كتانى كرد و گفت: یک آقاى مهربان آن جاست كه مى تواند به تو كمك كند تا خوب شوى. كتانى لبخند تلخى زد و پرسیدتو آنجا را بلدى؟ كفش قهوه اى جواب داد فکر می کنم چند تا كوچه بالاتر باشد. كنار نانوایى، زیر پله. كفش پاشنه بلند با عجله گفت :خوب حالا با چى برویم كفش مامان به نایلونى كه همیشه كفش ها را با آن به كفّاشى می بردند نگاه كرد و گفت كار، كار نایلون است. نایلون با صداى كفش پاشنه بلند از خواب پرید و گفت : چى؟! به من چه، من كارى نكرده ام ،كفش قهوه اى گفت نترس! باید كفش كتانى را به كفّاشى برسانیم، پوست صورتش پاره شده و خیلى درد مى كشد هنوز حرف كفش قهوه اى تمام نشده بود كه كفش كتانى پرید توى نایلون، بقیه هم آن را كشیدند. كفش قهوه اى جلوجلو رفت تا به كفّاشى رسیدند. نصف شب، چراغ هاى مغازه ى كفّاشى خاموش بود. كفش قهوه اى گفت حالا چکار كنیم. كفش پاشنه بلند گفت :من با كفش خانم صاحب كفّاشى دوست هستم. به تلفن همراهش زنگ مى زنم بعد گوشى را برداشت، زنگ زد و موضوع را گفت. او هم كمى فكر كرد و آن وقت تصمیم گرفت. خود را از پله ها پرت كرد تا محكم به دَر خورد و صدایى بلند شد. از این صدا آقاى كفّاش كنجكاو از اتاق بیرون آمد و در را باز كرد. گفت :چه خبر است؟ چرا نمی گذارید بخوابیم؟ كفش قهو ه اى گفت :سلام آقاى كفّاش، كفش كتانى صورتش زخم برداشته و خیلى درد مى كند، شما را به خدا كمك كنید. آقاى كفّاش كمى فكر كرد و بعد از پله ها بالا رفت و بعد از چند دقیقه با دسته كلیدى برگشت و در مغازه را باز كرد. همه ى كفش ها خوشحال شدند و فریاد شادى كشیدند. 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
🔸️شعر خدای مهربان و خوب 🌸کی به این خورشید می‌گوید، نخواب 🌱آفتابت را بتاب؟ 🌸کی زده فواره‌ی رنگین کمان 🌱توی حوض آسمان؟ 🌸از کجا آورده دریا آب را 🌱آسمان، مهتاب را؟ 🌸کی به آهو یاد داده سبزه را 🌱شبدر خوش‌مزه را؟ 🌸کی لباس شاپرک را دوخته؟ 🌱گل به او آموخته؟ 🌸کی به دل‌ها مهربانی داده است 🌱شادمانی داده است؟ 🌸او خدای مهربان و خوب ماست 🌱هرچه هست از این خداست 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🟠ماجرای سفر حاج قاسم به لبنان برای شرکت در جنگ با اسرائيل💪 🔴 حاج قاسم به سید حسن نصرالله گفت: من هم باید بیام به لبنان تا کنار شما با اسرائیلی های جنایتکار بنجگم 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴🕋سلام بر حسین🕋🏴 قشنگترین سلاما می خوای بگم کدامه سلامی از ته دل به سومین امامه میشه در شب و روز بگم سلام بر حسین سلام سلام امام حسین 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
🌸مهربانی ( ع )🌸 روزی ، امام حسین (ع )در حال عبور از کوچه های شهر مدینه بودند که ناگهان تعدادی کودک فقیر به امام نزدیک شده و بعد از سلام به امام( ع) گفتند: یا امام حسین (ع )لطفا سر سفره ما بیایید و از غذای ما میل کنید❤️ امام حسین (ع )برای خوشحالی کودکان ؛ از غذای آنها که چند تکه نان خشک بود خوردند. بعد از غذا؛ امام حسین ع کودکان را به خانه شان دعوت کردند و کودکان با خوشحالی زیاد به خانه امام (ع )رفتند. کودکان از اینکه مهمان امام حسین (ع) شده بودند بسیارخوشحال بودند.آنها از غذایی که امام حسین (ع) برایشان آماده کرده بود خوردند و از امام (ع )تشکر کردند. 🌷🌷🌷 بعد از غذا ؛ امام حسین (ع) به کودکان فقیر لباسهای نو هدیه کردند . آن روز کودکان ، با شادی بسیار از امام( ع) تشکر کرده و به خانه خود برگشتند. 🌸 بچه های عزیزم ✨امام مهدی (عج )هم مانند جدشان امام حسین (ع )بسیار مهربان هستند وقتی ظهور کنند مثل ایشان رفتار می کنند.✨ 🌸 اللهم عجل لولیک الفرج 🤲 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠کیسه آرد و موش کوچولو 🐭 یه قصه شیرین برای کودک دلبند شما🥰 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
🔸️شعر خدای بی‌نیاز 🌸خدای ما 🌱خالق بی‌نیازه 🌸تموم هستی رو 🌱با عشق می‌سازه 🌸ببین چه زیبا 🌱از توی ابرا 🌸می‌باره بارون 🌱به دشت و صحرا 🌸تو دشت پر گل 🌱یه دسته بلبل 🌸به شوق پرواز 🌱می‌خونن آواز 🌸خدای ما 🌱همانندی نداره 🌸آفریده 🌱ابر و ماه و ستاره 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
‍ 🐮🌳 گاوه گم شده! 🌳🐮 گاوه هر روز چیزی گم می کرد. یک روز هم خودش را گم کرد. رفت پیش الاغه و پرسید: من گم شده ام. تو ندیدی؟ الاغه کله اش را خاراند و جواب داد: نه ندیدم. خوب شد با تو نبودم. اگر نه من هم گم می شدم. گاوه رفت پیش گوسفنده و پرسید :من گم شده ام. تو ندیدی؟ گوسفنده که هزار تا کار داشت تند و تند جواب داد: من الان کار دارم. تو اگر کار نداری. از این جا برو! گاوه هم رفت. همین طور که داشت می رفت یک مرتبه صدای کلاغه را شنید که گفت : آهای گاوه خوب شد پیدایت کردم کجایی تو؟ همه دارند دنبالت می گردند. گاوه خوش حال شد و گفت : تو که پیدایم کردی برو بگو دیگر دنبالم نگردند! آن وقت دو تایی یکی بدو یکی بپر کردند و رفتند. 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
🏴🏴🏴🌈🕌🏴🏴🏴 🏴 🏴 🕌🏴🌈 حضرت علی بن الحسين(علیه السلام)☀️ سلام کربلایی ها🕌 ماه محرم🏴 هم رسید. امشب همه فرشتگان✨ پیامبران✨ و امامان☀️ همه و همه در بهشت کربلا🕌 هستند و برای امام حسین(علیه السلام)☀️ و يارانشون✨ عزاداری🏴 می کنند. بیایید ما هم بچرخیم به سوی کربلا و حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) را زیارت کنیم. ☀️السلام علیک یا سیدالشهدا(علیه السلام)☀️ قبل از اینکه قصه رو براتون تعریف کنم، اول بگم امام حسین مهربان☀️ اونقدر امام علی(علیه السلام)☀️ رو دوست داشتند که اسم همه پسرانشان را ✨علی✨ گذاشتند. امشب می خوام از دومین پسر حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)☀️ براتون بگم. اسمشون علی بن حسین(علیه السلام)☀️ است و به ✨سجاد✨ هم معروف هستند. روز عاشورا خورشید کربلا☀️🕌 یعنی سيدالشهدا☀️ بعد از اینکه همه یاران و خانواده شون شهید شدند😔 به خیمه پسرشون حضرت سجاد(علیه السلام)☀️ رفتند. می خواستند از ایشان خداحافظی کند. حضرت زین العابدین☀️ نور زمان و زمین✨ فرزند امام حسين☀️ فرمودند: بابایی، شما با این آدم های ظالم و بد چه می کنی⁉️ حضرت شمس کربلا☀️ خورشید دشت بلا امام حسين ماها☀️ فرمودند: پسرم؛ اینها بنده شیطان👺 شده اند. خدای مهربان را فراموش کرده اند. امام سجاد مهربان☀️ زینت عبادت کنندگان پرسیدند: پدرم؛ عمو عباس و بقیه کجا هستند❓ امام حسین مهربان☀️ فرمودند: همه شهید شده اند. به جز من و تو هیچ مردی باقی نمانده است. حضرت سجاد(علیه السلام)☀️ شروع به گریه کردند. به عمه زینب صبور کربلا فرمودند: عمه جانم، میشه شمشیر و عصای من را بیاورید. امام حسین ماها☀️ حضرت سیدالشهدا☀️ فرمودند: پسرم؛ برای چه می خواهی⁉️ حضرت سجاد(علیه السلام)☀️ فرمودند: می خواهم با تکیه بر عصا و با شمشیرم در راه شما بجنگم. امام حسین مهربان☀️ پسرشون را در آغوش گرفتند و بوسیدند. فرمودند: پسرم؛ تو جانشین من هستی. بعد از من تو باید مردم را به کارهای خوب راهنمایی کنی. خانواده مان هم که اینجا غریب هستند. من هم که شهید می شوم. اینها به جز تو کسی را ندارند. بعد هم دست پسرشون☀️ را گرفتند و به همه کسانی که بودند فرمودند: این فرزند من سجاد، بعد از من امام شماست. از او اطاعت کنید. بله عزيزاي من؛ بعدش حضرت سيدالشهدای کربلا☀️ خورشید دشت بلا یک پیغامی هم برای ما بچه شیعه ها دادند. فرمودند: پسرم به شیعیانم✨ سلام من را برسان. به آنها بگو پدرم غریب، شهید شد. حتما برایم عزاداری کنند کربلایی ها؛ امام سجاد(علیه السلام)☀️ به تقدیر خداوند در کربلا بیمار بودند تا شهید نشوند و نسل امامت هم از ایشون ادامه پیدا کند. 🍃🍃🍃🍃💞💞💞🍃🍃🍃🍃 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 گلدون نازنازی🪴 موضوع: رفتار مودبانه 🎼 با صدای بانو مریم نشیبا 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
آموزش مفهوم کودکانه حدیث : 《علیکم‌ بالفکر 》 🌸من چشم دارم 🌱زیبا و پر نور 🌸من دست دارم 🌱پرکار و پر زور 🌸من می‌روم راه 🌱با هر دو تا پا 🌸آهنگ شادی‌ست 🌱توی صدایم 🌸خوشحال هستم 🌱دارم دوتا گوش 🌸هم فکر دارم 🌱هم دقت و هوش   📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6