eitaa logo
قصه های کودکانه
33.6هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
903 ویدیو
317 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃قصه مسئولیت کوچولوی مینا هفته اول باز شدن مدرسه روزی بود که به هرکدام از بچه‌ها مسئولیتی داده می‌شد و مسئولیت‌ها میان بچه‌ها تقسیم می‌شد، آن روز یکی از هیجان‌انگیزترین روز‌های سال برای بچه‌ها محسوب می‌شد. در این روز به هر دانش آموز مسئولیتی داده می‌شد که تا آخر سال تحصیلی باید آن را انجام می‌داد. مسئولیت‌ها کار‌های جالبی بودند و بعضی از آن‌ها از بقیه جالب‌تر بودند. همه دوست داشتند که مسئولیت‌های جالب به آن‌ها داده شود. آخر سال هر دانش‌آموزی که مسئولیتش را بهتر انجام داده بود، یک جایزه از معلم می‌گرفت. آن سال معلم حیوانات کوچکی مثل گربه کوچولو، جوجه تیغی، ماهی قرمز، کرم ابریشم، پروانه‌های قشنگ و… را به بچه‌ها داد و به آن‌ها گفت که از آن‌ها خوب مراقبت کنند. به یکی از دانش‌آموزان که اسمش مینا بود، یک جعبه کوچک داده شد، جعبه‌ای به اندازه یک قوطی کبریت که در آن فقط مقداری شن ریزه و یک مورچه سیاه کوچولو بود. بعضی از بچه‌ها به مینا خندیدند و بعضی‌ها هم دلشان به حال مینا سوخت. مینا اول ناراحت شد که چرا مسئولیتی به این کوچکی برعهده‌اش گذاشته شده، اما بعد گفت که اشکالی ندارد. مهم نیست مسئولیت بزرگ یا کوچک باشد. مهم این است که من مسئولیتم را به‌خوبی انجام دهم. دوست مینا به او گفت که به آن مورچه سیاه اهمیت ندهد. اما مینا گفت: «من این مسئولیت کوچک را به چیزی بزرگ تبدیل می‌کنم.» بنابراین شروع به بررسی و مطالعه درباره مورچه کوچولویش کرد و چیز‌های زیادی را راجع به زیستگاه و رفتار این موجودات یاد گرفت و فهمید مورچه‌ها انواع گوناگونی دارند. او جعبه کوچک مورچه را عوض کرد و آن را در جعبه بزرگتری گذاشت تا راحت‌تر باشد. همچنین بهترین غذا‌هایی را که مناسب مورچه بود را به او داد؛ به طوری که مورچه به حدی بزرگ شد که همه را متعجب ساخت. در پایان سال معلم از بچه‌ها خواست که حیواناتشان را بیاورند و ضمناً گفت که بقیه کلاس‌ها هم دقیقاً همین حیوانات داده شده بود. معلم وقتی مورچه مینا را دید که توی شن‌ها راه می‌رود، خیلی خوشحال شد و گفت: «بچه‌های کلاس‌های دیگر یا مورچه را گم کرده‌اند و یا مورچه توی جعبه مرده است؛ و فقط کلاس ما بود که از پس مسئولیت آن برآمده است. به همین‌خاطر بچه‌های کلاس ما را به اردو می‌برند.» مینا سر صف تشویق شد و کلاس آن‌ها به عنوان کلاس نمونه انتخاب شد. همه بچه‌هایی که به مینا خندیده بودند از او معذرت‌خواهی کردند. همه از مینا تشکر کردند که باعث شده به اردو بروند. آن روز کلاس سرشار از شادی و خوشحالی بود. 🍃نتیجه‌گیری و صحبت با کودک: آیا اگر مسئولیتی کوچک باشد، باید نسبت به انجام دادن آن بی‌اهمیت باشیم؟ علاقه داشتن به مسئولیت یعنی چه؟ انجام دادن هرکاری هرچند کوچک نتیجه خوبی دارد. 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼زنبورِ عسل 🌸 ای زنبورِ طلایی 🍃 با الهامِ خدایی 🌼 یه بار درونِ کندو 🍃 یه بار رویِ گلایی 🌸 نشسته گرده بر پا 🍃 میای زباغ وصحرا 🌼 میسازی تو عسل را 🍃 با‌عطر وشهدِ گلها 🌸 طی میکنی هوا رو 🍃 باغ و شکوفه‌ها رو 🌼 چونکه خدا بهت گفت 🍃 عسل بدی ماها رو 🌸 نیشِت که زهر میاره 🍃 سوزش و درد داره 🌼 حساسیت که داریم 🍃 آمپوله راهِ چاره 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر سلمان آتشی 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
دوستان خوب_صدای اصلی_417494-mc.mp3
9.54M
🌃 قصه شب 🌃 🌼 دوستان خوب 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🦋💜لالایی گل ها💜🦋 لالالالا گل مریم فدای تو می شم هر دم لالالالا گل نازم خودم رو من فدات سازم لالالالا گل یاسم تموم عمر به پات وایسم لالالالا گل مینا به عشق توست چشام بینا لالالالا گل شب بو تویی خوشرنگ تویی خوشبو لالالالا گل گل پونه بابات میاد زودی خونه لالالالا گل لادن همه خوبی به تو دادن لالالالا گل نعنا فدای اون قد رعنا لالالالا گل لاله دوست داریم من و خاله لالالالا گل چایی دوست داریم من و دایی لالالالا گل زیره چرا خوابت نمی گیره؟ لالالالا گل خشخاش بابات رفته خدا همراش بابات رفته سوی کرمون تویی درد مرا درمون لالالالا گل فندق جهازت هست توی صندوق لالالالا گل سرخم مبادا تو بشی سر خم لالالالا گل سنبل عزیز من تویی چون گل لالالالا گلم هستی عزیز این دلم هستی 🦋 💜🦋 🦋💜🦋 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌸 🌱 تحقیر کردن و کمبود محبت کودکان 🟢 کودک به محبت، لبخند، مواظبت ونگهداری والدین، نیازمند است. گاه دیده می شود پدر و مادر نسبت به فرزندان خویش به جای آنكه گرم و صمیمی و عاطفی باشند، بی توجه، غافل، تمسخر و تحقیركننده هستند. کمبود محبّت اغلب یکی از عوامل بسیار مهم است که کودکان و نوجوانان را بسوی ارتکاب بزهکاری سوق می دهد. 🟢به همین خاطر بعضی از کودکان بر اثر بی توجهی و بی مهری والدین خویش به راه دزدی و زورگوئی و کتک زدن دیگران کشیده شده اند. درواقع این نوعکودکان تشنه محبّت بوده و چون از سرچشمه محبّت والدین سیراب نمی شوند، بعنوان انتقام و بخاطر جلب توجّه والدین خویش به ارتکاب چنين اعمالی دست می زنند تا جنجال برانگیزد و مورد توجّه واقع شود. 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
ghahraman-koohestan_[www.ketabesabz.com].pdf
1.92M
🌼پی دی اف 🌼عنوان: قهرمان کوهستان 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
مسواک کوچولوی تنها_صدای اصلی_417493-mc.mp3
7.03M
🌃 قصه شب 🌃 🌼 مسواک کوچولوی تنها 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔸️شعر 🌺آمده ماه شعبان 🌸 آمده ماهِ شعبان 🍃 شد همه جا چراغان 🌼 میلادها مبارک 🍃 بر پیروانِ قرآن 🌸 ستاره ها یِ رخشان 🍃 خورشیدهایِ درخشان 🌼 میلادشان مبارک 🍃 بر مردمِ مسلمان 🌸 مولودِ روزِ سوم 🍃 باشد حسین و مردم 🌼 شادان ز کربلا تا 🍃 شیراز و مشهد و قم 🌸 هستیم شاد و خرم 🍃 گیریم جشن باهم 🌼 صلوات برمحمد 🍃 بر لبمان دمادم 🌸 روزِ چهارم عباس 🍃 آن باوفا گلِ یاس 🌼 آمد که در دو عالَم 🍃 باشد خدایِ احساس 🌸 پنجم ز ماه شعبان 🍃 سجاد نورِ یزدان 🌼 آمد که تا بر امت 🍃 بخشد صحیفه‌اش جان 🌸 بگذشت یازده روز 🍃 زین ماهِ عالَم افروز 🌼 آمد علیِ اکبر 🍃 تبریک جشنِ پیروز 🌸 در نیمه‌اش ببینید 🍃 مهدی شبیهِ خورشید 🌼 چون بر جهان بتابید 🍃 گردید تا ابد عید 🌺 صلَوات بر محمد 🌼 وعلیٰ آلِ احمد 🌺 صلُوا علیٰ محمد 🌼 وعلیٰ آلِ احمد 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر سلمان آتشی 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
‍ 🐰 دندان لق خرگوش کوچولو🐰 ♡قسمت اول♡ دندون خرگوش کوچولو لق شده بود این اولین دندون‌اش بود که لق شده بود و یک‌سره سرجاش می‌جنبید سر شام خرگوش کوچولو گفت: هیچ خبر دارید که دندونم لق شده و دیگه نمی‌تونم هویج و لوبیا بخورم؟ اما باباش گفت: هویج و لوبیا برای خرگوش کوچیک‌ها خیلی مفیدند. خرگوش کوچولو مِن مِن کنان گفت: آخه بچه خرگوشی که دندون‌اش لق شده چجوری هویج و لوبیا بخوره؟ مامان‌اش گفت: خب خودت بگو عزیزم. برای بچه خرگوشی که دندون‌اش لق شده چی خوبه؟ خرگوش کوچولو که یاد توت‌فرنگی‌های توی یخچال افتاده بود گفت: توت‌فرنگی. توت‌فرنگی‌های قرمز و قشنگ. مامان‌اش گفت: توت‌فرنگی‌هارو بذار بعد از غذا. الان می‌تونی با بقیه دندون‌هات هویج بخوری. خرگوش کوچولو گفت: شما مطمئنید که من می‌تونم؟ مامان‌اش گفت: بله من مطمئن‌ام. خرگوش کوچولو از باباش پرسید: شما چی بابا؟ باباش گفت: خیالت راحت. من خودم وقتی بچه بودم همین‌کار رو کردم. اون روز دوشنبه بود. سه‌شنبه که از راه رسید، خرگوش کوچولو با دندون‌های لق‌اش پرتقال خورد و با بقیه دندون‌هاش خیار گاز زد. روز چهارشنبه با دندون‌های لق‌اش هندوانه خورد و با بقیه دندون‌هاش هم یه مقداری کاهو جوید. روز پنجشنبه با دندون لق‌اش کیک خورد و با بقیه دندون‌هاش هم مقداری کلم. جمعه که شد با بقیه دندون‌هاش اسفناج خورد و با دندون لق‌اش بستنی. همون موقع دندون خرگوش کوچولو افتاد وسط بستنی. خرگوش کوچولو گفت: یه دندون توی بستنی‌ام پیدا کردم. مادرش گفت: وای چه خوب. باباش گفت: حتما وقت‌اش بوده که دندون‌ات بیفته. خرگوش کوچولو پرسید: حالا چیکار کنم؟ مادرش با مهربونی گفت:‌دندون‌ات رو از توی بستنی بردار. خرگوش کوچولو دندون‌اش رو برداشت و با تعجب گفت: جای دندون‌ام خالیه. می‌تونم زبونم رو از لای دندون‌هام بیرون بیارم. نگاه کنید. مامان‌اش گفت:پس حسابی سرت گرم می‌شه. مامان خرگوش کوچولو بهش گفت: عزیزم نمی‌خوای دندون‌ات رو بذاری زیر متکا تا پری دندون‌ها بیاد؟ خرگوش کوچولو گفت: نه مامان. می‌خوام نگه‌اش دارم برای خودم. مادر خرگوش کوچولو گفت: تو واقعا اینطوری فکر می‌کنی؟ خرگوش کوچولو گفت: آره مامان. تازه بجای اینکه دندون‌ام رو به پری دندون‌هام بدم خودم خیلی کارها می‌تونم با اون بکنم. بعد دندون‌اش رو برداشت و به اتاقش رفت و به کارهایی فکر کرد که می‌تونست با اون دندون انجام بده. می‌تونست دندون‌اش رو سوراخ کنه و بندی ازش رد کنه و باهاش گردنبند درست کنه. اما ممکن بود موقع سوراخ کردن دندون رو بشکنه. می‌تونست دندون رو روی یه ورق کاغذ بچسبونه و دورش ستاره بکشه و اونو بزنه رو دیوار اتاق‌اش. اما ممکن بود خیلی هم قشنگ نشه. می‌تونست دندون رو توی جیب‌اش بذاره و اون رو به مغازه شیرینی فروشی ببره و سعی کنه باهاش چیزی بخره. اما فکر کرد ممکنه صاحب مغازه بگه دندون که پول نیست که بخوای باهاش خرید کنی. خلاصه خرگوش کوچولو فکر کرد بهتره که دندون‌اش رو دور بندازه. اما واقعا دلش نمی‌خواست این کار رو بکنه. ادامه دارد... 🐰 🦷🐰 ╲\╭┓ ╭ 🦷🐰 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
‍ 🐰دندان لق خرگوش کوچولو🐰 ♧قسمت دوم♧ خرگوش کوچولو رفت پیش مادر‌اش.اون مشغول فلوت زدن بود.خرگوش به مامان‌اش گفت: مامان اگه بدونم که واقعا واقعا پری دندون وجود داره چی می‌شه؟ مادر خرگوش کوچولو فلوت رو کنار گذاشت و گفت: عزیزم اونوقت قبل از اینکه دندون‌ات رو گم کنی اون رو با خیال راحت زیر بالشت می‌ذاری. اگه می‌خوای دندون‌ات رو گم نکنی بهتره اون رو توی پاکت نامه بذاری. خرگوش کوچولو یه پاکت نامه پیدا کرد و دندون‌اش رو توی اون گذاشت و بعد به اتاق‌اش رفت.‌ پاکت نامه رو زیر بالش‌اش گذاشت. خرگوش کوچولو پیش مادر‌ش برگشت و پرسید: مامان مامان پری دندون چه هدیه‌ای برام میاره؟ مامانش گفت: خودت چه فکری می‌کنی؟ خرگوش کوچولو گفت: فکر می‌کنم هرچیزی که خودشون دوست داشته باشن. مثلا پول. مامانش گفت: البته زیاد نمیارن ها. خرگوش کوچولو گفت: مثلا فقط چندتا سکه؟ آره عزیزم. حتی شاید فقط یه سکه. اما یه سکه خیلی کمه. مادرش گفت: بله خیلی کمه. اما شاید ارزش به اندازه چندتا اسکناس باشه. خرگوش کوچولو گفت: خودم می‌دونستم اما دلم می‌خواست مطمئن بشم. وقتی شب شد پدر خرگوش کوچولو به خونه اومد. خرگوش کوچولو گفت: بابا من فکر می‌کنم که پری دندون واقعا وجود داره. پدرش روزنامه رو روی زمین گذاشت و خرگوش کوچولو رو بغل کرد و گفت: فکر می‌کنی اون با دندون‌ات چیکار می‌کنه؟ فکر می‌کنم دندونم رو پیش خودش نگه می‌داره بعد هروقت که خرگوش نی نی تازه به دنیا بیاد اون رو بهش می‌ده. اونوقت اون هم دندون‌دار می‌شه. اینجوری بچه خرگوش‌ها دندون در میارن. مگه نه بابا؟ پدرش گفت: ممممممم . . . خرگوش کوچولو گفت: شاید هم دندون رو توی آسمون کنار ستاره‌ها می‌ذاره تا شب‌ها برق بزنه. اینطوری ستاره‌ها درست می‌شن. پدرش مِن مِن کرد و گفت: خب . . . خب . . فکر کنم . . . خرگوش کوچولو ادامه داد و گفت: راست می‌گم شایدم پری دندون جادو کنه و دندونم رو به یه سکه تبدیل کنه. شما چی فکر می‌کنی بابا؟ پدر خرگوش کوچولو گفت: الان وقت خوابه و باید بخوابی. چشم بابا ولی اگه مامان یادش رفت به اون بگید که من فکر می‌کنم پری دندون وجود داره. پدرش گفت: حتما عزیزم. دندون من توی پاکت نامه زیر بالشتم هست. پدرش با بی‌حوصلگی گفت: بسیار خوب. جای دندونم خالی شده. پدرش گفت: خالی یا پر چه فرقی می‌کنه الان وقت خوابه. بعد اون‌رو بوسید و گفت: شب بخیر کوچولو. شب بخیر بابا. خرگوش کوچولو لباس خواب‌اش رو پوشید. دندون‌هاشو مسواک زد. چراغ رو خاموش کرد و به تختخواب‌اش رفت. مادر خرگوش کوچولو اومد اونو ببوسه و شب بخیر بگه. خرگوش کوچولو گفت: مامانی . . . مادرش گفت: بله عزیزم؟ خرگوش کوچولو ادامه داد: اگه پری دندون وجود نداشته باشه . . . مادرش حرفش رو قطع کرد و گفت: خب؟!! بعد از اینکه خوابم برد یواشکی بیا زیر بالشت و داخل پاکت رو نگاه کن. اگه هدیه‌ای نبود شما برام یه سکه بذار. مادرش گفت: بسیار خوب. بخواب عزیزم. حالا بخواب کوچولو. بعد هم شب بخیر گفت. خرگوش کوچولو هم شب بخیر بلندی گفت و به خواب شیرینی فرو رفت. شب بخیرررررررررررررررر . . . ستاره‌ها دراومدند و چشمک زدند. ماه هم از گوشه آسمون بالا اومد و شروع به تابیدن کرد. و بعد آهسته آهسته در گوشه دیگه‌ای از آسمون پایین رفت. خورشید کم کم از راه رسید و صبح شد. خرگوش کوچولو از خواب بیدار شد و فوری زیر بالشت‌اش رو نگاه کرد. پاکت هنوز سر جاش بود. خرگوش کوچولو با عجله در پاکت رو باز کرد و ناگهان چشمش به یک سکه نقره‌ای افتاد که توی پاکت برق می‌زد.   پایان... 🐰 🦷🐰 ╲\╭┓ ╭ 🦷🐰 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازی هیجانی غلتیدن 👀دقت و سرعت توجه و تمرکز تقویت عضلات درشت تقویت عضلات ظریف هماهنگی عصب و عضله 💕 💜💕 ╲\╭┓ ╭ 💜💕 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
اگر کودک شما بالای سه سال سن دارد، در مورد سفر خود با او صحبت کنيد٬ اجازه بدهيد کودک شما هم بداند قرار است کجاها را ببينيد و چه برنامه‌هايی داريد. برنامه‌هايی مثل ديدن حيوانات يا خوردن غذاهای خاص حتما برای او جالب خواهد بود. 💕 💜💕 ╲\╭┓ ╭ 💜💕 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔶شعر مادرِ ایران (مادرِ ۹شهید) 🌸 این مادرِ فداکار 🍃 دارایِ نُه شهید است 🌼 او در دفاع ازین خاک 🍃 بسیار داغ دیده ست 🌸 اهلِ جزیره‌ای پاک 🍃 با نامِ هرمز ست او 🌼 ایران زِ هر نگاهش 🍃 گیرد توان و نیرو 🌸 در حمله هایِ خیبر 🍃 فتح المبین پسر داد 🌼 والفجر هشت هم باز 🍃 مادر گلی دگر داد 🌸 در کربلایِ چار و 🍃 در کربلایِ پنجم 🌼 کرده شهید تقدیم 🍃 این زن برای مردم 🌸 در سال شصت وشش هم 🍃 آل سعود نادان 🌼 در حج شهید کرده 🍃 یک دختری از ایشان 🌸 نامش صفیه باشد 🍃 گلزاری اَست پر گل 🌼 در راهِ دین و قرآن 🍃 نُه گل بداد و سنبل 🌸 زن زندگی همین است 🍃 ای دوستانِ ایران 🌼 آزادگی چنین است 🍃 تقدیمِ جان به جانان 🌸 مادر همیشه هستی 🍃 الگوی خلق ایران 🌼 نامت همیشه جاوید 🍃 ای مادرِ شهیدان 🌸🌼🍃🌼🌸 🍃شاعر سلمان آتشی 💕 💜💕 ╲\╭┓ ╭ 💜💕 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🍃ماهِ شعبان ماهِ شعبانْ هر سال می دَهد این را نَوید که غَم و غُصه از این برگِ تقویم پَرید همه شادی است و شور همه میلاد است و عید کَس در این ماهِ خدا غَم و اَندوه نَدید سِوُمین روزَش حُسین چارُمینَش را بِگید ؟ آفرین عباس است روزِ جانبازان رسید پَنجُمین روزَش بِدان گَشته یک روزِ سَعید چون که زِینُ العابِدین روزِ میلادَش رسید شیعه روزِ یازدَهم شِبهِ پِیغَمبر بِدید با علیْ اَکبر خدا عشق را هم آفرید وقتی چند روزی گذشت می رِسد عیدی جَدید بچه ها آمادهٔ نیمهٔ شعبان شَوید پَرچمِ صاحب زَمان سَر دَرِ خانه زَنید کوچه ها را غَرقِ گُل نُقل و شیرینی دَهید هَم صدا با عاشقان هَم صدا با هر شهید با دُعا واسه ظُهور نامِ مهدی را بَرید شاید این بار از کَرَم آبِرومان را خَرید ناله ها مان را خدا با دل و جانَش شنید شُد دُعامان مُستَجاب چشمِمان آقا رو دید 🌸شاعر : علیرضا قاسمی 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
لاکپشت کوچولوی قهرمان_صدای اصلی_417495-mc.mp3
8.73M
🌃 قصه شب 🌃 🌼 لاکپشت کوچولوی قهرمان🐢 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🍃تلخی ها اگر شما یک سیب بد طعم را خورده باشید، می‌توانید طعم یک سیب خوب را درک کنید. پس قدر تلخی‌های زندگی را بدانید چون باعث درک شیرینی می شوند. It is only if you have tasted a bitter apple that you can feel the enjoyment of a sweet one. Appreciate bitter moments of life as it is beside them that sweet ones can make a difference! 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 میلاد امام حسین علیه السلام 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من امام حسین (ع) را دوست دارم_صدای کل کتاب_376283-mc-mc (۱)-mc-mc (۱).mp3
15.17M
🌃 قصه شب 🌃 🌼 من امام حسین( ع)را دوست دارم 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
‍ 🍃 پدر و مادر عزيز، در حضور كودك از همسر خود بدگويي نكنيد. 🍃 خانواده و اقتدار آن، مظهر انسجام و عزت و از اجزاء اصلي تشكيل دهنده ي و كودك است. 🍂 با متزلزل كردن عزت هر كدام از افراد خصوصا پدر يا مادر (حتي در صورت جدايي)، هويت و اعتماد بنفس كودك را تهي و متزلزل خواهيد كرد! 🍂 پس كودك خود را به يك انسان تبديل نكنيد! 🍃 يادمان باشد: "در خانواده اي كه بزرگتر ها كوچك مي شوند، كودكان "! 💕 🍃💕 ╲\╭┓ ╭ 🍂🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
👓🕷عنکبوت و پیرزن🕷👓 یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچکس نبود. زیر این آسمان آبی، پیرزنی در کلبه ای جنگلی زندگی می کرد. دراین خانه عنکبوت کوچکی هرشب تا صبح بیدار می ماند و تار می تنید. هروقت حشره ای داخل کلبه می شد به این تارها می چسبید. پیرزن هر روز صبح وقتی این صحنه و خانه عنکبوت را می دید عصبانی می شد و با جارویی خانه زیبای عنکبوت را خراب می کرد. روزها می گذشتند و هر روزهمین اتفاق می افتاد . همیشه پیرزن به عنکبوت کوچک می گفت که چرا این کار را می کنی و تو موجودی شلخته و بی فایده هستی . روزها گذشتند ،فصل ها ی بهار، تابستان ،پاییز نیز گذشتند و فصل زمستان آمد. یکی از شب های زمستان که هوا به شدت سرد شده بود و باران می بارید پیرزن هر چه هیزم داشت در آتش ریخت ولی همچنان خانه سرد بود. دیگروسیله ای برای گرم کردن خانه وجود نداشت و پیرزن عزیز ما سرما خورد . عنکبوت کوچک که قلبی مهربان داشت و پیرزن را بسیار دوست داشت تا صبح بیدار ماند و با تارهای خود یک لباس گرم و زیبا برای پیرزن بافت و جلوی تمام درها و پنجره ها را با تارهای خود پوشاند تا سرما وارد خانه نشود. صبح روز بعد پیرزن وقتی از خواب بیدار شد لباس زیبا را در کنار رختخوابش دید و پوشید .لباس بسیار گرم بود و حالش را بهتر کرد .آن روز پیرزن به کارها ی عنکبوت زیبای قصه ی ما فکر کرد و متوجه شد که عنکبوت موجود بسیار مفیدی است. او با تار های خود دامی برای حشرات می ساخت تا مزاحم پیرزن نشوند و با تارهای ظریف و نازک ولی محکم خود جلوی سرما را هم می گرفت. پیرزن خدا را شکر کرد و با خود گفت: خدا هرگز موجودی را بی فایده نیافریده است . 🕷 👓🕷 🕷👓🕷 👓🕷👓🕷 🕷👓🕷👓 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
روزهای جشن و شادی (ویژه تولد امام حسین)_صدای اصلی_406392-mc.mp3
9.79M
🌃 قصه شب 🌃 🌼 روزهای جشن و شادی 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4