eitaa logo
قصه های کودکانه
34.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
917 ویدیو
328 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆صبح ڪه مےشود گنجشڪ ها بےقرارند گویےخورشید باز هم به وقت چشمهاےهاے تو طلوع مےڪند ڪافیست لبخند بزنےツ ڪافیست چشمهایت گشوده شوند. " سلام صبحتون بخیر " 🌸🍂🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
─┅─═ঊঈ🌸ঊঈ═─┅─ من آقای رفتگرم زباله هارو می برم هرشب میام درِخونه ها سراغ اون زباله ها که ریخته توی کیسه ها کیسه هارو برمی دارم داخل ماشین میذارم اگه زباله جمع نشه باعث بیماری می شه 🌸🍂🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
 🔫🐊ماجرای سوسمار مهربان و شکارچی ها🐊🔫 روز خیلی گرمی بود، سوسماری با بچه‏ هایش توی باتلاق کنار آبگیر تن‏شان را به گل می‏زدند. از گرمای هوا کلافه شده بودند. به طرف آب رفته و بدن‏شان را در آب خنک فرو بردند. احساس بهتری پیدا کردند و از آب خنک لذت می‏بردند. چند دقیقه‏ ی بعد، صدای وحشتناکی شنیده شد. سوسمار به بچه‏ هایش گفت: «شکارچی‏ ها در حال نزدیک شدن هستند. بهتر است که دور شوید.» بچه سوسمارها سریع دور شدند. شکارچی ‏ها نزدیک آبگیر رسیدند. یکی از شکارچی‏ ها که اسمش بیل بود به دوستش، هری، گفت: «می‏ توانیم کیف و کفش زیبایی از پوست این سوسمارها درست کنیم.» هری گفت: «امیدوارم امروز بتوانیم سوسمار زیبایی شکار کنیم.» بعد داخل باتلاق رفت. پاهایش در باتلاق گیر کرد. ته تفنگش را در گل فرو کرد. می‏ خواست بیرون بیاید؛ اما نمی ‏توانست. هر چقدر تلاش می‏ کرد که از باتلاق بیرون بیاید، بیشتر در گل فرو می ‏رفت. بیل دستش را گرفت؛ اما نتوانست به او کمک کند. هری ترسیده بود و فریاد می‏کشید. بیل به اطراف دوید تا کمک بیاورد؛ اما فایده‏ای نداشت. ناگهان سوسمار به طرف هری آمد. شاید طعمه‏ ی خوبی برای بچه ‏هایش پیدا کرده بود. سوسمار نزدیک‏ تر شد. چند بار تنش را داخل گل باتلاق فرو کرد و بیرون آمد. هری پشت سوسمار بود. سوسمار به کنار ساحل آمد، هری را روی زمین گذاشت و دوباره داخل آبگیر رفت. بیل دوید و دوستش را در آغوش گرفت و گفت: «آن سوسمار تو را نجات داد.» هری و بیل هر دو کنار هم ایستادند و دور شدن سوسمار را تماشا کردند. هری تفنگش را داخل باتلاق انداخت و گفت: «دیگر هرگز سوسماری را شکار نخواهم کرد.» هری نیز تفنگش را توی باتلاق انداخت و گفت: «من هم دیگر به آن نیازی ندارم.» 🐊 🔫🐊 🐊🔫🐊 🔫🐊🔫🐊 🐊🔫🐊🔫🐊 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
💟یه بازی شاد برای بچه های پیش دبستانی💟 🚃🚃🚃قطار بسازید🚃🚃🚃 📎روش بازی: 💭برای این بازی به چند جعبه مقوایی بزرگ نیاز دارید که کودک و دوستانش بتوانند راحت داخل آن بنشینند. بعلاوه، ابزار کار نیز همچون کاغذ رنگی، چسب، ماژیک، مداد رنگی، استیکر و ... به آنها بدهید و از آنها بخواهید تا هر کدام جعبه خود را به قطار تبدیل کنند. 💭هنگامی که آنها می خواهند قسمت بیرونی واگن خود را تزیین کنند و برای آن چرخ، پنجره یا ... بگذارند، آنها را راهنمایی کنید تا با همکاری هم چند واگن پشت سر هم قطار را بسازند. ✍🏼نکته آموزشی این بازی: 💠پشتکار. 🔖این بازی که مبتنی بر کار گروهی است، حس انجام، ادامه و به ثمر رساندن کاری را به کودک منتقل می کند. کودک با این بازی می آموزد در نتیجه تلاش های خود به نتیجه خوبی می رسد. می آموزد برای رسیدن به هدف باید تلاش کرد و در این مسیر از دوستان نیز کمک گرفت. ✍🏼نکته آموزشی والدین: 🔖توجه داشته باشید، ممکن است کودک از این بازی خوشش بیاید و بخواهد دوباره و دوباره آن را انجام دهید. بنابراین، جعبه های را دور نریزید. 🌸🍂🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نان برکت خداست_صدای اصلی_229218-mc.mp3
10.51M
🌃 قصه شب 🌃 🍞 نان برکت خداست 🍃نانی که توی سفره ماست برکت و نعمت خداست. مادر نغمه به او گفت که سفره را جمع کند، اما نغمه نان های تازه را توی آشغالهاریخت و پدر و ماد رو پدربزرگ نغمه خیلی ناراحت شدند. آنها برای نغمه راهی که گندم برای تبدیل شدن به نان طی میکند را توضیح دادند. 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔆در این صبح زیبا اميدوارم دریاے زندگیتون پرازامواج زیباے سلامتے آسمون دلتون خالے ازابراے غم وناراحتے وساحل عمرتون پرازماسہ هاے ریزمهرو محبت باشد صبحتون بخیر،دلتون شاد 🌸🍂🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
ز مثل زنبور زنبورک های پر کار رفتن توی چمن زار تا ببرن به کندو عسلو از بیش زار 🐝 🐝🐝 🐝🐝🐝 🐝🐝🐝🐝 🐝🐝🐝🐝🐝 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🐁موش شتـر دزد🐫 روزی روزگاری موش کوچکی مهار شتری را به دهان گرفت و شتر را ربود و شتر نیز چست و چالاک همراه او می‌آمد. موش به خود مغرور شد و با خود گفت: «من مانند یک پهلوان قوی هستم زیرا می‌توانم یک شتر به این بزرگی را همراه خود بِکِشم.» شتر هم با خود می‌گفت: «موش بخند به زودی درسی به تو می‌دهم که از کرده خود پشیمان شوی.» موش و شتر رفتند و رفتند تا به یک رودخانه رسیدند که ناگهان موش از حرکت ایستاد و از ترس خشکش زد. شتر که دید موش حرکت نمی‌کند گفت: «رفیق چرا ایستاده‌ای؟ مانند یک مرد پا درآب بگذار و از آن رد شو تا من هم از آب رد شوم.» موش گفت: «دوست من این آب خیلی عمیق است و من از غرق شدن می‌ترسم.» شتر گفت: «بگذار ببینم عمق آب چقدر است.» و پایش را درون آب گذاشت. شتر به موش گفت: «ای موش نادان چرا از ترس رنگت پریده است؟ این آب که عمقی ندارد و تا زانو بیشتر نیست.» موش گفت: «زانوی من کجا زانوی تو کجا. اگر این آب برای تو تا زانو است برای من چند متر از سر هم می‌گذرد.» شتر گفت: «وقتی موجودی به بزرگی مرا می‌دزدیدی باید فکر این روزها را هم می‌کردی.» موش گفت: «از کار خود توبه کردم. به خاطر خدا مرا از این آب مهلک بگذران.» شتر دلش برای موش سوخت و گفت: «بپر و بر کوهان من سوار شو. این ماجرا باعث شد بفهمم شتری مانند من قادر است هزار موش مانند تو را از آب رد کند ولی هزاران موش مانند تو نمی‌توانند شتری مانند مرا از آب رد کنند.» شتر این را گفت و موش را بر پشت خود سوار کرد و سلامت از رودخانه گذشتند و به راه خود ادامه دادند و رفتند. . 🌸🍂🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🎈بازی های شاد🎈 🔖روش بازی: 💭روی کاغذهای مربعی شکل، تصاویر مختلفی از چهره هایی را ترسیم کنید که به نوعی ناراحت، عصبانی، غمگین و بیمار هستند. کاغذها را داخل سبد بگذارید. از کودک بخواهید یکی از کاغذها را بیرون بیاورد و چهره روی کاغذ را با پانتومیم بازی کند. 💭به طور مثال، برای چهره «غمگین»، کودک باید ادای گریه کردن در بیاورد. وظیفه بچه های دیگر این است تا از او بخواهند احساس بهتری داشته باشد. ابتدا آنها باید از کودک سوال بپرسند؛ چرا غمگینی؟ چطور می توانم به تو کمک کنم؟ و ... . کودکی که پانتومیم بازی می کند، پاسخ سوال ها را می دهد و کودکان دیگر سعی می کنند برای داشتن احساس خوب به او راهکاریی ارایه کنند. 💭به طور مثال، او را در آغوش بکشند یا به او بگویند متاسفم. ✍🏼 نکته آموزشی این بازی: همدردی. همدردی یکی از بهترین فضیلت های انسان ها است. کودک تا زمانی که احساس ناراحتی نداشته باشد، متوجه نمی شوند چگونه می توانند به دیگران احترام و مهربانی خود را عرضه کنند. ✍🏼نکته آموزشی والدین: برای این بازی باید وسایل متنوعی همچون پلاستیک غذا، حیوانات پلاستیکی، جعبه کار پزشکی و ... در اختیار داشته باشید. هر چه وسایل همدردی بیشتر در دست باشد، کودک با خلاقیت بیشتری به دوست خود کمک می کند تا ناراحتی اش را فراموش کند. 💭به طور مثال، اگر باند داشته باشد، می تواند دست مثلا آسیب دیده خود را بانداژ کند. . 🌸🍂🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔮💈دڪمه💈🔮 چہ دڪمہ ے قشنگے روے لباس من هست مامان میگہ همیشہ دڪمہ هارو باید بست دڪمہ روے لباسم بہ شڪل پینہ دوزہ اگر ببندمش من دلم براش میسوزہ 🌸🍂🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
مشکل درخت کاج_صدای اصلی_56583-mc.mp3
13.18M
🌲مشکل درخت کاج 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4