eitaa logo
قصه های کودکانه
33.6هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
903 ویدیو
317 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
🐜🌿اتل متل یه مورچه🌿🐜 اتل متل یه مورچه قدم می زد تو کوچه اومد یه کفش ولگرد پای اونو لگد کرد   مورچه پا شکسته راه نمی ره نشسته با برگی پاشو بسته نمی تونه کار کنه دونه هارو بار کنه تو لونه انبار کنه   مورچه جونم تو ماهی خوب بشه پات الهی ... ╭🐜 🌿 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
شبی که موش کوچولو بیدار ماند_صدای اصلی_417490-mc.mp3
9.38M
🌃 قصه شب 🌃 🌼 شبی که موش کوچولو بیدار ماند 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
روزی روزگاری شیرجوان و بزرگی زیر یک درخت بلند خوابیده بود. ناگهان موشی از راه رسید و شروع به سرو صدا کرد و روی یال های شیر، بالا و پایین می پرید. شیر جوان به شدت عصبانی شد و با یک حرکت موش را گرفت و میان پنجه هایش اسیر کرد و خواست موش را ببلعد. موش کوچک با گریه گفت: ” منو ببخش سلطان جنگل، خواهش میکنم، بار آخرمه ، دیگه قول می دم تکرارش نکنم” شیر خشمگین وقتی دید موش به شدت پشیمان است و گریه می کند دلش به رحم آمد و موش را آزاد کرد. چند وقت گذشت تا اینکه شیر به دست شکارچی، اسیر شد و شکارچی با طناب او را به درخت بست. شکارچی و دوستانش رفتند تا قفسی پیدا کنند که شیر رو به باغ وحش ببرند. همون موقع اتفاقی موش از آن جا رد می شد و ناگهان دید که ای وای شیر اسیر شده.. فورا به سمت او دوید و بدون معطلی طناب ها رو با دندان هاش جوید و شیر را آزاد کرد. سلطان جنگل از اون خیلی تشکر کرد. موش به شیر گفت: حالا منو واقعا بخشیدی ؟ شیر از کمک موش خیلی خوشحال شد و با خودش فکر کرد که چه زود مزد مهربانیشو گرفته . 🌼پس از این داستان درس گرفتیم که کوچکترین محبت به دیگران پاداش خیلی خیلی بزرگتری خواهد داشت. پس همیشه سعی کنیم با دیگران مهربان باشیم. 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌺عید مبعث مبارک 🌼 جشنِ مبعثه توو عالَم ☘ برایِ نبیِ خاتَم 🌼 شکرِ خدا که دل شد ❤️ عاشقِ رسولِ اعظم 🌸 صَلُوا علی محمد ☘ صلوات برمحمد 🌸 صلوات برمحمد 💚 و علی آل احمد 🌼 با نامِ رسولِ اکرم ☘ شاد میشه دلا مُسَلَم 🌼 لقبِ رسولِ اکرم ❤️ شد حالا نبیِ خاتم 🌸 صَلُوا علی محمد ☘ صلَوات بر محمد 🌸 صلَوات بر محمد 💚 و علیٰ آلِ احمد 🌼 بر قلبِ رسولِ اعظم ☘ احمد آن نبیِ خاتم 🌼 اِقرأ بسمِ رب رسیده ❤️ مومنا بگین دمادم 🌸 صَلُوا علیٰ محمد ☘ صلَوات برمحمد 🌸 صلَوات برمحمد 💚 و علیٰ آلِ احمد 🌼 احمد ای نبیِ خاتَم ☘ بر تو از تمامِ عالَم 🌼 میرسد سلام و ماهم ❤️ ذکرمون شده دمادم 🌸 صَلُوا علیٰ محمد ☘ صلَوات بر محمد 🌸 صلَوات بر محمد 💚 و علیٰ آلِ احمد 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر سلمان آتشی 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
عید گل و گلاب_صدای اصلی_91648-mc-mc.mp3
9.66M
🌃 قصه شب 🌃 🌼 عید گل و گلاب 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرود بعثت_سرود بعثت_266181-mc.mp3
3.82M
🌼 سرود بعثت پیامبر مهربانی ها بعثت ختم رسل آمد و دل غرق سُرور شده نازل به شب جاهلیت ، سوره ی نور سیّد و سَروَر یا احمد یا احمد شافع محشر یا احمد یا احمد ز سوی داور یا احمد یا احمد شدی پیمبر یا احمد یا احمد یا حبیبی یا محمد مکه شد بادیه ی جلوه ی مستور خدا در دل غار حرا جلوه شده نور خدا تو مظهر رحمت هستی یا احمد تو اشرف خلقت هستی یا احمد تَبَلوُر عزّت هستی یا احمد پیمبر امّت هستی یا احمد یا حبیبی یا محمد جان فدایت که بُوَد فِراق تو مشکل ما ما مریض عشق تو ، تویی طبیب دل ما بده به درد ما دوا یا مولا حاجت ما را کن روا یا مولا به سائلانت کن عطا یا مولا یک نجف و یک کربلا یا مولا یا حبیبی یا محمد 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼طلا آیلین دختر مغرور و خودبینی بود. اما یک روز پدرش مرد و خیلی غمگین شد. او همواره به تنهایی در باغِ درون ویلایشان بازی می‌کرد. او تمایل نداشت با دختر همسایه، بدریه، بازی کند چون آن‌ها خیلی فقیر بودند. یک روز در حالی که بدریه داشت به دورن باغ آیلین می‌دوید گفت: "پدر من خیلی مریض است. او در حال مرگ است. او می‌خواهد تو را ببیند. او می‌خواهد چیز بسیار مهمی را به تو بگوید. " آیلین نپذیرفت و گفت: "انگار که مرد فقیر می‌تونه چیز مهمی به من بگه! خانه‌ی شما احتمالا بوی بدی می‌دهد و هیچ کس نمی خواهد که وارد خانه‌ی بدبو شود. " چند دقیقه بعد بدریه با چشمان اشکبار بازگشت. "پدر من می‌خواهد مسئله بسیار مهمی به تو بگوید. پدر تو مقداری طلا قبل از مرگ خود در جایی دفن کرده است. تنها پدر من است که مکان طلا را می‌داند. " "پدر تو به پدر من گفته است که مکان طلا را به تو تا زمانی که بزرگ نشدی نگوید اما چون او در حال مرگ است می‌خواهد که الان به تو مکان آن را بگوید. لطفا عجله کن!" زمانیکه آیلین سخنان بدریه را شنید به طرف خانه‌ی همسایه دوید اما دیر شده بود و مرد فقیر مرده بود. آیلین از دست خود خیلی عصبانی شده بود و از کاری که انجام داده بود پشیمان بود. آیا طلا تنها چیزی بود که او از دست داد؟ نه، او بخت به دست آوردن بهشت را از دست داده بود چون او به عادت‌های بد قدیمی خود چسبیده بود. پیامبرمان حدیث بعدی را برای چنین مردمی(آدم بزرگها) بیان کرده است: "کسی که در قلبش حتی به اندازه‌ی ذره ای خودبینی دارد وارد بهشت نخواهد شد. " لا یدخل الجنه من کان فی قلبه مثقال ذره من کبر 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
قناری آی قناری_قناری آی قناری_269602-mc.mp3
2.36M
🌼 قناری آی قناری 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
لولو خان_صدای اصلی_250042-mc.mp3
9.76M
🌃 قصه شب 🌃 🌼 لولوخان 🍃روزی بود و روزگاری بود بابایی بود که خسته بود زیر درخت نشسته بود چی کار می کرد؟ سیب می خورد سیب که می خورد خوابش بُرد خوابیده بود که موشی از راه رسید بابا رو دید و خندید... 🌸این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان می آموزد که بی جهت از هر چیزی نترسند. 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🍃 پیامبرِ رحمت یه روز یه دخترِ ناز با موهای طلایی گُفتِش مامان کجایی میشه پیشَم بیایی ؟ صد تا سوال دارم من پونصد و شصت تا مشکل حَل میکُنی مامان جون سوالاتم رو خوشگل ؟ گُفتِش بله قشنگم بِفرما مهربونم سوال داری بگو خوب ان شاءالله من می دونم گفتم مامان قدیما خدا همین جوری بود ؟ یه دونه بود تو دنیا ؟ یا هر جوری بگی بود ؟ گُفتِش گُلِ قشنگم تو عصرِ جاهلیت مردم خداشون بُت بود بُت های بی خاصیت می ساختن از چوب و گِل همون میشُد خداشون می رفتن از تَهِ دِل قُربونِ اون بُتاشون تا اینکه حضرتِ حق داد به ملائک خبر که واسه اون آدما حُجّتِ من رو بِبَر بعدِ هزاران رسول آخریشو فرستاد برای اون آدما یه رهبر و یه استاد اون آقای مهربون که احمدِ اِسمِشون بُتا رو جمع و جور کرد خدا رو داد یادِشون گفت که خدا یکی هست و غیر از اون کسی نیست هر کی خدا پَرسته بِدونه نُمرَشِه بیست خدا همیشه با ماست یه نورِ تو تاریکی نه اومده به دنیا نه داره هیچ شریکی خیلی قوی و داناست نیاز به هیچکسِش نیست خدا عزیز و تنهاست شبیه اون بگو کیست خلاصه دخترِ من گوش دادی حرفِ من رو ؟ به پاسخت رسیدی ؟ گرفتی تو جواب رو ؟ بله مامانِ خوبم ممنون از این صُحبتا از اینکه وقت گذاشتی برای این پرسشا الان دیگه فهمیدم مامان چه خوبِ حالم خدا فقط یه دونست اونم تو کُلِ عالم 🍃شاعر : علیرضا قاسمی 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
♧نقاشی های اثر دست♧ کارتون نمو🐠 نقاشی اثر دست یکی از بازی ها و سرگرمی های مهیج برای بچه هاست. با کمی رنگ و کاغذ و دست های کوچولوشون میتونید کلی نقاشی های بامزه بکشید و شناخت رنگ ها و اشکال هندسی مختلف را به آنها بیاموزید. ╲\╭┓ ╭🐝⭐️ کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
💫🌞صبح شده ✨🌞 خروسه میگه قوقولی قوقو صبح شده دیگه پاشو کوچولو مرغه میگه قدقدقدا زودباش بگو شکر خدا کلاغه میگه قاروقاروقار تنبلی رو بزار کنار گنجیشکه میگه جیکوجیکو جیک چقد تمیزه بچه ی کوچیک پیشیه میگه میومیو وقت ورزشه بدوبدو هاپویه میگه واقو واقو واق بیرون بیا از تو اتاق میگن تموم حیوونا صبح شده شکر خدا 🌞 ✨🌞 🌞✨🌞 ╲\╭┓ ╭ ✨🌞 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود. در کنار یک کوهستان زیبا رودخانه ای وجود داشت که بسیار تنها بود.او هیچ دوستی نداشت. رودخانه یادش نمی آمد که چرا به کسی یا چیزی اجازه نمی دهد تا داخلش شنا کنند. او تنها زندگی می کرد و اجازه نمی داد ماهی ها، گیاهان و حیوانات از آبش استفاده کنند. به خاطر همین او همیشه ناراحت و تنها بود. یک روز، یک دختر کوچولو به طرف رودخانه آمد. او کاسه ی کوچکی به دست داشت که یک ماهی کوچولوی طلایی در آن شنا می کرد. دختر کوچولو می خواست با پدر و مادرش از این روستا به شهر برود و نمی توانست با خود ماهی کوچولو را ببرد. بنابراین تصمیم گرفت، ماهی کوچولو را آزاد کند. دختر کوچولو ماهی کوچکش را در آب انداخت و با او خداحافظی کرد و رفت. ماهی در رودخانه بسیار تنها بود، چون هیچ حیوانی در رودخانه زندگی نمی کرد. ماهی کوچولو سعی کرد با رودخانه صحبت کند اما رودخانه به او محل نمی گذاشت و به او می گفت:"از من دور شو." ماهی کوچولو یک موجود بسیار شاد و خوشحال بود و به این آسانی ها تسلیم نمی شد. او دوباره سعی کرد و سعی کرد، به این سمت و آن سمت شنا کرد و از آب به بیرون پرید. بالاخره رودخانه از کارهای ماهی کوچولو خنده و قلقلکش گرفت. کمی بعد، رودخانه که بسیار خوشحال شده بود، با ماهی کوچولو صحبت کرد. آن ها دوستان خوبی برای هم شدند. رودخانه تمام شب را فکر می کرد که داشتن دوست چقدر خوب است و چقدر او را از تنهایی بیرون می آورد. او از خودش پرسید که چرا او هرگز دوستی نداشته، ولی چیزی یادش نیامد. صبح روز بعد، ماهی کوجولو با آب بازی رودخانه را بیدار کرد و همان روز رودخانه یادش آمد چرا او هیچ دوستی ندارد. رودخانه به یاد آورد که او بسیار قلقلکی بوده و نمی توانست اجازه بدهد کسی به او نزدیک شود. اما حالا دوست داشت که ماهی در کنار او زندگی کند، چون ماهی کوچولو بسیار شاد بود و او را از تنهایی در می آورد. حالا دیگر رودخانه می خواست کمی قلقلکی بودنش را تحمل کند، اما شاد باشد. 🍃🐟🌼🐟🌼🐟🌼🐟🍃 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
بدن من🟣🟢 این بدنی که ما داریم هدیه ای از سوی خدا است محافظت از این بدن کار تمام آدم ها است بعضی از اعضای بدن جلوی چشم های همه است میشه که پنهان نباشن مثل پا و صورت ودست اما یه جاهای دیگه خصوصین برای ما باید که پنهان بمونن از چشم های غریبه ها نمیشه که نشون بدیم حتی به دوست و آشنا مثل یه گنج بی نظیر با ارزشن برای ما فقط میشه وقت لزوم نشون بدیم ما بچه ها اون اعضا رو به راحتی به دکتر و مامان و بابا اگر که هر غریبه ای خواست به اون ها دست بزنه بچه ی خوب باید که زود دست اونو پس بزنه اجازه این کارو ما به هیچکس هیچ جایی ندیم هرکی که خواست دست بزنه به مامان و بابا بگیم 💕 🟣💕 ╲\╭┓ ╭ 🟢💕🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🍃قصه مسئولیت کوچولوی مینا هفته اول باز شدن مدرسه روزی بود که به هرکدام از بچه‌ها مسئولیتی داده می‌شد و مسئولیت‌ها میان بچه‌ها تقسیم می‌شد، آن روز یکی از هیجان‌انگیزترین روز‌های سال برای بچه‌ها محسوب می‌شد. در این روز به هر دانش آموز مسئولیتی داده می‌شد که تا آخر سال تحصیلی باید آن را انجام می‌داد. مسئولیت‌ها کار‌های جالبی بودند و بعضی از آن‌ها از بقیه جالب‌تر بودند. همه دوست داشتند که مسئولیت‌های جالب به آن‌ها داده شود. آخر سال هر دانش‌آموزی که مسئولیتش را بهتر انجام داده بود، یک جایزه از معلم می‌گرفت. آن سال معلم حیوانات کوچکی مثل گربه کوچولو، جوجه تیغی، ماهی قرمز، کرم ابریشم، پروانه‌های قشنگ و… را به بچه‌ها داد و به آن‌ها گفت که از آن‌ها خوب مراقبت کنند. به یکی از دانش‌آموزان که اسمش مینا بود، یک جعبه کوچک داده شد، جعبه‌ای به اندازه یک قوطی کبریت که در آن فقط مقداری شن ریزه و یک مورچه سیاه کوچولو بود. بعضی از بچه‌ها به مینا خندیدند و بعضی‌ها هم دلشان به حال مینا سوخت. مینا اول ناراحت شد که چرا مسئولیتی به این کوچکی برعهده‌اش گذاشته شده، اما بعد گفت که اشکالی ندارد. مهم نیست مسئولیت بزرگ یا کوچک باشد. مهم این است که من مسئولیتم را به‌خوبی انجام دهم. دوست مینا به او گفت که به آن مورچه سیاه اهمیت ندهد. اما مینا گفت: «من این مسئولیت کوچک را به چیزی بزرگ تبدیل می‌کنم.» بنابراین شروع به بررسی و مطالعه درباره مورچه کوچولویش کرد و چیز‌های زیادی را راجع به زیستگاه و رفتار این موجودات یاد گرفت و فهمید مورچه‌ها انواع گوناگونی دارند. او جعبه کوچک مورچه را عوض کرد و آن را در جعبه بزرگتری گذاشت تا راحت‌تر باشد. همچنین بهترین غذا‌هایی را که مناسب مورچه بود را به او داد؛ به طوری که مورچه به حدی بزرگ شد که همه را متعجب ساخت. در پایان سال معلم از بچه‌ها خواست که حیواناتشان را بیاورند و ضمناً گفت که بقیه کلاس‌ها هم دقیقاً همین حیوانات داده شده بود. معلم وقتی مورچه مینا را دید که توی شن‌ها راه می‌رود، خیلی خوشحال شد و گفت: «بچه‌های کلاس‌های دیگر یا مورچه را گم کرده‌اند و یا مورچه توی جعبه مرده است؛ و فقط کلاس ما بود که از پس مسئولیت آن برآمده است. به همین‌خاطر بچه‌های کلاس ما را به اردو می‌برند.» مینا سر صف تشویق شد و کلاس آن‌ها به عنوان کلاس نمونه انتخاب شد. همه بچه‌هایی که به مینا خندیده بودند از او معذرت‌خواهی کردند. همه از مینا تشکر کردند که باعث شده به اردو بروند. آن روز کلاس سرشار از شادی و خوشحالی بود. 🍃نتیجه‌گیری و صحبت با کودک: آیا اگر مسئولیتی کوچک باشد، باید نسبت به انجام دادن آن بی‌اهمیت باشیم؟ علاقه داشتن به مسئولیت یعنی چه؟ انجام دادن هرکاری هرچند کوچک نتیجه خوبی دارد. 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼زنبورِ عسل 🌸 ای زنبورِ طلایی 🍃 با الهامِ خدایی 🌼 یه بار درونِ کندو 🍃 یه بار رویِ گلایی 🌸 نشسته گرده بر پا 🍃 میای زباغ وصحرا 🌼 میسازی تو عسل را 🍃 با‌عطر وشهدِ گلها 🌸 طی میکنی هوا رو 🍃 باغ و شکوفه‌ها رو 🌼 چونکه خدا بهت گفت 🍃 عسل بدی ماها رو 🌸 نیشِت که زهر میاره 🍃 سوزش و درد داره 🌼 حساسیت که داریم 🍃 آمپوله راهِ چاره 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر سلمان آتشی 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
دوستان خوب_صدای اصلی_417494-mc.mp3
9.54M
🌃 قصه شب 🌃 🌼 دوستان خوب 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🦋💜لالایی گل ها💜🦋 لالالالا گل مریم فدای تو می شم هر دم لالالالا گل نازم خودم رو من فدات سازم لالالالا گل یاسم تموم عمر به پات وایسم لالالالا گل مینا به عشق توست چشام بینا لالالالا گل شب بو تویی خوشرنگ تویی خوشبو لالالالا گل گل پونه بابات میاد زودی خونه لالالالا گل لادن همه خوبی به تو دادن لالالالا گل نعنا فدای اون قد رعنا لالالالا گل لاله دوست داریم من و خاله لالالالا گل چایی دوست داریم من و دایی لالالالا گل زیره چرا خوابت نمی گیره؟ لالالالا گل خشخاش بابات رفته خدا همراش بابات رفته سوی کرمون تویی درد مرا درمون لالالالا گل فندق جهازت هست توی صندوق لالالالا گل سرخم مبادا تو بشی سر خم لالالالا گل سنبل عزیز من تویی چون گل لالالالا گلم هستی عزیز این دلم هستی 🦋 💜🦋 🦋💜🦋 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌸 🌱 تحقیر کردن و کمبود محبت کودکان 🟢 کودک به محبت، لبخند، مواظبت ونگهداری والدین، نیازمند است. گاه دیده می شود پدر و مادر نسبت به فرزندان خویش به جای آنكه گرم و صمیمی و عاطفی باشند، بی توجه، غافل، تمسخر و تحقیركننده هستند. کمبود محبّت اغلب یکی از عوامل بسیار مهم است که کودکان و نوجوانان را بسوی ارتکاب بزهکاری سوق می دهد. 🟢به همین خاطر بعضی از کودکان بر اثر بی توجهی و بی مهری والدین خویش به راه دزدی و زورگوئی و کتک زدن دیگران کشیده شده اند. درواقع این نوعکودکان تشنه محبّت بوده و چون از سرچشمه محبّت والدین سیراب نمی شوند، بعنوان انتقام و بخاطر جلب توجّه والدین خویش به ارتکاب چنين اعمالی دست می زنند تا جنجال برانگیزد و مورد توجّه واقع شود. 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
ghahraman-koohestan_[www.ketabesabz.com].pdf
1.92M
🌼پی دی اف 🌼عنوان: قهرمان کوهستان 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
مسواک کوچولوی تنها_صدای اصلی_417493-mc.mp3
7.03M
🌃 قصه شب 🌃 🌼 مسواک کوچولوی تنها 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔸️شعر 🌺آمده ماه شعبان 🌸 آمده ماهِ شعبان 🍃 شد همه جا چراغان 🌼 میلادها مبارک 🍃 بر پیروانِ قرآن 🌸 ستاره ها یِ رخشان 🍃 خورشیدهایِ درخشان 🌼 میلادشان مبارک 🍃 بر مردمِ مسلمان 🌸 مولودِ روزِ سوم 🍃 باشد حسین و مردم 🌼 شادان ز کربلا تا 🍃 شیراز و مشهد و قم 🌸 هستیم شاد و خرم 🍃 گیریم جشن باهم 🌼 صلوات برمحمد 🍃 بر لبمان دمادم 🌸 روزِ چهارم عباس 🍃 آن باوفا گلِ یاس 🌼 آمد که در دو عالَم 🍃 باشد خدایِ احساس 🌸 پنجم ز ماه شعبان 🍃 سجاد نورِ یزدان 🌼 آمد که تا بر امت 🍃 بخشد صحیفه‌اش جان 🌸 بگذشت یازده روز 🍃 زین ماهِ عالَم افروز 🌼 آمد علیِ اکبر 🍃 تبریک جشنِ پیروز 🌸 در نیمه‌اش ببینید 🍃 مهدی شبیهِ خورشید 🌼 چون بر جهان بتابید 🍃 گردید تا ابد عید 🌺 صلَوات بر محمد 🌼 وعلیٰ آلِ احمد 🌺 صلُوا علیٰ محمد 🌼 وعلیٰ آلِ احمد 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر سلمان آتشی 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4