#قصه_متن
🌻🔆بازی های کامپیوتری 🔆🌻
علی از مدرسه برگشت و سریع ناهارش را خورد و نشست پشت کامپیوتر تا بازی جدیدی را که از دوستش گرفته بود نصب کند. بعد از آن غرق بازی شد و زمان را فراموش کرد. او علاقه ی زیادی به این بازی ها داشت و همیشه همه چی را فراموش می کرد.
با صدای زنگ آیفون علی به خودش آمد ساعت 6 غروب بود و او نزدیک 4 ساعت بی وقفه پشت کامپیوتر نشسته بود. در را باز کرد، پدرش بود. پدر با دیدن علی سرش را تکان داد و گفت: باز که چشم هایت قرمز شده، حتماً بازم داشتی بازی می کردی؟
علی سرش را پایین انداخت و با خجالت گفت: بله! علی از پدرش خجالت کشید چون چندین بار به پدرش قول داده بود که از کامپیوترش درست استفاده کند.
علی به اتاقش رفت و کامپیوترش را خاموش کرد. بعد به آشپزخانه رفت و یک چایی برای پدرش ریخت. مادر علی خانه نبود او به شهرستان به دیدن پدر و مادرش رفته بود.
علی خیلی تکلیف داشت که باید انجام می داد. اما او خیلی خسته بود و نمی توانست تمرکز کند. وقتی علی داشت تکلیف ریاضی اش را می نوشت خوابش برد و تکالیفش نیمه کاره ماند.
فردا علی آماده شد که به مدرسه برود اما کمی استرس داشت چون تمام تکالیفش را نصفه نیمه کاره انجام داده بود.
زنگ اول ریاضی داشت. معلم از علی خواست که مسئله ها را حل کند ولی علی آن ها را بلد نبود. معلم از علی خواست تا دفترش را بیاورد و متوجه شد که علی مسئله ها را حل نکرده معلم ریاضی به نشانه ی تاسف سرش را تکان داد و گفت: علی! چرا چند وقتیه تکالیفت را انجام نمی دهی. اگر این طوری پیش بری حتماً امتحاناتت را خراب می کنی.
علی در همه ی درس هایش افت کرده بود. یک روز مشاور مدرسه از او خواست تا به اتاقش برود. او از علی پرسید: علی! چرا به تکالیفت اهمیت نمی دهی. علی گفت: من اصلاً وقت نمی کنم آن ها را انجام بدهم. مشاور: می شه ازت بخواهم بهم بگی وقتی به خانه می ری چه کارهایی انجام می دی تا شاید اینجوری بتونیم اشکال کار را پیدا کنیم و با هم یک برنامه ریزی خوب بکنیم. علی گفت: اول ناهار می خورم بعد می رم سراغ کامپیوترم تا کمی بازی کنم، اما نمی دونم چی می شه که ساعت ها می گذره. بعد که می خوام تکالیفم رو بنویسم آ نقدر خسته ام که نمی تونم.
بعد مشاور لبخندی زد و گفت: عزیزم بهتر نیست وقتی می ری خونه کمی استراحت کنی و بعد تکالیفت رو انجام بدی و زمان استراحتت سراغ بازی بری. البته حتماً باید برای خودت وقت بذاری مثلاً نیم ساعت هر روز. تا اینجوری به همه ی کارهات برسی.
علی گفت: من همیشه می خوام کم بازی کنم اما نمی دونم چرا نمی شه؟
مشاور: تو باید اول به خودت قول بدهی و بعد یک ساعت را کوک کنی تا بهت خبر بده که زمان بازی تمام شده و تو کارهای مهم تری هم داری. این روش را امتحان کن و نتیجه را به من خبر بده.
اون روز علی وقتی به خانه آمد تمام کارهایی را که مشاورش به او پیشنهاد داد انجام داد. فردا صبح وقتی بیدار شد برای رفتن به مدرسه استرس نداشت چون تمام تکالیفش را انجام داده بود.
#قصه
🔆
🌻🔆
🔆🌻🔆
🌻🔆🌻🔆
🔆🌻🔆🌻🔆
⭕️كپی و ارسال مطالب فقط به صورت فوروارد مجاز است
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _
✅ اولین كانال تخصصی قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لطفا مارا به دوستان خود معرفی نمایید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔸️شعر
﴿ کتاب ﴾
🌸🌼🍃🌼🌸
🌸 منچیستم؟ کتابم
🌱 مانندِ دُرِّ نابم
🌸 من نورِعلم و ایمان
🌱 بر مؤمنین بتابم
🍃🔸
🌸 گاهی بیان نمایم
🌱 من آیه هایِ قرآن
🌸 نهج البلاغهام گاه
🌱 در دستِهرمسلمان
🔸🍃
🌸 مانندِ گُل ببویند
🌱 منراکه هستمازچوب
🌸 نزدِ تمامِ دنیا
🌱 هستمهمیشهمحبوب
🍃🔸
🌸 هرکس به هر مقامی
🌱 در علم و دین رسیده
🌸 با احترام و عزّت
🌱 من را نهد به دیده
🌸🌼🍃🌼🌸
شاعر:سلمان آتشی
🌼🍃🌸🍃🌼
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_های_مثنوی
🐧کلاغی که قدر خود را نمی دانست
روزی بود و روزگاری بود در جنگل بزرگ و سرسبزی کلاغ سیاهی زندگی می کرد او از این که رنگ پرهایش سیاه است ناراحت بود و با هیچ کس دوست نمی شد و همیشه تک وتنها بود.
در کنار او پرندگان زیادی زندگی می کردند و همگی باهم دوست بوده و در غم و شادی شریک و در کنار هم بودند.
کلاغ بیچاره فکر می کرد چون سیاه و زشت است کسی با او دوست نمی شود برای همین از خودش راضی نبود و دلش می خواست کلاغ نباشد.
یک روز که در جنگل پرواز می کرد چشمانش به طاووس زیبایی افتاد که زیر نور خورشید بالهایش را باز کرده بود و خرامان خرامان راه می رفت و همه ی پرنده ها او را تحسین می کردند با خود گفت: اگر من هم مثل طاووس زیبا بودم همه با من دوست می شدند.
فردای آن روز چند تا پر طاووس پیداکرد و به خود چسباند و جلوی همه شروع به راه رفتن کرد ناگهان باد تندی آمد و همه پرهای او ریخت همه ی پرنده ها به او خندیدند.
شانه به سر که پرنده دانایی بود روبه او کرد و گفت:
بهتر است رفتار و فکرت را تغییر دهی نه ظاهرت را ولی کلاغ به حرف او توجه نکرد و در فکر فرو رفت و با خود گفت:
طوطی پرنده قشنگی است و پرهای قشنگی دارد اگر من مثل او بودم همه با من دوست می شدند به همین دلیل پرواز کرد و خود را به گلهای رنگارنگ مالید و پرهای خود را رنگارنگ کرد و جلوی پرنده ها شروع به پرواز کرد در همین لحظه باران شدیدی گرفت و همه ی رنگهای پر او پاک شد باز هم همه ی پرنده ها به او حسابی خندیدند و کلاغ ناراحت شد.
دوباره شانه به سر به او گفت: دوست عزیز به جای تغییر ظاهرت بهتر است رفتار و افکارت را عوض کنی ولی کلاغ به حرف او توجهی نکرد.
کلاغ در فکر بود که چشمانش به کبک افتاد که آرام آرام راه می رفت کلاغ از طرز راه رفتن او خوشش آمد باخود گفت: اگر مثل اوراه بروم همه بامن دوست می شوند پس شروع به تقلید از او کرد هرچه کرد نتوانست مثل او راه برود بعد از چندی خسته شد و سعی کرد مثل قبل راه برود ولی دید دیگر مثل قبل هم نمی تواند راه برود با خود گفت: آمدم راه رفتن را از کبک یاد بگیرم راه رفتن خودم راهم فراموش کردم.
دوباره شانه به سر به او گفت: من که به شما گفتم به جای ظاهرت رفتا رو افکارت را عوض کن تا همه با تو دوست شوند بهتر است قدر چیزهایی را که خداوند به توداده است بدانی و با پرنده ها مهربان باشی.
🌼🍃🌸🍃🌼
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
حسرت خان و آرزوهایش_صدای اصلی_224857-mc.mp3
13.71M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌼حسرت خان و آرزوهایش
🌸در روستایی پیرمرد زحمتکشی زندگی میکرد که از مال دنیا تنها چند میش و بز داشت.
پیرمرد پسری داشت به نام «حسرت» که از کار کردن فرار میکرد و همیشه چشمش به مال دیگران بود و دلش میخواست بدون اینکه زحمتی بکشد، مالی مفت و مجانی نصیبش شود....
🍃کودکان با شنیدن این داستان
می آموزند که حریص و طمعکار نباشند و هیچ گاه به مال دیگران چشم داشتی نداشته باشند.
🌸🍂🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃 اولین کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
💕انسان هاے خوب خوشہ هاے مرواریدند ڪہ داشتن آنها ثروت و دیدن آنها لذت است...
یڪ روز قشنگ،یڪ دل خوش ،یڪ لب خندان،یڪ تن سالم،دعاے امروزم
براے هر روزتان.
سلام صبح دوشنبه دوستان بخیر🌹
🌸🍂🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃 اولین کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔸️شعر
﴿ حضرتِ زینب ﴾
سلام الله علیها
🌸🌼🍃🌼🌸
🌸 پنجِ جمادی اول
🌱 شاده همه دلامون
🌸 روزِ تولدِ کیست؟
🌱 حضرتِ زینب خاتون
🌸 آن خواهری که بوده
🌱 بس با وفا مهربون
🌸 ذکرِ لبش همیشه:
🌱 فداتبشمحسینجون
🌸 هروقتحسین رو میدید
🌱 میشدخوشحالو خندون
🌸 بود عشقِشون توو دنیا
🌱 نماز و دین و ایمون
🌸 امام حسین میگفتن
🌱 ای خواهرِ مهربون
🌸 تویِ نمازِ شبهات
🌱 یادم بکن خواهرجون
🍃شاعر :سلمان آتشی
🌸🍂🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃 اولین کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
🐦👧“دختری که دوست داشت گنجشک شود”👧🐦
یکی بود یکی نبود.
دختر کوچکی بود به نام عسل که همیشه درحیاط، کنارباغچه می نشست به گنجشکهایی که در آسمان بودند نگاه میکرد و آرزو میکرد:
ای کاش من هم یک گنجشک بودم!
آن وقت هرجا دوست داشتم میرفتم و در آسمان پرواز میکردم.
یک روز همین طور که در فکر و خیال بود، احساس کرد کوچک شده است !
وقتی به خودش نگاه کرد، دید آرزویش برآورده شده و به یک گنجشک تبدیل شده است.
باخوشحالی به آسمان پرید و پرواز کرد،
او از اینکه گنجشک شده خیلی خوشحال بود،
تا اینکه خسته وگرسنه شد و روی شاخه درختی که پراز گنجشک بود نشست.
گنجشکی کنار او آمد وگفت:
چیه بچه جون اینجا چی میخوای؟
عسل گفت:
من خسته و گرسنه ام.
گنجشک قاه قاه خندید وگفت:
تو یک گنجشکی و خودت باید برای خودت جا و غذا پیدا کنی.
الان هم از اینجا برو چون باید از قبل جا میگرفتی!
عسل شروع به گریه کرد، درهمین موقع دستی او را تکان داد.
مادرش بود !
بله بچه ها،
عسل کنار باغچه خوابش برده بود وخواب دیده بود.
او فهمید که هر آرزویی مشکلات خودش را دارد وهیچ وقت نمی توان بی گدار به آب زد.
#قصه
🐦
👧🐦
🐦👧🐦
👧🐦👧🐦
🐦👧🐦👧🐦
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃 اولین کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#شعر_کودک
🍃رَقیب و عَتید
رویِ شونه هایِ من هست
همیشه دو تا فرشته
یِکیشون هر چی بَدی بود
اون یکی خوبی نِوشته
دو فرشته ی خدا رو
نمی تونیم که ببینیم
اونا مثلِ ما ها نیستن
خونَشون تویِ بهشته
یِکیشون مشغولِ ثبتِ
کارای قشنگ و زیباست
« رَقیبِ » اسمِ قشنگِش
میشینه رو شونه ی راست
اون یکی که می نِویسه
بدی ها وُ زشتی ها رو
« عَتیدِ » اسمِ قشنگِش
رویِ شونه ی چپِ ماست
🍃شاعر : علیرضا قاسمی
#شعر_کودک_و_نوجوان
#رقیب_و_عتید
🌸🍂🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃 اولین کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#بازی
🎯 برای بچه هایی که تمرکز ندارند بازی هایی مثل "دارت" توصیه می شود.
🎗وقتی فرزندتان خشمگین می شود، یا عدم تمرکز دارد، میتوانید یک ظرف حباب درست کنید و به او بدهید.
🏵لازمه حباب درست کردن، تمرکز بر تنفس است و تنفس آرام و شمرده، احساسات خروشان کودک را آرام میکند.
🎗یکی از بازی هایی که برای کودکانی که عدم تمرکز دارند و بیش فعال هستند بازی راه رفتن لاک پشتی است.
🏵یک قدم مادر برمیداره بسمت کودک و یک قدم کودک به سمت مادر، تا به هم برسند، و کودک مجبور است تمرکز را تمرین کند و به آرامی بازی کند.
🎗برای کودکانی که اختلال تمرکز و یا بیش فعالی دارند بازی تمرکز انجام دهید.
💠یک نخ بلند در طول اتاق قرار دهید و به کودک بگویید روی آن راه برود.
🌸🍂🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃 اولین کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#خواب_کودک
💠پیامدهای ناشی از بی خوابی کودک: بی قراری
💢کودکی که به اندازه کافی نخوابد بی قراری می کند.
👈 در چنین حالتی نوزاد گریه می کند و زود عصبانی می شود و نسبت به تعویض پوشک یا لباسش اعتراض می کند.
🌀در کودکان کمی بزرگ تر، در برابر ناملایمات خیلی زود از کوره در می روند، اشیا را پرت و بی دلیل پرخاش می کنند. خستگی باعث آسیب پذیری می گردد، این امر را می توان در کودک 2 یا 3 ساله ای که خواب نیمروزی اش را نکرده مشاهده کرد.
♻️کمبود خواب باعث می شود تا کودک در ارتباطش با دیگران با مشکل مواجه شود و نتواند دقت لازم برای برقراری ارتباط و انجام تبادلات روزمره را داشته باشد.
🌸🍂🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃 اولین کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
🔆🌿 مامانفیلی و دفتر خاطرات کودکی🌿🔆
در یک بعدازظهر تابستانی، نینیفیلها، در اتاق کوچکشان نشسته بودند و حوصلهشان سر رفته بود. هر کدام پیشنهادی میدادند تا سرگرم شوند، اما فایدهای نداشت.
مامانفیلی، از سکوت نینیها تعجب کرد و از آنها پرسید: «چهقدر ساکتید؟ نینیهای بازیگوش من، همیشه، در حال بازی و خنده هستند. چرا اینقدر بیحوصله شدهاید؟»
یکی از نینیها گفت: «ما هر بازی که بلد بودیم، انجام دادیم و دیگه حوصله اون بازیهای تکراری رو نداریم. شما نمیدونید ما چی کار کنیم؟»
مامانفیلی لبخندی زد و گفت: «خب، راستش، من نمیدونم شما چه بازیهایی رو انجام دادین، اما خودم که کوچولو بودم، یه بار، همینطوری، حوصلهام سر رفت و با برادرم، یه فکر جالب کردیم.
ما شروع کردیم به نوشتن خاطرات جالب و خندهدارمون و در پایان روز، اونها رو خوندیم و کلی خندیدیم. هنوز اون دفتر رو دارم. شما هم دوست دارید این کار رو بکنید؟» چشمای نینیها برق زد. از پیشنهاد مامانفیلی، خیلی خوششان آمد و هر کدوم رفتند تا یه خاطره جالب و بامزه بنویسند.
نزدیک غروب، نینیها، خاطراتشون رو آماده کردند و رفتند سراغ مامانفیلی، اما اول، از مامانفیلی خواستند تا یکی از خاطرات کودکیاش را برای آنها بخواند. همان موقع، بابافیلی هم به جمع آنها اضافه شد و آنها شروع کردند به خواندن خاطرات بامزه و کلی با هم خندیدند.
#قصه
🔆
🌿🔆
🔆🌿🔆
🌿🔆🌿🔆
🔆🌿🔆🌿🔆
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃 اولین کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
ماجرای کیک و شیر_صدای اصلی_450554-mc.mp3
6.29M
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
🌼عنوان قصه: ماجرای کیک و شیر
🌸«عزیزجون» برای «هدی» کیک و شیر آوردن، ولی هدی نه کیک و شیرش رو خورده و نه هنوز تکالیفش رو انجام داده. هدی دلیل این بیحوصلهگیاش رو رفتار زشت دوستاش توی مدرسه میدونه؛ آخه اونا امروز هدی رو کلی مسخره کردن و بهش خندیدن...
✅این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان میگه که خداوند بزرگ و بخشنده کسانی رو که کاری رو به دیگران توصیه میکنن و خودشون اون کار رو انجام نمیدن، دوست نداره.
🌸در این قسمت از برنامهی «یک آیه، یک قصه» عزیزجون به آیه های دوم و سوم سورهی مبارکهی «صف» اشاره می کنن.
🍃خداوند در این آیه ها میفرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ (۲) کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ (۳) ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا سخنی میگویید که عمل نمیکنید؟ (۲) نزد خدا بسیار موجب خشم است سخنی بگویید که عمل نمیکنید. (۳)»
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4