🐰تپلی دروغگو🐰
♧قسمت اول♧
یکی بود یکی نبود.غیر از خدای مهربان هیچکس نبود.در زمان های قدیم،در یک جای خیلی خیلی دور جنگلی سرسبز و خرم بود با سبزه زارهای زیبا و قشنگ،درخت های سبز و میوه های رنگارنگ و خوشمزه.
در این جنگل بزرگ حیوان های زیادی زندگی می کردند.پرنده های بسیاری هم لابه لای شاخ و برگ های درختان آشیانه درست کرده بودند.فصل بهار بود،تمام گل ها باز شده و بوی عطرشان همه جا پیچیده بود.با وزش باد و نسیم ،درخت ها به این طرف و آن طرف می رفتند.رودخانه ی پرآبی هم از دامنه ی کوهی که در آن نزدیکی بود سرچشمه می گرفت و از وسط این جنگل رد می شد،که صدای شرشر آبش گوش ها را نوازش می داد.این رودخانه در مسیر خودش تمام درخت ها،گل ها و سبزه ها را آبیاری و همه ی حیوان ها و پرنده ها را سیراب می کرد.صدای آواز پرنده ها از همه طرف به گوش می رسید.آن ها در آسمان پرواز می کردند و به دنبال غذا و دانه برای جوجه های قشنگ شان بودند که وقتی گرسنه می شدند جیک جیک می کردند و مادر جوجه ها می فهمیدکه بچه هایش گرسنه هستند فوری غذا تهیه می کرد و به لانه بر می گشت خلاصه همه با خوشی و مهربانی در کنار هم زندگی می کردند .
از حیوان های این جنگل بزرگ و زیبا چهار تا خرگوش کوچولو بودند که با مامان خرگوشه و بابا خرگوشه در وسط چند بوته ی خار در کنار یک برکه ی آب زندگی می کردند.اسم این خرگوش های دوست داشتنی تپلی ،مپلی، نمکی و پشمکی بود.این بچه های بازیگوش هر روز صبح بعداز این که ورزش می کردند و صبحانه می خوردند از خانه بیرون می رفتند و تا ظهر مشغول بازیگوشی می شدند.
در همسایگی خرگوش ها ،آقا موشه،خانم لک لک،پروانه طلایی،خروس زری و طاووس مهربان بودند که هر کدام با بچه هایشان در آن نزدیکی زندگی می کردند.
یکی از این خرگوش ها که تپلی نام داشت بسیار باهوش و زرنگ بود اما یک عادت خیلی بد داشت و آن هم این بود که همیشه دروغ می گفت و سر به سر این و آن می گذاشت بعد هم می زد زیر خنده ! آن قدر می خندید که دل درد می گرفت و اصلا متوجه نبود که شاید با این کارش دیگران را ناراحت می کند.پدر و مادر ،خواهر و برادر هایش بارها به او گفته بودند که کارش درست نیست .همسایه ها هم از دست او ناراحت بودند و برای شکایت پیش بابا خرگوشه و مامان خرگوشه می آمدند.اما تپلی که به این کار بد عادت کرده بود از دروغ گفتن دست برنمی داشت.
در یکی از روزها وقتی که بچه ها دور هم جمع شده و مشغول بازی بودند،یک دفعه تپلی فریاد زد آتش آتش ،جنگل آتش گرفته ،فرارکنید،عجله کنید الان آتش به این جا می رسد.بچه ها در حالی که خیلی ترسیده بودند هر کدام به طرفی فرار کردند که در همین موقع تپلی با صدای بلند شروع کرد به خندیدن،به قول معروف حالا نخند پس کی بخند...! بچه ها هاج و واج به او نگاه می کردند.تازه فهمیدند که تپلی به آن ها دروغ گفته و باعث شده که آن ها حسابی از ترس خودشان را ببازند و هر کدام مثل مجسمه در گوشه ای بی حرکت بمانند.از دست او عصبانی شدند و تصمیم گرفتند دیگر با تپلی بازی نکنند و با او حرف نزنند.
ادامه دارد...
#قصه_متنی
💕
🐰💕
╲\╭┓
╭ 🐰💕 @ghesehayemadarane
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
#پازل
یک بازی خلاق که میشه درست کرد و تصاویر را پازل گونه پیدا کرد.
❤️قوه ی توجه و تمرکز
💚تقویت عضلات ظریف
❤️تقویت ذهن خلاق
💚
❤️💚
╲\╭┓
@ghesehayemadarane
43.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون
♤پهلوانان♤
(شکارچی خرس)
💕
⭐️💕
╲\╭┓
@ghesehayemadarane
6.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎊 #دانلود کنید
برنامه جذاب، آموزنده و سرگرم کننده #باهم_بازی
این قسمت: جنگ کاغذی
🎈این برنامه شاد و آموزنده رو ببینید و کلی بازی های مهیج و جدید خانوادگی یاد بگیرید
💕
💜💕
╲\╭┓
╭ 💜💕@ghesehayemadarane
┗╯\╲
#کاردستی
#خلاقیت
اين ماهى هاى مهربون فقط با سنگ و كمى رنگ گواش درست ميشن💖
با ما همراه باشید 🟣🌈⭐️
💕
💜💕
╲\╭┓
@ghesehayemadarane
#نکته_تربیتی
مواظب کلماتی که مفاهیمی مطلق دارند، در مکالمات و ارتباطات خود باشید؛
کلماتی مانند
همیشه، هیچ وقت، اصلا، به هیچ وجه و...
اگر کودک شما خطایی می کند، هرگز با این کلمات او را توصیف نکنید:
تو چرا هیچ وقت به بزرگترها سلام نمیدی؟
همیشه همین طور بدخط مینویسی؟
تو هیچ وقت یاد نگرفتی چطوری از خودت دفاع کنی؟
چون دقیقا پس از مدتی آنها به همین باور در مورد خود می رسند که من هیچ وقت نمی توانم درست عمل کنم و بعد از مدتی همین برداشت را به گفتار و رفتار دیگران هم تعمیم می دهند که منظور معلمم از اینکه چنین حرفی را زد این است که من دانش آموز کند ذهنی هستم و هیچ چیز را درست یاد نمی گیرد.
💕
⭐️💕
╲\╭┓
╭ 🌈💕 @ghesehayemadarane
┗╯\╲
کارهایی که نباید جلوی کودکان انجام دهید
🔸بکار بردن الفاظ نامناسب در حضور کودک
🔸بیاحترامی به دیگران
🔸ایجاد تنش و درگیری با اطرافیان
🔸عدم مدیریت و برنامهریزی در امور روزانه
🔸بیاعتنایی به معنویات و واجبات دینی
🔸عدم ابراز علاقه به درس و مطالعه
@nooredideh
لب پنجره نشستهام و از آنجا منظره حیاط خانه را نگاه میکنم.
چشمم به لانهی کبوترها روی شاخهی یکی از درختان حیاط میافتد.
مدتیست آنجا لانه کردهاند. 🕊🕊
زندگیشان برایم جالب است، لانه سازیشان، غذا دادن به جوجههایشان، سر و صداها و بق بقو کردنهایشان...
وقتی آنها آنجا روی شاخهی درخت حیاطمان لانه ساختند، مادربزرگ خیلی خوشحال شدند.
مادربزرگ میگوید:
✅امام صادق(علیهالسلام) فرمودهاند:
كبوتر راعبی را در خانههایتان نگهداری كنید كه او قاتلین حسین بن علی(علیهالسلام) را لعنت میكند. (بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۰۵)
گاهی با مادربزرگ پای درخت برایشان دانه میریزیم. 🌳🌳🌳
از مادر بزرگ میپرسم: مادربزرگِ کبوترها هم برای جوجه کبوترها قصه میگوید؟!
مثل شما که برای من قصه میگویید...
مادر بزرگ میگوید:
کبوترها با هم شعر میخوانند، یک شعر قشنگ...
حسین گل، من ولی خارم
حسین را دوست می دارم...
در آستانهی ماه محرم، با قصههای کودکانه با موضوع محبت به امام حسین(علیهالسلام) همراه شما هستیم.
در این دهه ان شاءالله شما داستان کبوترانی را میشنویدکه در جستجوی مکانی امن برای زندگی هستند و سپس داستانهای زیبایی از امام حسین(علیهالسلام) را برای کودکان میگویند.
🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊
با معرفی کانال ما در آشنایی کودکان به حب امام حسین(علیهالسلام) شریک شوید....
@ghesehayemadarane
15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما به پیروی از امر ولایت ، با رعایت تمام پروتکل های بهداشتی مراسم محرم را باشکوه برگزار میکنیم.
#مداحی
#منطق_حسینی
@ghesehayemadarane