🔸شعر
﴿آیاتِحجاب درسورهینور﴾
🌸🌼🍃🌼🌸
«خواهرم ایدخترِ ایران زمین»
ای که هستی اهلِ ایمان و یقین
🌸🍃
بر تو بادا خواندنِ آیاتِ نور
تا شوی از شرِ شیطانها به دور
🍃🌸
چادرتخواهر«حجابِ برتر»است
از خدا این تاجِ نورت برسر است
🌸🍃
جانِ خواهر با حقیقت لج مکن
راهِ خودراسویِ باطل کج مکن
🍃🌸
هر که بااسلام و دین بازیکند
کی خدا را او زخود راضی کند
🍃🌸
دخترانِ باحجاب و باخدا
دور گشتند از گناه و از خطا
🌸🍃
شیعهی پاکِ علی مولا شدند
همنشینِ حضرتِ زهرا شدند
🍃🌸
تا توانی خواهرم قرآن بخوان
تا بمانی از بدیها در امان
🌸🌼🍃🌼🌸
شاعر :سلمان آتشی
#کجای_قرآن_آمده_حجاب______داشته_باشید
#سورهی_نور
#همنشینی_با_حضرت_زهرا
https://eitaa.com/ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
:
#شهید
🌷🇮🇷#آشنایی_باشهدای_عزیز
🌹🕊 #شهید_حسین_همدانی
💐یار امام زمان(عج) باید مثل شهید حسین همدانی باشه👆👆🌷
#شهدا
@ghesehmazhbi
📚 داستان کوتاه پول یا قرآن
💎 مردی ثروتمند که زن و فرزند نداشت تمام کارگرانی که پیش او کار می کردند را ، برای صرف شام دعوت نمود .
💎 جلوی آن ها یک قرآن و مبلغی پول گذاشت . هنگامی که از صرف شام فارغ شدند به آنها گفت :
☀️ می خواهم به شما هدیه ای بدهم ؛ از این دوتا ، آیا قرآن را انتخاب میکنید یا پول را ؟!
💎 اول از همه ، نگهبان گفت :
👮🏻♂ آرزو دارم که قرآن را انتخاب کنم ولی تلاوت قرآن را بلد نیستم پس مال را میگیرم ، چرا که فائده آن ، با توجه به وضعیت من ، بیشتر هست .
💎 کشاورز گفت :
👨🏼🌾 زن من خیلی مریض است و نیاز به مال دارم تا او را معالجه کنم ، اگر مریضی او نبود ، قطعا قرآن را انتخاب می کردم ولی فعلا مال را انتخاب میکنم .
💎 آشپز گفت :
👨🏻🍳 من تلاوت قرآن را خیلی دوست دارم ، ولی من همیشه مشغول کار هستم ، و هیچ وقتی برای قرائت قرآن ندارم ، بنابراین پول را بر می گزینم .
💎 مدیر شرکت ، به پسری که مسئول حیوانات بود و خیلی هم فقیر بود ، رو کرد و گفت :
☀️ تو هم حتما مال را انتخاب می کنی ، تا غذا فراهم کنی یا اینکه به جای این کفش پاره خود ، کفش جدیدی بخری .
💎 پسرک گفت : درسته من نیاز شدیدی به پول دارم تا کفش نو بخرم یا گوشت و غذایی فراهم آورم و به همراه مادرم میل کنم ، اما من ، قرآن را انتخاب می کنم . چون که مادرم ، بارها گفته است : یک کلمه از جانب الله سبحانه و تعالی ، ارزشمندتر از هر چیزی است و مزه و طعم آن ، از عسل هم شیرین تر است .
💎 بنابراین ، قرآن را گرفت و بعد از اینکه قرآن را گشود ، در آن دو کیسه دید ، در اولین کیسه ، مبلغی ده برابری آن مبلغی بود ، که روی میز غذا قرار داشت ، و کیسه دوم یک وثیقه بود که در او نوشته بود : به زودی این مرد ، غنی و وارث من می شود .
💎 مرد ثروتمند گفت : هر کسی گمانش نسبت به الله خوب باشد ، پس الله او را ناامید نمی کند .
#داستان_کوتاه #پول_یا_قرآن
#قرآن #توکل #توکل_بر_خدا
#داستان
@ghesehmazhbi
#قصه_شب
🐿 سنجاب حسود
تو یه جنگل سرسبز و بزرگ یه سنجاب زبر و زرنگ بود که تو یک درخت مهربان زندگی می کرد.
درخت با همه حیوانات جنگل خوب بود و میوه های رنگارنگش را در اختیار همه حیوانات جنگل می گذاشت.
اما این کار سنجاب را اذیت می کرد او دوست داشت که درخت فقط مال او باشد. اما چون درخت این طور می خواست سنجاب هم چیزی نمی گفت.
یک روز که هوا خیلی طوفانی بود، یک کبوتر تنها که تو طوفان گرفتار شده بود به درخت پناه آورد و درخت هم بهش میوه و جا داد. باز هم این کار باعث ناراحتی سنجاب شد و سنجاب حسادت کرد.
یک روز که کبوتر برای تهیه آب و دانه به اطراف جنگل رفته بود، سنجاب شروع به غیبت کردن کرد و به درخت گفت که کبوتر همش می گه که درخت خیلی کهنه است و همین روزهاست که خشک بشه و میوه هاش هم تلخ و بی مزه است.
آن قدر این حرف ها را زد که درخت باورش شد و وقتی کبوتر برگشت اون رو از خودش راند و بیرونش کرد و هر چی کبوتر می گفت که حرفی نزده درخت باور نمی کرد.
کبوتر به ناچار و با ناراحتی درخت آن جا را ترک کرد.
یک کمی که از آن جا دور شد مرد تبر به دستی را دید که به سمت درخت می رفت فهمید که چه خطر بزرگی درخت رو تهدید می کنه.
یک هو یاد جنگل بان افتاد و چون کلبه اش را بلد بود سریع به سمت او رفت.
ولی وقتی سنجاب متوجه مرد تبر به دست شد و فرار کرد و هر چه درخت صداش کرد و کمک خواست توجهی نکرد.
ولی همین که مرد تبر به دست اولین ضربه را زد مرد جنگل بان به موقع رسید و جون درخت را نجات داد.
حالا درخت پی به اشتباهش برده بود، کبوتر را در آغوش گرفت و از او تشکر کرد. آنها سالیان سال در کنار هم خوش و خرم زندگی کردند.
و اما سنجاب قصه ما که فکر می کرد خیلی زرنگه هنگام فرار گرفتار صیاد شده بود و این عاقبت کسی است که با حسادت و غیبت می خواهد به خوشختی برسد اما به تباهی خواهد رسید.
#داستان
#حسادت
@ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️کلیپ شعر سلام به حضرت مهدی عج
سلام من به مهدی و
به قلب آسمانیش
سلام من به پاکی و
به لطف و مهربانیش
سلام من به لحظهای
که میرسد ظهور او
سلام من به لحظهای
که میرسد عبور او
سلام من به بوسهای
که می رسد به دست او
سلام من به حضرتی
که داده مهر و آبرو
سلام من به قد او
سلام من به قامتش
سلام من به دست او
به قدرت امامتش
#کلیپ_مهدوی #شعر_مهدوی
#شعر
#امام_زمان عج
@ghesehmazhbi
💠 احکام دانشآموزی: غسل جمعه
🔻جمعه بود. شنیده بودم که غسل جمعه خیلی خیلی ثواب داره. با خوشحالی و رغبت رفتم غسل کردم، اما وقتی از حموم اومدم بیرون، مامان یه لبخند زد و گفت عزیزم غسلت باطله.
❓بچهها! به نظرتون چرا غسل زینب باطله؟
🔸 چون زود از حموم بیرون بیرون اومده، غسلش باطله.
🔹 چون لاک داشته، غسلش باطله.
🔸 چون موهاشو رو بخاری خشک کرده، غسلش باطله.
🔹 چون آب سرد بوده، غسلش باطله.
✅ فرشتههای زیبا! موقع غسل کردن باید چیزی روی بدن نباشه که جلوی رسیدن آب به بدن رو بگیره. زینب خانم چون لاکش رو پاک نکرده بود، غسلش باطله.
🟠 جالبه بدونید که توی وضو اگه چند تا انگشت پا لاکی بود و یکیش نبود که بشه روی همون انگشتی که لاک نداره مسح پا بکشی، اشکالی نداره، ولی موقع غسل باید همه لاک دست و پاتونو پاک کنید.
#احکام
📎 #احکام_دانش_آموزی
📎 #کودکانه
📎 #غسل_جمعه
📎 #لاک_زدن
📎 #بچه_شیعه
@ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جایگاه و اهمیت محبت به کودک 👌
نبینید از دستتون رفته
@ghesehmazhbi