eitaa logo
قصه های مذهبی
10.5هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
868 فایل
در این کانال سعی شده قصه های مذهبی اعم از قصه های قرانی وداستان ها و سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام قرار داده شود، به همراه رنگ آمیزی های جدید و شعرها ،سوره مدیر کانال @yazahra267 آیدی پاسخگویی و ادمینهای بارگذاری مطالب @Yass_94
مشاهده در ایتا
دانلود
مرد شامی‌ مسافری در شهر، امام حسن( علیه السلام) را دید و شروع کرد به فحاشی و بد گفتن به امام ولی‌ آن حضرت جوابش را نداد. وقتی فحاشی مردم تمام شد، امام به سوی‌ او رفت و سلام داد و فرمود: «یا شیخ! فکر کنم اینجا غریب هستی‌ . اگر از من چیزی‌ بخواهی‌، عطا می‌‏کنم. اگر رهنمود بخواهی‌، تو را هدایت می‌‏کنم. اگر مرکب سواری‌ نداری‌، به تو می‌‏دهم. اگر گرسنه هستی‌، سیرت می‌‏کنم و اگر برهنه باشی‌، لباست می‌‏دهم و اگر محتاج باشی‌، نیازت را بر طرف می‌‏ کنم. اگر از جایی رانده شده‏ای‌، پناهت می‌‏دهم و اگر حاجتی‌ داری،‌ برآورده می‌‏سازم. اگر اثاث سفرت را به منزل من‏ بیاوری‌ و میهمانم باشی‌، خوشحالم می کنی...» وقتی‌ مرد شامی‌، سخنان امام حسن(ع) را شنید، گریه کرد و گفت: « من از تو و پدرت، از گذشته متنفر بوده ام ولی‌ با چنین رفتاری که با من کردی، تو محبوب‏ترین مردم پیش من هستی‌. » آن گاه مرد اثاث سفر خود را به منزل آن حضرت برد و میهمانش شد و از دوستداران او شد. 🌸🌸🌸🌸🌸 @ghesehmazhbi