eitaa logo
قصه های مذهبی
8.1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
756 فایل
در این کانال سعی شده قصه های مذهبی اعم از قصه های قرانی وداستان ها و سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام قرار داده شود، به همراه رنگ آمیزی های جدید و شعرها ،سوره مدیر کانال @yazahra267 آیدی پاسخگویی و ادمینهای بارگذاری مطالب @Yass_94
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼🌸🌼 🌸🌼 🌼 💐بسته ویژه ❇️ خدای کعبه ای تو معبود مکه ای تو به گفته ی ابراهیم پیامبر خالق یکتایی تو عید قربان عیدماست عید بزرگ اسلام دست بزنیدبچه ها عید بزرگ قربان دلم میخواد که روزی راهیه مکه باشم بعد از طواف کعبه حاجی مکه باشم مدینه ی منور و مکه مکرم دو شهر حاجت هستند صلی علی محمد صلوات بر محمد 💠💠💠💠 @ghesehmazhbi
🌺🌸🌺 🌸🌺 🌺 💐بسته ویژه ❇️ 🌸عید قربان آمده🌸 عید قربان آمده ای دوستان شادی کنید یادی از پیغمبر توحید و آزادی کنید او که در راه خدا از مال و فرزندش گذشت با تبر بت های جهل و خودپرستی را شکست بنده ی پاک خدا و پیرو الله شد نامش ابراهیم بود اما خلیل الله شد 💠💠💠💠 @ghesehmazhbi
عیدقربان به زبان کودکانه.docx
15.1K
💐بسته ویژه 📖 داستان عید قربان به زبان کودکانه @ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ زیبا و شاد به مناسبت عید قربان تقدیم به شما گلدونه های محکماتی💐🌸🌹 @ghesehmazhbi
💢داستان حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل علیهم السلام💢 سال ها پیش، یعنی در زمان حضرت ابراهیم علیه السلام که یکی از پنج پیامبر بزرگ خدا بود در دو شب، یعنی شب نهم ماه ذی الحجه و دهم ماه ذی الحجه در خواب 😴 به آن حضرت وحی شد که روز دهم ذی الحجه برای رضایت خداوند مهربان، تنها فرزندش که اسماعیل نام داشت رو به منا که یک کوه در نزدیکیِ مکّه بود، ببرد و قربانی کند.  حضرت ابراهیم علیه السلام هم که خدای مهربان را خیلی دوست داشت ❤️ بدون هیچ تردیدی، صبح روز دهم ذی الحجه، پسرش را به منا برد و دست و پای او را بست و تصمیم گرفت که به فرمان خداوند او را قربانی کند، ولی همین که خواست با چاقو گلوی اسماعیل را ببرد از سوی خداوند فرمان رسید که: «ای ابراهیم! تو از آزمایش الهی سربلند بیرون آمدی، اکنون فرزندت را رها کن و به جای اسماعیل این گوسفند 🐑 را که برایت هدیه فرستادیم، قربانی کن».  حضرت ابراهیم علیه السلام هم بسیار خوشحال شد و پسرش رو بوسید 😘 و به جای او، آن گوسفند🐑 را قربانی کرد. از آن زمان تا حالا، هر سال حاجیان در منا، گوسفندی رو قربانی می کنند.آن روز را هم ، روز عید قربان نامیدند.🌷 @ghesehmazhbi
🔸شعر بمناسبت ‌‌ فرا رسیدن ایام حج ﴿عیدقربان﴾ 🔶✨🔸✨🔶 در آیه‌های‌ِ قرآن حج‌است‌وعیدِقربان آموخت بندگی‌را برماخلیلِ‌رحمان 🌸🔸🌸 درخواب او مُرتَّب وحیی شنید از رَبّ این‌امتحانِ حضرت تکرارگشت‌هرشب 🌸🔸🌸 گفتش‌خدایِ‌سبحان برخیز‌ ای‌مسلمان آن‌نوجوانِ‌خودرا بهرم نما‌ تو قربان 🌸🔸🌸 رؤیاکه گشت‌تکرار هنگامِ سومین‌بار گفتا که اسمعیلم باشدفدایت‌ای یار 🌸🔸🌸 آن نوجوان‌شتابان آمد به سویِ‌میدان گفتا که‌‌ ای پدرجان زودم‌ نما تو قربان 🌸🔸🌸 آموزگارِ توحید آمد بدونِ تردید نزدِ پسر که بُرَّد تیغش‌ولی‌نبرید 🌸🔸🌸 از آسمانِ امید قوچی رسیدوبشنید اورا به جایِ‌فرزند ذبحش‌نما شودعید 🌸🔸🌸 هرکس که صحنه رادید این نکته خوب فهمید تسلیمِ‌محضِ‌الله‌ست آموزگارِ‌توحید 🌸🔸🌸 گفت‌آن‌‌خدای‌ِسبحان حقا تویی مسلمان فرزندِ تو ذبیح و خود هم‌خلیلِ رحمان 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر:سیدرحمن‌آتشی متخلص به سلمان معنای لغت: خلیل رحمان:لقب حضرت ابراهیم یعنی‌دوستِ‌خدای رحمان ذبیح‌الله:قربانی شده درراه خدا لقب حضرت اسماعیل آموزگارتوحید:حضرت ابراهیم که یکتاپرستی را با دلیل به مردم آموخت. https://eitaa.com/ghesehmazhbi
🔶شعر شادی عیدقربان تا هفته‌ی‌بعدازغدیر 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 به یاد ولایت امیرالمؤمنین‌ علیه السلام شادی کنیم‌. 🔶✨🔸✨🔶 شکرت‌خدا که‌برما عیدِغدیردادی عشق‌ِعلی‌واولاد درقلبِ‌مانهادی صدشکر باعلی‌ما پیمانِ‌عشق‌بستیم ازروزِعیدِقربان فکرِغدیرهستیم بعدازغدیرچه‌زیباست یک‌هفته‌شادباشیم درجبهه‌‌یِ‌فرهنگی هم‌درجهادباشیم دنیامیدونه حیدر مولایِ‌عالمَینه عشقِ‌تمومِ‌دنیا فرزندِ‌اوحُسَینه بانام‌ویادِحیدر درشادی‌وسروریم دراین‌دوهفته‌‌هرروز ازهربدی‌به‌دوریم 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر:سلمان‌آتشی 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 https://eitaa.com/ghesehmazhbi
🔸️رنگ‌آمیزی کعبه و مراسم حج ویژه عید قربان 👈اگر با لینک خودتون خواستین از مطلب استفاده کنید هیچ اشکالی نداره اما لطفا نام و لگوی خودتون رو روی تصویر نزنید https://eitaa.com/ghesehmazhbi
🔸️طرح گوسفند ویژه عید قربان 🔸️صورتک قسمت چشم این الگو رو ببرید و به قسمت کناره‌هاش کش وصل کنید میشه یه صورتک😃 👈اگر با لینک خودتون خواستین از مطلب استفاده کنید هیچ اشکالی نداره اما لطفا نام و لگوی خودتون رو روی تصویر نزنید https://eitaa.com/ghesehmazhbi
🔸️نحوه گفتگو با بچه‌ها و بیان داستان کودکانه‌ی عید قربان👇 بچه‌های گلم سلام👋 یه سوال دارم ازتون؛ به من بگید ببینم می‌دونید كيا ما رو خيلی زياد دوست دارن و ما هم زياد دوستشون داريم و اوتا خيلی برای خوشحالی و راحتی ما زحمت می‌كشن ؟ آفرين👏👏👏 پدر و مادرمون😍 بچه‌ها بياين براشون دعا كنيم: شادیاشون زیاد و زیاد و زیاد شه 😍 لبخندشون قشنگ‌تر شه و بیشتر 😍 ان‌شاءالله🤲 ان‌شاءالله🤲 بچه‌های گلم؛ همه‌ی پدر و مادرها بچه‌هاشون رو خيلی دوست دارن و برای همينه كه هيچ وقت دلشون نمی‌خواد برای اونا اتفاقی بيافته و هميشه مواظب بچه‌هاشون هستند. امروز می خواهم قصه‌ای از یه پدر و پسر براتون تعريف كنم. يكی از پيامبرای خدا به نام حضرت ابراهيم ع پسری داشت به نام اسماعيل. حضرت ابراهيم ع مثل همه پدرها بچه‌شو خيلی دوست داشت و همیشه به پسرش چیزای خوب یاد می‌داد و باهاش بازی می‌كرد؛ تو بازی پدر پسری کلی می‌خندیدن و بشون خوش می‌گذشت. اسماعيل هم پدرش رو خيلی دوست داشت، به حرفای پدرش گوش می‌كرد، بش احترام می‌گذاشت و همیشه تو کارها کمک‌کار پدرش بود . خدای مهربون که پیامبرش حضرت ابراهیم ع رو خیلی دوست داشت، می‌خواست يك بار معلوم بشه كه او چه‌قدر به حرف‌های خدا گوش می‌كنه و هرچی خدا ازش می‌خواد بش می‌گه چشم؛ برای همين يك كار خيلی سختی از حضرت ابراهيم ع خواست. خدا به پیامبرش گفت نبايد ديگه پسرت را ببينی، بايد از پسرت جدا بشی. چند روز گذشت و حضرت ابراهيم حسابی تو فکر کاری بود که خدا ازش خواسته و یه جورایی احساس ناراحتی داشت آخه خیلی پسرش رو دوست داشت و داشت فکر می‌کرد چه جوری پسرش رو دیگه نبینه. اسماعيل متوجه تو فکر بودن پدرش شده بود برای همین یه روز اومد پیشش و گفت: پدر چرا اين‌قدر همش تو فکری و انگار ناراحتی؟ پدرش براش گفت كه خدا از او چی خواسته. اسماعيل كه پدرش رو خيلی دوست داشت و می‌دونست چه قدر مهربونه و چه قدر اطاعت از حرف‌های خدا براش مهمه، لبخندی زد و گفت: پدر جان هیچ ناراحت نباش ، باید به حرف خدا گوش بدیم. من حاضرم كاری رو كه خدا گفته انجام بدیم. حضرت ابراهيم ع یه نگاهی به پسرش کرد و با لبخند او رو در آغوش کشید. چند روز بعد حضرت ابراهیم ع و پسرش اسماعيل به بالای كوهی رفتند تا فرمان خدا رو انجام بدن. وقتی كه دیگه حضرت ابراهيم ع می‌خواست، از پسرش جدا بشه،‌ خدا چند فرشته رو فرستاد. فرشته‌ها اومدن پیش حضرت ابراهیم ع و با مهربانی و لبخند گفتند: صبر كن؛ معلوم شد كه خدا رو خيلی دوست داری و هیچ چیزی مهمتر از حرفا‌های خدا نیست برای تو و به هرچی خدا بت گفت حتما گوش می‌كنی، تو بنده‌ی خوب خدا هستی و خدا هم تو رو و هم پسرت رو خيلی دوست داره. فرشته‌ها بعد از این‌که این حرف‌ها رو به حضرت ابراهیم ع گفتن، یه گوسفند به او دادن و گفتن اين گوسفند پاداش توئه. یعنی هدیه‌ی تو هست برای این‌که می‌خواستی همچین کار سختی رو که خدا ازت خواست انجام بدی. حضرت ابراهیم ع خیلی خوشحال شد که خدا ازش راضیه و دوسش داره و هدیه فرستاده. بعد فرشته‌ها بش گفتن حالا اين هدیه‌ای رو که گرفتی به خاطر خدا به آدم‌های فقير بده و اون‌ها رو خوشحال کن . حضرت ابراهيم ع و اسماعيل با خوشحالی گفتند چشم و چه قدر خوشحال بودن كه به حرف خدا گوش كرده بودن. هدیه رو به آدمای فقیر دادن و از اون به بعد سال‌های سال با خوشحالی کنار هم زندگی کردن. از آن زمان به بعد اسم روزی که این اتفاق افتاد و فرشته‌ها برای حضرت ابراهیم ع و اسماعیل ع هدیه آوردن رو گذاشتن روز عيد قربان. بچه‌های گلم عيد قربان در واقع روزيه كه معلوم شد حضرت ابراهيم ع و اسماعیل بنده‌های خيلی خوب خدا هستن. برا سنین بالاتر استفاده شود که حکمت خدا رودرک کنند https://eitaa.com/ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۶۰ ایده برای کاردستی عید قربان😍 👈اگر با لینک خودتون خواستین از مطلب استفاده کنید هیچ اشکالی نداره اما لطفا نام و لگوی خودتون رو روی تصویر نزنید https://eitaa.com/ghesehmazhbi
بعضی از مفاهیم برای بچه ها زود هست و نباید جزییات رو براشون توضیح داد چون قابل درک و فهم براشون نیستند. توی این عید زیبا می توانید این کاردستی ها رو درست کنید یا بازی زیر رو انجام بدهید: یه خونه ی کعبه ی کوچولو  و یا یه خونه ی کعبه فرضی رو وسط اتاق می گذاریم و  ذکر لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، ان الحمده و نعمته، لک و الملک، لا شریک لک لبیک توسط مربی یا والدین خونده می شه و بچه ها به دور خونه ی کعبه می دوند مربی یا والدین چند بار در تکه های مختلف خواندن این ذکر رو قطع می کنه وقتی خوندن قطع می شه بچه ها باید شعار بدن  لااله الاّالله، فقط خدای یکتاست تو قلب ما بچه ها و بعد از شعار بچه ها دوباره مربی یا والدین شروع به خوندن بقیه ی ذکر می کنه. 🌺🌸🌷💐🌷🌹🌷🌸 یا همراه با بازی بچه ها حلقه بزنند دور خانه خدا و این شعرها رو زمزمه کنید خدای کعبه ای تو   معبود مکه ای تو به گفته ی ابراهیم پیامبر خالق یکتایی تو  عید قربان ، عید ماست   عید بزرگ اسلام دست بزنید  بچه ها عید بزرگ قربان دلم می خواد که روزی راهی  مکه باشم  بعد از طواف کعبه حاجی مکه باشم  مدینه ی منور و مکه مکرم  دو شهر حاجت هستند صلی علی محمد صلوات بر محمد @ghesehmazhbi
کاردستی کعبه برای عید قربان 👈اگر با لینک خودتون خواستین از مطلب استفاده کنید هیچ اشکالی نداره اما لطفا نام و لگوی خودتون رو روی تصویر نزنید https://eitaa.com/ghesehmazhbi
با این الگو می‌تونید برای عید قربان کارت دعوت درست کنید 😍 https://eitaa.com/ghesehmazhbi
کاربرگ ویژه عید قربان 😍 https://eitaa.com/ghesehmazhbi
🔸️نحوه گفتگو با بچه‌ها و بیان داستان کودکانه‌ی عید قربان👇 بچه‌های گلم سلام👋 یه سوال دارم ازتون؛ به من بگید ببینم می‌دونید كيا ما رو خيلی زياد دوست دارن و ما هم زياد دوستشون داريم و اوتا خيلی برای خوشحالی و راحتی ما زحمت می‌كشن ؟ آفرين👏👏👏 پدر و مادرمون😍 بچه‌ها بياين براشون دعا كنيم: شادیاشون زیاد و زیاد و زیاد شه 😍 لبخندشون قشنگ‌تر شه و بیشتر 😍 ان‌شاءالله🤲 ان‌شاءالله🤲 بچه‌های گلم؛ همه‌ی پدر و مادرها بچه‌هاشون رو خيلی دوست دارن و برای همينه كه هيچ وقت دلشون نمی‌خواد برای اونا اتفاقی بيافته و هميشه مواظب بچه‌هاشون هستند. امروز می خواهم قصه‌ای از یه پدر و پسر براتون تعريف كنم. يكی از پيامبرای خدا به نام حضرت ابراهيم ع پسری داشت به نام اسماعيل. حضرت ابراهيم ع مثل همه پدرها بچه‌شو خيلی دوست داشت و همیشه به پسرش چیزای خوب یاد می‌داد و باهاش بازی می‌كرد؛ تو بازی پدر پسری کلی می‌خندیدن و بشون خوش می‌گذشت. اسماعيل هم پدرش رو خيلی دوست داشت، به حرفای پدرش گوش می‌كرد، بش احترام می‌گذاشت و همیشه تو کارها کمک‌کار پدرش بود . خدای مهربون که پیامبرش حضرت ابراهیم ع رو خیلی دوست داشت، می‌خواست يك بار معلوم بشه كه او چه‌قدر به حرف‌های خدا گوش می‌كنه و هرچی خدا ازش می‌خواد بش می‌گه چشم؛ برای همين يك كار خيلی سختی از حضرت ابراهيم ع خواست. خدا به پیامبرش گفت نبايد ديگه پسرت را ببينی، بايد از پسرت جدا بشی. چند روز گذشت و حضرت ابراهيم حسابی تو فکر کاری بود که خدا ازش خواسته و یه جورایی احساس ناراحتی داشت آخه خیلی پسرش رو دوست داشت و داشت فکر می‌کرد چه جوری پسرش رو دیگه نبینه. اسماعيل متوجه تو فکر بودن پدرش شده بود برای همین یه روز اومد پیشش و گفت: پدر چرا اين‌قدر همش تو فکری و انگار ناراحتی؟ پدرش براش گفت كه خدا از او چی خواسته. اسماعيل كه پدرش رو خيلی دوست داشت و می‌دونست چه قدر مهربونه و چه قدر اطاعت از حرف‌های خدا براش مهمه، لبخندی زد و گفت: پدر جان هیچ ناراحت نباش ، باید به حرف خدا گوش بدیم. من حاضرم كاری رو كه خدا گفته انجام بدیم. حضرت ابراهيم ع یه نگاهی به پسرش کرد و با لبخند او رو در آغوش کشید. چند روز بعد حضرت ابراهیم ع و پسرش اسماعيل به بالای كوهی رفتند تا فرمان خدا رو انجام بدن. وقتی كه دیگه حضرت ابراهيم ع می‌خواست، از پسرش جدا بشه،‌ خدا چند فرشته رو فرستاد. فرشته‌ها اومدن پیش حضرت ابراهیم ع و با مهربانی و لبخند گفتند: صبر كن؛ معلوم شد كه خدا رو خيلی دوست داری و هیچ چیزی مهمتر از حرفا‌های خدا نیست برای تو و به هرچی خدا بت گفت حتما گوش می‌كنی، تو بنده‌ی خوب خدا هستی و خدا هم تو رو و هم پسرت رو خيلی دوست داره. فرشته‌ها بعد از این‌که این حرف‌ها رو به حضرت ابراهیم ع گفتن، یه گوسفند به او دادن و گفتن اين گوسفند پاداش توئه. یعنی هدیه‌ی تو هست برای این‌که می‌خواستی همچین کار سختی رو که خدا ازت خواست انجام بدی. حضرت ابراهیم ع خیلی خوشحال شد که خدا ازش راضیه و دوسش داره و هدیه فرستاده. بعد فرشته‌ها بش گفتن حالا اين هدیه‌ای رو که گرفتی به خاطر خدا به آدم‌های فقير بده و اون‌ها رو خوشحال کن . حضرت ابراهيم ع و اسماعيل با خوشحالی گفتند چشم و چه قدر خوشحال بودن كه به حرف خدا گوش كرده بودن. هدیه رو به آدمای فقیر دادن و از اون به بعد سال‌های سال با خوشحالی کنار هم زندگی کردن. از آن زمان به بعد اسم روزی که این اتفاق افتاد و فرشته‌ها برای حضرت ابراهیم ع و اسماعیل ع هدیه آوردن رو گذاشتن روز عيد قربان. بچه‌های گلم عيد قربان در واقع روزيه كه معلوم شد حضرت ابراهيم ع و اسماعیل بنده‌های خيلی خوب خدا هستن. 🌺حتما برای دوستان خودبفرستید🙏 ┄┄┅🍃🌸♥️🌸🍃┅┅ https://eitaa.com/ghesehmazhbi
🔸شعر بمناسبت ‌‌ ﴿عیدقربان﴾ 🔶✨🔸✨🔶 یادی ز عیدِ قربان فرموده است قرآن کرده‌ست بندگی را یادآوری به انسان 🌸🔸🌸 هرشب خلیلِ رحمان میدید خوابِ جانان هی می‌رسید فرمان فرزند کن تو قربان 🌸🔸🌸 بابا که قهرمان است پیروزِ امتحان است گفتا کنم فدایت اوراکه نوجوان است 🌸🔸🌸 آن نوجوان‌شتابان آمد به سویِ‌میدان گفتا به راهِ جانان خواهم فدا کنم جان 🌸🔸🌸 آموزگارِ توحید آمد بدونِ تردید نزدِ پسر ولیکن قوچی رسید و فهمید 🌸🔸🌸 باید که قوچ قربان گردد به حکمِ یزدان پیروز گشت حضرت در امتحانِ جانان 🌸🔸🌸 باشدخلیلِ رحمان او کوهِ صبر و ایمان گردیده تاقیامت الگویِ هرمسلمان 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر:سلمان آتشی https://eitaa.com/ghesehmazhbi
🔸شعر بمناسبت ‌‌ ﴿عیدقربان﴾ 🔶✨🔸✨🔶 یادی ز عیدِ قربان فرموده است قرآن آموخت بندگی را برما خلیلِ رحمان 🌸🔸🌸 جَدِّ رسولِ اکرم آن کوهِ صبر و ایمان هستند تا همیشه الگویِ هر مسلمان 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر:سلمان آتشی https://eitaa.com/ghesehmazhbi
🦋🌈 👆👆 📣 ویژه 🌺 خدای کعبه ای تو🌸 معبود مکه ای تو به گفته ی پیامبر🌸 خالق یکتایی تو عید قربان عیدماست🌼 عید بزرگ اسلام دست بزنیدبچه ها🌼 عید بزرگ قربان دلم میخواد که روزی🦋 راهیه مکه باشم بعد از طواف کعبه🦋 حاجی مکه باشم مدینه ی منور و هم مکه مکرم🌺 دو شهر حاجت هستند صلی علی محمد🌺 صلوات بر محمد @ghesehmazhbi
🔸شعر بمناسبت ‌‌ ﴿عیدقربان﴾ 🔶✨🔸✨🔶 یادی ز عیدِ قربان فرموده است قرآن کرده‌ست بندگی را یادآوری به انسان 🌸🔸🌸 هرشب خلیلِ رحمان میدید خوابِ جانان هی می‌رسید فرمان فرزند کن تو قربان 🌸🔸🌸 بابا که قهرمان است پیروزِ امتحان است گفتا کنم فدایت اوراکه نوجوان است 🌸🔸🌸 آن نوجوان‌شتابان آمد به سویِ‌میدان گفتا به راهِ جانان خواهم فدا کنم جان 🌸🔸🌸 آموزگارِ توحید آمد بدونِ تردید نزدِ پسر ولیکن قوچی رسید و فهمید 🌸🔸🌸 باید که قوچ قربان گردد به حکمِ یزدان پیروز گشت حضرت در امتحانِ جانان 🌸🔸🌸 باشدخلیلِ رحمان او کوهِ صبر و ایمان گردیده تاقیامت الگویِ هرمسلمان 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر:سلمان آتشی 🌸🍂🍃🌸 https://eitaa.com/ghesehmazhbi