eitaa logo
قصه های مذهبی
8.3هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
785 فایل
در این کانال سعی شده قصه های مذهبی اعم از قصه های قرانی وداستان ها و سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام قرار داده شود، به همراه رنگ آمیزی های جدید و شعرها ،سوره مدیر کانال @yazahra267 آیدی پاسخگویی و ادمینهای بارگذاری مطالب @Yass_94
مشاهده در ایتا
دانلود
پزشک و جراح مشهور (د.ایشان) روزی برای شرکت در یک کنفرانس علمی که جهت بزرگداشت و تکریم او بخاطر دستاوردهای پزشکی اش برگزار میشد ، باعجله به فرودگاه رفت . بعد از پرواز ناگهان اعلان کردند که بخاطر اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه ، که باعث از کارافتادن یکی از موتورهای هواپیما شده ، مجبوریم فرود اضطراری در نزدیکترین فرودگاه را داشته باشیم . دکتر بلافاصله به دفتر استعلامات فرودگاه رفت و خطاب به آنها گفت : من یک پزشک متخصص جهانی هستم و هر دقیقه برای من برابر با جان خیلی انسانها هاست و شما میخواهید من 16ساعت تو این فرودگاه منتظر هواپیما بمانم ؟ یکی از کارکنان گفت : جناب دکتر ، اگر خیلی عجله دارید میتونید یک ماشین کرایه کنید ، تا مقصد شما سه ساعت بیشتر نمانده است  ، دکتر ایشان با کمی درنگ پذیرفت و ماشینی را کرایه کرد و براه افتاد که ناگهان در وسط راه اوضاع هوا نامساعد شد و بارندگی شدیدی شروع شد بطوری که ادامه دادن برایش مقدور نبود . ساعتی رفت تا اینکه احساس کرد دیگه راه راگم کرده خسته و کوفته و درمانده و با نا امیدی به راهش ادامه داد که ناگهان کلبه ای کوچک توجه او را به خود جلب کرد . کنار اون کلبه توقف کرد و در را زد ، صدای پیرزنی راشنید : بفرما داخل هرکه هستی ، در باز است … دکتر داخل شد و از پیرزن که زمین گیر بود خواست که اجازه دهد از تلفنش استفاده کند . پیرزن خنده ای کرد و گفت : کدام تلفن فرزندم ؟ اینجا نه برقی هست و نه تلفنی ، ولی بفرما و استراحت کن و برای خودت استکانی چای بریز تاخستگی بدر کنی و کمی غذا هم هست بخور تا جون بگیری . دکتر از پیرزن تشکرکرد و مشغول خوردن شد ، درحالی که پیرزن مشغول خواندن نماز و دعا بود . که ناگهان متوجه طفل کوچکی شد که بی حرکت بر روی تختی نزدیک پیرزن خوابیده بود ، که هرازگاهی بین نمازهایش او را تکان میداد . پیرزن مدتی طولانی به نماز و دعا مشغول بود، که دکتر به او گفت : بخدا من شرمنده این لطف و کرم و اخلاق نیکوی شما شدم ، امیدوارم که دعاهایت مستجاب شود. پیرزن گفت : و اما شما ، رهگذری هستید که خداوند به ما سفارش شما را کرده است . ولی دعاهایم همه قبول شده است بجز یک دعا دکتر ایشان گفت : چه دعایی ؟ پیرزن گفت : این طفل معصومی که جلو چشم شماست نوه من است که نه پدر دارد و نه مادر ، به یک بیماری مزمنی دچار شده که همه پزشکان اینجا از علاج آن عاجز هستند . به من گفته اند که یک پزشک جراح بزرگی بنام دکتر ایشان هست که او قادر به علاجش هست ، ولی او خیلی از مادور هست و دسترسی به او مشکل است و من هم نمیتوانم این بچه را پیش او ببرم . میترسم این طفل بیچاره و مسکین خوار و گرفتار شود پس از الله خواسته ام که کارم  را آسان کند . دکترایشان در حالی که گریه میکرد گفت : به والله که دعای تو ، هواپیماها را ازکار انداخت و باعث زدن صاعقه ها شد و آسمان را به باریدن وا داشت . تا اینکه من دکتر را بسوی تو بکشاند و من بخدا هرگز باور نداشتم که الله عزوجل با یک دعایی این چنین اسباب را برای بندگان مومنش مهیا میکند. و بسوی آنها روانه میکند. وقتی که دستها از همه اسباب کوتاه میشود ، فقط پناه بردن به آفریدگار زمین و آسمان بجا می ماند . @ghesehmazhbi
یه مادری تو مدینه 🥀 با اهل شهر چه مهربون🥀 مردم و هی دعا میکرد 🥀 دستاش به سمت آسمون🥀 توی نماز هر شبش🥀 مریضا رو دعا میکرد🥀 مردم ولی نامهربون 🥀 اون خدا رو صدا می کرد🥀 نقشه کشیدن برای 🥀 مادر ما، نامردما🥀 قصه از اونجا شروع شد 🥀 که اومدن تو کوچه ها🥀 من از زبون حسنش 🥀 میخام بگم از کوچه ها🥀 از کوچه های تنگ و سخت 🥀 یه عده مرد بی حیا🥀 دستم تو دست مادرم 🥀 با مادرم چیکار دارین🥀 برین عقب نامحرما 🥀 شما مگه دین ندارین🥀 یکی منو انداخت زمین 🥀 چادر مادر و کشید🥀 یه جوری زد به مادرم🥀 چشاش دیگه چیزی ندید🥀 افتاده مادر روی خاک🥀 لاله گوشش پر خون🥀 گوشواره هاش روی زمین 🥀 مادر دیگه نداره جون🥀 مادر بیا بریم خونه 🥀 شونه من عصای تو🥀 گریه نکن عزیز من🥀 من بمیرم برای تو🥀 دست می گیری رو صورتت🥀 کسی نبینه روی تو🥀 دست تو هی تکون نده🥀 درد می گیره بازوی تو🥀 شبها که بی خوابه همش 🥀 تا صبح بیداره مادرم🥀 من اشک می ریزم کنارش🥀 اون دست کشید روی سرم🥀 نفس نفس نزن دیگه🥀 نفس ما بند اومده🥀 به لب های همسایه ها🥀 انگاری لبخند اومده🥀 بچه ها دوره مادرو🥀 این لحظه های آخرو🥀 اشک های چشم پدرو🥀 حسین می گه مادر نرو🥀😭😭😭😭 🏴🏴🏴🏴🏴🏴 @ghesehmazhbi
1939873539_-213383.mp3
4.53M
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴 چادرت را بتکان، روزی ما را بفرست ای که روزی دو عالم، همه از چادر توست مادر صدای قلب من تویی مادر دعای سینه زن تویی مادر دلیل پر زدن تویی مادر تو سایه سر منی مادر امید آخرم منی مادر پناه محشر منی مادر 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀 بچه با دعای مادرش زنده است، دعام کن مادر بچه با نگاه مادرش زنده است، نگام کن مادر صدام کن مادر صدای تو آرامش این دل خسته من صدای تو آرامش قلب بشکسته من صدات میزنم مادر... 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴 مادر ای کس و کار دل من مادر ببین چه زاره دل من مادر بمون کنار دل من مـــادر مادر برام نمونده نفسی مادر تو لحظه های بی کسی مادر بگو به دادم میرسی مـــادر بچه هات کنار سفره اشکن کجایی مادر سینه زن ها چشم به راهتن شاید بیایی مادر دعایی مـادر دعایی مادر 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴 دعاکن که من پای سفرت بمونم همیشه برا بچه ها هیچی لبخند مادر نمیشه صدات میزنم صدات میزنم صدات میزنم مادر مادر صدای قلب من تویی مادر دعای سینه زن تویی مادر دلیل پرزدن تویی مادر مادرتوسایه سرمنی مادر امیداخر منی مادر پناه محشرمنی مادر 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴 @ghesehmazhbi
نور آسمونا - باکلام.mp3
11.45M
✨✨✨نور آسمونا✨✨✨✨ بهترین واژه ی دنیا مادره مادرم از همه مهربون تره عاشق چادرنمازِ مادرم مادری که از فرشته ها سَره ۲ 🌹 خستگی هاشو کسی نفهمیده حتی وقتی که غُصه داشته خندیده مادرم به فکر همسایه بوده مادرم گوشواره هاشو بخشیده از همه بیشتر تو رو دوست دارم ماهی و مادر ، تو رو دوست دارم مگه از اسمت، داریم زیباتر تو رو با قلبم می خونم مادر مادر مادر مادر ۲. 🌹 اولین معلمم - اولین مشوقم اینم ازمهر تو بود - که یه عمره عاشقم ۲. 🌹 مادر مادر مادر مادر ۲. 🌹 تو همون کوثر پاکی که خدا زیر پای تو بهشت و آفرید تو همون اسم زیبایی که زمین به آسمونا با نور تو رسید ۲🌹 فاطمه باغ حیایی و صفا شاده پیغمبر به شوق لبخندت راه تو راه نجاته و دنیا چشم انتظار دیدار فرزندت از همه بیشتر تو رو دوست دارم ماهی و مادر ، تو رو دوست دارم مگه از اسمت، داریم زیباتر تو رو با قلبم می خونم مادر مادر مادر مادر ۲. 🌹 شاعر : قاسم صرافان آهنگساز : سيد جواد پرئي تنظيم : مهدي شكارچي 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @ghesehmazhbi
1970806528_-212915.pdf
1.82M
ریـــــسه ی زیبا ویژه میلاد حضرت زهرا سلام الله 🍃🌸 این👆 ریسه های قشنگ رو🤩 هم میتونید رنگی چاپش کنید هم سیاه سفید و بعد بدید بچه ها خودشون رنگ کنن تا خوشگل بشه😍 میلاد   آمیزی @ghesehmazhbi
🖤🍀🖤🍀🖤🍀🖤🍀🖤 من قصه مادرم را دوست دارم. وقتی با لحن زیبا تعریف می کند: در زمان های گذشته به خاطر اینکه جنگ و کارهای سختی مثل دامداری و کشاورزی زیاد بود، اکثر مردم دوست داشتند که بچه اونها پسر باشد تا در کارها به اونا کمک کند. پس به همین خاطر وقتی بچه شون دختر می شد زیاد خوشحال نمی شدند و معتقد بودند با دختردار شدن دیگه نسل اونها ادامه پیدا نمی کند. بعد از به دنیا اومدن حضرت فاطمه (س) پیامبر نماز شکر خواند، قربانی کرد و همه مردم شهر رو به مهمانی دعوت کرد تا آنهارادر خوشحالی خودش شریک کنند. از نسل حضرت زهرا سلام الله علیها دخترانی آمدند که در کربلا و همه تاریخ، سرنوشت اسلام را به دست گرفتند. و چیزی که دشمنان فکر می کردند؛ نشد. کودک دلبندم؛ دختر خوبم، مایه سرافرازی منی. و من کلمات دلنشین مادر را در آخرین لحظات بیداری می شنیدم. مادرها؛ ماکودکان عاشق قصه های شماییم. س @ghesehmazhbi