eitaa logo
قصه های مذهبی
7.4هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
727 فایل
در این کانال سعی شده قصه های مذهبی اعم از قصه های قرانی وداستان ها و سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام قرار داده شود، به همراه رنگ آمیزی های جدید و شعرها ،سوره مدیر کانال @yazahra267 آیدی پاسخگویی و ادمینهای بارگذاری مطالب @Yass_94
مشاهده در ایتا
دانلود
همسر حضرت علی و دختر پیامبر، حضرت فاطمه، وقتی از دنیا رفت، چهار بچه داشت؛ دو پسر، به نام‌های «حسن» و «حسین» و دو دختر، به نام‌های «زینب» و «ام‌کلثوم». اون‌ها خیلی کوچک بودن و باید کسی ازشون مراقبت می‌کرد؛ حضرت علی هم برای حل این مشکل، تصمیم می‌گیره که با ام‌البنین ازدواج کنه. خانم حضرت ام‌البنین از خانواده‌ای بود که همه‌شون خیلی شجاع و دلیر بودند. ایشون اول، اسمشون فاطمه بود، اما وقتی با امام علی ازدواج کرد، به همه اعلام کرد که فاطمه صداش نکنن. ایشون فکر می‌کرد بچه‌های حضرت فاطمه، اسم فاطمه رو که بشنون، یاد مادر خودشون می‌افتن و ممکنه که دلتنگ مادرشون بشن. ایشون چهار تا پسر به دنیا آورد، به همین خاطر ایشونو ام‌البنین صدا کردند، به معنی «مادر پسرها». یکی از این پسرها «حضرت ابالفضل» بود که از همه پسرها بزرگ‌تر هم بود؛ سه تا برادر کوچک‌ترش هم «عبدلله»، «عثمان» و «جعفر» نام داشتند. خانم ام‌البنین احترام خیلی زیادی برای بچه‌های حضرت فاطمه قائل بود. به پسرهای خودش هم همیشه می‌گفت به حسن و حسین و خواهراشون احترام بذارن؛ مثلا وقتی سر سفره می‌نشستن و ام‌البنین می‌خواست برای هرکس غذا بکشه، اول برای برای بچه‌های حضرت فاطمه غذا می‌کشید! به خاطر همین بچه‌های خودش هم که با بچه‌های حضرت فاطمه برادر و خواهر بودن، به جای اینکه مثلا صداشون کنن داداش یا خواهر، اون‌ها رو خیلی با احترام صدا می‌کردن؛ مثلا حضرت عباس امام حسین را «آقای من!» صدا می‌کرد. با وجودی که خیلی باهم صمیمی بودند، ولی اون‌قدر مودبانه رفتار می‌کرد که حتی ایشان رو به اسم هم صدا نمی‌کرد. برگردیم به داستان اصلی‌ای که می‌خواستم براتون تعریف کنم. روز عاشورا، حوالی ظهر، همه‌ی اهل خانواده‌ی امام حسین خیلی تشنه بودن و همه‌ی یارانشون هم شهید شده بودن و دیگه از مردها، فقط امام حسین مونده بود و حضرت عباس؛ حتی برادران حضرت عباس هم شهید شده بودن. تو این لحظات بود که امام حسین از حضرت ابالفضل خواست که برای زنان و بچه‌ها آب بیاره؛ آخه سپاه دشمن آب رو، به روی سپاه امام حسین بسته بود و آبی به اون‌ها نمی‌رسید. حضرت عباس هم اطاعت امر کرد و رفت به سمت رود فرات که آب بیاره. ایشون باید از بین سربازای زیادی از دشمن رد می‌شد تا بتونه آب بیاره، ولی حضرت ابالفضل از این چیزها نمی‌ترسید؛ ایشون خیلی قدرتمند بود، طوری که سپاه دشمن از جنگ با او وحشت داشت. خلاصه ایشون مشک آب رو برداشت و از بین سربازها رد شد تا که به آب رسید. نشست لب آب. از تشنگی زیاد، لبش ترک‌ خورده بود؛ آخه سه روز بود آب نداشتن؛ حتی یه ذره آبی هم که داشتن، داده بودن به بچه‌ها و زن‌ها. کنار رود نشست تا لبی تر کنه، اما... یاد حرف مادرش حضرت ام‌البنین افتاد؛ ایشون همیشه به بچه‌هاش می‌گفت: اول به فکر بچه‌های حضرت فاطمه باشید و بعد خودتتون! وقتی حضرت عباس به یاد این صحبت مادرش افتاد، سرش را برگرداند و آب توی دستش رو ریخت. اون قبول نکرد بچه‌های حضرت فاطمه و نوه‌هاش تشنه باشن و او آب بخوره. مشک رو پر کرد و راه افتاد بره به سمت چادرها، اما توی راه، دشمن بهش حمله کرد. حضرت ابالفضل دلیرانه باهاشون جنگید و هر چه هم به ایشون تیر و شمشیر خورد، صبر نکرد و به راهش ادامه داد، تا اینکه... ملعونی مشک آبش رو زد و باعث شد حضرت از اسب بیفته. حضرت برای اولین بار در عمر پربرکتش، امام حسین رو یه جور دیگه صدا زد؛ فریاد زد: داداش! به داد برادرت برس. چند روز بعد از واقعه‌ی کربلا، کاروان‌هایی که از اون طرف رد می‌شدن، خبر این اتفاق رو به شهر مدینه رسوندن؛ شهری که امام حسین و حضرت عباس و برادرهاشون در اون‌جا زندگی می‌کردن. خانم ام‌البنین وقتی شنیدن که یه کاروان داره می‌رسه و خبرهایی از کاروان امام حسین داره، فوری خودشو رسوند به اون کاروان. از اون‌ها خبر حسین‌بن‌علی رو گرفت. اون‌ها گفتن: «خانم متاسفانه پسرت جعفر شهید شد.» حضرت ام‌البنین گفت: «بگو حسین چه شد؟» اون‌ها بی‌توجه به حرف خانم، گفتن: آخه پسرت عثمان هم شهید شد! حضرت باز تکرار کرد که چه اتفاقی برای حسین افتاده. اون کاروان، ولی شهید شدن پسرش عثمان رو به او خبر دادند. حضرت ام‌البنین که انگار متوجه شهادت پسرانش نشده باشه، باز هم جمله قبلی‌اش رو تکرار کرد. کاروانیان خبر شهادت قمر بنی‌هاشم، حضرت ابافضل، پسر بزرگ ام‌البنین رو به او دادند، ولی ایشان باز هم خم به ابرو نیاورد و باز نگرانی‌اش در مورد امام حسین رو ابراز کرد. و در نهایت کاروانیان به او گفتن: حسین هم مانند بقیه یارانش شهید شد. آن زمان بود که ام‌البنین نشست و شروع به گریه کرد، نه برای پسرش، بله برای پسر حضرت فاطمه ! @ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«سجده ی شکر» «بخاطر مادر»🌷 🌼🌸🍃🌸🌼 🌸گُل گفتن و گُل شِنُفتنِِ من 🌼هم خنده و هم شکفتنِ من 🌸باشد همه از دعایِ مادر 🌼بوسیدنِِ دست وپایِِ مادر 🌸غم از دلِ خلق رُفتنِ من 🌼 این طنز ولطیفه گفتنِ من 🌸باشد زلطافتِ تو مادر 🌼از لطف و عنایتِ تو مادر 🌸این گشت وگذار رفتنِ من 🌼آرامشِ خواب و خُفتنِ من 🌸از مادرم آن گلابِ ناب است 🌼بوسیدنِ دستِ او ثواب است 🌸چون داد خدایِ مهربانم 🌼این مادرِ خوبتر زجانم 🌸هر وعده نماز میگزارم 🌼سر بر سرِ سجده میگذارم 🌸آن سجده برای مادرم باد 🌼باشد همه عمر سالم وشاد 🌼🌸🍃🌸🌼 ________________ 🌸«چون هستیِ من زهستیِ اوست 🌼تا هستم و هست دارمش دوست» ________________ شاعر انتشارِ این شعر آموزشِ احترام گذاشتن به مادران است.🌸🌼 @ghesehmazhbi
🌼لبخندِحاج قاسم 🌷عکس زیبای شهید 🌼حاج قاسم دیدم 🌷گشت آن خنده ی او 🌼مایه یِ اُمٓیدم 🌸همه شب یادِ تو ام 🍃تا که من بیدارم 🌸پدرم گفته که گوش 🍃به تو من بسپارم 🌸ناگهان درخوابم 🍃آنشبِ نورانی 🌸حاج قاسم گفتا 🍃که دعا میخوانی؟ 🌸گفتم آری من هم 🍃بوده ام اهل دعا 🌸از همان روز که رفت 🍃پدرم پیشِ خدا 🌸مادرم گفته به من 🍃دوست می داشت پدر 🌸که شوم اهل حجاب 🍃چون گُلِ پیغمبر 🌸گفت مادر : زهرا 🍃هدیه اش بر دختر 🌸هست این چادرِ نور 🍃این حجابِ برتر 🌸شده ام اهلِ دعا 🍃از همان کودکیم 🌸از خدا میخواهم 🍃که بدانم که کیَم 🌸هستم آن گوهر پاک 🍃گُل بُستانِ پدر 🌸دختر عاشقِ دین 🍃عاشقِ پیغمبر 🌸عاشق حُجب وحیا 🍃عاشقِ آلِ نبی 🌸عاشق چادر و هم 🍃یارِ زهرا و علی 🌸حرفهایم که شنید 🍃گفت باشد معلوم 🌸میشوی اهل بهشت 🍃تویِ پاک معصوم 🌸 هر که شد اهلِ حجاب 🍃میشود او مَحشر 🌸روز محشر زهرا 🍃شود او را مادر 🌼🌸🍃🌸🌼 سلمان_آتشی @ghesehmazhbi انتشار این شعر کمک به ترویج حجاب حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها ست. همه در نشر آن سهیم باشیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼«اُم البَنین مادرِ عباس» 🌸🌼🍃🌼🌸 🌸بعد از وفاتِ مادر 🍃یک روز خانه ی ما 🌸با مَقدَمِ زنی شد 🍃پرنور و هم مُصَفا 🌸همنامِ مادرِ ما 🍃آن مادرِ مُؤدَب 🌸فاطمه بود اما 🍃اُمُ البَنین مُلُقب 🌸فرمود علی خدا‌وند 🍃خواهد به تو پسر داد 🌸زیبا قوی شجاعند 🍃آن هر چهار اولاد 🌸از آن چهار باشد 🍃نامِ نخست عباس 🌸دنیایِ عشق گردد 🍃خوشبو ازاین گلِ یاس 🌸در کربلا حسینم 🍃یار و برادرِ اوست 🌸او هم به روز عاشور 🍃سردارِ لشکرِ اوست 🌸سقایِ تشنگان است 🍃فرزندِ با وفایت 🌸گردد شهید و بی دست 🍃در کربلا نَهایت 🌸از کودکی شنیدیم 🍃ازپیش قصه هارا 🌸ما کودکانِ زهرا 🍃دیدیم غصه ها را 🌸از کربلا که برگشت 🍃آن زینبِ خمیده 🌸ام البنین بیامد 🍃با آه و اشکِ دیده 🌸پرسید از حسین و 🍃احوالِ کربلایش 🌸اما نکرد سوالی 🍃از نورِ دیدِگانش 🌸آن مادرِ مُؤَدَب 🍃میکرد جستجویش 🌸می گفت هزار عباس 🍃باشد فدایِ مویش 🌸در کربلا پسرها 🍃 گشتند شهیدِِ میدان 🌸ام البنین ولی گفت 🍃جانم حسین حسین جان 🌸تنها سوالِ او بود 🍃از آن حسینِ تشنه 🌸باشد کجا شهیدِ 🍃شمشیر و تیر و دِشنه 🌸احوالِ چار فرزند 🍃از هیچکس نپرسید 🌸بعد از حسینِ مظلوم 🍃اُمُ البَنین نخندید. 🌸🌼🍃🌼🌸 @ghesehmazhbi به مناسبت وفات حضرت ام البنین علیها سلام نشر بدهیم ثوابش نثار روح شهید سلیمانی عزیز وشهدای کربلای ایران.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(س) را با‌ احترام صدا بزنیم. 👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇 خانم ام‌البنین احترام خیلی زیادی برای بچه‌های حضرت فاطمه قائل بود. به پسرهای خودش هم همیشه می‌گفت به حسن و حسین و خواهراشون احترام بذارن؛ مثلا وقتی سر سفره می‌نشستن و ام‌البنین می‌خواست برای هرکس غذا بکشه، اول برای برای بچه‌های حضرت فاطمه غذا می‌کشید به خاطر همین بچه‌های خودش هم که با بچه‌های حضرت فاطمه برادر و خواهر بودن، به جای اینکه مثلا صداشون کنن داداش یا خواهر، اون‌ها رو خیلی با احترام صدا می‌کردن؛ مثلا حضرت عباس امام حسین را «آقای من!» صدا می‌کرد. با وجودی که خیلی باهم صمیمی بودند، ولی اون‌قدر مودبانه رفتار می‌کرد که حتی ایشان رو به اسم هم صدا نمی‌کرد 🍃🍃🌸🌸🍃🍃 @ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌نماهنگ جدید "جان فدا" رونمایی شد❌ سومین سالگرد شهادت شهید سلیمانی (انتشار حداکثری مردمی برای اولین بار) 🔸 شاعر و خواننده: سیدصادق آتشی 🔻تهیه کننده: مهرداد توکلی 🔺تدوین: محمدحسین چهارمیرزایی اردکانی @ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا